همت پژوهشگاه علومانساني و مطالعات فرهنگي و با همكاري دانشگاه قم «همانديشي معرفتشناسي ديني» با موضوع گفتوگوي فيلسوفان مسلمان و مسيحي 31فروردينماه در تهران و يك و 2 ارديبهشت در قم برگزار شد.
در اين همانديشي دانشمندان داخلي و خارجي با موضوع گفتوگوي فيلسوفان مسلمان و مسيحي به تبادلنظر پرداختند. اين همانديشي در عصر نخستين روز با 2 نشست پيگيري شد. در نشست اول كه به مديريت قاسم پورحسن، استاديار دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد، حسين غفاري با موضوع «فلسفه دين در نظام فلسفي ابنسينا» و دانيل هوارد اسنايدر، با موضوع «تصوير خداوند در قرآن» به سخنراني و ارائه مقاله پرداختند. كوتاهشدهاي از نشست عصر روز اول اين همانديشي اكنون از نظرتان ميگذرد.
حسين غفاري، دانشيار و مديرگروه فلسفه دانشگاه تهران، در ارائه مقاله خود با عنوان «فلسفه دين در نظام فلسفي ابنسينا» گفت: معمولا چنين انگاشته ميشود كه آنچه امروز تحتعنوان فلسفه حقوق، فلسفه دين، فلسفه اخلاق و... ناميده ميشود، مربوط به دوره متأخر فلسفه غربي است و در فلسفههاي كلاسيك مثل فلسفه اسلامي جايگاهي ندارد.
البته اين مسئله بهصورت صوري همينطور هم هست و ما در فلسفه كلاسيك اسلامي چيزي بهنام فلسفه دين نداريم ولي البته نه اينكه مباحث مربوط به اين عنوان در فلسفه وجود نداشته است. در اين مقاله سعي كردم نشان دهم كه در سنت فلسفه اسلامي، مجموعه نسبتا كامل و منسجمي از مباحث فلسفه دين وجود داردكه بهطور يكجا در نظام فلسفي سينوي بيان شده است و بهطور مشخص آن را ميتوان در نمط دهم الهيات شفا ديد.
وي با انتقاد از اينكه كمتر به نمط دهم الهيات شفا توجه ميشود، اظهار كرد: نمط دهم شفا، آخرين مقاله از كتاب الهيات و مشتمل بر 5فصل است كه تقريبا در بردارنده مهمترين عناويني است كه بهطور پيشيني بايد در موضوع فلسفه دين مطرح شود. اينكه قيد بهطور پيشيني را آوردم براي اين است كه در كتابهاي فلسفه دين معاصر معمولا تعريف و ضابطه دقيقي براي فلسفه دين ارائه نميشود و يك نويسنده ميتواند به سليقه خود مجموعه مباحثي را كه بهنحوي به دين و خصوصا وجود خداوند مربوط باشد در كتاب خود بياورد، ولي در يك فلسفه عقلي وابسته به سنت كلاسيك مانند فلسفه ابن سينا كه موضوع فلسفه موجود بما هو موجود است و مسائل فلسفه را عوارض ذاتي اين موضوع معرفي ميكند، نخستين پرسشي كه به ذهن ميرسد اين است كه هر مسئله فلسفي جديد بايد حتما از عوارض ذاتي موجود مطلق يا موجود چونان موجود باشد؛ به اين ترتيب بايد براي فلسفه دين و هر فلسفه مضاف ديگري جايگاهي منطقي در نظام وجود مطلق پيدا كرد.
اين محقق و نويسنده با اشاره به اينكه در اين مقاله به بحث عدالت بهعنوان معيار نيازمندي به دين هم پرداخته شده است، گفت: در اين مقاله به اين موضوع و همچنين به ساير مباحثي كه در فلسفه دين ابنسينا آمده است از جمله بحث عدالت بهعنوان معيار نيازمندي به دين پرداخته و ارزيابي انتقادي خواهد شد. مهمترين خصوصيت فلسفه دين ابنسينا عقلانيت دين و هماهنگي كامل آن با اصول پيشيني عقل نظري در عين برخورداري از روح نظريه انسان كامل عرفاني است كه مجموعا نشانگر خصوصيت يك فلسفه دين شيعي است.
استعاره در فرهنگ غربي
سخنران بعدي اين نشست، هوارد اسنايدر از دانشگاه وسترن واشنگتن بود. وي ابتداي سخنانش در ارائه مقاله خود با عنوان «همه استعارهگرايي» در تشريح معناي اين عنوان اظهار كرد: «همه استعارهگرايي» نگرشي است كه معتقد است بحث پيرامون خداوند صرفا ميتواند بهصورت استعارهاي وجود داشته باشد. امروزه همه استعارهگرايي در فرهنگ غربي نوعي طغيان محسوب ميشود. همه استعارهگرايي حداقل با دو مشكل مواجه است؛ اول اينكه مستلزم اين است كه خدا واقعا شخصي نيست كه اعتقاد به اين امر عين الحاد است و دوم اينكه همه استعارهگرايي مستلزم تناقض است.
وي با بيان اينكه براي هر كدام از مشكلها، برهاني اقامه ميكند، افزود: براي مشكل اول كه همه استعارهگرايي به آن مبتلا است كه براساس آن همانطور كه گفتم بايد براساس
همه استعارهگرايي معتقد باشيم كه خدا واقعا شخصي نيست، بايد بگويم كه اگر بحث ما پيرامون خدا صرفا ميتواند استعاري باشد، در آن صورت نميتوان از هيچ تبيين زبانشناسانهاي براي خدا استفاده كرد.
اگر نتوان از هيچ تبيين زبانشناسانهاي براي خدا استفاده كرد، در آن صورت خداوند هيچيك از صفات اتصاف با زبان تحتاللفظي را بهويژه اين صفت كه خدا واقعا وجودي شخصي است، دارا نخواهد بود، اما هيچچيز نميتواند در همان حال كه فاقد صفت واقعي وجودي شخصي است، واقعا شخصي هم باشد. بنابراين همه استعارهگرايي مستلزم آن است كه خداوند واقعا شخصي نيست.
اين استاد دانشگاه در ارائه برهان براي مشكل دوم همه استعارهگرايي تصريح كرد: همان طور كه گفتم مشكل دوم همه استعارهگرايي اين است كه اعتقاد به آن مستلزم تناقض است. در ارائه برهاني براي اين مشكل بايد بگويم كه اين بحث ميتواند چنين صورتبندي و نتيجهگيري شود كه همه استعارهگرايي مستلزم آن است كه خداوند واقعا غيرشخصي نيست اما تنها اگر خدا واقعا شخصي باشد خداوند واقعا غيرشخصي نيست. بنابراين همه استعارهگرايي مستلزم آن است كه خداوند واقعا شخصي است.
درنتيجه همه استعارهگرايي مستلزم آن است كه خداوند واقعا شخصي نيست و در عين حال خداوند واقعا شخصي است و اين تناقض است. برهان اقامه شده براي حل مشكل اول همه استعارهگرايي مهمتر است. در اين مقاله چندين اعتراض به اين برهان را ارزيابي خواهم كرد. به علاوه بنده به اين بحث ميپردازم كه آيا ميتوان اين بحث را به اين ديدگاه كه بحث پيرامون خداوند صرفا ميتواند تمثيلي باشد كه گاهي به افرادي همانند توماس آكوئيناس نسبت داده ميشود، بسط داد.
ناسازگاري معرفتشناسي دكارتي با اديان توحيدي
آخرين نشست روز اول با مديريت عباس يزداني و سخنراني ژوستين برنارد، از دانشگاه يونيون، قاسم پورحسن، استاديار دانشگاه علامهطباطبايي و استفان ديويس از دانشگاه كلارمونت مككنا برگزار شد. برنارد در ارائه مقاله خود با عنوان «معرفتشناسي دكارتي و باور دين» طي سخنان كوتاهي گفت: در اين مقاله ميراث معرفتشناسي نوگراي دكارت را مورد بحث و بررسي قرار دادم. استدلال بنده بر اين پايه مبتني است كه روش معرفتشناسي دكارت بهصورت ويژه فرضيهاي جديد از فردگرايي افراطي را به تفكر غربي القا ميكند كه در واقع در آن «خود» بهعنوان حكم غايي براي معيارهاي معرفتشناختي به شمار آمده است.
ايمان؛ امري استدلالي يا ذهني
دكتر قاسم پورحسن، استاديار دانشگاه علامهطباطبايي ديگر سخنران اين نشست بود. وي با ارائه مقاله خود با عنوان «ايمان عقلاني» هدف اين مقاله را بررسي اين موضوع كه ايمان امري استدلالي يا ذهني است دانست و تأكيد كرد: هدف اين مقاله بررسي اين موضوع است كه آيا ايمان امري استدلالي است يا صرفا ذهني؟ آيا مؤمنان دليلي براي اعتقادات خود ارائه ميكنند؟ برخي از متالهان مانند كيير كگارد، ويتگنشتاين ، پلانتينگا تأكيد ميكنند كه ايمان به اندازه كافي مبتني بر عقل و مباني استدلال نيست.
وي در ادامه سخنانش به بررسي ديدگاههاي كيير كگارد، ويتگنشتاين، پلانتينگا و علامهطباطبايي درباره ايمان پرداخت و اظهار كرد: كيير كگارد ابتدا از طريق تخمين و تعويق، ايمان آفاقي را مورد انتقاد قرار ميدهد و سپس ايمان را با شور توصيف ميكند. او بر اين باور است كه ايمان مسئلهاي دروني و انفسي است. ويتگنشتاين ايمان را با صورت زندگي و شيوه زندگي مطرح ميكرد، در حاليكه پلانتينگا تأكيد دارد كه ايمان و باور به خدا امري مبنايي و تا حدي عقلاني است بهعنوان امري تجربي و نه معرفتي.
پورحسن در پايان سخنانش با اشاره به اينكه علامه طباطبايي ايمان و اعتقاد ديني را امري معرفتي ميداند، اظهار كرد: علامه طباطبايي ايمان و اعتقاد ديني را امري معرفتي ميداند. از نظر علامه، عقل در ساختار اعتقاد ديني موازي نقل است. بنابراين ايمان بايد مبتني بر عقل باشد. در اين مقاله بهطور تطبيقي 2رهيافت را مورد توجه و بررسي قرار دادم؛ ايمان به منزله شور يا شيوه زندگي و ايمان به مثابه امري عقلاني و استدلالي.
باور ديني كاملا عقلاني است
نشست روز اول با سخنراني استفان ديويس، استاد دانشگاه كلارمونت مككنا پايان يافت. وي با ارائه مقاله خود با عنوان «ايمان، بداهت و بداهتگرايي» گفت: بنده با معرفي و بررسي اعتراض بداهتگرا به ايمان توسط كليفورد و برتراند راسل مقاله خود را آغاز ميكنم و در نهايت راجع به آن اقتضايي كه مردم باورهاي خود را بر بداهت مبتني ميكنند، بحث خواهم كرد، سپس اثبات ميكنم كه بداهت مورد نظر درباره اثبات وجود خداوند مبهم هستند و سپس معاني گوناگون احتمالي كلمه بداهت را بررسي كرده و تمايز بين آنچه من بداهت عمومي و بداهت خصوصي ناميدهام را مطرح خواهم كرد.
وي در ادامه سخنانش افزود: در اين مقاله سپس به اين نكته اشاره خواهم كرد كه باور به خدا طبيعتا مبتني بر بداهت خصوصي است و اثبات ميكنم كه با در نظر داشتن رضايتمندي از معيارهاي خاص، ابتناي باور بر بداهت خصوصي مجاز خواهد بود. همچنين اثبات خواهم كرد كه همه اشخاص و نه صرفا افراد مؤمن ديندار باور خود را بر بداهت خصوصي مبتني ميكنند.
همشهري آنلاين- سيدحسين اماميبه