پنجشنبه گذشته، يازدهمين دوره از همايشهاي «با افلاكيان خاك نشين» با موضوع تجليل از مقام علمي و عرفاني آيتالله العظمي بهجت(ره) برگزار شد.
باني اين مراسم مؤسسه فرهنگي – مطالعاتي شمسالشموس بود كه از مدتها قبل وعده برگزاري آن را داده بود. اين همايش قرار بود در دوران حيات آيتالله بهجت برگزار شود كه اين اتفاق نيفتاد. گزارش زير، مشروحي است از سخنان ايرادشده درباره مقام علمي و عرفاني آيتالله العظمي بهجت كه توسط سخنرانان مراسم ايراد شد.
سالن همايش پر بود از مشتاقاني كه براي شنيدن درباره عارف بزرگ، آيتالله بهجت آمده بودند؛ هرچند به اذعان همه خطيبان، مقام والاي علمي و عرفاني او در زمان حياتش و پس از مرگش، تا هنوز نيز ناشناخته مانده و زود است كه بخواهيم چنين شخصيتي را كه در عرفان اسلامي، مانند او نادر است، بشناسيم.
اولين كسي كه در همايش، سخنراني كرد، آيتالله محفوظي از ياران قديمي آيتالله بهجت بود كه نسبت به ديگر حاضران در جمع، مدت زمان بيشتري را با ايشان گذرانده بود. از نظر او آيتالله بهجت صاحب عرفان حقيقي بود. آيتالله محفوظي گفت: «هنگامي كه فردي به عرفان حقيقي دست پيدا ميكند، پردهها از جلوي چشم او كنار ميرود.
مانع اصلي رسيدن به عرفان در همه انسانها، حجاب است؛ حجابهايي كه خودمان براي خودمان بهوجود ميآوريم. علم، مقام و پول و دوستي با افرادي كه تنها وقت انسان را ميگيرند و او را به جايي نميرسانند، همگي حجابهايي هستند كه مانع رسيدن به عرفان ميشوند.
آيتالله بهجت توانسته بودند با توجه خاص به خالق و عبادت خالصانه او، پردهها را كنار بزنند و صاحب سبك و سيره در عرفان اسلامي بشوند.
اين مقام والا را ايشان خيلي زود و در دوران جواني در زماني كه در نجف، شاگرد آيتالله قاضي طباطبايي بودند بهدست آوردند؛ در حالي كه بسياري از همدرسهاي ايشان در چنين سني نتوانسته بودند به اين مقام برسند.
تنها كساني مانند امامخميني(ره) كه خود در عرفان به مقامات عالي دستيافتهاند ميتوانند شخصيت آيتالله بهجت را درك كنند. امام خميني(ره) در مورد او به فرزندش حاج آقا مصطفي فرموده بودند كه ايشان به مقامي رسيده است كه موت اختياري دارد.
روحاني جواني كه از 16 سالگي در محضر آيتالله بهجت بوده، يعني حجتالاسلام روحي، سخنران بعدي مراسم بود. او گفت: «استادي آيتالله بهجت تنها در وجه عرفاني و اخلاقي ايشان نبود؛ ايشان در فقه و اصول هم داراي مكتب و روش بود، ليكن اكثر توجهات بر بعد اخلاقي و عرفاني شخصيت ايشان متمركز شده.
بسياري از افرادي را كه ما بهعنوان عارف ميشناسيم، عارف نيستند و افراد اخلاقي هستند كه درصدد اصلاح درون خودشان برآمدهاند. در مرتبه بالاتر، صاحبان كرامت هستند كه در طريق عرفاناند؛ يعني آنهايي كه در عوالم مافوق طبيعي سير ميكنند و چشم برزخي دارند. اينها را هم به صرف داشتن چشم برزخي نميتوان عارف ناميد زيرا هركسي كه توانست قدمي از عالم طبيعت بالاتر برود، ولو اينكه مسلمان متدين نباشد به چنين مرتبهاي ميرسد. آيتالله بهجت چشم برزخي داشت اما هميشه به خاطرش استغفار ميكرد.
هنگامي كه ايشان با جمعي روبهرو ميشدند، هميشه ذكر «يا ستار» را با خودشان زمزمه ميكردند و از خدا ميخواستند شخصيت حقيقي افراد را بر ايشان بپوشاند. بنابراين آيتالله بهجت را به خاطر داشتن اين ويژگي، ستودن و رسيدن به اين مرتبه را دليل بر عارف بودن ايشان دانستن، صحيح نيست؛ عارف كسي است كه همواره با ذات خداوند و اسماء و صفات او در ارتباط است و همه جهان را به مثابه پرده و مانعي براي اين ارتباط ميبيند.
بعد از اسلام ما 4هزار عارف داشتهايم كه زندگينامه و سرگذشت همه آنها موجود است. در بين اين افراد، عارفي مانند آيتالله بهجت بسيار كم پيدا ميشود؛ در شناختن عرفا نبايد به كرامات آنها توجه داشت بلكه اصل، بررسي صفات و كلمات آنهاست. از اين حيث بايد گفت آيتالله بهجت از بزرگترين عرفاي اسلام و مذهب تشيع است.
براي شناختن و شناساندن شخصيت واقعي آيتالله بهجت، نه بايد او را با علما و عرفاي ديگر مقايسه كرد و نه اينكه مقامات عاليه او را در عرفان و اخلاق و فقه بيان كرد بلكه بايد او را مقابل حضرت محمد(ص) و امير المؤمنين و حتي حضرت حق جلّ و علا قرار دهيم و شخصيت او را بهعنوان آينهاي براي انعكاس صفات خداوند و ويژگيهاي آن دو بزرگوار بدانيم.»در اثناي همايش ويدئويي از سخنراني آيتاللهالعظمي جوادي آملي در سالن پخش شد كه حاوي سخنان ايشان خطاب به حاضران در همايش بود.
ايشان ويژگي «اهل ذكر» بودن آيتالله بهجت را مورد توجه قرار دادند و درباره اين ويژگي مسائلي را مطرح كردند:« ذكر خدا گاهي به اين است كه بنده به ياد خدا باشد و گاهي به آن است كه خداوند بندهاش را ياد كند. آيه شريف «الا بذكرالله تطمئنالقلوب» ناظر به اين معني است كه اگر بنده به ياد خدا باشد، دلش آرام ميگيرد اما نه به طمأنينه كامل اما اگر خداوند به ياد بندهاش باشد، آن شخص صاحب «نفس مطمئنه» ميشود.
حقيقت اين آيه براساس فرمايشاتي كه اميرالمؤمنين درباره اين آيه مبارك دارند، اين است كه دل، منحصرا به ياد خدا آرام ميگيرد اما ياد خدا ثمراتي دارد كه تنها يكي از آنها طمانينه است. ياد خداوند چشم انسان را بيناتر ميكند و باعث ميشود كه او بتواند حقايقي را بدون واسطه ببيند؛ ياد خدا گوش انسان را شنواتر ميكند و با اين گوش ميشود نداهايي را كه گوش ظاهر نميتواند آنها را درك كند، شنيد.
دل انسان نيز به بركت ياد خدا آباد ميشود و اهل منادات و مناجات با پروردگار ميشود. خداوند از درون ِ دل اوليايش با آنها سخن ميگويد. در هنگام مناجات، هيچ دلمشغولياي به سراغ آنها نميآيد تا فكرشان را از جانب خدا منحرف كند. دنيا و همه آنچه در آن است برايشان بازيچه است و نميتواند برايشان حجابي در برابر ارتباط با خدا باشد. يكي از اولياي راستين خداوند حضرت آيتالله العظمي بهجت است كه سرّ باريابي او به اين مقام والا، «اهل ذكر» بودن اوست.
جريان هرمنوتيك درباره اولياء خدا صدق نميكند؛ خداوند در مورد آنها ميفرمايد:«يستمعون القول فيتبعون احسنه»؛ آنها مكاتب مختلف را تجربه ميكنند و عقايد آنها را ميآزمايند و سپس بهترين آنها را انتخاب ميكنند و به كار ميبندند. آنها در هنگام استماع و داوري، عقايد محبوب خود را دخالت نميدهند و كاملا بدون پيشداوري با اين مكاتب برخورد ميكنند تا بتوانند حق را بپذيرند؛ چون اولياءالله داراي خطاي هرمنوتيكي نيستند.»
حجتالاسلام علي بهجت، فرزند آيتالله بهجت كه بنا به خواست پدرش در زمان حيات ايشان، از شركت در چنين مراسمي كه براي بزرگداشت مقام او برگزار ميشد، منع شده بود نيز از زندگي ايشان و نشانههايي كه از گذشته در آن بوده، نكاتي را نقل كرد و به سؤالات مردم در اين باره پاسخ داد.
«نشانههايي پيش از تولد آيتالله بهجت و در دوران كودكي ايشان وجود داشته است كه ميشود گفت خبر از شخصيت و مقام آينده ايشان ميداده است. البته ايشان هيچگاه صحبتي از اين اتفاقات نميكردند و اصرار بر پنهان نگهداشتن اين اسرار داشتند؛ تنها گاهي ميشد از ميان صحبتهايشان، نكتههايي درباره اين وقايع شنيد و راهي براي آگاهي از اين حقايق براي ما وجود نداشت. من بهدليل اينكه از امتناع ايشان براي پاسخ دادن به سؤالاتي درباره اين وقايع خبر داشتم، براي پرسيدن چنين جرياناتي از ايشان، بسيار احتياط ميكردم و بهطور مثال، 15 سال در فكر پرسيدن يك سؤال از پدرم بودم و پاسخي كه نهايتا ايشان به من دادند، يك پاسخ اجمالي و ناتمام بود.»
استاد فاطمينيا هم در بخشي از سخنانش درباره شيخ محمدتقي بهجت، او را مجتهدي كامل در علوم رسمي ناميد كه در اين علوم، شاگرد كسي مثل آقا شيخ حسن غروي اصفهاني بوده است.
او صحبتهايش را اينطور ادامه داد: «شيخ محمد تقي بهجت در علوم باطني سلطاني بود و به اين دليل سلطان بود كه فقط محبوب را دوست داشت و هيچچيز ديگري غير از او نميديد. اما الامان از اينكه كسي اينها را ميدانست. در افراد مادون معصوم كسي كه از او خارقالعاده سر ميزند بر 2قسم است. اگر نتيجه استقامت باشد، آن كرامت است و اگر نتيجه استقامت نباشد، ممكن است مكر باشد. مايه هر چيزي عبوديت است. ايشان از عبوديت به اينجا رسيد. در علوم رسمي مجتهد بود و در علوم باطني به خاطر عبوديتش براي خودش سلطاني بود. پروردگار در ايام عمر هر انساني نسيمهايي به طرف او ميفرستد.
نسيم الهي مبدأ ميل انسان را عوض ميكند. يكي از همين نسيمها به حر خورد. پيامبر اكرم(ص) ميگويد در مسير اين نسيمها بنشينيد. بعضيها در مسير اين نسيمها مينشينند و صفاي روحانيت پيدا ميكنند؛ صفاي روحاني كه پيدا شد به محبت ميرسند و بعد به فقر، دو نوع فقر؛ فقر مطلق و فقر مقيد. اگر كسي به فقر مطلق برسد ديگر دستش خيلي باز است.»
همشهری انلاین- ريحانه سادات هاشمي