ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 13 تير 1403
چهارشنبه 13 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 8 شهريور 1387     |     کد : 1134

قرآن‌ چگونه‌ نور است‌؟

 

امّا قرآن‌ نور است‌ بجهت‌ آنكه‌ آيات‌ آن‌، از عالم‌ نور آمده‌؛ و در تشخيص‌ مرض‌هاي‌ بشر و كيفيّت‌ علاج‌ آنها أبداً وانمانده‌ است‌. در تكامل‌ افراد بشر آنچه‌ را كه‌ مي‌گويد، و شرح‌ مي‌دهد؛ همه‌ علم‌ و بصيرت‌ است‌، و وصول‌ به‌ نتيجه‌ و هدف‌. نه‌ جهل‌ و درماندگي‌، و وصول‌ احتمالي‌. بلكه‌ صد در صد ايصال‌ حتمي‌ و يقيني‌ است‌.

نور در لغت‌ به‌ چيزي‌ مي‌گويند كه‌: خودش‌ در ذات‌ خود، آشكارا باشد، و موجودات‌ ديگري‌ نيز از اثر او در پرتو شعاع‌ تابش‌ او آشكارا شوند؛ الظَّاهِرُ في‌ نفسِهِ والمُظْهِرُ لِغيرهِ.

مثلاً خورشيد نور است‌؛ چون‌ خودش‌ ظاهر است‌؛ و أشيائي‌ را نيز به‌ اشراق‌ و درخشش‌ خود ظاهر مي‌كند. خورشيد نيازي‌ به‌ ظاهر كننده‌ و آشكار نماينده‌اي‌ ندارد؛ تا او را روشن‌ كنند و با آن‌ قابل‌ پيدائي‌ و ظهور و جلوه‌ گردد. خورشيد خودش روشن است و جلوه و نور و اشراق دارد، هر جا برود نور و اشراق را با خود ميبرد و با آن نور و اشراق، موجوداتي كه در شعاع تابش آن واقع مي‌شود، نور ميدهد و روشن ميكند.

امّا غير خورشيد؛ چون‌ ماه‌ و ستارگان‌، و زمين‌ و موجودات‌ واقع‌ در روي‌ زمين‌، همچون‌ زمين‌هاي‌ بيابان‌، و كوهها و اقيانوس‌ها، با محتوياتشان‌، همه‌ و همه‌ ظلماني‌ و تاريك‌ مي‌باشند. و اگر ميلونها سال‌ هم‌ بگذرد، و نور خورشيد بدانها نرسد، در ظلمت‌ و تاريكي‌ محض‌ فرو رفته‌ و أبداً جلوه‌ و ظهوري‌ ندارند.

انسان‌ در پرتو نور، همه‌ چيز را مي‌بيند؛ و هيچ‌ موجودي‌ براي‌ وي‌ پنهان‌ نيست‌. و براي‌ ديدن‌ نور، احتياج‌ به‌ نشان‌دهندۀ اين‌ نور را ندارد. خود نور مُعَرِّف‌ اوست‌. بر خلاف‌ ظلمت‌ كه‌ اوّلاً ذات‌ آنها ابهام‌ و جهل‌ است‌؛ و علاوه‌ موجودي‌ در تحت‌ اُفق‌ تاريكي‌ و در اثر ظلمت‌ ديده‌ نمي‌گردد.

قرآن‌ نور است‌، بمعناي‌ آنكه‌ اوّلاً خود او معرّف‌ اوست‌. هيچ‌ كتابي‌ و هيچ‌ گوينده‌اي‌ غير از ذات‌ قرآن‌ نمي‌تواند آنرا آنطور كه‌ شايد و واقعيّت‌ دارد معرفي‌ كند. چون‌ تمام‌ كتب‌ و جميع‌ گويندگان‌ از اُفق‌ فكر و ادراك‌ خود مي‌خواهند قرآن‌ را معرّفي‌ كنند، و فكر و ادراك‌ آنان‌ نسبت‌ به‌ علوم‌ قرآن‌ كوتاه‌ است‌، مگر آنكه‌ بمقام‌ طهارت‌ مطلقه‌ برسند؛ و از دريچۀ قرآن‌، و از نقطۀ نزول‌ آن‌ به‌ قرآن‌ بنگرند كهلا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ. قرآن‌ را كسي‌ مسّ نمي‌كند مگر پاكيزه‌ شدگان‌.)

اين‌ مقام‌ اختصاص‌ به‌ أولياء مقرّبين‌ درگاه‌ خداوند دارد و بس‌. از اينها

گذشته‌ تمام‌ افراد عالم‌، علومشان‌ در برابر قرآن‌ كوچك‌ و كوتاه‌ و محدود و توأم‌ با ابهام‌ و ظلمت‌ و جهل‌ است‌.

و بنا بر آنچه‌ گفته‌ شد هر ابهام‌ و اشكالي‌ را كه‌ در ميان‌ آيد، بايد با قرآن‌ رفع‌ نمود؛ و در پرتو تابش‌ اين‌ نور، برطرف‌ كرد. چون‌ قرآن‌ كتاب‌ واضح‌، و واضح‌ كننده‌ است‌. كتاب‌ نور، و نور دهنده‌ است‌. كتاب‌ ظهور، و آشكارا نماينده‌ است‌، همچنانكه‌ در اخبار بسياري‌ ديده‌ايم‌ كه‌: اگر خبري‌ بر شما از ما عرضه‌ شد، و نتوانستيد صحّت‌ و سقم‌ آنرا دريابيد؛ به‌ كتاب‌ الله‌ عرضه‌ بداريد. اگر مفادش‌ مطابق‌ بود بگيريد؛ و گرنه‌ ردّ كنيد.

اينك‌ كه‌ معني‌ و مفاد نور مُبيَّن‌ شد و حقيقت‌ نور بودن‌ قرآن‌ نيز بيان‌ شد؛ مي‌گوئيم‌: آياتي‌ در قرآن‌ كريم‌ آمده‌ است‌ كه‌ از آن‌ به‌ نُور تعبير مي‌كند؛ همانند آيۀ مباركه‌:

فَالَّذِينَ ءَامَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي‌ أُنزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.

و اين‌ فقرۀ، تتمّۀ آيه‌اي‌ است‌ كه‌ صدر آن‌ اينست‌:

الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبيَّ الامِّيَّ الَّذِي‌ يَجِدُونَهَ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي‌ التَّوْرَاتِِ وَ الاِنّجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَـٰـهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأغْلالَ الَّتِي‌ كَانَتْ عَلَيْهِمْ.

و بنابراين‌ ترجمۀ مجموع‌ اين‌ فقرات‌ چنين‌ مي‌شود كه‌:

(آن‌ كسانيكه‌ پيروي‌ مي‌كنند از پيغمبر فرستاده‌ شده‌، وحي‌ به‌ وي‌ نازل‌ شده‌، درس‌ نخوانده‌، آنكه‌ او را نزد خودشان‌ در تورات‌ و انجيل‌ ثبت‌ شده‌ مي‌يابند. و آن‌ پيغمبر آنان‌ را به‌ كارهاي‌ پسنديده‌ و شايستۀ شناخته‌ شده‌ امر مي‌كند؛ و از كار زشت‌ ناپسنديده‌ باز مي‌دارد؛ و چيزهاي‌ پاك‌ و پاكيزه‌ را برايشان‌

حلال‌ مي‌نمايد؛ و چيزهاي‌ آلوده‌ و پليد را بر آنان‌ حرام‌ مي‌كند و بار سنگين‌ و غلّهائي‌ كه‌ بر آنان‌ بسته‌ شده‌ است‌، بر مي‌دارد؛ و مي‌گشايد. بنابراين‌ كسانيكه‌ به‌ او ايمان‌ بياورند؛ و او را مُعَظّم‌ و مُفَخّم‌ و بزرگوار بشمارند؛ و او را ياري‌ كنند؛ و از نوري‌ كه‌ ما با او فرو فرستاديم‌؛ متابعت‌ كنند؛ البتّه‌ ايشان‌ تنها گروه‌ رستگارانند ).

مراد از نوري‌ كه‌ با رسول‌ الله‌ فرو فرستاده‌ شده‌ است‌ ( النُّورَ الَّذِي‌ أُنزِلَ مَعَهُ) قرآن‌ است‌.

و همانند آيۀ مباركه‌: فَـأمِنُوا بِاللَهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الِّذِي‌ أَنْزلْنَا وَ اللَهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ.

(پس‌ شما ايمان‌ بياوريد به‌ خدا و رسول‌ او، و نوري‌ كه‌ ما با او نازل‌ نموده‌ايم‌، و خدا با آنچه‌ مي‌كنيد خبير و مطّلع‌ است‌).

و همانند آيۀ مباركه‌: قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِن‌ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنَـا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبينًا.

(حقّا برهان‌ و حجّتي‌ از سوي‌ پروردگارتان‌ به‌ نزد شما آمد؛ و ما به‌ سوي‌ شما نور آشكاري‌ را نازل‌ نموديم‌!)

البتّه‌ نوري‌ كه‌ حقيقت‌ قرآن‌ است‌، مطلق‌ است‌ و عامّ شامل‌ است‌ كه‌ هر نوري‌ را كه‌ در آن‌ مي‌توان‌ يافت‌. فلهذا با ألف‌ و لام جنس‌، در بعضي‌ از آيات‌ وارد شده‌ است‌: وَالنُّورِ الَّذِي‌ أَنزَلْنَا ـ وَاتَّبِعُوا النُّورَ الَّذِي‌ أُنزِلَ مَعَهُ و أمّا تورات‌ و انجيل‌ هم‌ كه‌ كتاب‌ آسمان‌ است‌ به‌ نحو نكره‌ از نور آن‌ سخن‌ به‌ ميان‌ آورده‌ است‌ و در آيۀ 44 از سورۀ 5: مائده‌ فرموده‌ است‌:

إِنَّا أَنزَلْنَـا التَّورَايةً فِيهَا هُدَيً وَ نُورٌ.

(بدرستي‌ كه‌ ما تورات‌ را نازل‌ نموديم‌؛ كه‌ در آن‌ هدايت‌ و نور است‌.)

و در آيۀ 46 از همين‌ سوره‌ فرموده‌ است‌:


وَ قَفَّيْنَا عَلَي‌ ءَاثَارِهِمْ بِعِيسَي‌ بْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّورَايةِ وَ ءَاتَيْنَـٰـهُ الإِنْجِيلَ فِيهِ هُدَيً وَ نُورٌ.

( ما به‌ دنبال‌ آثار آن‌ پيامبران‌، عيسي‌ بن‌ مريم‌ را آورديم‌ كه‌ آنچه‌ در برابر او بود، از تورات‌ تصديق‌ كننده‌ بود، و ما به‌ او انجيل‌ را داديم‌ كه‌ در آن‌ هدايت‌ و نور است‌.)

در اين‌ دو آيه‌ ملاحظه‌ مي‌شود كه‌ فِيهِ هُديً و نُورٌ وارد شده‌ است‌ (در آن‌ هدايت‌ و نوري‌ است‌) و اين‌ تعبير غير از آنست‌ كه‌ بگويد: فِيهِ الهُدَي‌ و النُّورُ (در آن‌ جنس‌ هدايت‌ معهود، و نور معهود است‌) كه‌ مفادش‌ شمول‌ و عموميّت‌ است‌.

نور در برابر ظلمت‌ مانند علم‌ در برابر جهل‌، و بينائي‌ در برابر كوري‌ است‌

مسألۀ مزيّت‌ نور بر ظلمت‌؛ يعني‌ علم‌ بر جهل‌؛ بقدري‌ روشن‌ است‌ كه‌ شايد از اوّليّات‌ و بديهيّات‌ به‌ شمار آيد. فلهذا در قرآن‌ كريم‌ تساوي‌ آنرا از اُمور بديهيّ البُطلان‌ شمرده‌، و به‌ نحو استفهام‌ توبيخي‌ تقرير كرده‌ است‌:

قُلْ هَلْ يَسْتَوِي‌ الاعْمَي‌ وَ الْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي‌ الظُّلُمَـٰتُ وَ النُّورُ.

(بگو: مگر مي‌شود كه‌: نابينا و بينا يكسان‌ باشد؟! بلكه‌ آيا مگر مي‌شود ظلمات‌ و نور يكسان‌ باشد؟!) و نيز فرموده‌ است‌:

وَ مَا يَسْتَوِي‌ الاعْمَي‌ وَ الْبَصِيرُ * وَ لا الظُّلُمَـٰتُ وَ لا النُّورُ ـ وَ لا الظِّلُ وَ لا الْحَرُورُ * وَ مَا يَسْتَوِي‌ الاحْيَاءُ وَ لا الامْوَاتُ إِنَّ اللَهُ يُسْمِعُ مَن‌ يَشَاءُ وَ مَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَن‌ فِي‌ الْقُبُورِ * إِن‌ أَنتَ إِلا نَذِيرٌ.

(كور و بينا مساوي‌ نيستند؛ و نه‌ ظلمات‌ و نور؛ و نه‌ سايه‌ و تابش‌ آفتاب‌! و يكسان‌ نيستند زندگان‌ و مردگان‌. اي‌ پيغمبر، خداوند است‌ كه‌ حقّا مي‌شنوايد كسي‌ را كه‌ بخواهد؛ و تو نمي‌تواني‌ بشنوائي‌ كساني‌ را كه‌ در ميان‌ گورها خفته‌اند؛

نيستي‌ تو مگر ترساننده‌ و از عواقب‌ أعمال‌ زشت‌ بيم‌ دهنده‌؛ بدون‌ شائبۀ استقلال‌ در عمل‌ و إبلاغت‌!»

بنابراين‌ مؤمناني‌ كه‌ به‌ قرآن‌ گرويده‌؛ و از آن‌ پيروي‌ دارند؛ و با‌ آن‌ امور خود را تطبيق‌ مي‌دهند و بالاخره‌ سر و كارشان‌ با قرآن‌ است‌؛ فرقشان‌ با كسانيكه‌ با قرآن‌ سر و كاري‌ ندارند؛ همچون‌ شخص‌ بينا با آدم‌ كور، و همچون‌ شخص‌ عالم‌ در برابر جاهل‌، و همچون‌ آدم‌ زنده‌ در مقابل‌ آدم‌ مرده‌، و همچون‌ آدم‌ شنوا در برابر شخص‌ در گور آرميده‌ است‌ كه‌: دستۀ اوّل‌ از تمام‌ جهات‌ حيات‌ و مظاهر آن‌ بهرمندند؛ و دستۀ دوّم‌ حكم‌ أمواتي‌ را دارند كه‌ نه‌ جان‌ دارند؛ و نه‌ بينائي‌، و نه‌ شنوائي‌، و نه‌ علم‌ و ادراك‌.

اينست‌ بيان‌ و منطق‌ قرآن‌، در تعريف‌ اين‌ كتاب‌ آسماني‌؛ و اين‌ مائدۀ سماوي‌ معنوي‌ روحاني‌ كه‌ به‌ عالم‌ بشريّت‌ اشراق‌ و نور مي‌دهد؛ و از جهل‌ و تاريكي‌ مطلق‌ به‌ علم‌ و نور مطلق‌ گرايش‌ مي‌دهد.

خطبه‌هائي‌ از نهج‌ البلاغه‌ كه‌ در آنها از قرآن‌ تعبير به‌ نور شده‌ است‌

مولانا أميرالمومنين‌ عليّ بن‌ أبيطالب‌ عليه‌ أفضل‌ صلوات‌ المصلّين‌ در مواردي‌ از نهج‌ البلاغه‌ از قرآن‌ مجيد با كلمه‌ و لفظ‌ نور تعبير نموده‌ است‌. يكجا مي‌گويد:

توصيف‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ اوصاف‌ و مزاياي‌ قرآن‌ را

وَأشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ. أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ. والعِلْمِ المَأثور، و الكِتَابِ المَسْطُورِ. والنُّورِ السَّاطِع، وا لضِّيَاءِ اللامِع‌ و الامر الصَّادِع‌.

( و شهادت‌ مي‌دهم‌ كه‌: محمّد بندۀ اوست‌، و فرستاده‌ اوست‌. كه‌ او را با دين‌ ظاهر و آشكارا، و با نشانه‌ و علامت‌ نقل‌ شدۀ شريعت‌ حقّۀ مأثوره‌، و كتاب‌ نوشته‌ شده‌، و نور درخشان‌ بلند منظره‌ و همه‌ جا را فرا گرفته‌، و نور بخشندۀ لمعان‌ كننده‌؛ و امر بلند آوازه‌؛به‌ سوي‌ مردم‌ گسيل‌ داشته‌ و برانگيخته‌ است‌.

و يكجا مي‌گويد: أفِيضُوا فِي‌ ذِكر اللَهِ فَإنَّهُ أَحْسَنَ الذكْرِ؛ وَ إرغَبُوا فِيمَا وَعَدَ المُتَّقِينَ فَإنَّ وَعْدَهُ أَصْدَقُ الوَعْدِ. وَأَفتَدُوا بِهَدي‌ نَبِيِّكُمْ فَإنَّهُ أَفضَلُ الْهَدي‌

وَ اسْتَنُوا بِسُنَّةِ فَإِنَّهَا أَهْدَي‌ السُّنَنَ!

وَ تَعَلَّمُوا القُرآنَ فَإنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ؛ وَ تَفَقَّهُوا فِيهِ فَإنَّهُ رَبِيعُ القُلُوبِ؛ وَاستَشفُوا بِنُورِهِ فَإنَّهُ شِفَاءُ الصدُّورِ وَ أحسِنُوا تِلاوَتَهُ فَإنَّهُ أَحْسَنُ الْقَصَصِ!

فَإنئَّ العَالِمَ العَامِلَ بِغَيْرِ عِلْمِهِ كَالجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِي‌ لا يَسْتَقِيقُ مِن‌ جَهْلِهِ. بَل‌ الحُجَّةُ عَلَيْهِ أَعْظَمُ وَالْحَسرةُ لَهُ الزَمُ، وَ هُوَ عِندَاللَهِ أَلُومُ.

(جاري‌ و ساري‌ شويد در ذكر خدا و ياد او؛ زيرا كه‌ ياد خدا بهترين‌ يادها و ذكرهاست‌! و رغبت‌ نمائيد در آنچه‌ را كه‌ خداوند به‌ متّقيان‌، و پرهيزگاران‌ وعده‌ داده‌ است‌؛ زيرا كه‌ وعدۀ او راست‌ترين‌ وعده‌هاست‌. و به‌ سيره‌ و روش‌ و منهاج‌ پيغمبرتان‌ تأسّي‌ جوئيد! زيرا كه‌ آن‌ سيره‌ و منهاج‌ با فضيلت‌ترين‌ و شايسته‌ترين‌ سيره‌هاست‌! و به‌ سنّت‌ او تمسّك‌ كنيد؛ و طبق‌ آن‌ عمل‌ كنيد! چون‌ آن‌ سنّت‌ راهوارتر و راه‌برنده‌ترين‌ سنّت‌هاست‌!

و قرآن‌ را فرا گيريد! زيرا كه‌ آن‌ نيكوترين‌ گفتارهاست‌! و در آن‌ فكر و تأمّل‌ نموده‌، با درايت‌ و فقه‌ آنرا دريابيد! چون‌ قرآن‌ بهار دل‌هاست‌، و به‌ نور آن‌ شفا طلبيد! زيرا كه‌ آن‌ شفاي‌ دردهاي‌ سينه‌هاست‌؛ و تلاوت‌ آنرا نيكو انجام‌ دهيد! زيرا كه‌ آن‌ نيكوترين‌ داستان‌هاست‌.

حقّاً و حقيقتاً عالمي‌ كه‌ به‌ علمش‌ عمل‌ نكند؛ مانند جاهل‌ متحيّر سرگرداني‌ است‌ كه‌ هيچگاه‌ از جهلش‌ بهبود نيابد؛ و إفاقه‌اي‌ پيدا ننمايد. بلكه‌ حجّت‌ خداوندي‌ بر او بزرگتر است‌؛ حسرت‌ او پايدارتر و ثابت‌تر؛ و او در نزد پروردگار بيشتر مورد ملامت‌ و سرزنش‌ و مؤاخذه‌ و عتاب‌ قرار مي‌گيرد.)

در اين‌ خطبه‌ تصريح‌ دارد كه‌: وَاسْتَشفُوا بِنُورِهِ (با نور قرآن‌ شفا بخواهيد!)

و يكجا مي‌گويد: و عليكم بكتاب الله فانّه الحبل المتين و النور المبين وَالشَّفَاءُ النَّافِعُ وَ الرَّيُّ النَّاقِعُ؛ وَالعِصْمَةُ لِلْمُتَمسِّكِ؛ و النَّجَاةُ لِلْمُتَعَلقَّ.

لا يَعْرَجُ فَيُقَامَ؛ وَ لا يَزِيغُ فَيُسْتَعْتَبُ؛ وَ لا تُخْلِفُهُ كَثْرَهُ الرَّدِّ وَ وُلُوجُ السَّمْعِ. مَنْ قَالَ بِهِ صَدَقَ؛ وَ مَن‌ عَمِلَ بِهِ سَبَقَ.

(و بر شما باد به‌ فراگيري‌ و تمسّك‌ به‌ كتاب‌ خدا؛ چون‌ آن‌ ريسماني‌ است‌ متين‌ و استوار؛ و نوري‌ است‌ آشكار؛ و شفاي‌ نافع‌ أمراض‌ است‌؛ و سيرابي‌ كامل‌ عطش‌ تشنگان‌؛ و مصونيّت‌ و پاسدار است‌ براي‌ كسي‌ كه‌ بدان‌ چنگ‌ زند؛ و نجات‌ و رهائي‌ است‌ براي‌ كسي‌ كه‌ خود را بدان‌ بياويزد؛ هيچگاه‌ كژي‌ بر او رخ‌ نمي‌دهد تا او را راست‌ كنند؛ و ميل‌ از حقّ به‌ باطل‌، و گرايش‌ به‌ أوهام‌ براي‌ او پيدا نمي‌شود تا او را برگردانند؛ و كثرت‌ خواندن‌ و بگوش‌ خوردن‌ آيات‌ آن‌ در مرور دهور او را كهنه‌ نمي‌نمايد (بلكه‌ پيوسته‌ نو و جديد و تازه‌ است‌؛ و هر چه‌ مردم‌ آنرا بيشتر بخوانند؛ و بشنوند؛ معهذا تازه‌ و با طراوت‌ و دلپسند است‌).

كسي‌ كه‌ گفتارش‌ بر اساس‌ قرآن‌ باشد، راست‌ گفته‌ است‌، و كسي‌ كه‌ كردارش‌ بر آن‌ نهج‌ باشد، از همگان‌ و از همگنان‌ پيش‌ افتاده‌، و گوي‌ سبقت‌ را ربوده‌ است‌.

و يكجا مي‌گويد: أَرْسَلَهُ عَلَي‌ حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ؛ وَ طُولِ هَجْعةٍ مِنَ الاُمم‌؛ وَانْتِفَاضِ مِنَ المُبْرَمِ. فَجَاءَهُمْ بِتَصْدِيقِ الَّذِي‌ بَيْنَ يَدَيْهِ؛ وَالنُّورِ المُقْتَدِي‌ بِهِ.

ذَلِكَ القُرءانُ فَاسْتَنطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ. وَ لَكِنْ أُخبرُكُمْ عَنْهُ.

ألآ إنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي‌؛ وَالْحَدِيثَ عَنِ المَاضِي‌، وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ؛ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُمْ.

(خداوند پيامبر را فرستاد، در وقتي‌ كه‌ بين‌ آمدن‌ پيامبران‌ فاصله‌ افتاده‌ بود؛ و خواب‌ سنگين‌ امّت‌ها و غفلت‌ آنها به‌ طول‌ انجاميده‌ بود؛ و احكام‌ الهيّۀ مرسله‌ توسّط‌ پيامبران‌ كه‌ محكم‌ و استوار بود؛ بواسطۀ شكستن‌ مردمان‌ در اثر مخالفت‌ها و معصيت‌ها به‌ شكست‌ وپارگي‌ مبدّل‌ گرديده‌ بود. در اين‌ هنگام‌

پیامبربه‌ نزد مردم‌ آمد؛ يكي‌ با تصديق‌ و گواهي‌ به‌ صحّت‌ آنچه‌ در برابر او بود؛ از شهادت‌ به‌ صدق‌ أنبياء و مرسل‌، و حضرت‌ موسي‌ و عيسي‌ بن‌ مريم‌، و كتاب‌ تورات‌ و انجيل‌؛ و ديگري‌ تصديق‌ به‌ نوري‌ كه‌ مورد اقتداي‌ همه‌ مردم‌ است‌.

و آن‌ نور قرآن‌ است‌؛ پس‌ شما قرآن‌ را به‌ زبان‌ آوريد، و به‌ سخن‌ واداريد، و از او بپرسيد؛ امّا او هيچگاه‌ سخن‌ نخواهد گفت‌ و گفتاري‌ نخواهد داشت‌؛ وليكن‌ من‌ شما را از احوال‌ او با خبر و مطّلع‌ مي‌كنم‌.

آگاه‌ باشيد كه‌: علوم‌ آينده‌ و گفتار از گذشته‌، و دواي‌ دردهاي‌ شما، و انتظام‌ امور شما، در قرآن‌ موجود است‌.)

اين‌ بحثي‌ بود دربارۀ نور، و معناي‌ آن‌، و نورانيّت‌ قرآن‌ كريم‌، كه‌ از آيات‌ و نهج‌ البلاغه‌ ايراد شد.

 

 


نوشته شده در   جمعه 8 شهريور 1387  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode