تحلیل موضعگیری امامان شیعه: در مقابل عملکرد اجتماعی سیاسی افراد و گروههای همدوره خود، میتواند زمینهساز ترسیم الگویی مشخص برای پیروی شیعیان از این بزرگواران در هر عصر باشد.
چکیده
تحلیل موضعگیری امامان شیعه: در مقابل عملکرد اجتماعی سیاسی افراد و گروههای همدوره خود، میتواند زمینهساز ترسیم الگویی مشخص برای پیروی شیعیان از این بزرگواران در هر عصر باشد. در دوره امامان: قیامهای متعددی صورت گرفت که یکی از آنها قیام شهید فخ (169 ق) بوده است. تحلیل و بررسی ماهیت این قیام هدف این مقاله است. در آغاز به بیان مقدمهای کوتاه درباره چگونگی قیام و عوامل وقوع آن پرداخته میشود؛ سپس به بررسی ماهیت سیاسی فکری قیام، متناسب با اهداف مطرحشده از سوی رهبر قیام، و در پایان به اعتبارسنجی قیام با معیار قیام امام حسین(ع) در کربلا توجه خواهد شد.
نتیجه این پژوهش، دستیابی به رهیافتی است که ضمن تأکید بر ماهیت سیاسی ـ فکری قیام فخ، اعتبار آن را در مقایسه با خطمشی جهادی که پیشوایان بزرگ شیعه: در عصر خود انتخاب نمودهاند، بهویژه امام موسی کاظم(ع) که همعصر با این رخداد بوده است، میسنجد. وجود نمودهای مشابه یا متفاوت در این قیام با نهضت امام حسین (ع) بهعنوان یک قیام معتبر و اصیل شیعی، بررسی نقادانه ماهیت سیاسی ـ فکری این قیام را ضروری مینماید.
کلیدواژگان
قیام؛ شهید فخ؛ حسنیان؛ عباسیان؛ قیام عاشورا؛ امام حسین(ع)
مقدمه
پس از صلح امام حسن(ع) و قیام امام حسین(ع) ، جامعه شیعی با توجه به سلیقههای موجود در آن، شاهد بروز مشیهای متفاوتی بوده است. امام باقر(ع) در روایتی ظریف، تشتت آرا و تفاوت موضعگیریهای شیعیان (به معنای اعم) را در مقابل پیشوایانشان ـ که همان ائمه: باشند ـ به تصویر میکشند. ایشان میفرمایند: به خدا قسم، کاری که حسنبنعلی(ع) انجام داد، از آنچه خورشید بر آن میتابد، برای این مردم بهتر بود... آنها [از امام حسن(ع) ، اعلام] جهاد را خواستند، ولی هنگامی که جهاد به همراه حسین(ع) بر آنها واجب شد، گفتند: پروردگارا! چرا بر ما جهاد واجب کردی؟ ایکاش تا فرصتی نزدیک آن را به تأخیر میانداختی...» (کلینی، ج8، 1413ق، ص33).
در این روایت، تطبیقی واضح بین طیفهای مختلف از پیروان ائمه اطهار: را در میزان ولایتمداری و پیرویشان از امام عصر خود میبینیم؛ تطبیق کسانی که برای دست کشیدن از جنگ، به امام حسن(ع) اعتراض میکردند، بر کسانی که در آیه (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الذینَ قیلَ لَهُمْ کُفوا أَیْدِیَکُمْ وَأَقیمُوا الصلاه وَآتُوا الزکاه) (نساء: 77) سرزنش شدهاند؛ و تطبیق کسانی که هنگام وجوب جهاد، پا پس کشیدند، بر کسانی که در فراز دیگر همان آیه (فَلَما کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَریقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ الناسَ کَخَشْیَه اللهِ أَوْ أَشَد خَشْیَه وَقالُوا رَبنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْلا أَخرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَریبٍ) سرزنش میشوند.
ابتکار عمل در قیامهای شیعی دوره بنیامیه به دست شاخه حسینی علویان، یعنی زید (م 122 ق) و فرزندش یحیی (م 126 ق) بود؛ اما قیامهای سیاسی ـ نظامی شیعی در دوره عباسیان، به شاخه حسنی علویان منتقل شد. حسنیان در برابر حکومت دو موضع متفاوت گرفتند. بیشتر آنان به همراه عبداللهبنحسن(ع) و فرزندانش در برابر عباسیان قرار گرفتند. آنان بیشتر تحت تأثیر شعار زیدبنعلی(ع)، مشروعیت حکومت را فقط از آن فرزندان فاطمه3 میدانستند که طبیعتاً منحصر در نسل امام حسن(ع) و امام حسین(ع) میشد. (صفری فروشانی، 1388، ص61). عده کمی نیز، از جمله حسنبنزیدبنحسن(ع) و جعفربنحسنبنحسن(ع) برخلاف جریان حسنیان، با عباسیان همراه شدند (کاتب واقدی، ]بیتا[، ج4، ص7 نیز ر.ک: ابن عساکر، 1419ق، ج27، ص368).
حسنیان متأثر از آموزههای زیدیه، امر به معروف و نهی از منکر را در هر شرایطی واجب میدانستند. از سوی دیگر، به آموزه تقیه چندان اعتقاد نداشتند (آموزهای که امامان شیعه سخت بدان معتقد و امامیه در تلاش برای پایبندی به آن بودهاند)؛ از این رو، بهمحض به دست آوردن کوچکترین موقعیتی، در برابر حکومت عباسی قیام میکردند (اصفهانی، 1349، ص81-63 به نقل از: صفری فروشانی، 1388، ص62). فراگیر شدن این نظریه موجب از بین رفتن انسجام شیعیان حول ائمه معصومین و چنددستگی میان اقلیت شیعه در طول تاریخ آن شده است.
از جمله حسنیانی که برضد خلافت عباسی در دوره دوم تاریخ اسلامی قیام کردند، حسینبن علیبن حسن (مثلث) بن حسن (مثنی) بن حسنبن علیبن ابیطالب(ع) معروف به صاحب فخ، نبیره امام حسن مجتبی(ع) و امام آن زمان زیدیان (طبری،1403ق، ج6، ص410)، در عصر موسی الهادی، خلیفه عباسی بود. وی به سبب اهانت و شدت گرفتن ستم والی مدینه، عمربن عبدالعزیزبن عبداللهبن عمربن خطاب، بر آل علی(ع)، در مدینه برضد خلافت عباسی قیام کرد و در ابتدا موفقیتهایی بهدست آورد؛ اما سرانجام شکست خورد و در هشتم ذیالحجه 169 ق (ژوئن 786)، پای کوه البارود در «فخ»،[1] موضعی در نزدیکی مکه، همراه با یارانش شهید شد (Veccia Vaglieri, p.1986).
یحیی و برادرش ادریس، فرزندان عبدالله، از این قیام جان سالم بهدر بردند. یحیی به یمن رفت و برای مدتی در آنجا اقامت گزید؛ سپس روانه ری و خراسان شد و دعوت خود را آشکار کرد. پس از مدتی با هارونالرشید صلح کرد و از او اماننامه گرفت. سرانجام، هارون با ادعای خدشهدار بودن متن اماننامه، آن را باطل اعلام کرد و در سال 184ه.ق یحیی را در زندان کشت (طبری، 1403ق، ج8، ص192 و 193/ ج5 ص25/ ابن خلدون، 1979م، ج3، ص215/ اصفهانی، 1349، ص 431 به بعد / ابن اثیر، 1380، ج6، ص90/مسعودی، 1377ق، ج33، ص263).
1. روش شناسی تحقیق
روششناسی مطالعه یا استراتژی تحقیق، به چگونگی برنامهریزی و اجرای تحقیق مربوط میشود. این امر به معنای انتخاب روش مناسب تحقیق و یافتن نحوه بهکار بردن آن در حوزه مورد مطالعه است (گیدنز، 1387، ص716). دستیابی به ماهیت سیاسی ـ فکری قیام فخ در این پژوهش، به دو روش صورت گرفته است:
1-1. مطالعه اسنادی
پژوهش اسنادی (Documentary Study)، در واقع یکی از فراگیرترین روشهایی است که به شکلهای گوناگون در گردآوری دادهها استفاده میشود (همان، ص733). اسنادی که در تحقیق استفاده میشوند، عملاً همیشه شامل اطلاعات و نتایجی است که نویسندگان قبلی در حوزه مورد بحث فراهم کردهاند. در بسیاری از تحقیقات، به همان اندازه که به تهیه دادههای کاملاً جدید توجه میشود، به گردآوری و تحلیل اطلاعات از کارهای دیگران نیز ابراز علاقه میشود (همان).
بنابراین در این پژوهش، به مهمترین منابع تاریخی، اعم از متن نامهها، سخنرانیها و...، یا منابع پژوهشی موجود مانند کتب، تحقیقات، پژوهشهای تحلیلی و پایگاههای اطلاعرسانی، و نیز دایرهالمعارفهای اسلامی، رجوع شده است. همچنین به مطالعه کتب تحلیلی از زندگانی ائمه معصومین:، بهویژه امام موسی کاظم(ع) و مقالات متنوع گزارشی-تحلیلی پرداخته شده و همانگونه که ذکر شد، رجوع به مخزن اصلی قیامها و نهضتهای شیعی در تاریخ اسلام، نقش اساسی را ایفا کرده است.
1-2. مطالعه تطبیقی
ساختن الگویی از مطالعه، بر مبنای یک اصل موضوعی یا مفهوم کلی، که بهعنوان پیشفرض تفسیر پدیده موضوع تحقیق انتخاب شده است، آغاز میشود (کیوی، 1385، ص150). این الگو، با استدلال منطقی، فرضیهها، مفاهیم و شاخصهایی را میسازد که دادههای مشاهدهشده باید آنها را تأیید کنند (همان).
در پژوهشهای تاریخی، دادههای موجود بیحدوحصرند (ببی، 1387، ص684). در ابتدای یک پژوهش تاریخی، این نکته را باید به یاد داشته باشیم که مورخان ممکن است آنچه را که شما میخواهید بررسی کنید، گزارش کرده باشند. بنابراین تحلیل آنان میتواند زمینه اولیه را به شما عرضه کند و سکوی پرش برای تحقیقی عمیقتر باشد (همان). سرانجام برای دستیابی به نتیجهای فراتر از نتیجهگیریهای دیگران، و بررسی برخی از «دادههای خام» و ارائه نتیجه نو، ضروری است که از روش مطالعه تطبیقی ـ تاریخی استفاده شود (همان، ص685).
در روند پژوهشهای تاریخی، نمیتوان به دقیق بودن برخی مدارک، اعم از رسمی و غیررسمی، و دست اول و دست دوم، اعتماد کرد. آنچه پژوهشگر را از خطا دور میدارد، تکرار است. در پژوهش تاریخی، «تأیید» (Corroboration) از اهمیت شایان توجهی برخوردار است؛ یعنی هرگاه چند منبع بهطور یکسان به مجموعهای از «واقعیتها» اشاره کنند، اعتماد شما بهطور قابل ملاحظهای به آنها بیشتر میشود (همان، ص686).
در پژوهش حاضر، پیشفرض تفسیری از قیام فخ، وجود الگوی کربلای حسینی(ع) است. در این الگو، دادههای موجود درباره حادثه فخ که در چند منبع قابل اعتماد آمده باشد، گردآوری شده و سپس مورد آزمایش و اعتبارسنجی قرار گرفته است. ازاینرو، ماهیت سیاسی ـ اجتماعی قیام فخ، بر اساس ماهیت سیاسی ـ اجتماعی قیام کربلا به رهبری امام معصوم (ع) و چگونگی تعامل رهبر این قیام با امام عصر(ع) خود ارزیابی خواهد شد.
2. مفهوم شناسی
در آغاز مناسب است برخی واژگان مورد توجه قرار گیرد تا بر اساس تعریف و تبیینی که از آنها وجود دارد، فرایند بحث پیگیری شود و از برداشتهای متفاوت در خوانش تحقیق پرهیز گردد.
2-1. ماهیت سیاسی
ماهیت به معنای حقیقت چیزی مستعمل است (دهخدا، 1377، ص20061). ماهیت یک جنبش، به اندیشه و تفکر حاکم بر آن بسیار ارتباط دارد؛ بهویژه اگر آن جنبش جایگاه سیاسی و دینی داشته باشد. جنبش شهید فخ، جایگاه سیاسی و دینی مهمی داشت و زمینه یک تحول را فراهم ساخت. بنابراین، در بررسی ماهیت سیاسی این نهضت، از دو محور مهم در چهارچوب شرایط سیاسی اجتماعی حسینبنعلی، صاحب فخ، سخن خواهد رفت؛ اما پیش از ورود به این بحث، مبنای زیدیه در باب امامت مطرح خواهد شد تا زوایای پنهان تحلیل رویدادهای این قیام و دیگر قیامهای حسنی را روشن کند.
مذهب زیدیه بر وجوب عقلی امامت، به مثابه فرعی از فروع دین استدلال میکند. به نظر پیروان زیدبن علی(ع)، امامت، ریاست عامه، و از واجبترین و مهمترین واجبات است و به دو شیوه تحقق مییابد: نخست از طریق «تعیین»
که جز در اهلبیت: امکان ندارد؛ دوم از راه «ترشیح»، و معنای ترشیح آن است که مردم یکی از آلالبیت (فرزندان امام حسن و حسین(ع)) را که واجد بیشترین شروط امامت است و دیگران را به اطاعت خدا دعوت میکند، به امامت برگزینند.
زیدیه معتقد به امامت علی بن ابیطالب(ع) هستند، اما امامت او را نه از طریق نص و تصریح پیامبر9 به اسم و شخص، بلکه از آن روی مشروع و مسلم میدانند که هم بیشترین شرایط امامت را داشت و هم مدعی این مقام بود و مردم را به امامت خویش فراخواند.
زیدیه به عصمت امامان و اندیشه تقیه، آنگونه که در شیعه دوازدهامامی مطرح است، معتقد نیستند و برخی از آنها بر درستی خلافت ابوبکر و عمر ایمان دارند. شیعه زیدی، شجاعت و قیام را شرط اساسی امام میداند و چنین میاندیشد: کسی که در خانه نشسته، صورت خود را میپوشاند و از جهاد پرهیز میکند، شایسته امامت نیست؛ بلکه امام همان کسی از آلالبیت است که قیام میکند و مردمان را به کتاب خدا و سنت پیامبر9 فرا میخواند و در این راه به شهادت میرسد و کس دیگری بهجای او قیام میکند؛ زنجیره این امامان مجاهد تا پایان دنیا تداوم خواهد داشت (الزین، 1985م/ 1405ق، ص177-178 و ص181).
بر اساس گزارشهای بهجای مانده، حسینبنعلی معروف به شهید فخ، مردم را اینگونه به بیعت با خود فرامیخواند: «ادعوکم الی الرضا من آل محمد و علی أن نعمل فیکم بکتاب الله و سنه نبیه والعدل فی الرعیه، والقسم بالسویه» (اصفهانی، 1349ق، ص378). او در این دعوت، بر دو نکته تأکید کرده است: نخست اینکه در صورت پیروزی، حکومت را به اهلبیت میسپرد؛ دوم اینکه عدالتگرایی را ـ که با مفهوم «تقسم بالسویه» عنوان میشد ـ به عنوان شعار خود مطرح کرده است (جعفریان،1381، ص250). بر این اساس میتوان ماهیت جنبش شهید فخ را ماهیتی دینی، سیاسی و اجتماعی دانست که درصدد واگذاری حکومت به افراد شایسته و برحق و مورد رضایت رسول خدا9 و خاندان او و نیز اجرای عدالت برای رفاه و آسایش مردم است.
2-2. جنبش و قیام
جنبش واژهای است فارسی و اسم مصدر فعل «جنبیدن» و به معنای حرکت و در مقابل آرام و سکون است (دهخدا، 1377، واژه «جنبش»). در دایره المعارف دموکراسی، جنبش این گونه تعریف شده است: به آن دسته از اقدامهای جمعی گفته میشود که تشکیلات منظم و کاملی ندارند و گروههای بدون نماینده یا کسانی که مدعی نمایندگی این گروههایند، به ارتباط مداوم با نخبگان، مقامات یا دیگر گروهها مبادرت میکنند (لیپیست، 1383، ص547). رهبران جنبشهای تاریخی نیز مثل فعالان جنبشهای سیاسی جدید، دست به اقدام جمعی هماهنگ برضد مخالفان میزدند (همان).
اقدام جمعی، ویژگی جامعه بشری است و قدمت آن به زمان بروز تضادهای اجتماعی، یا در واقع همان زمانی میرسد که میتوان گفت جامعه بشری پیدا شده است (همان، ص549). البته اینگونه اقدامها معمولاً خواستهای مردم عادی را مستقیماً در محل بیان میکردند؛ پاسخی محدود به اعتراضهای فوری میدادند؛ به مقابله با مخالفان برمیخاستند؛ و تقریباً هیچگاه در پی متحدی در میان دیگر گروهها یا نخبگان سیاسی نبودند (همان).
حاصل این وضع، وقوع طغیانهای پیاپی بود که بهندرت متشکل و سازمانیافته، و معمولاً کوتاه و گذرا بودند و دورههای انفعال و رخوت در پی داشتند. این طغیانها موجب شکلگیری اقدامات جمعی حاد شدند؛ اما جنبش اجتماعی سراسری نبودند (همان). جنبش اجتماعی را میتوان کوشش دست جمعی برای پیشبرد منافع مشترک، یا تأمین هدفی مشترک از طریق عمل جمعی خارج از حوزه نهادهای رسمی تعریف کرد. از آنجا که میان انواع گوناگون جنبش تفاوت وجود دارد، این تعریف باید کلی باشد (گیدنز، 1387، ص679).
انواع جنبشها را از دیدگاه آنتونی گیدنز میتوان این گونه تقسیمبندی کرد: جنبشهای دگرگونساز؛ جنبشهای اصلاحطلب؛ جنبشهای تغییردهنده؛ و نهایتاً جنبشهای رستگاریبخش. میتوان مدعی شد که جنبش و حرکت شهید فخ، از نوع «جنبش رستگاری بخش» بوده است. گیدنز در تعریف این قسم از جنبشها میگوید: جنبشهای رستگاریبخش درصدد نجات افراد از آن شیوه زندگیاند که فاسدکننده پنداشته میشود (همان، ص681). جنبش در اصطلاح، به معنای حرکت و «نهضت»، و معادل لاتین آن «Movement» است. اصطلاح «جنبش» عمدتاً در علوم سیاسی استفاده شده است. صاحبنظران معاصر برای حرکتهای سیاسی حسنیان، اصطلاح «ثوره» را به کار بردهاند. (الهیزاده، 1385، ص46).
در این پژوهش، «قیام» به معنای ایستادگی چند نفر یا جمعی از افراد برای احقاق حق درنظر گرفته شده، که بیشتر برضد حکومت و قوانین حاکمه است. اصولاً از یک نگاه، دو نوع قیام قابل تصور است: نخست قیامی که تعداد حاضران در آن، واقعاً انگشتشمار بوده و سرانجامی تراژیک داشتهاند. این دسته، قیامهایی را شامل میشود که برای دورههای بعد، حالت اسوه و الگو به خود میگیرند.
برای نمونه در تاریخ ایران، قیام کاوه آهنگر چنین حالتی پیدا کرده است. این تصویری است که فردوسی از آن برای ما ارائه کرده است و قاعدتاً باید تا روزگار وی همچنان در اذهان پابرجا بوده باشد. در ادبیات اسلامی، بهویژه ادبیات شیعی نیز قیام امام حسین(ع) حالت نوعی الگو و اسوه یافته است؛ یعنی از حالت یک واقعه در یک زمان درآمده، تعمیم یافته و نوعی بیزمانی یا فرازمانی در آن لحاظ شده است.
نوع دیگر قیام، قیامی است که با توجه به اهداف خود در یک مقطع تاریخی انجام میگیرد و پروندهاش همانجا بسته میشود؛ چه موفق باشد، چه ناموفق. (جعفریان، 1381، ص248) ازاینرو پژوهش درباره این نوع قیامها، در قالب پژوهشهای تاریخی قرار خواهد گرفت. در این پژوهش، قیام امام حسین(ع) بهعنوان الگو، سنجه و سنگ محکی برای ارزیابی قیام شهید فخ استفاده شده است.
3-3. شهید فخ
فَخّ، محلی است در شش کیلومتری جنوب مکه (حموی، [بیتا]، ج4، ص237). امروزه آن را خیابان شهدا مینامند. حسینبن علیبن حسنبن حسنبن حسنبن علیبن ابیطالب، رهبر قیامی بود که در این منطقه با حکومت عباسی جنگید. مادر او زینب، دختر عبداللهبنحسن بود و پدر و مادرش را به دلیل عبادات مستمر و طولانیشان «زوج صالح» مینامیدند (اصفهانی، 1349، ص431). حسین در حدود سال 128ق متولد شد (حسنی، 1423، ص463). دوران زندگی او با دوره امام کاظم(ع) و دوران خلافت عباسیان همراه بوده است و قیام او در اوایل خلافت هادی عباسی اتفاق افتاد. (طبری، 1375، ج8، ص187 و 213 / مسعودی، 1377 ق، ج3، ص335/ مقدسی، 1926م، ص99).
3-4. حسنیان
در برابر امویان چند گروه قرار داشتند که حسینیان، حسنیان و عباسیان از مهمترین آنان بودند. حسینیان فرزندان و نوادگان امام حسین(ع) بودند که فرقه امامیه به امامت فرزندان او باور داشتند؛ هرچند برخی از نوادگان ایشان نیز ادعای رهبری داشتند و قیام کردند. عباسیان، فرزندان عبداللهبنعباس بودند که پس از رسیدن به قدرت، بیش از پنج قرن بر قسمت اعظم دنیای اسلام فرمانروایی کردند و به نظر برخی، خلافت آنان به دو دوره تقسیم شده است: دوره اول (132-334ق) و دوره دوم (334-656ق) (Lewis, 1989, p.17) گرچه نظر درست آن است که به پنج دوره تقسیم میشود. آنان در آغاز، در برابر حکومت امویان قرار گرفته بودند و پس از به قدرت رسیدن، جنبشهایی از سوی فرزندان و نوادگان امام حسن(ع) که به حسنیان مشهور شدند، در برابر آنان پدید آمد.
اصطلاح «حسنیان» به لحاظ تاریخی، به فرزندان امام حسن(ع)، برای بازشناسی از فرزندان امام حسین(ع) (حسینیان) اطلاق میشود (Deverdun, Vol.3, 1979, p.256). نسب حسنیان، به زیدبنحسن(ع) برمیگردد. از لحاظ تاریخی، این اصطلاح بیشتر برای فرزندان حسنبنحسن(ع) کاربرد داشته است؛ زیرا ایشان در حوداث و رویدادهای تاریخی و سیاسی سدههای نخستین اسلامی، صاحب نقش بودند و موفق شدند حکومتهایی در مغرب و یمن تأسیس و مبانی عقاید فرقه زیدیه را تدوین کنند.
این اصطلاح تازهای نیست که معاصران ابداع کرده باشند؛ بلکه در همان زمان، یعنی قرن دوم هجری، درباره قیامکنندگان حسنی بهکار میرفت (الهیزاده، 1389، ص47). در برخی پژوهشها، مدارک تاریخی برای وجود اصطلاح «بنیالحسن» یا حسنیان گردآوری شده است که چند مورد ذکر میشود:
عبداللهبنمصعب زبیری (از بیعتکنندگان با نفس زکیه) خطاب به او ابیاتی گفت؛ از جمله این بیت:
قوموا ببیعتکم ننهض بطاعتنا ان الخلافه فیکم یا بنی حسن
(اصفهانی، 1349ق، ص477)
غالب بن عبدالله عثمانی نیز در یکی از مراثی خود برای نفس زکیه و ابراهیم، اصطلاح «بنی الحسن» را به کار برده است:
امست بلاقع من بنی الحسن بن فاطمه الارشد
(همان، ص385)
در مرثیهای دیگر از شاعری نامعلوم برای حسینبنعلی (شهید فخ) نیز این اصطلاح آمده است:
یا عین بکی بدمع منک منهمر فقد رایت الذی لاقی بنو حسن
(حموی، [بیتا]، ص481)
اهلبیت(ع) نیز اصطلاحی تاریخی، قرآنی، حدیثی و کلامی است که معنای آن، «خانواده پیامبر9» است (ابنمنظور،1364، ص253/ فیروزآبادی، 1412ق، ص486). «اهل» کلمهای است که برای انسان، قبیله، شهر، دین، خانه و حکومت بهکار میرود. و مصغر «آل» است. «اهلبیت» به معنای کسانی است که نسب خانوادگی، وسیله جمعشان است (راغب اصفهانی، 1362، ص30).
در متون تاریخی، خبری که نشانگر استفاده شایع اصطلاح «اهلبیت» پیش از اسلام باشد، وجود ندارد؛ ولی پس از اسلام، به ویژه پس از نزول آیات 32ـ34 سوره احزاب، این اصطلاح درباره حضرت علی(ع) و فاطمه3 و فرزندان آن دو بهکار رفته است.
پس از قرن اول و با وجود استفاده زودگذر عباسیان از این اصطلاح برای خود، از لحاظ تاریخی، تنها گروهی که این اصطلاح یا مفهوم را با عنوان یک استراتژی و شعار برای خود بهکار برده و بیشتر درصدد بهرهگیری سیاسی از آن بر ضد جریانهای حاکم و غاصب بوده و معمولاً هنگام بیان حقانیت یا تظلم از آن استفاده کردهاند، علویان (حسنیان و حسینیان) از نسل فاطمه3 بودهاند (الهیزاده، 1385، ص58).
حسنیان این اصطلاح را در معنای نسبی آن و به معنای نسل پیامبر(ص) بهکار میبردند، ولی حسینیان آن را به دسته معینی از نسل فاطمه3 محدود میدانستند. استفادۀ فراوان امامان شیعه: از این اصطلاح درباره خود، در احادیث آشکار است. از جمله، در باور شیعیان، مقصود از اهلبیت در احادیثی چون حدیث ثقلین، حدیث سفینه و حدیث نجوم، امامان دوازدهگانهاند؛ زیرا به دلایل عقلی و نقلی، منزلتی که در این احادیث آمده، تنها برای آنان ثابت است؛ چنانکه جمعی از اهلسنت هم به آن تصریح کردهاند.
شیعیان بر اساس دلایل یادشده و شواهدی که در تاریخ اسلام آمده است، معتقدند که واژه اهلبیت: صرفاً به چهارده معصوم اطلاق میشود و بنابر آن شواهد، حتی همسران پیامبر خدا(ص) نیز داخل در مفهوم اهل بیت: نیستند؛ هرچند بهعنوان همسر پیامبر خدا(ص) جایگاه آنان محفوظ است. فراوانی کاربرد اصطلاح اهلبیت یا مفهوم آن، در سخنرانیها، نامهها و دعوتهای قیامکنندگان حسنی دیده میشود و قیام حسینبنعلی (صاحب فخ) در پژوهش حاضر، مؤید این سخن است.
3. زمینه های قیام
مهمترین نگرانی و تهدید خلافت عباسیان، جنبش علویان بود. این جنبش از ابتدای خلافت بهوجود آمد و علویان با موروثی شدن خلافت در خاندان عباسی، به مبارزه با آن پرداختند. در سال 144ق خلیفه عباسی بسیاری از حسنیان را در حالی که غل و زنجیر به پا و گردن داشتند، از زندان مدینه به زندانهای عراق منتقل کرد، منصور در سال 145ق پایتخت خود را از هاشمیه در نزدیکی کوفه که مرکز تجمع هواداران علویان بود، به بغداد انتقال داد.
پس از تشکیل حکومت عباسی، حسنیان دو موضع متفاوت دربرابر آن حکومت اتخاذ کردند. بیشتر آنان به همراه عبداللهبنحسن(ع) و فرزندانش در مقابل عباسیان قرار گرفتند و عده کمی، از جمله حسنبنزیدبن حسن(ع) و جعفربنحسنبنحسن(ع) با آنان همراه شدند (کاتب واقدی، ]بیتا[، ج4، ص7/ نیز ر.ک: ابنعساکر، 1419ق، ج27، ص368).
از جمله حسنیانی که در برابر حکومت عباسی قیام کرد، ابوعبدالله حسینبنعلی بنحسن (مثلث) بن حسن (مثنی) بن حسنبن علیبن ابیطالب(ع) از بزرگان بنیحسن(ع) در عصر حکومت موسی الهادی بود. تا زمانی که مهدی، پدر هادی عباسی خلافت داشت، وضعیت حسنیان مناسب بود؛ اما با مرگ مهدی و روی کار آمدن هادی، وضعیت دگرگون شد. وی عمربن عبدالعزیزبن عبداللهبن عمربن خطاب را به ولایت مدینه منصوب کرد. وی بر علویان بسیار سختگیری میکرد؛ بهگونهای که در این برهه از زمان، احساس نارضایتی شدیدی در علویان ایجاد شد. بر اساس شواهد تاریخی، میتوان به مواردی از دلایل عینی ایجاد این نارضایتی اشاره کرد.
برای نمونه، حسینبنعلی صاحب فخ، به راحتی به دربار مهدی عباسی رفت و آمد میکرد و مطالبات خود را به خلیفه عرضه میداشت؛ حتی میتوان مدعی شد رابطه وی با خلفای عباسی قبل از هادی، حسنه بود و ظاهر امر نشاندهنده پذیرش خلافت عباسیان از سوی وی بوده است؛ اما با اعمال فشارهای خارجی ناشی از سیاست خلیفه وقت عباسی بر علویان، این حسن ارتباط به تنشی جدی بین آن دو به نمایندگی از دو تفکر مختلف در جامعه اسلامی آن روز تبدیل شد و نارضایتیها به سمت هادی عباسی سوق پیدا کرد.
سختگیریهای حاکم مدینه چنان زیاد شد که تکاپوی هرچه بیشتر علویان برضد دستگاه حکومتی آن روز را برانگیخت و دامنه این جنبش تا شوریدن بر ضد هادی خلیفه عباسی پیش رفت؛ حسینبنعلی، رهبر این جنبش، ابتدا موفقیتهایی را بهدست آورد. اما سرانجام شکست خورد و در هشتم ذیالحجه سال 169ق در «فخ» همراه با یارانش شهید شد. یحیی و برادرش ادریس که از فرزندان عبداللهبن حسن(ع) بودند، از این قیام جان سالم بهدر بردند. یحیی به یمن رفت و برای مدتی در آنجا اقامت گزید؛ سپس روانه ری و خراسان شد و دعوت خود را آشکار کرد. پس از مدتی، با هارونالرشید صلح کرد و از او اماننامه گرفت.
سرانجام، هارون با ادعای خدشهدار بودن متن اماننامه، آن را باطل اعلام کرد و در سال184ق وی را در زندان کشت (طبری، 1375، ج8، ص192 و 193/ ج5، ص25/ الاعلام، ج2، ص264/ ابن خلدون، 1979م، ج3، ص215/ اصفهانی، ص431 به بعد/ ابناثیر، 1380، ج6، ص90 / مسعودی، 1377ق، ج33، ص263) ادریس نیز راه مغرب را درپیش گرفت و در آنجا دولت ادریسیان را بنیان نهاد.
مورخان برآناند که انگیزه قیام صاحب فخ، به شکنجههای هولناک و ستم فراوانی برمیگردد که وی شاهد آن بوده است. موسی الهادی، خلیفه عباسی که مردی تندخو، سنگدل و بداخلاق بود (مسعودی، 1377ق، ج 3،ص 335)، عمربنعبدالعزیز، نوه عمربن خطاب را که به مخالفت و دشمنی با امیرالمؤمنین علی(ع) و آل او شهرت داشت، بر مدینه گمارده بود (ابنطباطبا، ص171/ یعقوبی، 1374، ج3، ص136). و در خوار ساختن علویان و ستم بر آنان تندروی میکرد و هر روز از آنان تعهد میگرفت که نزد وی حاضر شوند تا خود شخصاً بر آنها نظارت داشته باشد و هر یک از علویان را ضامن دیگری قرار داده بود تا بهموقع یکدیگر را نزد وی حاضر سازند.
در جریان سرپیچی علویان از این قانون، حاکم مدینه برخورد تند و ناشایستی را با آل علی(ع) انجام داد (قرشی، 1368، ج1، ص520) این سیاستها، اثر اقدامات اندک دوره مهدی را که برای بهبودی روابط میان دو خاندان بهوجود آمده بود، ازبین برد و دوباره تنش میان علویان و عباسیان برقرار شد.
این رویدادها و هتک حرمتها به علویان، انگیزه و عامل اصلی قیام فخ و مخالفت وی با حکومت شد (اصفهانی، 1349، ص297/ طبری، 1375، ج8، ص193). از سوی دیگر، ستم حاکمان عباسی بر ضد طالبیان، عاملی شد تا آنها نیز بیتوجهی را کنار نهند و آشکار کردن هویت واقعی وی را در دستور کار خود قرار دهند. در اخبار و روایات موجود، از جمله در المصابیح ابوالعباس حسنی و نیز در اخبار فخ احمدبنسهل رازی، نشانهها و شواهدی در زمینه برنامهریزیها و تلاشهای حسینبنعلی برای قیام در دوران مهدی وجود دارد.
در سفر وی به بغداد و در ادامه به کوفه، عده زیادی از شیعیان با او بیعت کردند. وی زمان حج را برای قیام درنظر گرفت و برای افراد مورد اعتماد خود در خراسان و جبل و دیگر نواحی، نامه نوشت (رازی، 1995م، ص284).
این گونه اخبار، بیانگر فعالیتهای سیاسی پنهان حسینبنعلی، دستکم در دوران خلافت مهدی عباسی است و میتوان گفت هدف اصلی حسین از عزیمت به عراق، دیدار با پیروان و هواداران عراقی خود بود. در واقع، طلبکاران او همان پیروانش بودند که درصدد تهیه زمینه قیام بودند و او آن مبالغ را برای امر دعوت، میان آنها توزیع کرده بود.
پی نوشت:
[1]. محلی بین مکه و مدینه،که هماکنون در بافت شهری مکه معظمه، در مجاورت خیابان شهدا قرار گرفته است.
مراجع
منابع
1. ابناثیر(عزالدین)، تاریخ کامل، ترجمه محمدحسین روحانی، ج8، تهران، اساطیر،1380.
2. ابناعثم کوفی، محمدبنعلی، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دار الاضواء، 1411ق.
3. ابنبابویه، محمدبنعلی (شیخ صدوق)، الامالی، قم، نسیم کوثر، 1389.
4. ابنحبیب، محمد، المحبر، تصحیح الیزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الافاق الجدیده، 1361ق/ 1319ش.
5. ابنخلدون، عبدالرحمان، العبر، ج 3، بیروت، مؤسسه جمال للطباعه والنشر، 1979م.
6. ابنطباطبا، محمدبنعلی، تاریخ الفخری، ترجمه محمدوحید گلپایگانی، تهران، علمی و فرهنگی.
7. ابنعساکر، علیبنحسین،تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دار التراث العربی، 1419ق.
8. ابنعنبه، احمد بن علی، عمده الطالب فی انساب آل ابیطالب، قم، انصاریان، 1417ق.
9. ابنقتیبه، عبداللهبنمسلم، ج1، المعارف، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء،1410ق.
10. ابنکثیر دمشقی، اسماعیل، البدایه و النهایه، تحقیق علی عبدالساتر و دیگران، ج7و10، چاپ دوم، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1987م.
11. ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب المحیط، بیروت، دارالجیل، دار لسان العرب، 1364.
12. ابوالعباس حسنی، احمدبنابراهیم، المصابیح، عبداللهبن عبداللهبن احمد الحوثی،چاپ دوم، عمان، مؤسسه الامام الزید بن علی الثقافیه، 1423ق.
13. ابیمخنف، لوطبنیحیی الازدی الغامدی الکوفی، وقعه الطف، تحقیق محمدهادی الیوسفی الغروی، قم، جماعه المدرسین، مؤسسه النشر الاسلامی، 1367.
14. اشعری، علیبناسماعیل، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، تحقیق محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، المکتبه العصریه، 1419ق، 1999م، 1378ش.
15. آشوری، داریوش، فرهنگ علوم انسانی، تهران، نشر مرکز، 1374.
16. اصفهانی، ابوالفرج علیبنحسین، مقاتل الطالبیین، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، اسلامیه، 1349.
17. آقابخشی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، مرکز اطلاعات و مدارک ایران، 1374.
18. الامینی، محمد هادی، بطل فخ، نجف اشرف، مطبعه الحیدریه، 1969م.
19. ببی، ارل، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمه رضا فاضل، چاپ چهارم، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی و دانشگاهها (سمت)، 1385.
20. بلاذری، احمدبنیحیی، انساب الاشراف، تحقیق عبدالعزیز الدوری، بیروت، دار النشر، 1398ق.
21. جعفریان، رسول، تأملی در نهضت عاشورا، قم، انصاریان، 1381.
22. حسن ابراهیم، حسن، تاریخ سیاسی اسلام،ج2، ط الساده، بیروت، دار الاندلس، 1964.
23. حسنی، احمدبنابراهیم ابوالعباس، المصابیح، عمان (اردن)، مؤسسه الامام زیدبن علی الثقافیه، 1422 ق، 2002م.
24. حموی، شهابالدین یاقوتبنعبدالله، معجم البلدان، تصحیح محمد عبدالرحمن مرعشی، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی و مؤسسه التاریخ العربی، [بیتا].
25. خوئی، ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواه، ج6، بغداد، المکتبه الوطنیه، 1978.
26. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، 1377.
27. رازی، احمدبنسهل، اخبار فخ و خبر یحییبنعبدالله واخیه ادریسبنعبدالله؛ تحقیق ماهر جرار، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1995 م/1374ش.
28. راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، المفردات فی غریب القران، چاپ دوم، مرتضوی، 1362.
29. راوندی، قطبالدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه الامام المهدی7،1409ق.
30. رضوی اردکانی، ابوفاضل، ماهیت قیام شهید فخ، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1370.
31. الزین، محمد خلیل، تاریخ الفرق الاسلامیه، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، 1985 / 1405ق.
32. شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین، 1410ق.
33. صفری فروشانی، نعمتالله، «تحلیلی بر قیامهای علویان در دوران امام رضا و ارتباط آن با ولایتعهدی»، فصلنامه علمی ـ پژوهشی شیعهشناسی، س 7، ش 26، تابستان 1388.
34. طبری، محمدبنجریر،تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده،ج11، چاپ چهارم، تهران، اساطیر، 1375.
35. علی بابایی، غلامرضا، فرهنگ علوم سیاسی، چاپ دوم، تهران، شرکت نشر و پخش ویس، 1396ق.
36. فیروزآبادی، محمدبنیعقوب، القاموس المحیط، ج3، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی،1412ق.
37. قرشی، شریفباقر، تحلیلی از زندگی امام کاظم، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضا، 1368ـ1369.
38. قمی، عباس، سیمای پرفروغ محمد، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، قم، ناصر،1370.
39. کاتب واقدی، محمدبنسعد، الطبقات الکبری ، ج7، بیروت، دار الصادر، ]بیتا[.
40. کاظمی پوران، محمد، قیامهای شیعه در عصر عباسی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380.
41. کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی فی الأصول، تحقیق محمدجواد الفقیه، بیروت، دار الاضواء، 1413ق.
42. کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی فی الأصول، ج1، باب مایفصل به بین دعوى المحق والمبطل فی أمر الامامه.
43. کیوی، ریمون، و لوکوان، کامپنهود، روش تحقیق در علوم اجتماعی (نظری و عملی)، تهران، نشر توتیا، 1385.
44. گیدنز، آنتونی، جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، 1387.
45. لیپیست، سیمور مارتین، دایره المعارف دموکراسی، ترجمه کامران فانی، نورالله مرادی، تهران، وزارت امور خارجه، کتابخانه تخصصی، 1383.
46. اللیثی، سمیره مختار، جهاد الشیعه فی عصر العباسی الاول، ترجمه محمدحاجی تقی، تهران، مؤسسه شیعهشناسی، 1384.
47. مجلسی، بحارالأنوار، ج48، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1385ق.
48. محدثی، جواد، فرهنگنامه عاشورا، قم، معروف، 1375.
49. المحلی، حمیدبنیزید، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمه الزیدیه، تحقیق مرتضیبنزید المحطوری الحسنی، صنعا، مطبوعات مکتبه مرکز بدر، 1423ق.
50. مسعودی، علیبنحسین، مروج الذهب ومعادن الجوهر، ج3، تحقیق محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، المکتبه الاسلامیه، 1377ق/1958م.
51. مفید، الارشاد، تصحیح محمدباقر ساعدی خراسانی و محمدباقر بهبودی، تهران، اسلامیه، 1380.
52. مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین، ترجمه عزیزاللهی کرمانی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، 1381.
53. مهری، محمدجوادبنعباس، قبسات من کلمات الامام الحسین، طهران، وزاره الارشاد الاسلامی، 1402ق/ 1360ش.
54. نوروزی خیابانی، مهدی، فرهنگ لغات و اصطلاحات علوم سیاسی، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1372.
55. هارونی، ابوطالب یحیی بن حسین ، الافاده فی تاریخ الائمه الزیدیه، تصحیح و تحقیق محمدکاظم رحمتی، تهران، مرکز پژوهشهای میراث مکتوب، 1387.
56. الهیزاده، محمدحسن، جنبش حسنیان، قم، شیعهشناسی، 1385.
57. یعقوبی، ابنواضح، تاریخ یعقوبی، تحقیق عبدالامیر مهنا،ج1و2، بیروت، مؤسسه العلمی للمطبوعات، 1413.
58. یعقوبی، ابنواضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374.
59. Deverdun, G. “Hasani”, Encyclopedia of Islam, vol.VIII,Leiden, 1993.
60. Lewis.B ,”abbasids”, Encyclopedia of Islam, vol.1, leiden, 1989.
61. Deverdun.G “hasani”, Encyclopedia OF Islam Vol.3, leiden 1979.
62. Veccia Vaglieri, Laur, “FaKHKH”, P. Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel, and W.P.
63. Heinrichs, In: Encyclopaedia of Islam. Second ed, Brill Online, 1986.
نویسندگان:
مسلم طاهری کل کشوندی؛ محمدرضا بارانی
فصلنامه شیعه شناسی شماره 46