ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 17 تير 1403
يکشنبه 17 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 13 مرداد 1389     |     کد : 8726

دسترسي به عصمت

برخي مي‌پندارند كه عصمت، مقام ويژهٴ‌ فرشتگان است و انسان، چون شهوت و غضب دارد و هميشه در معرض سهو و نسيان و غفلت است، نمي‌تواند معصوم باشد...

برخي مي‌پندارند كه عصمت، مقام ويژهٴ‌ فرشتگان است و انسان، چون شهوت و غضب دارد و هميشه در معرض سهو و نسيان و غفلت است، نمي‌تواند معصوم باشد و به گفتهٴ‌ احمد امين:
عصمت با طبيعت بشر ناهمخوان است؛ زيرا انسان، نيروهاي شهواني و خشماني دارد و اگر اميال نفساني را از او بگيريم، انسانيّتش را از او گرفته‌ايم و طبيعت او را مبدّل به طبيعت ديگري كرده‌ايم (1).
بنابراين، انسان چگونه ممكن است كه در دو ملكهٴ‌ علمي و عملي، به پايه‌اي برسد كه از اوصاف سوء نامبرده محفوظ بماند؟
ولي اين پندار با واقع، مطابق نيست، بلكه اساساً گوهر انسان و نفس ناطقهٴ‌ او به گونه‌اي آفريده شده است كه آن را ياراي عروج به قلّهٴ‌ شامخ عصمت است؛ زيرا نفس انسان در قوس صعود، به وسيلهٴ‌ حركت جوهري تكامل مي‌يابد و از قوّه به فعل مي‌گرايد و توانايي مي‌يابد كه از آفت‌هاي سهو و نسيان و غفلت و جهالت مصون باشد؛ زيرا آبشخور جهالت و ناداني و شيطنت‌ها و توهّمات، تنها منحصر به وهم و خيال است و محدودهٴ‌ وهم و خيال، همانا وابستگي به جهان طبيعت است؛ امّا در محدودهٴ‌ عقل ناب و در اين سرچشمهٴ‌ زلال، شيطان وهم و خيال را نرسد كه طرفي ببندد. آنچه از سرچشمهٴ‌ عقل محض مي‌جوشد و به ثمر مي‌آيد، همگي حق است و جايي براي سهو و شك و نسيان و غفلت و جهالت باقي نمي‌گذارد.
بديهي است كه شك، در جايي رخ مي‌نمايد كه دست كم، دو چيز و دو متصوّر وجود داشته باشد و انسان در تشخيص و تمييز يكي از آن‌ها از دور به شك افتد. اگر وارد كتابخانه‌اي شويم كه دو كتاب قرآن و غير قرآن داشته باشد و از دور به يكي از اين دو كتاب بنگريم و نتوانيم قرآن را از غير آن تشخيص دهيم، به حوزهٴ‌ شك وارد شده‌ايم؛ امّا اگر وارد كتابخانه‌اي شويم كه همهٴ‌ كتا‌ب‌هايش قرآن است و از دور بنگريم، هرچه مي‌بينيم، يقين داريم كه همه قرآن است. لذا، جايي براي شك و شبهه باقي نيست.
بر اين اساس، در برخي از محدوده‌هاي جهان هستي، حقّ و باطل وجود دارد. در جهان مادّه و قلمرو حس و در عالم خيال و وهم، هرآنچه را انسان ببيند يا بشنود يا لمس كند يا بچشد و احساس كند، جاي شك است و مي‌توان گفت: آيا انسان، حقّ را شنيده و ديده و چشيده است يا باطل و نادرست را؛ اما اگر نفس او به عالم برتر و فوق وهم و خيال پر كشيد و به وادي مقدّس عقل ناب و شهود تام و كشف صحيح راه يافت، در آن‌جا هرچه ديد و شنيد، همه حقّ و واقع و حقيقت و راست است؛ چون آن‌جا هرگز جولانگاه باطل و نادرستي نيست. اگر كسي از راه مبدأ قابلي، در اندازه‌اي باشد كه از عالم مادّه و وهم و خيال و توهّمات درگذرد و به سرچشمهٴ‌ همهٴ‌ حقايق برسد، امكان عصمت مي‌يابد و نفس ناطقهٴ‌ او در اثر اشتداد وجودي، در رتبهٴ‌ فرشتگان يا برتر قرار مي‌گيرد، و گاهي فرشتهٴ‌ مقرّب از همراهي او متوقف مي‌شود.
گروهي از دانشمندان ـ مانند متكلّمان ـ بر اساس مبدأ فاعلي، براي عصمت برهان اقامه كرده‌اند: خداوند حكيم كه بر پايهٴ‌ حكمت براي هدايت نوع انسان، پيامبراني مي‌فرستد و با معجزه آن‌ها را تأييد و كمك مي‌كند، بايد آنان را عصمت بخشد تا در مسير وظيفهٴ‌ سنگين ابلاغ رسالت، دچار سهو و نسيان و غفلت و لغزش نشوند. پس چنانچه در برابر اوصاف ياد شده معصوم نباشند، مردم به آنان بي‌اعتماد مي‌شوند و اين احتمال پيش مي‌آيد كه در ابلاغ پيام خداوند، دچار اشتباه و خطا و نسيان شده‌اند و در نتيجه، نقض غرض لازم مي‌آيد.
1. ضحي الإسلام، ج 3، ص 230.
وحي و نبوت، ص 201-203


نوشته شده در   چهارشنبه 13 مرداد 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode