رسول جعفريان
![3379_814.jpg](/Farsi/images/3379_814.jpg)
پيام آخر
بنلادن كه در آن، همكاري با دولت وحدت ملي در عراق را به منزله خروج از اسلام دانسته بود، ميتوان نشانگر فصل جديدي در حيات مهمترين گروه تروريستي منتسب به مسلمانان دانست.
بايد گفت، اصل وجود القاعده از جهات بسياري براي آمريكاييها سودمند است، زيرا همه جهتگيريهاي مخالف در جهان سني، پيرامون آن جمع شده و كار مقابله با آن را براي آمريكا و برنامهريزانش آسان ميكنند.
به علاوه، يك گروه افراطي در اين اندازه ميتواند توجيهكننده تبليغات فراوان غرب عليه جهان اسلام باشد.
افزون بر اينها، همين كه غرب دشمن مشخصي را مطرح كرده و گهگاه آن را بزرگتر از آنچه هست هم مينمايد، ميتواند دستگاههاي تصميمگيري غرب را در راه تقويت قرار داده و جهت آنها را عليه جهان اسلام هدايت كند؛ اينها فوايدي است كه غرب از اصل وجود القاعده ميبرد.
در اين سوي، دو پرسش وجود دارد: نخست اين که القاعده دنبال چه چيز ميگردد؟ و دوم آن كه به چه چيزي دست يافته است؟
در پاسخ ميشود گفت: تقريبا هيچ.
القاعده در نخستين گام، حكومت طالبان را تشكيل داد كه به دليل حمله به برجهاي دوقلو در نيويورك و حمله آمريكا، افغانستان، اين حكومت را از دست داد و اكنون سالهاست كه در كوهها، تنها براي گرفتن چند شهر در حاشيه شهرهاي بزرگ تلاش ميكند. براي آمريكا و غربيها چه اهميتي دارد كه مشتي منطقه كوهستاني دست طالبان بماند و همانجا زمينگير باشد؟
پس از آن که القاعده افغانستان را از دست داد، تلاش كرد تا منافع آمريكا و دولتهاي آمريكايي را در شماري از كشورها هدف قرار دهد؛ اين سياستي بود که همزمان با داشتن دولت طالبان هم به دنبالش بود.
البته در اين زمينه، موفقيتهايي داشت و با فضاي تروري كه ايجاد كرد، مشكلات فراواني را براي غربيها پديد آورد و هزينههاي آنان را بسيار بالا برد. اين سياست ادامه داشت تا ماجراي عراق پيش آمد.
در سال نخست سقوط صدام، القاعده برنامهريزي مفصلي براي مبارزه با آمريكا در عراق تدارك ديد و به تدريج حمله به آمريكاييها را آغاز كرد. اين حملات به سرعت گسترش يافت و دشواريهاي فراواني براي آمريكاييها پديد آورد، به اندازهاي که کنگره آمريکا را وادار کرد با فشار بر دولت آمريکا، سياست خود را تغيير دهد. اين وضعيت حتي در انتخابات کنگره آمريکا تأثير گذاشت و حزب دمکرات با همين بهانه به اکثريت دست يافت. در اين زمان، هدف القاعده، تنها جنبه مبارزه با آمريكا نبود، بلكه تأسيس يك امارت اسلامي در عراق بود.
اين فزون خواهي القاعده، سامان درستي نيافت؛ نخست به دليل اين كه بيشتر ساكنان عراق از كرد و شيعه مايل به تحقق چنين حكومت مورد نظر القاعده نبودند و به فرض كه با مبارزه ضدآمريكايي القاعده همراه ميشدند، نميتوانستند چنان دولتي را بپذيرند.
نكته ديگر رويكرد القاعده نسبت به شيعيان بود. آنان بدون توجه به واقعيات موجود در عراق و مسائل طايفي و آنچه در سه دهه بر سر شيعه رفته بود، انتظار داشتند آنان در مسير القاعده قرار گرفته و با آن همراهي كنند. به محض آن كه چنين اتفاقي نيفتاد، القاعده كشتار شيعيان را آغاز كرد. در اين زمينه، القاعده تا آنجا پيش رفت كه تقريبا آمريكاييها را فراموش كرده و به شيعهكشي، آن هم به فجيعترين صورت مشغول شده بود. اين كشتارها، عمدتا از ميان تودههاي مردم بود و کمترين نتيجهاش گسترش بحران طايفي و شيعه و سني در عراق بود که پس از صدام و بعثيها، اين بار مسئوليتش بر عهده القاعده بود. در اين دوره، القاعده تقريبا به جز چند نفر در روزهاي نخست، از جمله آيتالله حکيم، نتوانست شخصيتهاي شيعه را در عراق ترور كند.
نتيجه اين سياست، آن شد كه شيعيان كه اكثريت عراق بودند، همراه با كردها عليه القاعده بسيج شدند.
به تدريج، جبهه تازه ديگري از ميان سنيان عليه القاعده گشوده شد. عشاير سني عراق، دريافتند كه در حال از دست دادن همه چيز هستند؛ بنابراين، با هماهنگي برخي كشورهاي منطقه، راه خود را از القاعده جدا كرده و به مبارزه با آنها برخاستند. اين ماجرا در ماههاي اخير به اندازهاي شديد بود كه در سخنان چند روز گذشته بن لادن خود را نشان داد.
در اين جا هم القاعده باز رويكرد خشونتآميز خود را ادامه داد و به كشتن رهبران عشاير سني عراق مشغول شد. اين بماند که عمده متدينان سني عراق، نه طرفدار القاعده بلکه اخواني بوده و از دست صدام هم آسيب فراوان ديده بودند و هماکنون هم مايل به همکاري با القاعده نيستند.
نتيجه اين سياست بينتيجه براي القاعده چه بود؟ نتيجه آن بود كه اکنون القاعده همه چيز را در عراق از دست داده است. هماكنون القاعده در حال بيرون كردن نيروهاي خود از عراق و نگه داشتن نيروهاي محلي براي ترورهاي موضعي يا انفجارهاي مقطعي، تنها به هدف بيثبات كردن اوضاع عراق است.
در اين باره القاعده تنها حق دارد خود را سرزنش كند و تاوان اشتباهاتش در عراق را كه به ويژه حركت در راستاي شيعهكشي بود بدهد.
به نظر ميرسد در روزهاي اخير، القاعده به رغم سخنان بن لادن براي مبارزه در عراق، بار ديگر به سياست گذشته خود براي ضربه زدن به منافع آمريكا در كشورهاي ديگر بازگشته است. اگر ترور بينظير بوتو، كار القاعده باشد و نيز با توجه به كارهايي كه القاعده به تازگي در الجزاير انجام داده و احتمال ميرود مشابه آن در سعودي هم دنبال شود ـ به ويژه با تعبير جديد بن لادن كه امير عبدالله را بزرگترين مزدور آمريكا در منطقه خواند ـ ميتوان پيشبيني كرد كه القاعده، سياست خروج از عراق و تمرکز نداشتن بر آن را در پيش گرفته و در جاي ديگري به دنبال اهداف خود ميگردد.