آنچه که محور معاشرت، رفاقت، مصاحبت و رابطه تنگاتنگ با ديگران است، یاد خدا است. با كسي رفيق شو كه خدا از یادش نرود!
حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی در هشتمین جلسه تربیتی در محیط آموزشی از سلسله جلسات غیرت مؤمن بر لزوم شناخت دوست واقعی از افراد دوست نما و ظاهر فریب تأکید کرده و بیان داشتند: در انتخاب در رفاقت دقت كن! معیارت، ظاهر فریبنده نباشد! بلکه بايد معيار و ملاكت، باطن باشد.
متن کامل جلسه بیست و یکم غیرت مؤمن را در ادامه می خوانیم:
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين.
رُوِیَ عَن رَسولِ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) :
« إِنَّ الغَیرَهَ مِنَ الایمان»(1) غيرت از نشانههاي ايمان است.
بحث ما راجع به تربیت به معناي روش رفتاری و کرداری دادن بود و گفته شد كه انسان بهطور معمول و متعارف در چهار محیط روش میگیرد؛ خانوادگی، آموزشی، رفاقتی و شغلی. فضای پنجمی هم وجود دارد كه حاکم بر آنها است. در جلسات گذشته بحث ما پيرامون محیط سوم یعنی محیط رفاقتی بود كه نكاتي را درباره مصاحبت و معاشرت که معمولاً رفاقتها هم از همین امور نشأت میگیرد مطرح كرديم. همچنين عرض کردم كه این محیط، اثرش نسبت به دو محيط قبلي بيشتر است و چه بسا ممکن است كه آثار تربيتي آنها را خنثی کند. لذا اين محيط برای انسان چه در بعد تخریبی، چه در بعد سازندگی، نقش سرنوشتساز دارد.
بالاخره بحث ما به اینجا رسید که آن چيزي كه بايد در معاشرتها، رفاقتها و مصاحبتها و به طور كلّي در روابط تنگاتنگ، محور قرار بگیرد، معنویّت است. اگر معنویت محور باشد، این پیوند رفاقتی پایدار میماند و در نشأتین، يعني در دنیا و آخرت مؤثر است و انسان از آن سود میبرد. امّا اگر محور دوستي مادیّت باشد، آنجا است که انسان ضرر ميگند و حتی ممكن است كه در همين دنیا نيز بالأخره پشیمان شود. روایات متعددي را نيز مطرح کردم.
امّا این جلسه! در این جلسه من ميخواهم یک قانون کلی الهی را در ارتباط با معاشرت، رفاقت و مصاحبت یعنی رابطه تنگاتنگ مطرح کنم. این آیه شریفه در سوره کهف آمده و خطاب به پیغمبر اکرم است كه مسأله مصاحبت و معاشرت پیغمبر را مطرح مينمايد. به طور كلّي مجالست و معاشرت از رفاقت و پیوند رفاقتی نشأت میگیرد كه من در ابتدا آیه شریفه را میخوانم بعد اشاراتی که نسبت به این جهت، در آیه وجود دارد را عرض میکنم. خداوند خطاب به پیغمبر اکرم میفرماید: «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»(2) خود را به همراه كساني قرار ده كه خداي خويش را شبان و روزان ميخوانند و به دنبال رضايت اويند! و چشم از آنها برمدار براي اينكه زيباييهاي دنيا را ميخواهي! و از كسي كه قلبش را از ياد خويش غافل ساختهايم، اطاعت نكن! همچنين از كسي كه از هواي نفسش پيروي ميكند و در كار خود زياده روي دارد.
راجع به شأن نزول آیه بعضیها گفتهاند که پیغمبر اکرم با كساني چون سلمان رابطه تنگاتنگي داشت كه باعث شد كه بعضی از دنیاداران كه محور تمامي معاشرتها، مجالستها و رفاقتهایشان دنیا و مسائل مادی بود، بيايند و به پيغمبر بگويند كه اگر اینها را از خودت دور کنی، یعنی پیوند رفاقتیات را با اینها قطع کنی، ما میآییم و با تو رفیق میشویم. بعضیها اینگونه نقل کردهاند كه بعد از اين ماجرا، این آیه نازل شد.چون من نميخواهم وارد تفسير شوم، فقط به همین مقدار که در ارتباط با بحث است عرض کردم. در اين آيه چند مطلب هست كه من اینها را شمارش میکنم.
یک، اینكه خداوند در امر مصاحبت، معاشرت و رفاقت امر به پایداری میکند. امّا نسبت به چه اشخاص و چه کسانی؟ «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ» امر به پایداری در رفاقت است. خداوند پيغمبر را به استقامت و پايداري در دوستي و همنشيني «مَعَ الَّذينَ» با کسانی که «يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ» صبح و شام خداوند، ربّ و پروردگارشان را میخوانند امر ميكند. «شبانه روز» بحث صبح و شب نیست. اشتباه نشود! اين كنايه است از اينكه اينها در طول شبانهروز غفلت از خدا ندارند.
انسان اینگونه است كه اگر چیزی برايش مهم بوده و از نظر درونی برايش خیلی اهمیت داشته باشد، همیشه همان چيز در نظرش مجسم ميشود و ممكن نيست كه آن را فراموش کند. بستگي دارد به آن اهمیتی که آن مسأله دارد، فكر و ذهن انسان را مشغول ميكند. يعني هرچه مهمتر باشد و بيشتر در نظر انسان اهميّت داشته باشد، بيشتر ذهن و ياد انسان را به خود مشغول ميكند. پیش اين افراد چه چيزي اهمیت دارد كه پيغمبر به دوستي با آنها و استقامت در اين رفاقت امر شده است؟ نزد اینها «خدا» اهمیت دارد، چون در تمام شبانهروز به یاد خدا هستند. خدا ميفرمايند: رفاقتت را با اینها پایدار بدار! «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ»
این یک قانون است كه به شما ميگویم. من این آیه را مطرح کردم تا به صورت كامل و واضح مطلب را بگویم. اين نكته به درد همگان میخورد! بايد رفاقت، با این افراد باشد و پایدار هم بماند. از حرف این و آن نهراس! پس در اینجا آنچه که محور معاشرت، رفاقت، مصاحبت و رابطه تنگاتنگ با ديگران است، یاد خدا است. با كسي رفيق شو كه خدا از یادش نرود! در طول شبانهروز، خدا از یادش نرود!
در اینجا یک مسأله پیش میآید كه من این را نيز تذکر بدهم که انسان از کجا ميتواند بفهمد كه فلان شخص، با خدا است و خدا از یادش نمیرود؟ چون میگویند ظاهر و باطن انسانها كاملاً مطابق و برابر با يكديگر نيست. مثلاً اگر كسي دائماً ذکر ميگوید، بسيار دعا ميخواند و ... همان كسي است كه مورد بحث ما است؟ خداوند میگوید: نه! شعور پیدا کن و باشعور باش! ببين كه او اين كارها را براي چه انجام ميدهد. آيا براي ظاهر سازي است يا براي انجام تكاليف الهي؟! اگر «يُريدُونَ وَجْهَهُ» بود، خوب است. اینها ظواهر است كه میبینیم رعايت كرده و به اصطلاح متشرّع است، اما اين كافي نيست. اگر ظواهر دين را اظهار میکند و اينطور جلوه مينمايد كه خدا سرش میشود، کافی نیست. بلکه علاوه بر ظاهر نيكو بايد از نظر باطن هم اینها «يُريدُونَ وَجْهَهُ» خدا را بخواهند. هدفشان از انجام فرائض و پايبندي به شرع اين نباشد كه بخواهند من و تو را فریب دهند. قصدشان ریاکاری نباشد! مِن باب خدعه و خودنمایی نباشد!
چون ممکن است ظاهری فریبنده داشته باشد، ولی از نظر باطن هدفی شیطانی داشته باشد! مثلاً بخواهد امثال من را كه مذهبیها را دوست داریم، فریب دهد. فریب ظواهر را نخور! در انتخاب در رفاقت دقت كن! معیارت، ظاهر فریبنده نباشد! بلکه بايد معيار و ملاكت، باطن باشد.
من گام به گام پیش میروم. مطلب چهارم، كه دوباره تأکید میکند اين است كه چنین آدمهایی را اگر به دست آوردی، اول در رفاقت با آنها پایداری کن، بعد میگوید دست از او نکش! چشم از او نپوش! «وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ» چشمهایت را از اینها برندار! دو چشمت را از آنها برندار، کنایه است از اين كه پاي آن بایست! یک وقت از او منصرف نشوی و به جای دیگر بروي! وقتي میگوییم فلاني را زیر نظر داشته باش، معنایش این است كه حواست به او باشد، نكند او را از دست بدهي! چرای اين قضيه هم خیلی روشن است. چون ما در بحثهایمان گفتیم كه این رابطه، یک رابطه سرنوشتساز در دنيا و آخرت است. این رابطه دوستي در نشئه قیامت هم كه جاودانه است، نقش دارد و چون در نشأتین برای تو مؤثر است، نقش سرنوشتساز دارد و تو را میسازد، چشم به او بدوز!
خداوند تا اینجا، گام به گام جنبههای کسانی که انسان باید در انتخاب رفيق، معاشر و مصاحب خود مدّ نظر داشته باشد را، به پیغمبر میفرماید. اين يك قانون الهی است. چه کسی را انتخاب کنم؟ میگوید یک چنین آدمی را انتخاب کن! در رفاقت با او نيز، پایدار باش! از او منصرف نشو و چشم از او برندار! مقابلاش را هم برای تو طرح میکند. در همین آیه ميگويد كه مقابلش کیست. رفاقت با چه کسی نكن؟ ببینید چقدر جامع و مطلب را بيان ميفرمايد. «تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا» آن کسی که فقط مادیت و نشئه دنیا را هدفگیری کرده است، زندگی مرفِه و زيباي دنیایی را دنبال ميكند به درد دوستي و معاشرت نميخورد. نهی از معاشرت و مصاحبت با اینها میكند. دليلش هم معلوم است. چون چنين رابطهاي نقش تخریبیاش بيشتر از نقش سازندگی آن است بلكه فقط نقش تخریبی دارد.
حال ببينيم سرآمد زینت زندگي دنیایی چیست؟ اگر ما بخواهیم خلاصهاش کنیم، سرآمد زینت زندگی دنیا، مال و جاه است. يك وقت از كساني که این چيزها را هدفگیری کردهاند روش نگيري! «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا» از کسی که دلش بیخبر از خدا است و از معنویت غافل است، پيروي نكن و از او روش نگير! سراغ اینها نرو!
بعد میگوید «وَ اتَّبَعَ هَواهُ»(3) يعني اين آدم، كسي است که همیشه اسیر خواستههای شهوی، غضبی و وهمی خويش است. اگر بخواهیم توضیح دهیم كه «هوا» چيست بايد بگوييم: خواستههای حیوانی! در یک جمله، هوا يعني خواستههای حیوانی. پول، براي او بت است. ریاست، بت است. «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» در سوره جاثیه دارد چنين آدمي هواي نفساني خويش را خداي خود قرار داده است. «وَ اتَّبَعَ هَواهُ» همان است كه فرمود: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» از اینهایی که پول و ریاست برايشان «بُت» شده است، روش نگیريد! اينها انسان را بیچاره میکنند. دنیا و آخرتتان را به باد میدهند.
این را میگوید، بعد ميفرمايد: «وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» چنين كسي کارهایش بر محور افراطیگری و زیادهروی است. حالا توضیح میدهم كه اين یعنی چه. ما یک افراط و تفریط داریم و یک اعتدال که میانهروی است. اینجا منظور آيه زیادهروی است. ميگويد کسانی هستند که در بعد حیوانیشان زیادهروی میکنند و افراطیگری دارند.
انسان مجموعهاي از قوا است. در این شبههای نیست كه هم عقل دارد، هم قلب دارد، هم شهوت دارد، هم غضب دارد، و همچنين وهم دارد. یک مجموعه است. همه اینها هم خوب است و حتّي مقدس است. مثلاً غضب خوب است، و غضب مقدّس هم داریم، مانند تنفّر از گناه. امّا انسان نبايد افراطگری کند! مرزشناسی بايد داشته باشيد! اگر كسي زیادهروی ميكند و مرزشناسی ندارد، يعني مرز سرش نمیشود و نه بُعد انسانی سرش میشود نه شرعی، به درد دوستي نميخورد.
اعتدال به معنای حفظ مرز انسانیت و الهیت است. آقا تو هم بعد انسانی داري و هم بُعد الهی، بعد حیوانی نيز در تو وجود دارد. نباید این بُعد حیوانی بعد الهی و انساني را در تو تخریب کند. تعبیر به افراط به اين معنا است. «وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» کارهایش را که نگاه میکنم، میبینم نه خدا سرش میشود نه انسانیت. فقط همان بُعد حیوانیت، پول و ریاست برايش مهم است و بس. نه عقل(4) سرش ميشود، نه شرع.
چه بسا این مطلب جواب به سؤال مقدّر باشد. يعني ممكن است كه کسی به ذهنش بيايد اینکه شما برای من گفتی رفیق میخواهی انتخاب کنی و با او مجالست و مصاحبت کنی كه بعد هم ميگويي چشم از او برندار، این چگونه آدمی است؟ خداوند در ادامه آيه مقابلات آن را میگوید و تو ميفهمي كه آن كه بايد با رفاقت كني كيست. این طرف را برای تو روشن میکند تا آن طرف هم برای تو روشن شود. به کارهایش نگاه کن! به روشش نگاه کن! چه کار دارد میکند؟ آيا از کارهایش میفهمی که به دنبال خواست خدا است يا دارد ظاهرسازي ميكند كه به همان هواهاي نفسانياش برسد؟ چه بسا به دنبال ریاست است و ميخواهد من و تو را فریب دهد. بحث، بحثِ سُمعه و رياكاري است ـنعوذ باللهـ اینها را نگاه نکن! ببين او در ارتباط با پول، يا ارتباط با ریاست كه سرآمد زيباييهاي دنيايي است، چه رفتاري دارد.(5) اين یک قانون کلی الهی است برای مصاحبت و معاشرت که اینها همه منشأ برای رفاقت هستند. رابطههای تنگاتنگ از آنها متولد میشود که در بحث آموزشی هم من گفتم آنجا یکی از محیطهایی است که رفاقت از آن بيرون میآید. اینجا هم از اين رابطهها، رفاقت بيرون میآید. خدا قانون کلی میدهد. مقابلش را هم میگوید. با اینها رفاقت کن! و با اینها رفاقت نکن!
من چون جلسه گذشته روایتی از علی (علیه السلام) خواندم، امروز هم به دو، سه روایت اشاره میکنم. علی (علیهالسلام) چه تعبیرات زیبایی دارد. حضرت ميفرمايد: «الصَّدِیقُ مَنْ کَانَ نَاهِیاً عَنِ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ» دوست كسي است كه انسان را از ظلم و دشمني باز دارد. «رفیق» به كسي میگویند كه جلوی تو را بگیرد و نگذارد تو حقکشی و مرزشکنی کنی. «مُعِیناً عَلَی الْبِرِّ وَ الْإحْسَانِ»(6) از این طرف وقتی كه ميبیند تو میخواهی مرز الهی را رعايت کنی و اطاعت الهی را به جا آوري، به تو کمک میکند. معیارهایی رفیق، این است.
«صَدِیقُکَ مَنْ نَهَاکَ وَ عَدُوُّکَ مَنْ أغْرَاکَ»(7) دوست تو کیست؟ آنکه وقتي میخواهی مرزشکنی کنی، جلوی تو را را ميگیرد و نميگذارد كه مرزشکنی کنی. به تو ميگويد: اين كار را نکن! این خیانت است! این جنایت است! این معصیت است! رفيق با رفيق خود اينطور حرف ميزند. «وَ عَدُوُّکَ مَنْ أغْرَاکَ» آن کسی که تو را فریب ميدهد، مغرورت ميکند و تو را به وادی مرزشکنی ميكشاند، دشمن تو است. كاري ميكند كه تو، نه شرع سَرَت بشود و نه عقل. كسي كه تو را از وادي انسانيت و الهيت دور ميكند، دشمن تو است.
حضرت یک تعبیر در ارتباط با ریاست دارد كه به نظر من خیلی گویا است. علی (علیه السلام) ميفرمايد: «عِنْدَ زَوَالِ الْقُدْرَةِ یَتَبَیَّنُ الصَّدِیقُ مِنَ الْعَدُوِّ »(8) هنگام پايان قدرت، دوست از دشمن شناخته ميشود. وقتی كه به ریاست(9) رسيدي دنبال تو هستند امّا همين كه مسئولیت را از تو گرفتند، همه ميگويند: خداحافظ! به سلامت! آنجا دوست از دشمن شناخته ميشود. آنجا میبینید كه چه کسانی پشت کردند و رفتند و چه کسانی هم باقی ماندند. حضرت معیار میدهد تا کسانی را كه برای دنیا به سوی تو آمدند و معیار رفاقتیشان دنیا بود و چه کسانی را که معیار رفاقتیشان دنیا نبود، بشناسي. آنجا میفهمی.
قدرت در اینجا اعم است یعنی هر نوع تمکن و توانايي. چون ظهور قدرت در رياست است من اينطور گفتم وگرنه بحث دنيا است كه سرآمدش ریاست و قدرت مالی است. تمكّن مالي هم قدرت است. لذا تا موقعی که از نظر دنیایی دست تو پر بود با تو رفیقاند. امّا وقتی كه دست تو خالی شد، آنجا دیگر رفاقت بي رفاقت.
این تعبیرات علی (علیه السلام) معیار است. گفتم یک بحث اساسی اين قانون الهی است كه در باب رفاقت بايد توضيح ميدادم. لذا ما میبینیم كه قرآن به پیغمبرش میگوید با چه کسی رفاقت کن و با چه کسی رفاقت نکن! جهت آن هم روشن است، چون این رابطه نقش سازندگي دارد. لذا اگر طبق معیار الهی باشد، اصلاح ميكند و اگر نباشد، نقش تخریبی دارد و سازندگی و تخریب هم براي انسان بسيار سرنوشتساز است. هم در نشئه دنیا و هم در نشئه آخرت كه جاودانه است. آن وقت در آیه داشت «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقين»(10) توجه کن كه با كه رفاقت ميكني! گروهي رفاقتشان به دشمني تبدیل میشود، امّا دوستي گروهي ديگر پایدار میماند.
________________________________________
پی نوشت ها:
1- وسائل الشيعه،ج 20، ص 150
2- سوره مباركه كهف، آيه 28
3- سوره مباركه جاثيه، آيه 23
4- منظور از عقل هم عقل عملی است. چون در بحث تربیت عقل عملي در كار است.
5- اگر شما بخواهي مطلب را باز کنی، مسائل شهوی خیلی زياد است. شخص را بايد در آن موقيتها سنجيد.
6- غرر الحكم، ص 415
7- همان
8- غرر الحكم، ص 424
9- البته اخیراً که میخواهند اسمش را عوض کنند، اسم «مقام و پست» را گذاشتند «مسئولیت». فرقي نميكند!
10- سوره مباركه زخرف، آيه 67