با دستگيري حضرت امام خميني(ره) و سركوب قيام پانزده خرداد 1342، امام را در ابتدا به باشگاه افسران بردند اما ساعاتي بعد به پادگان قصر و در چهارم تيرماه 42 به پادگان عشرتآباد منتقل نمودند. پس از مدتي و برقراري آرامش ظاهري، براي آنكه بهانه در زندان ماندن امام از مردم گرفته شود و خشمها فروكش كند و نيز امكان حضور دائمي امام در جامعه سلب گردد، رژيم پهلوي تصميم گرفت با انتقال امام از زندان، ضمن در حصر گذاشتن ايشان در محلي تحت اختيار ساواك، آن حضرت را دور از دسترس مردم قرار دهد. بر اين اساس، رييس ساواك به ديدار آن حضرت رفت و ضمن اعلام خبر آزادي ايشان، از امام خواست تا در سياست دخالت نكنند. پاسخ امام كوتاه و گويا بود. ايشان فرمودند: "ما در سياستي كه شما ]به عنوان نيرنگ و دروغ و تزوير [معنا ميكنيد، از اول دخالت نداشتهايم." در هر حال، در يازدهم مرداد 1342، حضرت امام پس از حدود 57 روز زندان، به منزلي در داووديه تهران منتقل شدند. اگرچه قصد رژيم از انجام اين عمل، كنترل بيشتر بر روي امام در نقطهاي خارج از زندان بود، اما مردم بلافاصله پس از اطلاع، بدون ترس و واهمه از تعقيب و دستگيري ماموران ساواك، سيل آسا روانه منزل امام شدند. يك روز پس از انتقال امام به داووديه، روزنامههاي كشور خبري را به دستور ساواك منتشر كردند تا در نظر مردم چنين وانمود كنند كه انتقال امام از زندان به محل جديد، به دليل تفاهمي بوده كه ميان ايشان و مقامات انتظامي به وجود آمده است. اما اين توطئه به زودي با انتشار اعلاميههايي توسط مراجع و علما افشا گرديد و بطلان آن آشكار شد. حضرت امام خميني(ره) تا فروردين سال بعد به مدت هشت ماه در اين منزل سكونت داشتند و در 18 فروردين 1343 آزاد شدند. حوادث بعدي سرانجام به نحوي به وقوع پيوست كه زمينههاي اعتراض شديد آن حضرت به كاپيتولاسيون را در آبان 1343 به وجود آورد و در نهايت، رژيم براي اينكه امام به كلي از كشور به دور باشد، ايشان را در 13 آبان 1343 به تركيه تبعيد كرد.
شهادت آيت اللَّه "شيخ فضل اللَّه نوري" به دست ايادي وابسته به استعمار در تهران (1288 ش)
حاج شيخ فضل اللَّه كجوري معروف به نوري فرزند ملاعباس در سوم دي ماه 1223 شمسي برابر با دوم ذيحجه 1259 قمري متولد گرديد. پس از تحصيلات مقدماتي، به عراق رفت و از محضر درس ميرزاي بزرگ شيرازي و ميرزا حبيب اللَّه رشتي استفاده كرد. شيخ فضلاللَّه در طي ساليان متمادي حضور در درس استادان زمان، به مجتهدي برجسته و فقيهي نامدار تبديل شد و پس از چندي در سال 1264 ق با اشاره ميرزاي شيرازي براي هدايت و پيشوايي جامعه ايران، راهي تهران گرديد. وي در تهران به اقامه جماعت و تاليف و تدريس علوم اسلامي و حوزوي پرداخت و بر اثر مهارت در فقه و اصول و ساير علوم اسلامي به زودي مورد استقبال طلاب و روحانيون قرار گرفت. در اين ميان فضلاي برجستهاي تربيت يافتند كه حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي، حاج آقا حسين قمي، ميرزا ابوالقاسم كبير قمي، علامه محمد قزويني و... از آن جملهاند. او در كنار فعاليتهاي علمي، به فعاليتهاي سياسي هم ميپرداخت و به شدت با تز جدايي دين از سياست مخالفت ورزيد. شيخ در اوايل مشروطيت از پيشگامان و مجاهدان اين نهضت بود و دوشادوش سيدعبداللَّه بهبهاني و سيدمحمد طباطبايي به مبارزه پرداخت. شيخ فضلاللَّه نوري در جريان تدوين قانون اساسي پيشنهادهايي به مجلس داد. ذكر مذهب جعفري به عنوان مذهب رسمي كشور و اصل نظارت فقها بر قوانين مجلس شوراي ملي از جمله اين پيشنهادها بود گر چه مورد مخالفت نمايندگان قرار گرفت ولي از هوشياري و شمِّ سياسي او حكايت داشت. وليكن پس از چندي پي برد كه دستهاي پليد و پنهاني به قصد پايمال كردن خونهاي ريخته شده در راه اين نهضت پيدا شدند و مشروطه را نه به معناي حكومتي كه مشروط به رعايت حدود و قوانين الهي باشد، بلكه به معناي رژيمي كه مردم در مقابل آن مشروط به سكوت باشند و قوانين غربي در آن به اجرا درآيد ميخواهند. لذا مخالفت خويش را از مشروطه غيرمشروعه اعلام كرد و به تمام بلاد و ولايات تلگراف زد و مشروطه را حرام دانست. سرانجام جناح مقابل در يك دادگاه به ظاهر ملي او را محكوم به اعدام كردند. ايشان در برابر دعوت سفارت روس براي پناهندگي هرگز زير بار اين ذلت نرفت و شهادت در راه خدا را پذيرا شد. سرانجام شيخ فضل اللَّه نوري را كه خود از بنيانگذاران نهضت مشروطه در ايران بود، در 11 مرداد 1288 شمسي برابر با سيزدهم رجب 1327 ق، مصادف با سالروز ولادت امام علي(ع) به چوبه دار كشيده و در ميدان توپخانه تهران به شهادت رساندند. پيكر شيخ در ابتدا پس از اهانتهاي فراواني كه به آن روا داشتند، توسط خانواده و دوستان در محل امني در تهران مدفون شد، اما پس از گذشت 18 ماه، جنازه شيخ را به طور مخفيانه و در حالي كه هنوز سالم و تازه بود به قم منتقل كردند و در يكي از حجرههاي شمالي صحن حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاك سپردند.
رحلت عالم مجاهد و اندیشمند فرزانه آیت اللَّه "سید عبدالرضا حسینی شهرستانی" (1376 ش)
آیتاللَّه حاج سیدعبدالرضا حسینی شهرستانی در سال 1299 ش (1339 ق) در شهر مقدس کربلا به دنیا آمد. وی پس از طی تحصیلات مقدماتی و سطوح حوزه، درس خارج خود را در محضر آیات عظام: سید محمد هادی میلانی، میرزا مهدی شیرازی، سیدعبدالحسین حجت و شیخ مرتضی آشتیانی سپری کرد و مدارج ترقی علمی را پیمود. آیتاللَّه شهرستانی علاوه بر تحصیل و تدریس، به اقامه جماعت در صحن حسینی(ع) و پاسخگویی به مسائل دینی میپرداخت و راهنمایی و ارشاد مردم را سرلوحه فعالیتهای خویش قرار میداد. وی در برابر نفوذ و تبلیغات فکری و سیاسی و ایجاد شبهات دینی از سوی حزب کمونیست و چپگرایان عراق، ایستادگی میکرد و به منظور استحکام بنیانهای فکری جوانان، با همکاری جمعی از اندیشمندان شیعه مجله پاسخ به مسائل دینی را منتشر نمود. او در آن مجله با کمک دیگر اندیشمندان، به صدها پرسش فکری و اعتقادی جامعه پاسخ میداد و حوزه خوانندگان خود را به فراسوی مرزهای عراق گسترانید. دامنه نفوذ این مجله، رژیم بعث را به واکنش واداشت. از این رو پس از آزار فراوان و حبس فرزندش، او را از عراق بیرون کردند. از آنپس در سال 1350 ش به مشهد هجرت کرد و به امور دینی و مذهبی پرداخت. ایشان مؤسسات خیریه و عامالمنفعه متعددی را تأسیس کرد و کتب گوناگونی را به رشته تحریر درآورد که المهدی الموعود، حاشیه بر قوانین، حاشیه بر معالم، نوروز در اسلام و... از آن جمله است. سرانجام آن عالم بزرگوار و خادم دین در 11 مرداد 1376 ش برابر با 27 ربیع الاول 1418 ق 77 سالگی در مشهد رحلت کرد و در صحن آزادی حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
• ایران در کوبا کنسولگری دائر کرد و بدانجا سرکنسول فرستاد(1349ش)
• قراداد فروش گاز به شوروی امضاء و مبادله شد(1349ش)
• یازده میلیون متر اراضی طرشت در غرب تهران برای ایجاد شهرک صدهزار نفری جزو محدوده تهران شد(1352ش)
• ساختمان موزه اي در آستان قدس شروع گرديد. (1315ش)
• محمدعلي كشاورز صدر به معاونت نخست وزير و رئيس تبليغات انتخاب شد. (1328 ش)
وفات "ابوالحسن عامری" فيلسوف ايراني(381 ق)
ابوالحسن عامري از جمله فيلسوفاني است كه در فاصلهي زماني ميان دو فيلسوف بزرگ ايران يعني فارابي و ابن سينا ميزيست و در واقع، حلقهي اتصال بين فلاسفهي متقدم اسلامي شمرده ميشود. ابوعلي مسكويه كه از شاگردان برجستهي عامري و معاصر ابن سينا ميباشد، بسياري از سخنان عامري را كه حاوي نكات اخلاقي است در كتاب معروف خود به نام تجاربُ الاُمَم آورده است. عامري علاوه بر اين كه در فلسفه صاحب نظر و شارح فلسفهي ارسطو بود، در زمينهي اخلاق و دين نيز تحقيق و بررسي بسياري انجام داد و آثار ارزشمندي در اين زمينه برجاي گذاشت. وي فلسفه را مولود عقل و استدلال ميدانست و معتقد بود كه عقل هرگز از فرمان خداوند سرپيچي نميكند. الابصار و المُبَصِّر از جمله تاليفات اوست.
درگذشت زاهد عارف "سيد احمد كربلايي" (1332 ق)
سيداحمد كربلايى از چهرههاي معروف اخلاق، در اصل اصفهاني بوده، ولي در كربلا رشد كرده است. وي از محضر اساتيدي چون آخوند ملاكاظم خراساني و ملاحسينقلي همداني بهره گرفته و پس از كسب مدارج عالي علمي، حلقهي درس خود را تشكيل داد. جمع كثيري از بزرگان و وارستگان، به يُمن تربيت آن بزرگوار قدم در دايرهي كمال گذاشته، پشتِ پاي به بساط طبيعت و دنياي مادي زده و از متوجّهان به حق و مَحرمانِ حريم قُرب شدند. مجاهدِ شهيد شيخ محمدتقي بافقي، سيدمحمدكاظم عصار، سيدمحسن امين عاملي و ميرزاعلي آقا قاضي طباطبايي تبريزي در مكتب درس ايشان پرورش يافتند.
وفات آیت الله تبريزی؛ از مراجع تقلید شیع (1427ق)
آیت الله ميرزاجواد تبريزی در سال ۱۳۰۵ش در شهر تبریز در میان خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود. تحصیلات علوم جدید را تا پایان سال دوم دبیرستان در همان شهر به پایان رساند تا اینکه عشق و علاقه فراوان به مکتب اهل بیت علیهمالسلام و روحانیت شیعه، او را به سوی تحصیل در حوزه کشاند. اینگونه بود که پس از گذراندن تحصیلات جدید، با شوق فراوان، در سن هجده سالگی تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و طی چهار سال، مقدمات و مقداری از دروس سطح را در شهر تبریز به پایان رساند. آیتالله تبریزی برای ادامه تحصیل، شهر و دیار خویش را در سال ۱۳۲۷ش به قصد ورود به حوزه علمیه قم ترک گفت. وی در قم دوره سطح را به پایان برد و در اوج شکوفایی علمی و فقهی، وارد درس خارج استادان گرانمایهای چون مرحوم آیتالله العظمی سیدمحمدحجت و مرحوم آیتالله العظمی بروجردی شد. در طول این مدت، شاگردی نزد آیتالله زنوزی تبریزی و آیتالله العظمی بروجردی، از او در فقه و اصول، چنان طلبه ممتازی ساخته بود که مرحوم بروجردی، او را بهعنوان مسئول امتحانگیری از طلاب حوزه انتخاب کرده بود. علاقه فراوان به ادامه تحصیل آن هم در کنار مرقد پاک امیرمؤمنان علی علیهالسلام، آیتالله تبریزی را بر آن داشت تا به نجف اشرف برود. ماجرای این سفر مقدس شنیدنی است: آن مرحوم روزی در محضر علما و بعضی از مراجع وقت آن زمان در قم نشسته بود که بحثی علمی پیش میآید و تنها ایشان بهخوبی از عهده پاسخ برمیآید. همین امر موجب شگفتی حاضران میشود. اتفاقاً در آن جمع، شخص تاجری که فردی دیندار و علاقهمند به روحانیت بوده، حضور داشته است. پس از جلسه، از آیتالله تبریزی میخواهد که قدری صبر کند و سپس از ایشان میخواهد اگر خواستهای دارد، بفرماید. آن مرحوم نیز میگوید: «من خیلی علاقه دارم برای ادامه درس و بحث به نجف بروم، ولی بهدلیل نبود امکانات نمیتوانم.» آن شخص تاجر، مخارج سفر را فراهم میکند و آیتالله تبریزی پس از پنج سال حضور در حوزه قم، در سال ۱۳۳۲ش به نجف اشرف میرود. آیت الله میرزاجواد تبریزی را باید از شاگردان برجسته مرحوم آیتالله خویی دانست؛ چه آنکه همواره مورد عنایت خاص وی و طرف مشورت آن مرد بزرگ بود. آیتالله خویی، آینده این شاگرد ممتاز را بسیار درخشان توصیف میکرد و میگفت: «میرزاجواد، فاضل و مجتهد مطلق است.» آیت الله تبریزی پس از گذشت ۲۳ سال حضور در حوزه مقدس نجف اشرف و تحقیق و تدریس و تبلیغ معارف اهل بیت علیهمالسلام، سرانجام در سال ۱۳۵۵ش هنگام بازگشت از مرقد سیدالشهداء علیهالسلام از سوی رژیم بعث عراق، دستگیر و به ایران فرستاده شد. معظمله پس از ورود به میهن نیز دوباره در حوزه علمیه قم، فعالیتهای علمی خود را از سر گرفت. آیت الله تبریزی در طول سالها تدریس، هزاران طلبه فاضل را به جامعه اسلامی تحویل داد و حوزه درس وی، جزو شلوغترین حوزههای درسی بهشمار میآمد. پس از درگذشت محمدعلی اراکی، وی یکی از هفت مرجع تقلیدی بود که از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم معرفی شد. آیتالله ميرزاجواد تبريزی در ۳۰ آبان ۱۳۸۵ش برابر با بیست و هفتم شوالالمکرم سال ۱۴۲۷ هجری قمری در شهر قم درگذشت و در حرم فاطمه معصومه دفن شد. تألیفات آیت الله تبریزی عبارتاند از: "ارشاد الطالب"؛ "اسس القضاء والشهادات"؛ "طبقات الرجال"؛ "تکمله منهاج الصالحین و تعلیقه بر آن"؛ "رساله توضیح المسائل"؛ "مسائل منتخبه"؛ "مناسک حج"؛ "حاشیه عروةالوثقی"؛ "حاشیه بر وسیله مرحوم اصفهانی"؛ "حدود و قصاص"؛ "فی علم الاصول"؛ "فی علم الفقه"؛ "شرح کفایةالاصول"؛ "صراط النجاة در ۶ جلد"؛ "قصاص"؛ "التهذیب در احکام حج"؛ "الأنوار الالهیة فی المسائل العقائدی"؛ "رساله احکام بانوان"؛ "رساله احکام نوجوانان و جوانان" و "استفتائات جدید"
تولد "ژان لامارْكْ" زيست شناس و طبيعي دان معروف فرانسوي (1744م)
ژان باتيست پيِر آنتوان دومونه لامارْكْ دانشمند زيست شناس و طبيعي دان فرانسوي در 1 اوت 1744م درفرانسه به دنيا آمد. وي در نوجواني به نظام پيوست اما پس از چند سال اين كار را رها كرد. لامارك چون در باغ پادشاهي رفت و آمد داشت، به جمعآوري گياهان علاقه زيادي پيدا كرد. وي همچنين سالياني به تحصيل پرداخت و ضمن فراگيري طب، به شيمي، هواشناسي و به ويژه گياهشناسي علاقهمند شد. لامارك پس از چندي كتاب گياهان فرانسه را نگاشت كه شهرت فراواني برايش به ارمغان آورد و به عضويت آكادمي علوم فرانسه درآمد. لامارك همچنين در دوره انقلاب كبير فرانسه، سرپرستي موزه تاريخ طبيعي پاريس را به عهده داشت. مهمترين فعاليت علمي لامارك، تحقيقات جامع و مفصّل او درباره بيمهرهگان زنده و فسيلها است. همچنين وي با انتشار كتاب تاريخ طبيعي بيمهرهگان توانست حيواناتي راكه شباهتي با هم دارند به هم نزديك كند. در اين زمان، اين فكر به خاطرش آمد كه ممكن است تمام حيوانات از چند اصل و مبدأ نزديك به هم و مشترك سرچشمه گرفتهاند. موضوع ديگري كه لامارك از خود سؤال ميكرد اين بود كه چرا حيوانات تغيير شكل پيدا ميكنند و خود جواب ميداد، علت، تاثير محيط است. لامارك اين افكار را كه اساس فلسفه پيروان تغيير شكل موجودات است در سال 1809م در كتابي به نام فلسفه حيوانشناسي منتشر نمود. تاكيد لامارك درباره تطور و تكامل موجودات زنده بر دو اصل تاثير محيط و واكنش موجود زنده به اين تاثير و نيز وراثتِ صفاتِ اكتسابي است. انديشههاي لامارك، بعدها موجب اختلاف و نزاع فراواني بين دانشمندان علوم طبيعي گرديد و طرفداران نظرات لامارك، به لاماركيسم معروف شدند. كتاب فسلفه جانورشناسي و تاريخ جانوران بيمهره نيز بعدها مبناي فرضيه تكامل تدريجي موجودات زنده گرديد. ژان باتيست لامارك كه به عنوان پايهگذار علم نوين طبيعي، معروف است سرانجام در 18 دسامبر 1829م در 85 سالگي درگذشت.
اعلان جنگ آلمان به روسيه در آغاز جنگ جهاني اول (1914م)
دو روز پس از حمله اتريش به صربستان و آغاز جنگ جهاني اول در 28 ژوئيه 1914م، دولت روسيه اعلام داشت كه از استقلال و تماميت ارضي صربستان در مقابل اتريش حمايت خواهد كرد. از اين رو، در 31 ژوئيه همين سال، كشور روسيه و اتريش، هر دو اعلام بسيج عمومي كردند. روز بعد در اول اوت 1914م، آلمان كه مترصّد فرصتي براي آغاز جنگ با روسيه و توسعه قلمرو امپراتوري خود به طرف شرق بود به روسيه اعلان جنگ داد و قريب چهار ميليون سرباز را براي جنگ بسيج كرد. اين جنگ چهار سال به طول انجاميد و 16 كشور جهان، بيش از 65 ميليون نفر را بسيج كرده بودند. تلفات اين جنگ بيش از 8 ميليون كشته و ميليونها زخمي برآورد گرديد. در جنگ جهاني اول، سراسر اروپا و بخشهايى از جهان عرصه زد و خورد نظامي بود. اگر چه اين جنگ نشانگر روحيه قدرت و تجاوزگري استعمارگران غربي بود و ليكن نتيجه تاسفبار آن بيش از همه دامنگير ملل مسلمان گرديد زيرا در جريان اين جنگ خانمانسوز، قدرتهاي استعماري و حيلهگر غربي، بزرگترين قدرت اسلامي جهان يعني امپراتوري عظيم 600 ساله عثماني را كه تا آن زمان در برابر هدفهاي شيطاني و تجاوزگرانه آنان به خوبي مقاومت ميكرد با توسل به حيلههاي مختلف تجزيه كرده و جهان اسلام را دچار خلأ قدرت سياسي نمودند.