تذكره بودن قرآن كريم در آيات گوناگوني آمده است:
1. آياتي كه قرآن را «ذكري» و تذكّر براي جهانيان ناميده است؛ ﴿إن هو إلاّ ذكري للعالمين﴾(1) و ﴿ولقد يسّرنا القران للذكر﴾.(2) پس بهرهگيري از قرآن و معارف آن براي بشر سخت نيست. زيرا مضمون آن با خواستههاي دروني انسان هماهنگ است و چيزي از بيرون گوهرش بر او تحميل نميشود؛ ﴿فما لهم عن التذكرة معرضين﴾(3) نيز فرمود: ﴿كلاّ إنّها تذكرة﴾(4).
اگر شعاع رسالت پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم خصوص اهل كتاب و معتقدان به نبوّت پيامبران(عليهمالسلام) پيشين بود، معناي تذكره اين بود: چون اينها در پرتو تعاليم انبياي گذشته، نسبت به اصول كلّي دين، پيشينه معرفتي داشتهاند و اكنون بر اثر گذشت زمان از يادشان رفته است، همان مطالب به وسيله خاتم انبياصلي الله عليه و آله و سلم يادآوري ميشود؛ ولي شعاع رسالت آن حضرت همه بشريت است؛ ﴿نذيراً للبشر﴾(5) و ﴿ذكري للعالمين﴾(6). اهل كتاب، وثنيها، ثنويها و ملحداني كه ميگويند: ﴿ما هي إلاّ
حياتنا الدّنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا إلاّ الدّهر﴾(7) و چنين ميپندارند كه چيزي جز طبيعت وجود ندارد، همگي در منطقه رسالت آن حضرت هستند و قرآن براي هدايت همه آنان نازل شده است.
بنابراين، اگر خداي سبحان قرآن را تذكره جهان شمول مينامد، نه براي ملّتي خاص، روشن ميشود كه اصول معارف قرآن كريم، در فطرت تمام انسانها نهفته است.
2. آياتي كه انسان را داراي فطرت توحيدي ميداند؛ ﴿فأقم وجهك للدّين حنيفاً فطرت الله الّتي فطر النّاس عليها﴾.(8) نيز آياتي بدين مضمون: وقتي بشر خطر را حس كرد و خود را از اسباب مادّي بريده ديد، در كمال اخلاص، به سوي خدا گرايش مييابد؛ ﴿و إذا غشيهم موج كالظُلل دعوا الله مخلصين له الدّين﴾.(9)
3. دستهاي از آيات نيز بر خدافراموشي انسان دلالت دارد؛ ﴿...نسوا الله فأنسيهم أنفسهم﴾.(10) همگي اين آيات دلالت بر تذكره بودن قرآن كريم و فطري بودن اصول معارف آن براي انسان دارد، ليكن برخي از آنها به زبان مثبت و بعضي به زبان منفي. زيرا آيات دال بر نسيان خدا، به زبان منفي ميفهماند كه اصل توحيد، فطري بشر بود، ليكن فراموشش شد.
1 ـ سوره انعام، آيه 90.
2. سوره قمر، آيه 32.
3. سوره مدّثر، آيه 49.
4. سوره عبس، آيه 11.
5. سوره مدّثر، آيه 36.
6. سوره انعام، آيه 90.
7. سوره جاثيه، آيه 24.
8. سوره روم، آيه 30.
9. سوره لقمان، آيه 32.
10. سوره حشر، آيه 19.
هدايت در قرآن، ص 99-100.