سهلانگاري، سستانگاري، تساهل و تسامح در علم و عمل، معقول و مقبول نيست. انسان بايد دستآويز محكم داشته باشد و در بخشهاي علمي و عملي به دنبال اتقان و اِحكام باشد، به همين جهت بايد برخي از ويژگيهاي عمل محكم يادآوري شود: 1. سديد: قرآن كريم انسان را به قول سديد سفارش كرده است؛ نه قول شديد: ﴿وقولوا قَولاً سَديدا﴾.(1) گاهي انسان فرياد ميزند و نعره و عربده ميكشد كه اينها قول شديد و بياثر است. ﴿وقولوا قَولاً سَديدا﴾ يعني محكم و متقن و سد گونه سخن بگوييد كه قابل نفوذ يأجوج و مأجوج نباشد. اگر سدّي بسازيد، يأجوج و مأجوج طرد ميشوند؛ امّا اگر سخنتان سديد نباشد، يأجوج و مأجوجِ مغالطات در آن رخنه ميكند. اين در حيطه تعليم و تعلّم و مسائل علمي است. 2. بنيان مرصوص: قرآن در مسائل عملي، انسان را به بنيان مرصوص سفارش ميكند: ﴿اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقتِلونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَاَنَّهُم بُنينٌ مَرصوص﴾.(2) عمل اگر پشتوانه برهان علمي و پشتيبان اخلاص قلبي داشته باشد، مانند كاخي است كه همهوسايل ساختماني آن از سرب است؛ نه خود فرو ميريزد و نه با ابزار عادي ميتوان آن را فرو ريخت و اگر نه آن بود و نه اين، مانند ﴿كَثيبًا مَهيلا﴾(3) (تپهاي از ريگ روان) است. 3. عروة الوثقي: قرآن در مسائل علمي و عملي، انسان را به تمسّك و توسّل به حبل متين، استوار، ناگسستني و شايسته اطمينان دعوت ميكند: ﴿فَمَن يَكفُر بِالطّغوتِ ويُؤمِن بِاللّهِ فَقَدِ استَمسَكَ بِالعُروةِ الوُثقي لاَانفِصامَ لَها﴾.(4) اِحاله به «قول سديد» و «بنيان مرصوص» و «عروة الوثقي» همه براي اين است كه انسان در وادي علم و عمل به گونهاي باشد كه يأجوج فتنه و مأجوج مغالطه به آن راه نيابد و در محدوده جهاد اصغر، اوسط و اكبر موفق باشد. اگر معاذالله در يكي از اين محورها حرف سست عوامانه و تصميم سست رياكارانه راه يابد، اين بناي ظاهراً مرصوص، در شُرُف انهدام قرار ميگيرد. امير مؤمنان(عليهالسلام) فرمود: «الحجر الغصيب في الدار رهن علي خرابها»(5)؛ اگر كسي ديواري را با سنگ غصبي ديگران بسازد، صاحب آن ميتواند آن سنگ را از اين ديوار به درآورد، هر چند ديوار خراب شود، چون عين مالش موجود است. البته اگر برجي يا خانهاي ساخته شد كه ضررش چندين برابر است، راه حل ديگري دارد.(6) از همين حديث نوراني، مسئلهاي اخلاقي و سياسي و اجتماعي نيز برداشت ميشود: اگر در انجمن و محفلي گروهي، فردي مزدور اجنبي و جاسوس بيگانه باشد، اين انجمن و هيئت كارآمد نيست. انسان نيز در تصميمگيريهايش كه پيرو چند مقدمه است، اگر همه مقدمهها صحيح و فقط يكي از آنها آلوده به مغالطه باشد، سنگي غصبي است كه تمام ساختار آن تصميمگيري را به هم ميزند؛ يا اگر نود درصد كاري را با اخلاص انجام دهد و ده درصد آن ريا باشد، اين ده درصد به منزله سنگي غصبي است كه كلّ آن كار را به هم ميزند. 4. واصب و خالص: ذات اقدس الهي، عمل «واصب» و «خالص» را ميپذيرد. «واصب» درباره كمّ (مقدار) است و «خالص» راجع به كيف (چگونگي)؛ يعني تمام اجزاي عمل بايد كاملاً خالص باشد تا خدا بپذيرد. واصب بودن عمل در آيه ﴿ولَهُ ما فِي السَّموتِ والاَرضِ ولَهُ الدّينُ واصِبًا﴾(7) و خالص بودن آن در ﴿اَلا لِلّهِ الدّينُ الخالِصُ﴾(8) و ﴿فَاعبُدِ اللّهَ مُخلِصًا لَهُ الدّين﴾(9) آمده است. توضيح اينكه حق هرگز با باطل هماهنگ نميشود: اگر اجزاي عبادتي تركيبي، تلفيقي از حق و باطل باشد، به گونهاي كه بعضي از اجزاي آن را باطل تأمين كند، سقف آن عبادت فرو ميريزد، پس تمام اجزاي آن بايد حق و عبادي باشد. همچنين به لحاظ كيفيت، اگر خلوص محض حاصل نشده باشد، چنين نيّتي سودمند نيست. 5. عاري از تساهل و تسامح و ايهان و ادهان: اگر در انديشهاي يا عملي، تسامح و تساهل راه يابد، مانند ويروسي آن را به هم ميزند. مرحوم ابوالفتوح رازي در جريان تغيير قبله بيان بسيار لطيفي دارد: «و جهودان بر وجه تألم گفتند كه ايشان اميد موافقت رسول ميداشتند در بعضي چيزها و گمان ايشان چنان بود كه روي به بيت المقدس كردن از طريق مسامحت و مساهلت است. ميگفتند: اميد است كه با دين ما آيد كه در قبله، ما را مخالفت نميكند».(10) آنها فكر ميكردند كه اين كار پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم از روي تساهل و تسامح است، در حالي كه قرآن تساهل و تسامح ديني، فكري و اعتقادي را از حرم امن نبوت، رسالت، امامت، خلافت و انسانيت دور كرده است: ﴿ودّوا لَو تُدهِنُ فَيُدهِنون﴾.(11)آنها علاقهمندند كه با «دُهن» و روغنمالي كردن و با «وهن» و سستي، مسائل ديني و فرهنگي و اعتقادي را اجرا كني تا آنها نيز سستي بورزند، در حالي كه چنين نيست. انسان زماني توانايي صادق دارد كه اهل اِدهان و اِيهان و در مسائل ديني و اعتقادي، اهل تساهل و تسامح و غفلت نباشد. البته تغافل از تبهكاريهاي ديگران مطلب ديگري است. حضرت اميرمؤمنان(عليهالسلام) الگويي است كه در مبارزه با ستم و كفر و الحاد، نه اهل ادهان بود و نه اهل ايهان: «و لعمري! ما عليّ من قتال من خالف الحقّ و خابط الغيَّ من إدهان و لا إيهان».(12) اگر ادهان و ايهان و تساهل و تسامح رخت بر بندد، حبل متين و عروه وثقي و قول سديد پديد ميآيد و چنين بنيان مرصوصي، قهراً سنگي غصبي ندارد كه ويران شود. اين تواناييهاي صادق در جهاد اكبر، اوسط و اصغر ظهور ميكند و در مسائل سياسي و فرهنگي تجلّي دارد و در عمران و آبادي زمين نيز خود را نشان ميدهد و اين ثمر ارجاع متشابه به محكم در تفسير انسان به انسان است.
1. سوره احزاب، آيه 70.
2. سوره صف، آيه 4.
3. سوره مزّمّل، آيه 14.
4.سوره بقره، آيه 256.
5. نهج البلاغه، حكمت 240.
6. در استنباط فقهي از اين حديث، تأمّل كافي لازم است، زيرا بعد از بررسي سباق و سِياق آن، بايد ساير ادلّه نفي ضرر و مانند آن را ارزيابي كرد.
7. سوره نحل، آيه 52.
8. سوره زُمر، آيه 3.
9. سوره زُمر، آيه 2. 10
.روض الجنان، ج2، ص196.
11.سوره قلم، آيه 9. 12
.نهج البلاغه، خطبه 24. تفسير انسان به انسان، ص333-337.