ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 17 تير 1403
يکشنبه 17 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 2 تير 1389     |     کد : 8139

امامت و علم لدني

امامت از نگاه برخي روشنفكران ديني معاصر، چون نبوت امري تاريخمند قلمداد شده كه شرايط اجتماعي و سياسي عصر خاصي آن را ايجاب مي‌كرده است...

امامت از نگاه برخي روشنفكران ديني معاصر، چون نبوت امري تاريخمند قلمداد شده كه شرايط اجتماعي و سياسي عصر خاصي آن را ايجاب مي‌كرده است.
از اين‌رو چندان نمي‌توان اين امر را با توجه به مقتضيات و داده‌هاي عصر جديد منطبق و سازگار ديد. پيش‌فرض اساسي اين نوع نگاه به نبوت و امامت، ريشه در تفسير خاصي دارد كه اين پديده‌ها را در بستري از تنگناهاي تاريخي و كنش‌ها و واكنش‌هاي اجتماعي كه از جدال و كشمكش قبيلگي ناشي مي‌شده مورد واكاوي قرار مي‌دهد.
اين امر كاملا درست به‌نظر مي‌رسد كه بخشي از زندگي پيامبر(ص) و ائمه(ع) واكنشي به ماجراجويي‌هاي ناشي از نزاعات بي‌حاصل و ناتمام قبيلگي بوده است اما عنصر اساسي در زندگي اين بزرگان ساخت و طرح ريزي بناي انديشه حق محور و ايجاد تغييرات اساسي در بنيان نگاه بشر به هستي براساس دستاوردهاي بي‌پايان و جهانشمول وحي الهي و البته توجه‌دادن به علم بشري بوده است. از اين‌رو تاريخ پيامبر و ائمه را نمي‌توان صرفا در بستر تنگ نظريه تاريخمند بودن به مشاهده نشست؛ چرا كه در اين صورت از مرجعيت علمي فراگير ايشان كه قابليت انطباق با تمام دوران‌ها را دارد باز خواهيم ماند و زمينه براي دنيا‌گرايي بي‌باور به مبدا و آخرت گريز فراهم خواهد شد. در اين جستار تلاش مي‌شود تا به مناسبت ولادت امام محمد‌بن‌علي‌الجواد(ع) به ويژگي‌ها و كاركردهاي اين مرجعيت معصوم علمي، نظري بيفكنيم.
‌كليني در كافي بدون آنكه به روز تولد امام ابوجعفرمحمدبن‌علي‌الثاني اشاره‌اي كند ولادت ايشان را در ماه رمضان سال195هجري قمري دانسته است. شيخ مفيد نيز در الارشاد همين قول را پذيرفته است. اما بنا به قول طبرسي در اعلام‌الوري ولادت ايشان در همان سال ولي در ماه رجب بوده است. پس از طبرسي برخي ديگر از محدثان نيز همين قول را پذيرفته‌اند و آن را با وجود اقوال اوليه به قول مشهور در طائفه شيعه بدل ساخته‌اند. امام جواد(ع) در مدينه متولد شدند و مادرشان كنيزي بود سَبيكه نام كه بنا به‌نقل شيخ در كافي از آفريقا به مدينه آورده شده بود. شيخ مفيد در الارشاد نيز همين قول را برگزيده است.
در برخي روايات ديگر از زني با عنوان خيزران ياد شده است كه از اهل‌بيت ماريه قبطيه، مادر ابراهيم فرزند پيامبر اعظم(ص) بوده است. البته در اين روايات دقيقا مشخص نشده است كه منظور از اهل‌بيت چيست؟ آيا خيزران از فرزندان ماريه بوده است؟ كه البته احتمالي بعيد است زيرا ابراهيم كه تنها فرزند ماريه بوده، در خردسالي از دنيا رفته است. احتمال ديگر آن است كه خيزران را از خاندان ماريه بدانيم؛ بدين معنا كه خيزران از همان قبيله‌اي بوده است كه ماريه از آنجا به مصر برده شده است. اين احتمال با مضمون روايتي كه شيخ مفيد آن را در الارشاد از ابن قولويه نقل كرده است، ناسازگار است.
شيخ در ضمن حديثي طولاني از علي‌بن‌جعفر، ‌عموي امام رضا(ع) - كه در قم مدفون است- نقل مي‌كند: «پس از كشمكش‌هاي طولاني در مورد امامت امام جواد(ع) در محضر امام رضا(ع)، من برخاستم، ‌دست ايشان- امام جواد(ع)- را گرفته، بلند كردم و گفتم: گواهي مي‌دهم كه تو امام من هستي نزد خداي عزوجل، پس حضرت رضا(ع) گريست آنگاه فرمود: عمو جان! مگر نشنيدي كه پدرم مي‌فرمود: رسول خدا(ص) فرمودند پدرم به فداي پسر بهترين كنيزان، پسر كنيز نوبيه (اهل نوبه آفريقا) پاكيزه، ‌از فرزندان اوست آن غايب خونخواه پدر و جدش، آن كس كه از ديدگان پنهان شود.» (الارشاد، ج 2، ص 387-386). اگر بر فرض خيرزان از همان قبيله‌اي بود كه ماريه از آن برخاسته بود، بي‌گمان رسول خدا در معرفي ايشان، بر اين امر تأكيد مي‌گذاردند. شايد به همين سبب است كه مورخان و محدثان اوليه چندان به صحت اين انتساب باور نداشته‌اند. امام جواد(ع) در سال 202هجري پس از شهادت پدرشان به امامت رسيدند و 17سال به هدايت خلق پرداختند.
شهادت ايشان نيز در ذيقعده سال220هجري قمري در بغداد اتفاق افتاد. سبب شهادت ايشان بنا به نقل مسعودي در مروج‌الذهب، سمي بود كه‌ ام‌فضل همسر امام و دختر مأمون عباسي به دستور معتصم به ايشان داد. برخي از مفسران شيعي همچون عياشي سبب شهادت را توطئه يحيي‌بن‌اكثم دانسته‌اند كه در مناظرات علمي از امام شكست خورده و از ايشان به سختي آزرده بود.
دوران 17ساله امامت‌امام جواد(ع)، با دو خليفه مقتدر عباسي يعني مأمون (218-193) و معتصم (227 -218 ) معاصر بود. مامون چنان‌كه در ظاهر رفتار بسيار مناسبي با امام رضا(ع) داشت، اين حسن ظاهر را نسبت به فرزند ايشان، يعني امام جواد(ع) نيز حفظ كرد و در همين راستا دختر خويش ‌ام‌فضل را به همسري ايشان در آورد.
البته امام جواد(ع) بنا به نقل يعقوبي هيچ‌گاه از ‌ام‌فضل صاحب فرزندي نشد و تمام فرزندان ايشان و از جمله امام هادي(ع) از كنيزي پاكدامن، به نام سمانه بودند. اين رفتار مامون همواره مورد انتقاد عباسيان بود. شيخ‌مفيد در الارشاد به گوشه‌اي از اين انتقادات و نكوهش‌هاي گاه‌وبي‌گاه عباسيان نسبت به مأمون اشاره كرده است.
تزويج ‌ام‌فضل به امام سبب شد تا بر شدت اين انتقادات افزوده شود. اما مأمون در برابر عباسيان مقاومت كرد. 15سال از دوران امامت 17ساله امام در زمان مأمون بود. در اين مدت زمينه تبليغ و بيان افضليت امام از سوي خليفه مأمون كه به سبب گرايش‌هاي اعتزالي و تأثير از فرهنگ ايراني مادر و وزير اعظم خويش، فضاي مناظره را بر دارالخلافه خويش حاكم ساخته بود، كاملا فراهم آمده بود.
شايد بتوان مهم‌ترين مناظره‌اي را كه دارالخلفه مأمون در اين دوران پانزده ساله شاهد بوده است، مناظره امام با يحيي‌بن‌اكثم، قاضي‌القضات معتزلي و قائل به خلقت قرآن دانست. در اين مناظره امام ضمن اثبات برتري خويش، به نحو ضمني به اين امر اشاره كردند كه امامت گذشته از بي‌ارتباطي با سن و سال امام، اصولا امري تاريخي نيست؛ بلكه امام، به‌عنوان يك شخص حقوقي و امامت به‌عنوان يك نهاد ديرپا و مستمر، همواره پاسخگوي مشكلات، معضلات و مسائلي است كه براي جامعه پيش مي‌آيد و به طبيعت حال اسلام به‌عنوان يك تفكر آخرالزماني براي تمام اين مسائل در زمينه حكم‌شناسي، سخن دارد. نكته جالب توجه در اين ميان اما سن امام است؛ چرا كه امام به هنگام اين مناظره، بي‌گمان كمتر از 10سال داشته‌اند و بيان مستدل ايشان بي‌گمان بر حيرت و اعجاب حاضران اثر شگرفي داشته است.
چنان‌كه ذكر آن رفت اين مناظره براي اثبات برتري امام جواد(ع) نسبت به فقهاي عباسي ترتيب داده شده بود و شكست يحيي‌بن‌اكثم مي‌توانست به سست شدن و حتي از ميان رفتن پايه‌هاي مشروعيت خلافت عباسي بينجامد، از اين‌رو نمي‌توان آن را يك مناظره يا جدال كلامي ساده به‌شمار آورد. گذشته از شيخ صدوق، ‌شيخ مفيد نيز اين‌مناظره را در الارشاد نقل كرده است. اين مناظره در دو دور روي مي‌دهد.
در دور اول يحيي‌بن‌اكثم از امام پرسشي را نسبت به مسئله شكار در حال احرام مطرح مي‌كند كه با بيان امام(ع) مجبور به سكوت مي‌شود. در دور دوم امام پرسشي را از يحيي كه پس از پرسش اول و جواب آن سخت متواضع شده بود، مي‌پرسد. تواضع نامتعارف يحيي به هنگام طرح پرسش اول امام، نشانگر آن است كه يحيي به لحاظ رواني شكست را پذيرا شده است بنابراين نمي‌توان آن را علامت احترام او نسبت به امام به‌شمار آورد؛ زيرا چنان‌كه ذكر آن رفت، بنابه تحليل و نقل برخي مورخان، خود او سبب شهادت امام در زمان خليفه بعدي يعني معتصم بوده است.

همشهري آنلاين- احمد اهرابي


نوشته شده در   چهارشنبه 2 تير 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode