ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 17 تير 1403
يکشنبه 17 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 1 مهر 1389     |     کد : 9676

به بهانه سالروز غروب خورشید فقاهت

13 شوال سالروز غروب خورشید فقاهت سيد الفقهاء و المجتهدین آیت الله‌العظمی سید حسین بروجردی ( ره) است، ضمن آرزوی حشر با رسول گرامی اسلام و اولاد طاهرینش برای آن مرجع روشن‌ضمیر، نگاهی کوتاه به زندگی این پاسبان حریم ارزش‌های الهی خواهیم داشت.

13 شوال سالروز غروب خورشید فقاهت سيد الفقهاء و المجتهدین آیت الله‌العظمی سید حسین بروجردی ( ره) است، ضمن آرزوی حشر با رسول گرامی اسلام و اولاد طاهرینش برای آن مرجع روشن‌ضمیر، نگاهی کوتاه به زندگی این پاسبان حریم ارزش‌های الهی خواهیم داشت.

طلوع آفتاب
آية الله العظمى سيد حسين بروجردى در روزهاى پايانى صفر 1292 ق . خانه حجة الاسلام حاج سيد على بن سيد احمد طباطبايى با تولد نوزادى كه ((حسين )) نام گرفت [1]. غرق درذكر و سپاس پروردگار شد.سيد حسين اندك اندك باليد، جامع المقدمات ، سيوطى ، منطق و گلستان سعدى را در مكتب آموخت و سپس در مدرسه نوربخش به تكميل اندوخته ها و تهذيب نفس پرداخت . نحو، صرف ، بديع ، عروض ، منطق ، فقه و اصول بخشى از دستاورد سالهاى مدرسه نور بخش شمرده مى شد [2]. سالهايى كه سيد حسين سخت كوشيد و در پناه عنايتهاى ويژه الهى به پيشرفتى چشمگير دست يافت .آنگاه عزم اصفهان كرد و پس از جلب رضايت پدر سمت آن سرزمين دانش خيز به راه افتاد

ورود به حوزه اصفهان
سید حسین با ورود به حوزه اصفهان در محضر بزرگانی همچون استاد گرانقدر، آقا سيد محمد باقر درچه اى،حضرت آية الله ملا محمد كاشى ، آیت الله ميرزا ابوالمعانى كلباسى ، آیت الله سيد محمد تقى مدرس و حكيم برجسته ميرزا جهانگير قشقايى به علم آموزی و خوشه چینی پرداخت و کام جان را به نور علم سیراب کرد .

هجرت به نجف
1319 ق . براى گوهر يگانه بروجرد سال تحول بود. نامه پدر به دستش ‍ رسيد و او را آماده سفر ساخت در آن نامه پدر ایشان از او خواسته بود تا برای ادامه تحصیلات به شهر نجف برود بنابراين پس از نه سال زندگى سراسر تلاش و پژوهش در اصفهان، سید همراه با برادرشان رهسپار حوزه نجف شدند. [3]
برادران بروجردى در 1320 به حريم پاك امير مومنان عليه السلام گام نهادند. سيد حسين ، كه 28 سال داشت و مجتهدى جوان شمرده مى شد، به درس حضرت آية الله العظمى محمد كاظم خراسانى شتافت و خود را در برابر تابش مستقيم آفتاب دانش آن مرجع وارسته جاى داد. بزودى نظرهاى بجا و قابل تاءمل دانشور تازه وارد توجه استاد بزرگ حوزه نجف را جلب كرد و ميان آنها پيوندى ناگسستنى پديد آورد. به گونه اى كه اگر پس از درس ‍ آخوند خراسانى ، سخنى بر زبان نمى آورد، استاد وى را مخاطب قرار مى داد و مى فرمود: آقا نظرى نداريد؟
اندك اندك ارج سيد حسين بر شاگردان محفل آخوند نيز آشكار شد. آنها از او خواستند تا پس از خروج استاد از محفل ، درس وى را با شرح و توضيح فزونتر بازگو كند. بدين ترتيب يكى از برنامه هاى آیت الله بروجردى تقرير درس استاد شد. [4]
آیت الله بروجردی هشت سال در حريم حضرت على عليه السلام اقامت گزيد. علاوه بر آخوند خراسانى از بزرگانى چون حضرات آيات، شيخ الشريعه اصفهانى و سيد محمد كاظم يزدى بهره كافى برد، گروهى از طالبان دانش را از درس فصول (در علم اصول ) خويش كامروا ساخت ، سر انجام در اواخر 1328 به اصرار پدر راه بروجرد را پيش گرفت و در 1329 با استقبال پرشور مردم به زادگاهش وارد شد .[5]

در بند دژخيم
همزمان با اوج گيرى اعتراضهاى مؤ منان عليه رضا خان و هجرت اعتراض آميز روحانيان كشور به قم ، سرور فقيهان بروجرد به مرز ايران گام نهاد. مزدوران دربار، كه از پيوستن او به مهاجران و رساندن پيام مراجع نجف به معترضان مى هراسيدند در مرز قصر شيرين وى را دستگير كردند و به پايتخت بردند.
در تهران رضاخان به ديدارش شتافت . او كه در پى يافتن فردى براى رويارويى با شيخ عبدالكريم حائرى بود با سيد مهربانى كرده ، گفت : چيزى از من بخواه .
فقيه بروجردى اظهار بى نيازى كرد ولى در برابر پافشارى شاه ناگريز لب گشاده ، فرمود: وقتى در اركان حرب بودم مقدار جيره غذايى سربازان را ناكافى ديدم ، اگر مى خواهيد كارى كنيد فرمان دهيد جيره آنها فزونى يابد.
آنگاه در پاسخ رضا خان ، كه مساله ناديده گرفتن جايگاه آية الله العظمى حائرى و پيروى دولتيان از مجتهد بروجردى را مطرح كرد، فرمود: خير، شما با ايشان تماس بگيريد، من هم اگر كارى داشتم از طريق آن جناب با شما در ميان مى نهم .
آنگاه وى را به همراهى با روحانيت و عمل به دستورات الهى فرا خوانده ، چون مى دانست اجازه سفر به قم و بروجرد به او نمى دهند، فرمود برآنم به مشهد سفر كنم .
اندكى پس از خروج رضا خان تيمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. فقيه بروجردى از پذيرش هديه دربار خوددارى كرد [6] و بامداد روز بعد راه خراسان پيش گرفت .

بیماری پر برکت
بيمارى آیت الله بروجردی را بايد در شمار یکی از رخدادهاى مهم سالهاى زندگى آن مرجع وارسته در زادگاهش به شمار آورد. بيمارى دشوارى كه سرانجام با عمل جراحى و استراحت هفتاد روزه در بيمارستان فيروزآبادى تهران مهار شد. [7]
زمانی که ایشان از بند بيمارى رهايى يافت ، با دو پيشنهاد روبرو شد: از يك سو نمايندگان بروجرديان براى بازگرداندن ایشان پياپى به تهران مى شتافتند و از سوى ديگر دانشوران ساكن قم او را به زندگى در حريم حضرت معصومه عليه السلام فرا مى خواندند. استاد براى اقامت در قم با قرآن به رايزنى پرداخت . آية سوره مؤ منون چراغ سبز الهى به اين نيت پاك بود. پس همراه دانشمندان قم راه آن ديار را پيش گرفت و در ميان استقبال مردم و بزرگان حوزه بدان سرزمين آسمانى گام نهاد. [8] بدين ترتيب آفتاب درخشان فقاهت در چهاردهم محرم 1364 ق .[9] از افق قم طلوع کرد

حکایات
نامش را عوض کنید خوب می شود
همسر يكى از دانشجويان باردار بود. هنگام زايمان او را نزد پزشكى به نام اسماعيل موسوى برد. پس از زايمان ، پزشك به پدر نوزاد گفت : اين پسرت را من نجات دادم ، اگر من نبودم مى مرد، دوست دارم نامش را اسماعيل بگذارى .دانشجوى جوان نيز نام كودك را اسماعيل نهاد ولى دريغ كه نوزاد از نخستين روز تولد در بيمارى و درد فرو رفت . تلاشهاى شبانه روزى پدر و مادر و مراجعه به پزشكان گوناگون سودمند واقع نشد و كودك ميان دنيا و برزخ سرگردان ماند. دانشجو، كه دستش از همه جا كوتاه مى نمود، نزد استاد وارسته حوزه حضرت آية الله العظمى بروجردى سفره دل گشاد و گفت : آقا، خداوند نوزادى به من داده كه از نخستين روز تولد تا كنون پيوسته بيمار است ، نمى دانم چه كنم :
استاد مهربان فرمود: نامش را عوض كنيد خوب مى شود.
دانشجو، كه هرگز داستان سفارش پزشك و نامگذارى نوزاد را براى استاد نگفته بود، شگفت زده به خانه رفت ، نام كودك را تغییر داد و او را براى هميشه از بيمارى و رنج رهايى بخشيد. [10]

این را آقا برای شما فرستاده
وقتى تازه به قم آمده بودم ، آقا برايم شهريه فرستاد. من نپذيرفتم و گفتم : زمينى در شمال دارم كه در آمدش مراكافى است .پس از چندى خشك سالى شمال را در بر گرفت . من براى گذران زندگى به قرض روى آوردم . چون ميزان بدهى ها زياد شد، ناگزير فرشهاى خانه را جمع كردم و يكى از بازاريان را به خانه بردم تا آن را بخرد. مرد بازار بهايى اندك براى فرش بر زبان آورده ، بهايى كه براى پرداخت بدهى هايم كافى نبود. بازارى ديگرى را به خانه بردم ، اما او بهايى كمتر از اولى پيشنهاد كرد.من سرگردان و مردد بودم كه ناگهان صداى در، مرا به خود آورد، شتابان سمت در دويدم ؛ حاج احمد، خادم استاد، پشت در بود. او پاكتى به من سپرد و گفت : اين را آقا براى شما فرستاده .به پاكت نگريستم ، اثرى از پول در آن نبود. چون گشودم چكى در آن يافتم . چكى كه مبلغ آن درست به اندازه بدهى ام بود. شگفتى وجودام را فراگرفت زيرا جز من و خداوند هيچ كس از ميزان كامل بدهى ام خبر نداشت .[11]

جامعیت آیت الله‌العظمی بروجردی
يكى از نكات مهم و قابل توجه در شخصيت آية الله العظمى بروجردى، جامعيت علمى آن بزرگوار بود. استاد فقيهان شيعه را نمى توان تنها يك فقيه به شمار آورد. او از علوم ديگر روزگار به اندازه اى آگاهى داشت كه موجب شگفتى صاحبنظران مى شد. دو خاطره اى كه تاريخ در اين باره ثبت شده مى تواند دليل روشنى بر درستى اين سخن باشد:

گویا ایشان روزنامه نگار است !
وزير فرهنگ وقت همراه مسعودى ، رئيس روزنامه اطلاعات ، نزد ايشان شتافت. كسى كه آنها را خدمت آقا برده بود دست مباركش را بوسيد، در پى او وزير فرهنگ نيز چنين كرد، ولى مسعودى از اين كار سرباز زد. پس از معرفى ، آقا درباره تاريخچه روزنامه نگارى ، اهداف آن ، اولين روزنامه نگار و... سخن گفت .آنگاه پرسشى جغرافيايى مطرح كرد و چون وزير فرهنگ از پاسخ باز ماند خود به تبيين پاسخ و توضيح آن پرداخت .هنگام خداحافظى مسعودى پيش از همه دست آقا را بوسيد و پس از بيرون آمدن گفت : آقا چنان پيرامون روزنامه نگارى صحبت كرد كه گويا يك روزنامه نگار است .[12]

آگاهی کامل از ریاضی و نجوم
روزى ديگر سرتيپ رزم آرا خدمت گوهر يگانه درياى فقاهت شتافت تا قبله نماى اختراعى خويش را به وى بنماياند. آقا درباره نجوم و رياضى مطالبى بيان كرد. سرتيپ پس از خروج گفت : من خيال مى كردم آقا تنها در فقه و اصول مجتهد است، ولى معلوم مى شود در هر فنى تخصص دارد، چون مطالبى كه امروز اظهار داشت از مسايل دقيقى است كه حتى بسيارى از استادان از آن آگاهى ندارند.[13]

سالهاى درخشان
حضور فقيهى با چنين معنويت و تاييدات الهى حوزه مقدس قم را كه ، زير ضربات پيوسته عوامل رضاخان ناتوان شده بود، جانى تازه بخشيد. اينك همه چيز براى گسترش حوزه و مستحكم ساختن بنيادهاى علمى و اقتصادى آن آماده بود. مرجع پاكدلان با روشن بينى خاص خويش آستين همت بالا زد و در كنار تدريس روزانه به اصلاحات اساسى حوزه علمیه پرداخت

سامان دادن به وضعيت درسى حوزه .
رسيدگى به مسايل مالى دانش پژوهان ، بر قرار ساختن ارتباط با دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه و محافل رسمى برادران اهل سنت براى ايجاد وحدت ميان گروههاى مسلمان ، [14] گسيل كردن نمايندگانى به اروپا و امريكا [15] براى شناساندن اسلام واقعى به مردم آن مناطق بخشى از اقدامات آن آفتاب فروزان به شمار مى رود.
ناگفته پيداست كه فقيه فرزانه اى چون وى هرگز نمى توانست در برابر رويدادهاى داخلى بى تفاوت باشد. او چنان مى انديشيد كه ((اگر مردم عالم شوند و دين هم بطور صحيح و معقول به آنها تعليم گردد، هم دانا خواهند شد و هم متدين )) [16] پس در كنار رسيدگى به وضع دانشجويان علوم دينى و حوزه ها دبستانها و دبيرستانهاى دولتى را نيز از كمكهاى نقدى خويش بهره مند ساخت و در رونق آنها كوشيد. [17]

ميراث ماندگار
مرجع روشن بين شعيه در كنار تدريس و كارهاى روزانه به تحقيق نيز مى پرداخت و نتايج پژوهشهاى خويش را ثبت مى كرد. آن بزرگوار در پاسخ علاقه مندانى كه در پى بهره گيرى از نگاشته هايش بودند فرمود: زياد چيز نوشته ام ... بعضى از آنها بر اثر نقل و انتقال از بروجرد به قم مفقود شده است .
ذكر نام بخشى از آثار علمى آن دانشور وارسته مى تواند نشانه تلاش فراوان وى در اين راه باشد:
تجريد اسانيد الكافی تجريد اسانيد التهذيب اسانيد كتاب من لايحضره الفقيه اسانيد اسانيد استبصار اسانيد كتاب خصال شيخ صدوق اسانيد كتاب امالى اسانيد كتاب علل
الشرايع شيخ صدوق تجريد فهرست شيخ طوسى تجريد رجال نجاشى حاشيه بر كفايه الاصولحاشيه بر نهايه شيخ طوسى حاشيه بر عروة الوثقى حواشى و مستدركات فهرست شيخ منتجب الدين رازى حواشى كتاب مبسوط رساله اى درباره سند صحيفه سجاديه اصلاح و مستدرك رجال طوسى بيوت الشيعه جامع احاديث الشيعه

در مقابل پهلوی
دربار از مشكلات پيوسته فقيه پاك راى بروجرد به شمار مى آمد. تبليغات پر حجم روزنامه ها و مجلات وابسته در راه دين زدايى و دور ساختن مردم از فرهنگ اصيل اسلامى، مرجع بيدار شيعه را رنج مى داد. بنابراين گاه بر مى آشفت و خشمگينانه به شاه هشدار مى داد. روزى به اقبال ، نخست وزير وقت ، گفت : پدرش (رضا خان ) بى سواد بود، ولى يك مقدار شعور داشت . اما اين شعور هم ندارد و چيزى ملتفت نمى شود.[18]
گاهى از پذيرش او خوددارى مى كرد و مى فرمود: حتما مى خواهد همانطور كه چند تا عكس با زنش در اين مسافرت گرفته است بيايد با من هم عكس ‍ بگيرد.
و زمانى به شديدترين وجه ممكن در برابر نقشه هاى او مى ايستاد. براى مثال وقتى شاه مساله تغيير خط ايران از فارسى به لاتين را مطرح كرد. در اين راه تبليغات فراوان انجام داد، مرجع دلاور شيعه چون سدى آهنين در برابر دربار ايستاد و گفت :... من تا زنده ام اجازه نمى دهم اين كار را عملى كنند به هر جا كه مى خواهد منتهى شود. [19]

در سوگ فقاهت
اندك اندك شوال 1380 ق . فراسيد و بيمارى بر پيكر مرجع نود و سه ساله جهان اسلام پنجه افكند. بيمارى دشوارى كه با ديگر رنجوريهاى استاد فقيهان تفاوت داشت. در چنين روزهايى گروهى از ارادتمندان به عيادتش ‍ شتافتند.استاد، كه بسيار اندوهگين مى نمود، سربلند كرد و گفت : خلاصه عمر ما گذشت ما رفتيم و نتوانستيم چيزى براى خود از پيش بفرستيم و عمل با ارزشى انجام دهيم . يكى از حاضران گفت : آقا، شما ديگر چرا؟ بحمدالله اين همه آثار نيك از خود بر جاى نهاده‌ايد، شاگردان پرهيزگار تربيت كرده ايد، كتابهاى پرارزش به رشته نگارش كشيده ايد. مسجدها و كتابخانه ها ساخته ايد. ما بايد چنين سخنى بر زبان رانيم .
فقيه پارساى شيعه فرمود: خلص العمل فان الناقد بصير بصير [20]. (بايد كردارت را خالصانه براى خدا انجام دهى زيرا او به همه چيز بيناست و از انگيزه هاى بشر آگاه است .)
اين سخن حاضران را بسيار تحت تاثير قرار داد. [21]
چند روز پس از اين گفتگو پيكر استاد رنجورتر شد و سرانجام در سيزدهم شوال 1380 ه‍ ق برابر با دهم فروردين 1340 ه‍ ش ، براى هميشه چشم از جهان فروبست و در مسجد اعظم قم ، كه خود بنياد نهاده بود، به خاك سپرده شد. [22]
تذکر : منبع اصلی این نوشتار کتاب گلشن ابرار می باشد با اندکی اضافات و تصرف

[1] - خاطرات زندگانى آية الله بروجردى ، محمد حسين علوى ، ص 21.
[2] - همان .
[3] - همان ص 29.
[4] - همان ، ص 31 و 32.
[5] - همان ، ص 32 و 35.
[6] - مجله حوزه ، سال هشتم ، ش 1 و 2، ص 336، 344، 337، 277.
[7] - خاطرات زندگانى آية الله بروجردى ، ص 51 - 57.
[8] - همان ، ص 57 و 58.
[9] - مجله نور علم ، شماره 12، آبان 1364، ص 87.
[10] - خاطرات زندگى آية الله بروجردى ، ص 61 - 63.
[11] - خاطرات زندگى آية الله بروجردى ، ص 61 - 63.
[12] - خاطراتی از آية الله حرم پناهى
[13] - زندگينامه آية الله بروجردى ، ص 94- 93.
[14] - زندگينامه آية الله بروجردى ، ص 170 - 171.
[15] - خاطرات زندگى آية الله بروجردى ، ص 89 و 126.
[16] - مجله نور علم ، شماره 12، آبان 1364، ص 97.
[17] - همان .
[18] - زندگينامه آية الله بروجردى ، ص 97.
[19] - مجله حوزه ، سال هشتم ش 1 و 2، ص 115 و 116.
[20] - بحارالأنوار ج : 13 ص : 431
این کلام حکیمانه بخشی از سخنان لقمان حکیم است خطاب به فرزندش؛
يَا بُنَيَّ تَعَلَّمْتَ سَبْعَةَ آلَافٍ مِنَ الْحِكْمَةِ فَاحْفَظْ مِنْهَا أَرْبَعاً وَ مُرَّ مَعِي إِلَى الْجَنَّةِ أَحْكِمْ سَفِينَتَكَ فَإِنَّ بَحْرَكَ عَمِيقٌ وَ خَفِّفْ حِمْلَكَ فَإِنَّ الْعَقَبَةَ كَئُودٌ وَ أَكْثِرِ الزَّادَ فَإِنَّ السَّفَرَ بَعِيدٌ وَ أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِيرٌ
ترجمه: اى پسرم از هفت هزار حكمتى كه آموختى، چهار تاى آن را عمل كن و بر آن محافظت داشته باش تا همراه من به بهشت بروى: كشتى خود را محكم كن كه همانا دريا عميق است و بار خود را سبك كن كه همانا گردنه و درّه بسيار لغزنده و سراشيبى است و توشه خود را بسيار گردان كه سفر بسيار دور و بعيد است و عمل خود را خالص گردان كه همانا بررسى‏كننده و ناقد اعمال بصير و بيناى به بواطن امور اس
[21] - مجله نور علم ، ص 98 - 99.


نوشته شده در   پنجشنبه 1 مهر 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode