ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 7 آذر 1403
چهارشنبه 7 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 28 مهر 1389     |     کد : 10513

رمانتیسم و امید به روشنگری

واژه‏ «رمانتیسم» از «Romance» مشتق شده است که در آخر قرون میانه در اروپا رواج داشت و به معنای زبان‌های مشتق از لاتین به کار می‏رفت.

واژه‏ «رمانتیسم» از «Romance» مشتق شده است که در آخر قرون میانه در اروپا رواج داشت و به معنای زبان‌های مشتق از لاتین به کار می‏رفت.
این عبارت به‌زودی واژگان دیگری مانند افعالِ enromancier ، romanz و romancar را ساخت که به معنای تولید محصولات ادبی و زبانی نوشته شده به این زبان‌ها بود. برای این صورت‌های ادبی نام‌هایی مانند roman، romanzoو romanz را به کار می‏بردند و منظورشان قصه‏ها و حماسه‏هایی معمولا عامیانه بود که از ماجراهای پهلوانی و عجیب و غریب و خیال‏انگیز انباشته باشد. از ریشه همین نام‌ها بود که در سال1650م صفت romantic در زبان انگلیسی ساخته شد و خیلی زود در زبان‌های فرانسه (Romanesque در 1661م) و آلمانی (Romanisch در 1663م) هم وارد شد.
در سال 1660.م در زبان انگلیسی این واژه را برای توصیف مناظر طبیعی خیال‏انگیز و وحشی به کار گرفتند و در همین حدود بود که این عبارت برای توصیف شیوه باغ‏آرایی انگلیسی که در مقابل روش فرانسوی شکل گرفته بود و برخی از پیش‌نهاده‏های اصلی آن مانند نظم و تقارن را نفی می‏کرد هم، به کار گرفته شد. در اینجا لازم به ذکر است که شیوه باغ‌آرایی یکی از هنرهای وابسته به معماری است که در نیمه‏ نخست قرن هفدهم نگرش فرانسوی بر آن چیره بود. این نگرش زیر تأثیر جنبش روشنگری و خردگرایی آن عصر، به سنجیدگی زوایا و مناظر و حساب‌شدگی و وقار و نظم و تقارن تأکید می‏کرد. این شیوه در انگلستان هم رواج یافت، تا اینکه در تاریخ یاد شده زیر تأثیر برداشت‌های هنرمندانه‏ واردشده از چین و تغییر سلیقه‏ اشراف انگلیسی نوع رمانتیک بر آن غلبه یافت. پس از آن بود که این عبارت در زبان فرانسه هم به شکل جدیدترش (romantique در 1776م) رایج شد و آن را هم برای اشاره به مناظر و شیوه باغ‏آرایی انگلیسی به کار گرفتند.
عبارات رمانتیک و رمانتیسم در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم به‌عنوان برچسبی برای جنبش ادبی و هنری عصیانگر و انقلابی اروپا به کار گرفته شد. گویا مقاله ژ.ه. فوس در سالنامه زنگوله که با نقدی گزنده بر آثار برخی از شاعران جوان همراه بود، نخستین کاربرد مدرن این واژه باشد. این عبارت به کندی توسط افراد منسوب به این جریان پذیرفته شد؛ چنان که در فرانسه نخستین کسی که این عنوان را پذیرفت استاندال بود و او هم تا 1818م زیر بار این عنوان نرفت.
اگر از تاریخچه‏ اسم این جنبش درگذریم، آغاز تفکر رمانتیسمی را در تاریخی پیش از این خواهیم یافت. معمولا انتشار ترانه‏های غنایی وردزورث و کالریج در سال 1798م را به‌عنوان سرآغاز تأسیس این نهضت در نظر می‏گیرند. وردزورث در مقدمه این مجموعه به‌طور صریح به مدافعان انگاره نوکلاسیک مانند پوپ و جانسن اعلان جنگ داد و احساسات را بر عقل مرجح دانست و پرداختن به موضوعات مردمی و روستایی و عامیانه را وظیفه شاعر راستین شمرد. شاعرانی بزرگ مانند بایرون، شلی، کیتس و بلیک به این جریان وابسته بودند و در چارچوب این بیانیه آثار بزرگی را آفریدند.
به این ترتیب، این جنبش نخست در میان ادیبان و شاعران انگلیسی آغاز شد و بعد از آنجا به آلمان منتقل شد و در پیوند با فلسفه ایده‏آلیسم آلمانی، در مجله آتنائوم و نوشته‏های فردریش و اگوست ویلهلم شلِگل (مکتب ینا) به اوج نظری خود رسید. این دیدگاه انقلابی و به‌ظاهر طغیانگرانه در نسل بعدی رمانتیست‌‌های آلمانی (مکتب هایدلبرگ) شاعران و نویسندگانی مانند هوفمان، یاکوب گریم، برنتانو، آرنیم و شامیسو را به خود جلب و فضای روشنفکری آلمان را زیر تأثیر خویش دگرگون کرد.
بازتاب این نظریات از طریق کتاب مهم مادام دو استال درباره ملت آلمان و جلسات روشنفکرانه سالن او، به فرانسه منتقل شد و به شورشی موفق بر حاکمیت تفکر نوکلاسیک منجر شد. برای اینکه چگونگی این انتقال موج رمانتیسم را در سه فرهنگ اصلی اروپایی بهتر بفهمیم، باید کمی از تاریخ یادشده عقب‏تر برویم و زمینه تاریخی ظهور این جنبش را دقیق‌تر تحلیل کنیم. می‏دانیم که قرون 14 تا 16 میلادی در اروپا به عصر نوزایی شهرت یافته است. در این دوران، روند شکسته‌شدن زبان رسمی و فراگیرِ لاتین به زبان‌ها و گویش‌های محلی اروپایی به مرحله کمال خود رسید و توجه به زبان بومی و ملی‏گرایی همزمان با توجه به ادبیات و حقوق و دانش عصر روم و یونان باستان رشد کرد.
عنوانی که اندیشمندان و نویسندگان عصر نوزایی برای جنبش خود برگزیدند، از واژه‏ «classicus» لاتین به معنای اشرافی و نخبه مشتق شده بود و به همین دلیل این جنبش در هنر و ادبیات به نوکلاسیسم شهرت یافت. پیشوند نو برای این به کار گرفته شده است که این عصر را از آثار جاافتاده و برجسته‏ تمدن رومی در قرون نخستین میلادی متمایز کند؛ چراکه عبارت کلاسیسم نخست برای اشاره به آثار این نویسندگان و هنرمندان به کار گرفته شده بود. نوکلاسیسم در قرون 17 - به رهبری فرانسه- و 18 - به رهبری انگلستان- بر فضای فکری اروپا سیطره داشت و دوران اوج آن را 1650تا 1775م گفته‏اند، و این برابر با دورانی است که راسین، مولیر، بوالو و لافونتن در فرانسه و درایدن، سویفت و جانسن در انگلستان قلم می‏زدند و از برتری مهارت و فن بر نبوغ و عقل و خرد بر احساسات و هیجان‏ها دفاع می‏کردند. ناگفته پیداست که جنبش نوکلاسیسم در واقع نوعی جهان‏بینی و فلسفه نو بود و نمود آن در آثار ادیبانی که نامشان را بردیم، تنها وجهی برجسته از آن است.
به‌عنوان شاخص‌های اصلی اندیشه نوکلاسیسم می‏توان به این نکات اشاره کرد: اعتقاد به عینیت و حقیقت بیرونی، اعتقاد به ‌نظریه محاکات ارسطویی و تقلیدی‌بودن اثر هنری، نگرش مکانیکی و ماشین‌انگارانه نیوتونی/دکارتی نسبت به جهان و باور به حکومت قانونمندی در همه چیز از جمله هنر، اعتقاد به پیشرفت، بهروزی بشر، راهگشا بودن علم و دانش تجربی و ریاضی، محور بودن عقلانیت عام و فراگیر، بی‏اهمیتی فرد در مقام نابغه، برتری‌دادن به فرم در برابر محتوا در اثر هنری، تقلید و پذیرش سرمشق هنرمندان، ادیبان و قانونگذاران عصر روم کلاسیک، پایبندی به کارکرد آموزشی هنر و نزاکت و وقار و خودداری هنرمند، محافظه‌کاری سیاسی و گرایش به اشرافیت و نخبه‏گرایی.
در سال‌های1740تا1790م نخستین واکنش‌ها بر ضد نوکلاسیسم در انگلستان آشکار شد. این واکنش، بعدها به نام جنبش پیش‌رمانتیسم مشهور شد و نمودی بود از زوال اشراف و قدرت‌گرفتن تدریجی طبقه نوظهور بورژوا. میراث روشنگری و نقد عقلانی به‌خوبی در هسته نظری این جنبش آشکار بود و به پیدایش نسخه‏هایی مثبت و جایگزین برای نوکلاسیسم انجامید؛ نسخه‏ای که نمونه‏اش را در مثالِ هنر باغ‏آرایی انگلیسی دیدیم. با این وجود، این جنبش به‌تدریج تغییر شکل داد و در برخی از روایت‌هایش حالتی منفی و حتی ضدعقلانی یافت. پیدایش رمانتیسم از دل این شرایط را می‏توان با اشاره به 3عامل تفسیر کرد.
عامل نخست، آن بود که این عصر، شاهد پختگی و به اوج رسیدن برخی از روندهای اجتماعی منسوب به روشنگری بود. نتایج به‌دست‌آمده از بسیاری از این اوج‏ها، برای اندیشمندانی که چشم به راه ظهور بهشتی روی زمین بودند، باعث سرخوردگی و بدبینی شد. در سال1764م ماشین نخ‏ریسی، در سال1769م ماشین بخار و در1785م ماشین بافندگی در انگلستان اختراع و عصر صنعتی آغاز شد. آغاز جنگ‌های استقلال آمریکا در1775م و پیروزی آن در1783م، به‌زودی با انقلاب تکان‌دهنده فرانسه در سال1789م دنبال شد و چهره اروپا را دگرگون کرد. دیکتاتوری ناپلئون که از سویی سرکوبگر و اقتدارگرا بود و از سویی دیگر خصلتی تراژیک و قهرمانانه را به نمایش می‏گذاشت، باعث برانگیختن بیم و امید فراوان در میان روشنفکران اروپایی شد و پس از جنگی پردامنه که ملی‏گرایی را به‌ویژه در آلمان بسیار تقویت کرد، به شکست و سرخوردگی انجامید. به این ترتیب، بسیاری از اندیشمندانِ این عصر در کشاکش جریانات سیاسی و حرکات اجتماعی، شاهد برآمدن قهرمانانی بودند که آرزوها و امیال روشنگری را تبلیغ می‏کردند و شکست و انحراف آن را نیز به چشم دیدند.
از سوی دیگر، همزمان با این تغییرات، و شاید در پیوند با این تغییرات انقلاب صنعتی نیز آغاز شده بود و شهری‌شدن جمعیت انبوه روستایی و پیدایش جوامع کارخانه‏ای و شهرهای دودکش‏دارِ قرن هجدهمی و نوزدهمی را رقم زده بود. به این ترتیب همزمان با پیدایش یک طبقه شهری محرومِ پرجمعیت، که اصل و ریشه روستایی داشتند، سواد و توانایی خواندن و نوشتن نیز به‌تدریج در این قشر نوآمده نهادینه شد. مهم‌ترین پیامد این دگرگونی‌ها، افزوده‌شدن بر تعداد و تغییر پایگاه اجتماعی مخاطبان روشنفکران بود. کارگران شهری‏ای که برای آب و ملک و زندگی طبیعی و وابسته به زمینِ خود دلتنگی می‏کردند، به انبوه زنان خانه‏داری اضافه شدند که سواد آموخته بودند و نه‌تنها خوانندگان و مخاطبان خوبی بودند که نویسنده و گرداننده سالن‌های روشنفکرانه هم از بینشان بیرون می‏آمد. به این شکل فضای فکری جامعه صنعتی این عصر با روحیه اشرافی عصر روشنگری تفاوت‌هایی برجسته و کیفی داشت.
سومین عاملی که می‏تواند در این زمینه مهم باشد، به واکنشی ارتباط دارد که زیاده‏روی و افراط در رعایت اصول نوکلاسیسم و پیروی کورکورانه از قوانین تعیین‌شده توسط قدما ایجاد کرده بود. سنن دست‌وپاگیر و حد و مرزهای محدود‌کننده و خطوط قرمز رایج، بسیاری از هنرمندان، اندیشمندان و سیاست‏بازان جوان را به اعتراض و شورش واداشته بود و اینچنین بود که واپسین بخش عصر نوزایی -عصر باروک (1600تا1750م)- با وجود اینکه طلیعه‏ رمانتیسم بود، به‌دلیل افراط در تزیین و سطحی‏نگری مورد حمله‏ منتقدان قرار گرفت.
در نتیجه‏ این نقدهای ریشه‏ای، بسیاری از متفکران بار دیگر به برخی از ریشه‏های نوافلاطونی در قلمرو ادب و هنر بازگشتند و با تأکید بر عنصر تخیل در برابر عقل و پذیرش نوعی ایده‏آلیسم شورشگر و خودمحور، روند شکل‏گیری فردیت را از مجرای متین و عاملگرایانه روشنگری خارج کردند و آن را به سوی نوعی قهرمان‏پرستی و نبوغ‌گرایی ‏افراطی هدایت کردند. اینچنین بود که پیش‌رمانتیسم در نخستین کشور صنعتی‌شده، یعنی انگلستان، آغاز شد و در آلمان در قالب جنبش توفان و طغیان تداوم یافت و بزرگانی چون هردر، شیللر، بورگر و گوته جوان را به خود جلب کرد. در فرانسه این حرکت تا حدودی به‌دلیل قدرت انگاره نوکلاسیسم به تعویق افتاد و در مقابل، چند سال بعد با جریانی افراطی از رمانتیسم فرانسوی جبران شد.

دکتر شروین وکیلی


نوشته شده در   چهارشنبه 28 مهر 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode