رسانه تلويزيون براي توليد محصولات پرسروصداي خود از همكاري بازيگران و چهرههاي سرشناس دنياي سينما كمك ميگيرد. در تازهترين همكاري بازيگران درجه يك سينما با رسانه تلويزيون، نيكول كيدمن راهي دنياي تلويزيون ميشود تا جلوي دوربين يك مجموعه تاريخي و شرح حالگونه به نام «همينگوي و گلهورن» بازي كند.
اين مجموعه چهار قسمتي براساس يك ماجراي واقعي ساخته ميشود و اين بازيگر اسكار گرفته سينما در آن، يك بار ديگر در نقش يك كاراكتر واقعي ايفاي نقش خواهد كرد. كيدمن مذاكره با تهيهكنندگان مجموعه را حدود دو ماه قبل آغاز كرد و گفت در صورت پسنديدن فيلمنامه، بازي در آن را قبول ميكند. وي هماكنون مشغول مطالعه اين فيلمنامه است و قرار است تا يكي دو هفته ديگر، پاسخ نهايي را به تهيهكنندگان «همينگوي و گلهورن» بدهد.
نزديكان بازيگر ميگويند اين مجموعه با بازي كيدمن جلوي دوربين خواهد رفت، زيرا وي در گفتگو با اطرافيان خود از فيلمنامهاي كه دارد مطالعه ميكند، اظهار رضايت كرده است. كيدمن در اين مجموعه نقش مارتا گلهورن را بازي ميكند. اين قصهنويس آمريكايي كه سال 1908 به دنيا آمد و تا سال 1998 زندگي كرد، در عين حال روزنامهنگار هم بود و سفرنامههاي خبري او جزو كارهاي رسانهاي مطرح دوراني است كه وي به فعاليت ژورناليستي مشغول بود. منتقدان ادبي و رسانهاي از گلهورن به عنوان يكي از بزرگترين خبرنگاران جنگي قرن بيستم ياد ميكنند. درعين حال، مارتا گلهورن يكي از معدود خبرنگاران و گزارشگران خبري بينالمللي بود كه در خط اول اتفاقات مهم بينالمللي حضور داشت و طي 60 سال فعاليت ژورناليستي، مهمترين درگيريهاي جهان را تحت پوشش قرار داد. حضور او در درگيريهاي جنگ جهاني دوم و خبررساني درباره آن، گلهورن را با ارنست همينگوي نويسنده متعهد و مردمي دنياي ادبيات آشنا كرد. اين آشنايي به ازدواج منجر شد. او كه سومين همسر همينگوي به شمار ميرود، در فاصله سالهاي 1940 تا 1945 با وي زندگي كرد. منتقدان ادبي ميگويند همينگوي تحت تاثير او بود كه كتاب معروف خود «زنگها براي كه به صدا درميآيد» را نوشت. گلهورن در 89 سالگي بينايي خود را از دست داد و همين مساله، باعث شد تا تصميم بگيرد به زندگي خود خاتمه دهد. جايزه ادبي «مارتا گلهورن براي روزنامهنگاري» جايزهاي است كه به ياد وي، هر سال به يكي از روزنامهنگاران برجسته اهدا ميشود.
كيدمن در نقش نويسنده
كيدمن كه قبل از اين نقش ويرجينيا وولف نويسنده مطرح دنياي ادبيات را در فيلم اسكاري «ساعتها» (2001) بازي كرده (او براي اين فيلم، اولين و تنها اسكار بازيگري خود به عنوان بهترين بازيگر زن سال را گرفت)، ميگويد از ايفاي نقش يك نويسنده مطرح ديگر بسيار خوشحال است و ادامه ميدهد: «بازي در نقش ويرجينيا وولف اصلا كار راحتي نبود و مجبور به يك تحقيقات مفصل پيرامون او شدم. نميخواستم بازي در اين نقش را سرسري بگيرم. همين احساس را در مورد مجموعه «همينگوي و گلهورن» دارم و كوچك بودن سايز رسانهاي كه آن را توليد ميكند، برايم هيچ اهميتي ندارد. اما فكر ميكنم بازي در نقش مارتا گلهورن برايم به سختي ايفاي نقش ويرجينيا وولف نباشد. من حالا تجربه كار در آن نقش و تحليل درست يك كاراكتر واقعي تاريخي را دارم. همين نكته كمك ميكند تا راحتتر به درونيات و حال و هواي كاراكتر تازهام برسم. براي يك بازيگر، نوع نزديك شدن به يك نقش به معني انجام نيمي از كار است. من با اين نيمه مهم كار آشنايي خوبي دارم و مجبور نيستم دوباره اين راه را طي كنم.»
گلهورن از سوي پدر، اصليتي آلماني داشت. او سال 1926 وارد دانشگاه شد و قبل از اين كه فارغالتحصيل شود، درس را رها و وارد حرفه روزنامهنگاري شد. اولين مقاله وي سال 1930 منتشر شد و او مصمم شد كه به عنوان خبرنگار خارجي به فعاليت رسانهاي خود ادامه دهد. اولين كتاب گلهورن سال 1935 روي پيشخوان كتابفروشي ها قرار گرفت و اين در حالي بود كه او به عنوان يك فعال اجتماعي، در جنبشهاي مهم سياسي و اجتماعي آن دوران حضور فعالي داشت. مقالات گلهورن درباره شرايط سخت اجتماعي و اقتصادي مردم آمريكا در دوران بحران اقتصادي كشور باعث آشنايياش با التنور روزولت شود و آنها تا پايان عمر دوستان صميمي يكديگر بودند. در كنار پوشش كامل خبري جنگ داخلي اسپانيا، وي ظهور آدولف هيتلر در آلمان را در مقالههايش مطرح كرد. آشنايي او با ارنست همينگوي در سال 1936 اتفاق افتاد و مجموعه چهار قسمتي «همينگوي و گلهورن» به همين بخش از زندگي اين نويسنده ميپردازد.
زندگي مستقل
شروع قسمت اول مجموعه با اولين ديدار همينگوي و گلهورن در منطقه كيوست در سال 1936 است. قصه مجموعه كه شامل يك سري فلاشبك نيز هست، اين آشنايي را تا سال 1940 – زمان ازدواج اين دو – دنبال ميكند. طي فاصله سالهاي 1936 و 1940، هر دو نويسنده به دليل درگيريهاي كاري به صورت دائم و ثابت يكديگر را نميديدند و هر يك مشغول كار روي پروندهها و حوزههاي كاري خود بودند. رسانههاي گروهي و منتقدان ادبي از گلهورن به عنوان نويسندهاي ياد ميكنند كه هميشه به خاطر ازدواج با همينگوي و همسر او بودن، شناخته ميشود. نيكول كيدمن با اشاره به اين كه گلهورن موافق اين مساله نبود، ميگويد: «مارتا هميشه ميخواست خودش باشد و به عنوان يك فرد مستقل شناخته و معرفي شود. او هيچ وقت علاقهاي نداشت كه به عنوان يك سايه مطرح شود و او را به واسطه شخص ديگري بشناسند و معرفياش كنند. قصه مجموعه «همينگوي و گلهورن» هم بيشتر ميخواهد درباره اين چالش بحث كند و ديدگاه مارتا گلهورن را به صورت شفاف بيان كند. من هم هنگام بازي در نقش مارتا ميخواهم روي اين بحث ـ كه نقش مهمي در زندگي اين نويسنده داشت ـ مكث كنم. مصاحبههاي گلهورن با رسانههاي مختلف، روي اين نكته دلالت ميكند كه وي ميخواست به صورت مستقل مورد بحث و قضاوت قرار گيرد و تا حد امكان نامي از همينگوي برده نشود. اما متاسفانه اين خواست او چندان مورد توجه قرار نگرفت. نكته تلخ درباره مجموعه «همينگوي و گلهورن» هم اين است كه قصه آن، دقيقا به همان بخشي از زندگي و فعاليتهاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي مارتا گلهورن ميپردازد كه مربوط به زندگياش با همينگوي ميشود!
هر قسمت مجموعه «همينگوي و گلهورن» حدود 50 دقيقه طول زماني خواهد داشت و قصه درام آن روي آشنايي، ازدواج و زندگي گلهورن با همينگوي مكث ميكند. گلهورن زماني كه با همينگوي آشنا شد، به عنوان يك خبرنگار جنگي كار ميكند و به گفته منتقدان ادبي، همينگوي به او كمك زيادي كرد تا گزارشها و مقالههاي بهتري را براي كار خبري خود انتخاب كند. در حقيقت، زندگي با همينگوي مهمترين و مشهورترين بخش زندگي گلهورن است، زيرا به اعتقاد منتقدان ادبي وي ضمن تاثيرپذيري از همينگوي، منبع الهام اين نويسنده براي نوشتن يكي از مشهورترين نوشتههاي ادبي وي «زنگها براي كه به صدا درميآيد؟» شد. كيدمن ميگويد: «نكته مهم اين است كه وي در بين 3 همسر همينگوي، تنها كسي بود كه تقاضاي طلاق از سوي او مطرح شد و اين چيزي بيسابقه است كه جاي بحث و بررسي زيادي دارد.»
«اوئن» در نقش همينگوي
شبكه تلويزيوني HBO كه تهيهكننده مجموعه 4 قسمتي «همينگوي و گلهورن» است، كليد فيلمبرداري آن را بهار سال 2011 ميزند. نقش همينگوي را در اين مجموعه كلايو اوئن بازيگر سرشناس سينما و تئاتر انگلستان بازي ميكند و جيمز گاندو لفيني تهيهكننده اصلي آن است. گاندولفيني چند سال است قصد توليد اين مجموعه را دارد او به شدت شيفته قصه واقعي آن است و از بازيگران فعال سينما در نقشهاي مكمل و از تهيهكنندگان قديميتر تلويزيوني است. او كه بازيگر مجموعه پربيننده «سوپرانوها» است، قبل از اين يك فيلم مستند درباره جنگ عراق براي تلويزيون تهيه كرده است. قبل از اين و در زماني كه قرار بود نسخه سينمايي از قصه زندگي همينگوي و گلهورن ساخته شود، او تصميم داشت نقش همينگوي را در اين فيلم بازي كند. اما دوستانش به او توصيه كردند اين قصه را به صورت يك مجموعه تلويزيوني كار كند، تا تاثير بيشتري روي مخاطبان خود بگذارد. او نيز تصميم گرفت آن را براي شبكه HBO ـ كه سالهاست با آن همكاري نزديك دارد ـ تهيه كند. به اين ترتيب، 6 سال پس از آنكه گاندو لفيني ميخواست يك فيلم سينمايي براساس اين طرح بسازد، قرار بر اين شد كه اين طرح، تبديل به كاري تلويزيوني شود.
گاندولفيني ميگويد: «قصه زندگي همينگوي و گلهورن مشهورترين قصه واقعي دنياي ادبيات در ارتباط با زندگي خانوادگي و زناشويي است. آنها لقب مشهورترين زوج ادبي تاريخ را گرفتند و قصه مجموعهها، تقديري از اين موقعيت است. حضور كيدمن و اوئن در نقش اين زوج ادبي، به ما كمك ميكند تا بتوانيم بهتر اين قصه را روي صفحه كوچك تلويزيون تعريف كنيم. براي كارگرداني مجموعه هم فيليپ كافمن انتخاب شده كه خودش يكي از دوستداران جدي دنياي ادبيات است. احساس ميكنم اين تركيب خوب هنري، باعث خلق يك كار جذاب و تماشايي تلويزيوني خواهد شد.» اين بازيگر و تهيهكننده در عين حال اين مساله را كتمان نميكند كه به موفقيت بالاي آن در دو مراسم جوايز سالانه امي (اسكار تلويزيوني) و گلدن گلوب (در رشته تلويزيون) اميد خيلي زيادي دارد. كار نگارش فيلمنامه مجموعه را جري استال با همكاري باربارا ترنر انجام داده است. استال در كنار نوشتن فيلمنامه چند كار سينمايي، بيشتر به عنوان يك فيلمنامهنويس تلويزيوني شهرت دارد كه معروفترين آنها «تحقيق صحنه جرم» (با نام اختصاري CSI) است.
سريالي كه فيلم نميشود
فيليپ كافمن كه قرار است فيلمنامه قسمت پنجم مجموعه فيلم «اينديانا جونز» را بنويسد، كار نوشتن فيلمنامه و نوول را از سال 1965 شروع كرد و بيشتر به عنوان يك هنرمند غيرمتعارف شناخته شده است. او كه يكي ازفيلمسازان مستقل سينماي آمريكاست كار فيلمسازي را از سال 1965 شروع كرد و تا به حال فيلمهاي مطرحي مثل «بار هستي» (1988)، «هنري و جون» (1990) و «پرها» (2000) را ساخته است. مجموعه «همينگوي و گلهورن» اولين كار تلويزيوني او به شمار ميرود. او در ارتباط با حضور در يك كار تلويزيوني چنين ميگويد: «تا قبل از اين تجربه كار در تلويزيون را نداشتهام، ولي فكر نميكنم ساخت يك مجموعه كار سختي باشد. نكتهاي كه كمي باعث ناراحتي و دلخوريام شد، اين است كه فيلمنامه را افراد ديگري نوشتهاند و قبل از اين كه من همكاريام را با اين پروژه شروع كنم، اين فيلمنامه آماده شده بود. البته اين قول را از تهيهكنندگان كار گرفتهام كه هنگام ساخت، تغييرات دلخواه خودم را در اين فيلمنامه اعمال كنم. نيكول كيدمن انتخاب من براي ايفاي نقش گلهورن بود. او در درام شرححالگونه «ساعتها» در نقش ويرجينيا وولف يك بازي عالي ارائه داد و مطمئن هستم كه نقش گلهورن را نيز به همان خوبي بازي خواهد كرد. بحثي كه در رسانههاي گروهي در رابطه با اين مجموعه مطرح شد، اين است كه يك نسخه سينمايي هم از آن تهيه و اكران عمومي خواهد شد. ولي من اين موضوع را كاملا تكذيب ميكنم و شما مطمئن باشيد كه «همينگوي و گلهورن» فقط يك مجموعه تلويزيوني خواهد بود.»
كل صحنههاي مجموعه در شمال كاليفرنيا فيلمبرداري خواهد شد و لوكيشنهاي اروپايي در همين محل دوبارهسازي ميشود. كيدمن كه براي هر فيلم سينمايي خود دستمزدهاي 15 ميليون دلاري ميگيرد، براي بازي در اين كار تلويزيوني دستمزد پاييني خواهد گرفت. گفته ميشود كل هزينه توليد مجموعه «همينگوي و گلهورن» حدود 20 ميليون دلار ميشود. كيدمن گفته است قصد دارد در آينده در تعداد بيشتري پروژه تلويزيوني حضور پيدا كند. او نيز شايعات رسانهاي مربوط به سرمايهگذاري مالي روي «همينگوي و گلهورن» را رد ميكند و ميگويد فقط بازيگر آن است.
اين بازيگر استرالياييتبار در زماني با يك پروژه تلويزيوني همكاري ميكند كه پيش از او، بازيگران قديمي و مطرحي مثل آل پاچينو و مريل استريپ در اوج شهرت سينمايي خود با يك سري پروژه تلويزيوني همكاري كردهاند و بسياري ازبازيگران تلويزيوني پس از موفقيت كارهاي خود در اين رسانه، وارد دنياي سينما شدهاند. استريپ و پاچينو سال 2003 در مجموعه 6 قسمتي «فرشتگان در آمريكا» بازي كردند. اين مجموعه درام و خانوادگي براي هر دوي آنها جايزه بهترين بازيگر مرد و زن دو مراسم گلدن گلوب و امي را به همراه آورد. استريپ در سال 1999 هم با مجموعه «سلطان تپه» همكاري كرد و پاچينو سال قبل در فيلم سينمايي تلويزيوني «تو جك را نميشناسي» ايفاي نقش كرد. اين كار تلويزيوني شرححالگونه درباره جك كوركيان دكتر معاصر آمريكايي است كه رسانههاي گروهي به وي لقب دكتر مرگ را دادهاند. پاچينو براي بازي در نقش اين دكتر، ماه قبل جايزه مراسم امي در رشته بهترين بازيگر مرد را از آن خود كرد. اما بازيگري مثل جورج كلوني كه به واسطه موفقيت مجموعه «ER» به شهرت بالايي رسيد، پس از شروع فعاليتهاي سينمايي، ديگر به صفحه كوچك تلويزيون برنگشت.
مجموعه تلويزيوني «همينگوي و گلهورن» در شرايطي وارد مرحله توليد ميشود كه صنعت سينما هم اخيرا از خودش علاقه زيادي براي توليد فيلمهاي سينمايي درباره ارنست همينگوي نشان داده است. فيلم سينمايي «همينگوي و فونتس» كه به كارگرداني اندي گارسيا هماكنون جلوي دوربين است، آنتوني هاپكينز را پس از بازي در نقش تعدادي از كاراكترهاي مطرح تاريخي، در نقش همينگوي نويسنده دارد. خود گارسيا هم در فيلم در نقش فونتس بازي دارد و قصه آن درباره آشنايي و دوستي همينگوي با جورجيو فونتس كاپيتان يك قايق تفريحي است. منتقدان ادبي از فونتس به عنوان كسي اسم ميبرند كه الهامبخش نويسنده براي نوشتن كتاب معروف «پيرمرد و دريا» شد. سازندگان اين نسخه سينمايي با وجود شباهتهاي آن با قصه مجموعه همينگوي و گلهورن ميگويند اين دو كار از نظر ساخت و حال و هوا كاملا متفاوت از يكديگر هستند. اين فيلم قرار است زودتر از مجموعه تلويزيوني «همينگوي و گلهورن» به نمايش عمومي درآيد و تهيهكنندگان مجموعه عقيده دارند نمايش عمومي اين فيلم نه تنها لطمهاي به كار تلويزيوني آنها نميزند، بلكه يك جورهايي به نفع آن نيز هست و به طور غيرمستقيم به تبليغ آن ميپردازند.
ورايتي / مترجم: كيكاووس زياري