ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 16 تير 1403
شنبه 16 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 28 بهمن 1388     |     کد : 6542

و آن هجرت الهي

هر چند هجرت نبوي در سيزدهمين سال برانگيختگي آشكارا، پيامد قصد و اراده قريش بود بر قتل نبي(ص) اما انگيزه‌هاي آن وسعتي داشت به وسعت معناي نبي...

هر چند هجرت نبوي در سيزدهمين سال برانگيختگي آشكارا، پيامد قصد و اراده قريش بود بر قتل نبي(ص) اما انگيزه‌هاي آن وسعتي داشت به وسعت معناي نبي.
در اين نگاه حتي رفع اختلاف اوس و خزرج كه پيامبر وعده آن را در عقبه اولي و ثانيه داده بود ناچيز به‌نظر مي‌آمد. پيامبر در واقع قصد كرده بود تا سرزميني بنا نهد كه حب و عشق بدان نشانه ايمان باشد و فداكاري و ايثار در راه آن نشانه توحيد و آنگاه كه اين امر ميسور نشد جز با هجرت - ‌هجرتي كه از غار ثور مبدأ مي‌گرفت و منتهايش سدره‌المنتهي بود و قاب قوسين او ادني - مصايب آن را در ليله مبيت با پسرعمش علي (ع)، در ميان تقسيم كرد و خود قصد آن مدينه منوره موعود كرد تا بنيان جامعه مدني‌‌اش را در آن ارساء و خيمه خويش را در آن استوار كند. از اين‌رو در اين جستار برخي از دستاوردهاي دراز دامن را كه اين تجربه شگرف و با حلاوت فراروي نبي صلي‌الله عليه و آله وسلم نهاد، بر مي‌رسيم.
دستور باري در قرآن كريم است و پيش از آن پيام عقل كه چون زمين و زمان بر شما تنگ گيرد، چرا هجرت از آن سرزمين به تنگ آمده را بر بقاي در آن برنمي گزينيد؟ « الم تكن ارض‌الله واسعه فتهاجروا فيها / مگر سرزمين خدا گسترده نبود تا در آن مهاجرت كنيد» ( نساء /97) و جز اين است كه مهاجرت در برابر استضعافي كه حاصل است، تنها طريق رهايي از دوزخ در كمين است؟ و البته چنين است كه هر كس در راه خدا مهاجرت كند وعده مقصود به عيان مشاهده خواهد كرد؛ وعده‌اي كه تخلف نپذيرد و سنت الهي بر استمرار نقش گرفته. « و من يهاجر في سبيل‌الله يجد في الارض مراغما كثيرا و سعه / و هركه در راه خدا هجرت كند، در زمين اقامتگاه‌هاي فراوان و گشايش‌هايي خواهد يافت» (نساء / 100). اين همه اما ثمره مادي هجرت است.
اما آن كس كه فزون طلب باشد و در طلب خير و كسب رضاي الهي استوار‌تر به‌نظر رسد در نگاه باري، هجرتش رنگ آسمان بل رنگ خدا به‌خود گيرد. آيا اين وعده خدا نيست كه آن كس كه از خانه‌‌اش كه مبدئي مادي است به سمت خدا خارج شود و هجرتش رنگ او به‌خود گيرد، پاداش هجرتش را از خدا خواهد گرفت؟ بلكه خود خدا پاداش او خواهد بود. « و من يخرج من بيته مهاجرا الي‌الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علي‌الله و كان‌الله غفورا رحيما / و هركس به قصد مهاجرت در راه خدا و رسولش، از خانه‌‌اش خارج شود، سپس مرگ او را در رسد، ‌پاداش او قطعا بر خداست كه خدا آمرزنده و مهربان است»( همان).
و پيامبر كه درود خدا بر او و خاندانش باد چنين كرد در ساعت عسرت و سختي. آغاز هجرتش در غار ثور بود؛ خوفا و طمعا. خوف از دررسيدن رد پاگيرندگان و مزدوران قريش و طمع در طلب رحمت واسعه و غفران همه جانبه پروردگارش و اينگونه رحلت او آغاز شد. و چون انگيزه، خالص بود از آن باري، و از پي آن آمد آن فتح بزرگ كه باري پياپي وعده آن مي‌داد. براي محمد(ص)، مشكلات صد ساله يك شبه در دره عقبه برطرف شد و اوس و خزرج كه يكصد سال بود خون جوانان خود را بي‌گناه برزمين مي‌ريختند، آرام شدند و رام. و اين ميسر نشد جز آنكه محمد رنگ خدايي گرفته بود و امري براي خود طلب نمي‌كرد.
هرچند نمي‌توان زمينه‌هاي ديگر اين سازش را در نظر نياورد اما بي‌گمان آنكه تأثير نهايي نهاد، نفس ونَفَس محمد بود. مي‌گويند اوس و خزرج كه دو قبيله عمده بودند در مدينه از جنگ‌هاي بي‌امان و پي در پي هم خسته بودند و عاجز؛ از اين‌رو هر كس كه در ميانشان مي‌آمد و جانب وسط ولو براي مدتي مي‌گرفت و اختلافاتشان را ولو در اندك برهه‌اي در محك عدالت، الك مي‌كرد، موفقيتي بزرگ حاصل مي‌كرد! اين قائل خوش گمان اما پاسخ اين پرسش را نمي‌داند كه چگونه بزرگان ايشان نتوانستند، جانب وسط بگيرند و اندكي عدالت خرج ايشان كنند.
مگر در ميان ايشان عبدالله‌بن‌ابي دو رو نبود كه نه اوسي بود و نه خزرجي و آماده مي‌شد تا تاج شاهي بر سر نهد، اما نمي‌توانست، ‌هرچند فراوان كوشيده بود؟ مگر خردمندان و وحي دانان يهودي، هر روز در كوچه‌هاي مدينه، يعني آن شهر كه آن‌روزش، يثرب مي‌گفتند، قدم نمي‌گذاردند، پس چگونه بود كه تا مردي از تبار خدا گام بر آن ديار نوراني ننهاد، اين كينه به دوستي تبديل نشد؟ هرچند اين معجزت يك شبه روي نداد و سال‌ها گذر كرد تا محاسبه ومداقه روز به روز پيامبر بر عمل ايشان و مواظبت بر اينكه كينه‌ها از رفتار بل از ذهن بيرون كنند، نتيجه و ثمر اتحاد در پي داشت؛ اتحادي كه حتي پس از رحلت ابدي پيامبر به شقاق نينجاميد با آنكه سنگين‌ترين آزمايش خويش مي‌داد امت و خويش را در محك فرمانبري از خدا و رسولش در مورد ولايت مي‌آزمود؛ و چه سخت آزموني بود.
فتح ديگر پيامبر در اين هجرت- در ظاهر- ناگزير اما سامان دادن به اجتماعي بود كه مشتاق اجراي احكام الهي بود؛ آن احكام كه – علي الفرض – طبق فطرت آمده بود و آمده بود تا انسان را كه از جاده منحرف شده بود در آن مسيرگذارد؛ آن احكام كه زنان را، فرصتي دوباره مي‌داد تا با ايشان معامله انساني شود، تا ايشان خود را دوباره عضوي مؤثر در مجتمع اسلامي، به شمار آورند و آن شود كه پيامبر(ص) وعده مكرر آن را به ايشان مي‌داد؛ تا مردان از دامان ايشان به معراج روند و جنت زير پاي ايشان افتخار كند به‌خود.
و درست همان كه پيامبر در عقبه با مدنيان بيعت بسته بود، تا او را ياري كنند و پيامبر نيز ايشان و فرامينش كه فرمان‌هاي الهي بود به جان بشنوند و در جوارح به كار بندند. تا عبور از آن عقبه كئود براي ايشان ميسر شود؛ آن عقبه كه پيش از آن ماهيتش را نمي‌شناختند و از حقيقت آن بي‌خبر بودند و اگر نبود وحي الهي در بي‌خبري و جهل خود روزگار مي‌گذرانيدند و به انتها مي‌رساندند؛ آن عقبه كه البته شناختش پس از وحي آسان و كاربستش سخت است. و چه مي‌داني كه آن عقبه چيست؟ بنده‌اي را آزاد كردن، يا در روز گرسنگي طعام دادن به يتيمي خويشاوند يا بينوايي خاك نشين؛ علاوه بر آن بايد از زمره كساني باشد كه ايمان آورند و يكديگر را به شكيبايي و مهرباني سفارش كنند. و مدنيان چنين كردند با پذيرايي از برادران و خواهران مهاجرشان و پيمان اخوت بستند در اثر آن هجرت ميمون كه تا امروز آثارش ممتد است و مستدام.
از اين‌رو پايتخت پيامبر، نه يثرب كه مدينه بود و مدينة النبي در قلوب مسلمين، جايگاه داشت چه كه اگر پيامبر تند و خشن بود از اطرافش مي‌پراكندند ايشان كه با او پيمان وفاداري و همراهي بسته بودند. و البته ماندند و ديدند همراهي پيامبر را آنگاه كه حج وداع به پايان خويش مي‌رسيد، با چشماني گريان و مضطرب از، ازدست دادن پيامبر و ماندن او در مكه مكرمه، نگران بودند و پريشان مباد كه او را از كف دهند كه ايشان را پدر بود و دلسوز و گاه مي‌خواست براي هدايتشان، جان خويش گذارد در ميان. اما پيامبر كه چشمان اشك آلود مدنيان را مي‌ديد، ايشان را مطمئن ساخت و استوار، كه فراقي در بين نيست و راهي كه آغاز كرده با ايشان، ادامه دارد با ايشان.
فتح الفتوح پيامبر اما در هجرت مدني، پرورش انسان‌هايي بود كه جانبازي را به تمام و كمال رسانيدند و در بستر نبوي خفتند در ظاهر تا اين هجرت روي دهد. قريش را فريفتند تا جان نبوي، از مكه به در رود و عالمگير شود و اين جز اين نبود كه هجرتي روي داده از خاك به افلاك و ايشان چنين كردند تا بلرزاند نداي وحي و توحيد دربار كسري و قيصر را؛ هم ايشان كه چون هجرت بي‌ايشان ناتمام بود، اكمال دين نيز بي‌ايشان ناتمام شد؛ هم ايشان كه چون پيامبر در طلب وحي و اجراي آن با مشركين درافتاد، در طلب تنزيل و تفسير صحيح جان دادند و جانبازي به انتها رساندند و هم ايشان كه از ميان مردم بودند و تمايزي با ايشان نداشتند، اما جان خود را براي طلب خشنودي خداوند در ليله مبيت فروختند و خداوند نسبت به اين بندگان مهربان است. « و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات‌الله و‌الله رئوف بالعباد »( بقره /207) آري هجرت ناتمام بود اگر علي نبود و او شد ثمره فتح الفتوح نبوي.

همشهري انلاين- سهند صادقي بهمني



نوشته شده در   چهارشنبه 28 بهمن 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode