روز صادرات
صادرات امروزه به عنوان بخش مهمی ازاقتصاد جوامع ، روند روبه رشدی را درکشورهای توسعه یافته ازآن خود کرده است . میزان تولید ناخالص ملی امروزه دیگروابستگی مستقیمی به میزان صادرات آن کشور دارد لذا هرچه میزان صادرات یک کشوربیشتروهمچنین نحوه ارتباط آن با کشورهای دیگرروبه گسترش وتعامل قرارگیرد بی شک میزان توسعه یافتگی کشور نیز مورد بررسی قرار می گیرد . در جمهوری اسلامی ایران نیز سالهاست که بر صادرات غیر نفتی تاکید می شود . به گفته بر خی کارشناسان وابستگی شدید تولید داخل و صادرات به درآمد نفت و تزلزلی که در سالیان گذشته در قیمت نفت وجود داشته ، روی آوری اقتصاد کشور را به سوی صادرات غیر نفتی اجتناب ناپذیر کرده است. البته در سالهای اخیر در آمدهای ارزی حاصل از صادرات غیر نفتی کشور به طور معتنابهی افزایش یافته است .
از سال 1376 بيست و نهم مهر ماه با تصويب شوراي فرهنگ عمومي كشور، به عنوان روز ملي صادرات تعيين گرديد تا بيانگر عزم و اراده ملي در مجموعه دولت و مردم براي توسعه صادرات غير نفتي و درنتيجه توسعه اقتصادي كشور باشد.
تصويب قرارداد منعقده بين ايران و كنسرسيوم نفت در مجلس شوراي ملي (1333 ش)
چند ماه پس از كودتاي 28 مرداد 1332، سپهبد زاهدي، نخست وزير وقت براي جلب كمكهاي غرب، از آنان براي سرمايهگذاري در صنعت نفت ايران دعوت نمود. پس از چند دور مذاكره در نهايت قراداد ايران و كنسرسيوم در 28 شهريور 1333 ش بين نمايندگان دو طرف امضا شد و در 29 مهر همان سال در مجلس شوراي ملي به تصويب رسيد. مدت اين قرارداد 25 سال و قابل تمديد به سه دوره پنج ساله يعني چهل سال بود. اين قرارداد كه تقريباً چهار سال پس از تصويب قانون ملي شدن صنعت نفت ايران و خلع يد اجانب امضا شد، به هيچ وجه جوابگوي خواستههاي ملت ايران نبود. پرداخت غرامت سنگين به شركت سابق انگليسي، با توجه به واگذاري چهل درصدي سهام كنسرسيوم به آن به منزله حد اعلاي امتيازي بود كه دولت انگلستان به دست آورد. همچنين دولت آمريكا نيز خود را وارد معركه نمود و در غارت نفت ايرن شريك و سهيم شد. پس از تصويب اين قرارداد، مخالفتها از طرف مردم و روحانيون از جمله آيتاللَّه كاشاني كه خود سهم مهمي در ملي شدن صنعت نفت داشت، ابراز گرديد و دكتر مصدق نيز از زندان، با آن به مخالفت برخاست. در نهايت، غارتگران بينالمللي، ظاهراً در چهارچوب قانون ملي شدن صنعت نفت و در اصل براي استثمار ايران و حفظ منافع خود، بار ديگر سلطه خود را بر نفت ايران برقرار كردند و بيست و پنج سال به چپاولگريهاي خود ادامه دادند.
درگذشت آیتالله محمدرضا مهدوی کنی ، رییس مجلس خبرگان رهبری ( 1393 ش)
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی در 14 مرداد 1310 در روستای کن – که در حال حاضر بخشی از شهر تهران است- به دنیا آمد. وی پس از طی دوره دبستان در کن، وارد مدرسه علمیه لرزاده در تهران شد و از محضر مرحوم آیت الله برهان بهره برد. او در سال 1327 درسن 17 سالگی برای ادامه تحصیل به قم مهاجرت نمود و تا سال 1340 در محضر استادان مبرز آن زمان همچون حضرات آیات مشکینی، حاج شیخ عبدالجواد سده ای (جبل عاملی)، شهید صدوقی، سلطانی، مجاهدی، رفیعی قزوینی، شعرانی، علامه طباطبایی، آیه الله العظمی بروجردی، امام خمینی، آیه الله العظمی گلپایگانی و ... رضوان الله تعالی علیهم دروس عالی فقه، اصول فقه، تفسیر، حکمت و کلام را تلمذ کرد. آیت الله پس از بازگشت به تهران در سال 1340، در مدرسه مروی به تدریس علوم حوزوی مشغول شد و از سال 1342 امامت جماعت مسجد جدید التاسیس جلیلی در میدان فردوسی را پذیرفت. این مسجد پایگاه مناسبی برای فعالیت های اجتماعی و سیاسی ایشان شد. مبارزات آیتالله علیه حکومت طاغوت، باعث دستگیری های متعدد، تبعید، شکنجه و زندانی شدن ایشان گردید. ایشان آخرین عالمی است که در روزهای نزدیک پیروزی انقلاب اسلامی برای چندمین بار دستگیر و در آستانه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی آزاد شد. وی بعد از انقلاب اسلامی 1357، به عنوان سرپرست کمیته انقلاب اسلامی، وزیر کشور، سرپرست نخست وزیری نیز فعالیت کرد. ایشان همچنین علاوه بر ریاست مجلس خبرگان رهبری ، ریاست دانشگاه امام صادق و دبیر جامعه روحانیت مبارز تهران را نیز برعهده داشت. آیت الله مهدوی کنی 14 خرداد 1393 به دلیل بیماری قلبی به کما رفت و در بیمارستانی در تهران بستری شد. سرانجام وی در صبح سه شنبه ، بدلیل ایست قلبی دار فانی را وداع گفت.
رحلت عالم بزرگ و فقيه نامدار شيعه، آيت اللَّه "محمد حسن مامقاني" (1323 ق)
آيتاللَّه شيخ محمد حسن مامقاني فرزند ملاعبداللَّه، از مُتَبَحِّرين علماي اماميه عصر خويش بود و حوزهي درس اين فقيه صمداني و عابد زاهد، محل تجمع و استفادهي علماء و فضلاي بسياري محسوب ميگرديد. او به مال دنيا بيرغبت بود و از ظالمان، چيزي را قبول نميكرد. آيتاللَّه مامقاني شاگرد برجستهي شيخ مرتضي انصاري و سيد حسين كوه كمرهاي ميباشد. از اين عالم بزرگ تأليفهاي گرانبهايي چون بُشرَي الاصولِ الي اسرارِ علمِ الاصول، ذرايعُ الاحكام في شرحِ شَرايع الاسلام و غايةُالآمال به جاي مانده است. آيتاللَّه مامقاني در سال 1323 قمري در نجف اشرف وفات يافت و در مقبرهي خصوصي خود دفن شد.
تولد "جانز آدامز" دومين رئيس جمهور امريكا (1735م)
جان آدامْزْ دومين رئيس جمهور ايالات متحده امريكا، در بيستم اكتبر 1735م در ايالت ماساچوست امريكا به دنيا آمد. وي در دوران تحصيلات دانشگاهي و پس از آن وارد فعاليتهاي سياسي شد و رفته رفته به ايده و خط مشي فدراليستها متمايل گشت. جان آدامز يك حقوقدان بود كه در دوران زمامداري جورج واشينگتن اولين رئيس جمهور امريكا، به معاونت وي دست يافت و سپس رياست مجلس نمايندگان امريكا را عهدهدار گرديد. آدامز در نهايت در انتخابات سال 1796م، با اكثريت فوقالعاده ضعيف و تنها با سه راي اضافه در 62 سالگي به رياست جمهوري امريكا انتخاب شد و يك دوره چهار ساله در اين مقام باقي ماند. آدامْزْ شيفته قدرت و مقام بود. او كاخ مجللي را مقرّ رياست خود قرار داد و آن را به شكل دربارهاي پرزرق و برق اروپا درآورد. وي همچنين علاقه خاصي به تقليد از تكبر و غرور سلاطين اروپايى در آداب و رفتار و در برخورد با هيأتها و افراد خارجي داشت. دوران حكومت آدامز با خونينترين حوادث انقلاب فرانسه همزمان بود، انقلابي كه هرگز مطلوب ثروتمندان امريكايى و همراهان و همفكران آدامز نبود. اساس عملكرد آدامز، در دست حزب متبوع او، يعني حزب فدراليست قرار داشت و اين حزب بود كه براي او تعيين تكليف ميكرد. وي تحت تاثير اطرافيان خود، به انگلستان گرايش يافت و اين گرايش تا جايى پيش رفت كه آدامز تحت فشار انگليسيها، معاهدهاي با آنان امضا كرد كه به موجب آن، امريكا بر طرح محاصره دريايى فرانسه توسط انگلستان كه آن زمان برضد ناپلئون بُناپارت امپراتور فرانسه در جريان بود، صحّه ميگذاشت. اين معاهده، واكنش ناپلئون را برانگيخت و دستور حمله به كشتيهاي امريكايى در اقيانوس اطلس را صادر كرد. جان آدامز كه هرگز تصور نميكرد پيمان كشورش با انگليس به اين سرعت امريكاي تازه استقلال يافته را وارد عرصه نبرد كند، فوراً هيأت صلحي به پاريس فرستاد اما دولت فرانسه اين گروه را با توهين بسيار باز گرداند. اين امر موجبات آغاز تبليغات وسيع و دامنهدار حزب مخالف دولت امريكا را فراهم آورد. از اينرو، دولت آدامز يك رشته اقدامات خشن پليسي بر ضد نشريات و روزنامههاي مخالف دولت و مردم معترض به اجرا گذارد. از سوي ديگر، ناپلئون كه نميخواست با ادامه سرسختي در برابر حكومت آدامز، بيش از پيش جبهه امريكا و انگليس را مستحكم ببيند، در سال 1799م به آدامز اطلاع داد كه مايل است روابط دو كشور را بهبود بخشد. آدامز نيز برخلاف نظر بزرگان حزب، در برقراري جو تفاهم ميان امريكا و فرانسه كوشيد تا بتواند براي انتخابات رياست جمهوري به نفع خود بهرهبرداري كند. اما شكست نيروي دريايى امريكا در جنگ با فرانسه و نيز وضع مقررات سركوبگرايانه آدامز عليه مردم و مطبوعات در داخل كشور، دو عامل مهم نارضايتي مردم از حكومت فدراليستها بود كه همين امر نيز شكست فاحشي را براي آدامز و حزب متبوعش به ارمغان آورد. از رويدادهاي عمده دوران حكومت جان آدامز، انتقال پايتخت امريكا از نيويورك به واشينگتن بود. آدامز در واقع طرفدار قشر اعيان و اشراف جامعه امريكا بود و از آن طرف نيز اشراف و ثروتمندان، در دولت آدامز و تصميمات آن نفوذ داشتند. جان آدامز پس از شكست سنگين در انتخابات رياست جمهوري امريكا در سال 1800م، از صحنه سياست كنار رفت و سرانجام در چهارم ژوئيه 1826م در 91 سالگي درگذشت.