يك نظامي سابق آمريكايي با تشريح اينكه امپراطوريها بر مبناي دروغ و ناآگاه نگه داشتن مردم تشكيل ميشوند و آمريكا آخرين تكرار از اين نوع است، گفت: بيداري مردم باعث شده است تا پروسه نابودي امپراطوري آمريكا آغاز شود.
به گزارش فارس، پايگاه خبري "ربل نيوز " (Rebelnews) مصاحبهاي با "كنت اوكيف " (Kenneth O'Keefe) يكي از اعضاي كاروان آزادي غزه و از فعالان صلح بينالمللي منتشر كرده است. اين مصاحبه توسط كوروش ضيابري روزنامهنگار مستقل ايراني انجام شده است.
كنت اوكيف يك شهروند جهاني است. وي همچنين يك فعال ضد جنگ و يك تحليلگر مسائل اجتماعي است. او شهروندي خود را در ايالات متحده در اول مارس 2001 رد كرد و پاسپورت خود را در 7 ژانويه 2004 در اعتراض به سياستهاي امپرياليستي آمريكا باطل كرد و خواستار خروج نيروهاي نظامي آمريكا از عراق شد.
اوكيف درياسالار سابق آمريكايي است و در سال 1991 در جنگ خليج فارس در ارتش آمريكا خدمت ميكرده است و متعاقب آن استفاده از اورانيوم غني شده از سوي ايالات متحده را به عنوان جنايت عليه بشريت فاش كرد.
اوكيف در تعدادي از جنبشهاي ضد جنگ حضور داشته و به عنوان رئيس انجمن دفاع از حقوق بشر در عراق خدمت كرده است. او يك گروه فعال تاسيس كرد. آنها براي انجام فعاليتهاي بشر دوستانه و جلوگيري از بمبگذاري در مكانهاي خاص توسط ارتش آمريكا در طول حمله به عراق در سال 2003، به اين كشور سفر كردند.
در سال 2004 نيز اوكيف يك انجمن به نام "نيروي P10K " تاسيس كرد، اين گروه 10 هزار داوطلب داشت كه به عنوان ناظران بينالمللي در فلسطين اشغالي حضور يافته و به روند صلح در اين مناطق كمك ميكردند.
در پاييز 2008 او به عنوان يك كاپيتان و اولين داوطلب براي آزادي محاصره غزه خدمت كرد. او همچنين يكي از فعالان صلح بينالمللي بود كه در "كاروان آزادي غزه " كه هدفش پايان محاصره غزه بود نيز حضور داشت.
اوكيف موافقت كرد با من مصاحبهاي داشته باشد و به سوالات من در مورد ديدگاههاي ضد امپرياليستي خود، منازعه فلسطين و اسرائيل، ادامه جنجالها بر سر پرونده هستهاي ايران، دشمني ميان ايران و ايالات متحده و تجربيات خود در زمينه ماموريت كاروان آزادي، پاسخ دهد.
در زير مصاحبه وي را ميخوانيد:
" سلاح امپرياليسم ناآگاه نگه داشتن مردم است
كوروش ضيابري: به عنوان يك فعال ضد امپرياليست، نظر شما درباره منابع فوقالعاده امپرياليستي آمريكا چيست؟ آمريكا كشوري با كمتر از 400 سال قدمت است اما اين كشور توانسته مديريت نظم بينالمللي را به دست گرفته و به كشورهايي كه قدرت كمي دارند، تسلط يافته است، چگونه اين كار را توانسته انجام دهد؟
اوكيف: دنيا پر از ابزارهايي است كه توسط ثروتمندان و قدرتمندان كنترل ميشود تا بتوانند مردم را تحت سلطه خود داشته باشند. بزرگترين ابزاري كه قدرت ويرانگري نيز دارد اين است كه مردم آمريكا و بريتانيا به دولتهايشان راي ميدهند و به آنها مشروعيت ميبخشند. آنهايي كه واقعا دولتها را كنترل ميكنند همان افراد كم تعداد قدرتمند هستند كه سيستم بانكها، شركتهاي چند مليتي و البته رسانههاي جمعي را نيز تحت كنترل خود دارند. اگر شما فراتر از رئيس جمهور، نخست وزير و سياستمداران را ببينيد، خواهيد ديد كه سياست اين دولتها بدون توجه به اولويتهاي واقعي كشورهايشان به همين شكل باقي خواهد ماند. اين رهبران به مردم پاسخگو نيستند؛ آنها به كساني پاسخگو هستند كه ديده نميشوند و در پشت پرده باقي ميمانند.
اين افراد قدرتمند به دليل نيازهاي كليدي استراتژيك زير قدرت خود را حفظ ميكنند: 1- آنها مردم را نادان و ضعيف نگه ميدارند، 2- آنها مردم را جدا از هم نگه داشته و از اتحاد آنها جلوگيري ميكنند.
آنها از اين طريق بر مردم تسلط پيدا ميكنند، زيرا هيچ شانسي براي متحد شدن به آنها نميدهند.
وي در ادامه پاسخ به اين سوال ميگويد: اين سيستم توسط همان خانوادهها هزاران سال است كه كنترل ميشود. در طول اين وضعيت غمانگيز، امپراطورهاي زيادي آمدهاند و رفتهاند و هر يك راه را براي ديگري باز كردهاند. آمريكا آخرين تكرار همان الگو است و اين امپراطوري نيز مانند همه سقوط خواهد كرد. در هر صورت قدرتهاي پشت آن همانهايي هستند كه سيستمهاي بانكي، دولتها و تبليغات را كنترل ميكنند. وظيفه آنها اين است كه اين شيوه را تا امپراطوري بعدي در جاي خود باقي نگه دارند و اين الگو به همين روش تكرار خواهد شد.
ما دائما به چهرههايي كه اين قدرتها به ما ارائه ميكنند، نگاه ميكنيم اما قدرتهاي اصلي خودشان را در پشت پرده نگه ميدارند. بين آنها و مردم چند لايه فاصله وجود دارد و يك سيستم بسيار پيچيده و قانوني از آنها حمايت ميكند و آنها را پنهان نگه ميدارد.
در غرب اين فرضيه به يك نظريه معروف شده است.
وي ميگويد: تا زماني كه اين سيستم و افراد پشت صحنه در معرض نمايش قرار بگيرند ما چرخه خود تخريبي و حركتمان را به سمت يك مبارزه غير هستهاي ادامه خواهيم داد. در اين راه سلاح قدرتمند ما، صداقت و حقيقت است و تا زماني كه اين قدرت را كامل نكنيم هرگز صلح و عدالت را در اين جهان نخواهيم ديد.
" پروسه نابودي ايالات متحده آغاز شده است
ضيابري: چگونه ميتوان در مقابل امپرياليسم آمريكا مقاومت كرد در حالي كه قدرت مطلق در اختيار آنها است و دولتهاي ثروتمند جهان بيباكانه از واشنگتن حمايت ميكنند، در حالي كه كشورهاي در حال توسعه و كشورهاي فقير از گرسنگي و فقر و بيكفايتي رنج ميبرند؟ حتي جنبش عدم تعهد كه در بردارنده 118 كشور است قادر نيست خواستههايش را به ايالات متحده و اتحاديه اروپا ديكته كند. يك مثال واضح برنامه هستهاي ايران است كه 118 كشور عضو عدم تعهد از آن حمايت كردند اما به علت مخالفت 5 تا 6 كشور اروپايي به اضافه آمريكا نتوانستند خواستههاي خود را برآورده كنند. نظر شما چيست؟
اوكيف: من معتقدم كه پروسه نابودي امپراطوري آمريكا در حال حاضر آغاز شده است. "حقيقت " قدرتمندترين سلاح مردم است و افزايش محبوبيت شبكههاي خبري مانند "پرس تي.وي " و "الجزيره انگليسي " و RRTV به خاطر همين واقعيت است چرا كه نشان ميدهند مردم تشنه حقيقت هستند. عليرغم تلاشهاي گسترده غرب و صهيونيستها براي كنترل رسانهها و متعاقب آن ناآگاه نگه داشتن مردم، تلاشهاي ژورناليستي مهمي انجام دادند كه يك سبك جديدي از حقيقت را به عنوان حقيقت رويدادهاي جهان گسترش دهند.
اما حقيقت در كنار ماست و ما بايد آن را آزاد كنيم. اگر ما مقاومت كنيم ميتوانيم به آنهايي كه در غرب هستند و از مسلمانان چهره خشني ارائه ميدهند و ماشين جنگي و تبليغاتي خود را براي تسخير افكار مردم به كار ميگيرند، حقيقت را بياموزيم. اگر مردم متوجه شوند كساني كه از جنگ نفع ميبرند، همانها هستند كه آن را تبليغ ميكنند ما از ظلم و ستم و جنگ، اشغال و اين سيستم پولي رها خواهيم شد.
وي در ادامه اضافه ميكند: مردم جهان ميتوانند درخواست كنند كه سازمان ملل را تغيير شكل بدهيم يا آن را با يك سيستم بهتر كه واقعا عملكرد خوبي داشته باشد و از ابتدا شكست خورده نباشد، جايگزين كنيم. اگر تلاش كنيم، ميتوانيم سيستم 5 عضو دائم شوراي امنيت را خنثي كنيم.
جنبش عدم تعهد با وجود عدم توانايي بسيار مهم و موثر است بنابراين به تغييرات بيشتري نياز دارد. اين همان شالوده و بنياني است كه ما بايد بسازيم.
رژيم صهيونيستي با رياكاري و دروغ صدها كلاهك هستهاي دارد كه هيچگاه آن را اعلام نكرده است، در حالي كه يك برنامه هستهاي شفاف مثل برنامه هستهاي ايران، عاملي براي جنگ تلقي ميشود. اگر ماشين تبليغاتي آنها بتواند مردم را در جهل و ناداني نگه دارد، جنگ ميتواند آغاز شود. من فكر ميكنم كه حمله از پيش برنامهريزي شده به ايران حدود يك يا دو سال پيش طراحي و برنامهريزي شده است. دليل اينكه تاكنون اين طرح عملي نشده اين است كه عوامل حقيقت بدون وقفه و خستگي ناپذير براي افشاي حملات پنهاني غول امپرياليستي آمريكا و استفاده از رژيم صهيونيستي به عنوان سگ تازي آمريكا، تلاش كردهاند.
" آمريكا، بريتانيا و رژيم صهيونيستي محور شرارت واقعي
اگر آمريكا، رژيم صهيونيستي و بريتانيا، محور شرارت، به ايران حمله كنند، من معتقدم همه جهان عليه آنها متحد خواهند شد. با اين وجود حمله به ايران، لبنان و غزه محتمل خواهد بود از اين رو سرمايهگذاري براي افشاي حقيقت بايد بيشتر و بيشتر شود.
مقابله با عوامل محاصره غزه به نظر من اولويت زيادي دارد و به همين دليل است كه من با يك تيم درخشان از افراد باسابقه در كاروان آزادي و با كشتيهاي بزرگ و هزاران مسافر كه هر كدام نماينده يك ملت از مردم كره زمين هستند براي شكستن محاصره غزه كار ميكنم.
با توجه به اين مسائل ما يك انتخاب بين مبارزه يا اسارت خودمان يا جنگ براي صلح جهاني داريم. احساس ميكنم تنها راه افتخار به خودم، فرزندانم و نسلهايي كه هنوز متولد نشدهاند، جنگ است با حقيقتي كه آخرين سلاح ماست تا زماني كه عدالت اجرا شود.
ضيابري: ايران و ايالات متحده در طول 30 سال گذشته اختلافات آشكاري داشتهاند. آيا شما راهي براي اينكه دو ملت به هم نزديكتر شوند، پيشنهاد ميكنيد تا فهم متقابل را افزايش دهند و به پيشبرد صلح كمك كنند و روابط دوستانه دوجانبه برقرار شود؟
اوكيف: معناي اوليه رشد درك متقابل و دوستي ميان دو طرف تخاصم پوشيده نيست. من اين اعتقادم را تكرار ميكنم كه حقيقت سلاح نهايي و تنها گزينه ماست. مردم آمريكا سختكوش، آرمانگرا و مردم درستكاري هستند كه فريفته شدهاند و از اين مسئله بيشتر از هر كسي خودشان متضرر خواهند شد. ما بايد تلاش كنيم آنها را آگاه كنيم نه به شيوه دستوري بلكه به شيوه يكدلي. آنها بايد اين مسئله را درك كنند كه دروغهاي دولتمردان آنها و اعتماد به آنها باعث گمراهي مردم و آسيب شديد به ديگران شده است. پرداختن ماليات يك مثال است.
ما بايد به آنها تاريخ واقعي ملت خود از قبيل شركت آنها در فرايند شكلگيري رژيم صهيونيستي را بفهمانيم. ما بايد بدانيم كه رسيدن و پذيرفتن حقيقت يك پروسه آرام و دردناك است به ويژه وقتي كه بدانيم شروع خسارات از اقدامات خودمان ناشي شده است. ما بايد در راه رسيدن آنها به حقيقت در كنار آنها باشيم و آنها را به عنوان برادران و خواهرانمان در آغوش بگيريم.