1- مفهوم و معناي لغوي توسل:
توسل در اسلام، يكي از طرق برخورداري از الطاف خداوند است. توسل در مفهوم رايج ميان مسلمانان عبارت است از:«واسطه قراردادن محبوبان خدا در پيشگاه پروردگار متعال بخاطر آبرويي كه اين واسطهگان در پيشگاه او دارند»
گرچه توسل در نگاه اهل لغت عموميت دارد. چنانچه ابن اثير در النهايه مينويسيد:
«الوسيله هي في الوصل ما يتوصل به الي الشيي و يقرب به» وسيله در واقع عبارت از چيزي است كه آدمي را به چيزي نزديك و وصل ميكند. قابل توجه آنكه واژه توسل، همچون واژه «ذريعه» بيشتر در امور دنيوي بكار ميرود چنانچه كلمه شفاعت غالباً به امور اخروي اختصاص دارد. ابن اثير در النهايه گفته كه شفاعت يكي از مصاديق «وسيله» قلمداد گشته است.
البته عمل توسل بايد بگونهاي معقول و خدا پسندانه صورت پذيرد. براين اساس شيوه توسل دوران جاهليت مورد نكوهش قرآن قرار گرفته است. زيرا كه آنان در مقابل بت زانو ميزدند اكرامش ميكردند و به آن توسل ميجستند و ميگفتند:«ليقربو الي الله زلفي» بت ها باعث تقرب ما در پيشگاه خدا ميگردند(سوره زمر/3)
« تجلّي توّسل»
توسل به يكي از سه طريق زير تحقق مييابد:1- طلب حاجت از خدا در پرتو آبروي اولياء، خدا را به آبروي اولياء خدا سوگند دادن.2 - طلب دعا از پيامبر (ص) تا خدا آنرا در حق ما مستجاب كند.
2- توّسل از نگاه قرآن و سنّت:
توسل به اولياء الهي نوعي تمسك به «وسيله» است در قرآن به آن دعوت شده است و قرآن پيوسته به جامعه با ايمان و با تقوا دستورميدهد كه به دنبال وسيله بروند. چنانچه ميفرمايد:
يا ايُّها الَّذين آمنُوا اتّقو الله و ابتغُو اِلَيه الوَسيلَه و جاهِدوا في سَبيله لَعَلَّكمْ تُفْلِحُون(مائده/35)
«اي افراد با ايمان، تقواي الهي را پيشه كنيد و براي رسيدن به او وسيلهاي فراهم آوريد(توسل جوئيد) و در راهش جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد»
اكنون بايد بدانيم مقصود از تحصيل وسيله چيست؟ تدّبر در آيه ميرساند كه مقصود از آن، وسيلة نزديكي به خداست. براي تقرّب به خدا وسائل كوناگوني هست كه به برخي اشاره ميشود:1- انجام فرائض.
انجام فرائض و واجبات يكي از اسباب تقرّب به درگاه الهي است.امير مومنان علي(ع) در يكي از سخنان خود چنين ميفرمايد:
«اِنَّ اَفْضَل ما تَوَسَّل بِهِ الْمُتَوسِّلونَ اِلَي اللهِ تَعالي الايمانُ بِهِ وَ بِرَسولِهِ و الجهادُ في سَبيله وَ اَقامُ الصَّلوهِ فَاِنَّها المِلَّهِ وَ ايتائ الزَّكاه» ترجمه: بهترين چيزي كه متوسلان به خدا، بدان توسل ميجويند، ايمان به خدا و به رسول و جهاد در راه خدا به پا داشتن نماز- كه اساس طريقه و شريعت است- و دادن زكاه ميباشد( نهج البلاغه/خطبه11)
2- توّسل به اسماء و صفات خدا: يكي از اقسام توسل، خواندن خداوند به اسماء و صفات اوست. اين نوع توسل در روايات، بالاخص در ادعيه اهل بيت (ع) فوق العاده بارز و چشمگير است. در اين مورد به دو حديث بسنده ميكنيم.
الف)ترمذي در سنن خود از «بريده» نقل ميكند. پيامبر(ص) شنيد مردي چنين ميگويد: «اَلّلهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِاَنّي اَشْهَدُ اَنَّكَ اَنْتَ اللهُ لا اِله الّا اَنْتَ ، اَلاَحَدُ، الصَّمَدُ، اَلّذي لَم يَلِد و لَم يُولَد وَ لَمْ يَكُن لَهُ كُفُواً اَحَدٌ»
خدايا من از تو درخواست ميكنم به گواهيام بر اين كه تو آن خدايي هستي كه جز تو خدايي نيست. تو احد و صمد هستي كه نه ميزايد و نه زاييده شده است و نه براي او مانندي يافت ميشود. فَقالَ النَّبي: لَقَدْ سَاُلَت اللهَ بِاسْمِهِ الاَعْظَمِ الَّذي اِذا دُعِيَ بِهِ اَجابَ و اِذا سُئِل بِهِ اَعْطي(سنن ترمندي:5/515 شماره 3475)
پيامبر(ص) فرمود:تو خدا را به وسيله اسم اعظم او خواندي كه اگر او به آن اسم خوانده شود، اجابت ميكند و اگر از او چيزي درخواست شود عطا ميفرمايد.
ب) در دعايي از امام باقر(ع) و صادق(ع) (معروف به دعاي سمات) چنين وارد شده است (اَلّلهمَّ اِنّي اَساَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظيمِ الاعْظَمِ، اَلاَعَزِّ الاَجَلِّ الاَكْرَمِ الَّذي اِذا دُعيتَ بِهِ عَلي مَغالِقِ اَبْوابِ السَّماء لِلْفَتْح بِالرَّحْمَه اَنْفَتَحَتْ، و اِذا دُعيتَ بِهِ عَلَي مَغالِقِ اَبْوابِ الاَرضِ لِلْفَرَجِ انْفَرَجَتْ وَ اِذا دُعيتَ بِهِ عَلَي العُسْرِ لِلْيُسْرِ يَسَّرَت(طوسي،مصباح المتهجد:374) ترجمه: «خدايا من از تو سوال ميكنم به نام بزرگ و بزرگتر، گراميتر و برترت، نامي كه اگر به آن براي بازشدن درهاي بسته آسمان خوانده شوي باز ميشود. و اگر به آن نام برگشايش درهاي زمين خوانده شوي گشوده ميگردد. و اگر به آن نام براي آساني خوانده شوي آسان گردد.» و همچنين دعاي جوشن كبيرنمونه بارز از اين نوع توّسل است.
3- توسل به قرآن كريم:
يكي از راههاي توسل اين است كه انسان قرآن را بخواند و به وسيله آن از خدا حاجت بطلبد.در حقيقت اين نوع توسل، توسل به فعل خدا است زيرا قرآن كلام خداست كه بر قلب شريف رسول اكرم (ص) نازل شده است. احمد بن حنبل از عمران بن حصين نقل ميكند كه از پيامبر (ص) شنيدم ميفرمود: اِقْرَؤُ القُرانَ و اسْاَلو اللهَ تَبارَك و تعالي بِهِ قَبْل اَنْ يَجيء قومٌ يَسْاَلون بِهِ النّاس. (مسند احمد بن حنبل:4454) قرآن را بخوانيد و از خدا به وسيله آن سوال كنيد پيش از آنكه گروهي بيايند به وسيله آن از مردم سوال كنند. دقت در حديث فوق روشن ميسازد كه توسل به هر موجودي كه نزد خدا منزلت و كرامت داشته باشد جايز است لذا شبهاي قدر مستحب است انسان قرآن را باز كند و اين دعا را بخواند: اَلّلهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِكتابِكَ المُنْزِلَ وَ مافيه و فيه اسْمُكَ الاَكْبَر و اَسْماؤُكَ الحُسْني...) پروردگارا من از تو بوسيله كتابي كه فرو فرستادهاي و آنچه در آن است سوال ميكنم. پروردگارا نام بزرگت و اسماي زيبايت در اين كتاب است...»
4- يكي از اسباب توسل و جلب مغفرت خدا به اين است كه انسان از برادر مؤمن خود بخواهد در حق او دعا كند. و اين نوع توسل مورد اتفاق همه موحدان جهان است و در اين مورد كافي است كه بدانيم حاملان عرش الهي درباره افراد با ايمان طلب مغفرت ميكنند ( يستغفرون للذين امنو)(غافر/7)
اين تنها فرشتگان نيستند كه درباره آنان طلب آمرزش مينمايند بلكه مومنان نيز درباره گذشتگان نيز چنين كار انجام ميدهند.(ربنا اغفرلنا و لاخوارنا الذين سبقونا بالايمان)(حشر/10) پروردگارا بر ما و بر آن برادرانمان كه در ايمان آوردن بر ما پيشي گرفتهاند ببخشاي»
5- توسل به دعاي پيامبر در زمان حيات:
در منزلت پيامبر (ص) كافي است كه بدانيم خدا او را مايه مصونيت مردم از عذاب ميشمارد و تصريح ميكند كه تا او در ميان مردم است خدا آنان را با نزول عذاب مجازات نميكنند: (وَ ما كانَ اللهُ لِيُُعَذِّبَهُمْ وَ اَنتَ فيهم وَ ما كانَ الله مُعَذِّبَهُم وَ هُم يَستَغْفِرونَ) (انفال/33) هرگز تا تو در ميان آنان هستي خدا آنان را مجازات نميكند همچنانكه ايشان را تا زماني كه طلب آمرزش ميكنند عذاب نميكند. در عظمت پيامبر گرامي اسلام كافي است كه خدا نام او را در كنار نام خود و اطاعت او را در كنار اطاعت خويش قرار داده است. و همچنين فرزندان حضرت يعقوب از پدر درخواست استغفار كردند.
6- توسل به دعاي پيامبر(ص) پس از رحلت:
با توجه به اصول چهارگانه كه در سؤال مربوط به امكان ارتباط مطرح گرديده ثابت شد كه انسانهاي والا در جهان برزخ حيّ و زنده هستند و ارتباط ما با آنان برقرار است در اين صورت درخواست دعا از آنان در هر دو حالت حيات (دنيوي و برزخي) كاملاً منطقي خواهد بود و آيه مربوط به درخواست استغفار، هر دو حالت را در بر ميگيرد انجا كه ميفرمايد:(وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذ ظَلَموا اَنْفُسَهُم جاؤوك فاسْتَغْفِروالله وَ اَسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسول لَوَجَدوالله تَوّاباً رَحيماً) (نساء/66) ترجمه : و اگر آنان هنگامي كه بر خود ستم كردهاند به نزد تو بيايند، و خود از خدا آمرزش بخواهند و پيامبر نيز براي آنان طلب آمرزش كند، خدا را توبهپذير و مهربان خواهد يافت. مسلماً ريشه استجابت دعاي پيامبر را بايد در روح پاك و نفس كريم و قرب ايشان به خداوند جستجوكرد. به پاس اين كرامت معنوي است كه خداوند دعاي او را ميپذيرد، زيرا دعاي برخاسته از روح پاك و قلب مملو از مهر الهي، بدون چون و چرا به هدف اجابت ميرسد و در اين مورد، فرقي بين حيات مادي و حيات برزخي نيست.
گواه بر اين كه آيه ياد شده اختصاص به زمان حيات رسول خدا(ص) ندارد. اين است كه مسلمانان جهان از عصر صحابه و تابعان تا به امروز عملاً اين باب رحمت را باز ميدانند و زائران روضة مطهر هم اينك پس از تقديم سلام و درود به پيشگاه ارجمند پيامبر، آيه ياد شده را تلاوت ميكنند.
ضمن استغفار به درگاه الهي از پيامبر نيز ميخواهند كه براي آنان طلب آمرزش كند.و هر فردي در هر زماني كه به حرم آن حضرت مشرف شود، زائران را در اين حالت مييابد.
7- توسل به منزلت انسانهاي پاك و والا:
تا اينجا محور سخن، توسل به دعاي پيامبر (ص) در زمان حيات و پس از رحلت بود. ولي دامنة توسل گستردهتر از آن است. بلكه طبق احاديث صحيح، انسان ميتواند به وجود پاك و والاي اولياي الهي توّسل جويد و شخصيت ارزندة آنان را بين خود و خدا واسطه سازد. مثلاً بگويد:خدايا به عزيزان درگاهت- به قرب و منزلت اولياي گراميات به حق پيامبر و آل پاكش. در اين تعبيرها و مانند آن، مايه قرب و وسيله كارساز،شخص انسان والا و صفات برجسته اوست. و درباره اين نوع توسل، افزون بر رواج و گسترش آن در ميان مسلمانان روايت صحيحي به نام «حديث ضرير» وارد شده و گروه مخالف نيز بر صحت و استواري آن اعتراف مينمايد. حديث چنين است:
عثمان بن حنيف گويد: اِنَّ رَجُلاً ضَريراً اَتي النَّبيَّ فَقالَ: ادعُ اللهَ اَنْ يُعافيني.
نابينايي خدمت پيامبر(ص) آمد و گفت: دعا كن خدا به من شفا دهد. فقال (ص): اِنْ شِئْتَ دعوت و اِنْ شِئْتَ صبرتَ وَ هُوَ خير. پيامبر(ص) فرمود: اگر بخواهي دعا ميكنم. و اگر ميتواني صبر كن و آن بهتر است. فقال: نادعُه فاَمره (ص) ان يتوضَّاَ فَيُحْسِنَ وضوءَهُ و يُصَلّي رَكْعَتَيْنَ و يدعو بهذا الدعاء: «اَلّلهمَّ اِنّي اَساَلُك و اَتَوَجَّه اِلَيك نبيك محمّد بني الرحمه،يا محمد اِني اَتَوجّه بِكَ اِلي ربّي في حاجتي لِتُقْضي، اَلّلهمّ شفّعه فيّ» نابينا گفت: خدا را بخوان و دعا كن .در اين موقع پيامبر (ص) فرمود: وضوي نيكو بگير و دو ركعت نماز بخوان و پس از آن چنين دعا كن، پروردگارا من از تو مسئلت ميكنم و به واسطه پيامبرت«محمّد» كه پيامبررحمت است، به سوي تو روي ميآورم. اي محمد من بوسيله تو به پروردگارم رو آوردهام تا حاجتم برآورده شود. پروردگارا شفاعت او را در حق من بپذير.ابن حنيف ميگويد:« فَوالله ما تَفَرَّقْنا و طال بنا الحَديثُ حتّي دخَل عَلَينا كان لم يكن به ضُرَّ» ابن حنيف ميگويد: ما در محضر زسول خدا (ص) بوديم، طولي نكشيد كه اين پيرمرد بر ما وارد شد گويي اصلاً نابينا نبوده است. بايد دقت نمود كه پيامبر گرامي اسلام (ص) چگونه به او آموزش داده كه به شخص وي(نه به دعاي او) و اوصاف برجستهاش توسل جويد. و چنين بگويد: الف) اَساَلُكَ بِنَبِيّكَ ب)اَتَوَجَّهُ اليك بنبيِّكَ ج) محمدٍ نَبِيّ الرَّحْمَهِ. اين جملهها حاكي از آن است كه فرد نابينا، شخص پيامبر (ص) را كه مظهر رحمت است، واسطه قرار داده است. ممكن است برخي از خوانندگان علاقهمندباشد كه از صحت حديث مطمئن شوند. ياد آور ميشويم اين حديث از احاديث صحيح است كه ترمذي آن را نقل كرده است.
جالب اينجاست كه ابن تيميه رهبر فكري وهابيان نيز بر صحت حديث اعتراف نموده است رفاعي، يكي از نويسندگان وهابي معاصر ميگويد: شكي نيست كه اين حديث صحيح و مشهور است. لازم به ذكر است كه اين جريان بار ديگر در عصر عثمان تكرار گشت و مشكل مرد حاجتمندي با توّسل به اين دعا حل شد. با اين تفاوت كه در رويداد اوّل شخص پيامبر (ص) معلم آن نابينا بود. ولي در رويداد دوم ، عثمان بن حنيف صحابي عالي مقام ، مرد حاجتمند را آموزش داد.
3- نظر بزرگان اهل سنّت در مورد توّسل:
1- محي الدين نووي كه از محدثان عالي مقام اهل سنّت و شارح صحيح مسلم است مينويسد: زائر رو به رسول خدا كند و دربارة خويش به او توسل شود، و بوسيله او بسوي خدا شفاعت جويد و از زيباترين چيزها همان است كه ماوردي قاضي ابوالطيب، و ديگر اساتيد ما از عتبي نقل كردهاند.
عتبي ميگويد روزي كنار قبر رسول خدا(ص) بودم مردي از بيابان آمد و گفت: «السلام عليك يا رسول الله سمعت الله يقول:(وَ لَوْ اَنَّهم اِذ ظَلَمُو اَنْفُسَهُم ..... وَ قَدْ جِئْتَكَ مُستَغْفِراً مِنْ ذَنْبي مُسْتَشْفِعاً اِلي ربّي» اي رسول خدا اينك به نزد تو آمدم، از گناهم استغفار ميكنم و تو را شفيع به نزد پروردگارم قرار ميدهم.
2- ابن خدامه حنبلي صاحب كتاب «مغني» در آداب زيارت پيامبر اكرم(ص) ضمن طرح اين مطلب كه زيارت پيامبر (ص) مستحب است. از پيامبر(ص) نقل ميكند كه فرمود: هر كس به من سلام كند من پاسخ سلام او را ميگويم سپس از «عتبي» سرگدشت عرب ياد شده را كه از «نووي» آورديم نقل ميكند، هدف وي از نقل اين داستان آن است كه زيارت آن حضرت به اين شيوه مستحب است.
3- سبكي(م 756 ه) مينويسد: « اعلم انه يجوز و يحسن التوسل و الاستغاثه و التشفع با النبي(ص) الي ربه صبحانه و تعالي وجواز ذلك و حسنه من الا مورالمعلوم لكل ذي دين المعروفه من فعل الا نبياء و المرسلين و سيرالسلف الصالحين و العلماء و العوام من المسلمين و لم ينكر احد ذلك من اهل الاديان و ان التوسل با النبي جائز في كل حال قبل خلقه و بعد خلقه في مده حياته في الدنيا و بعد موته...»(شفاء السقام في زيارت خيرالانام ص 160) توسل استمداد و طلب شفاعت بوسيله پيامبر (ص) در پيشگاه پروردگار نه تنها جايز بلكه يك عمل نيك و پسنديده است و جواز و پسنديده بودن آن براي هر دينداري از امور بديهي و روشن است و پيامبران گذشته و سلف صالح به آن عمل كردهاند،توسل به پيامبر (ص) در هر حال، چه پيش از آفرينش آن حضرت و چه پس از آن جائز و رواست.
4- ابن حجر ميگويد: «انكار استمداد و توسل به پيامبر (ص) از عقائد خرافي ابن يتميه است كه پيش از وي كسي به آن اعتقاد نداشت- در حالي كه مساله توسل- آن طوري كه وي فتوا داده نيست بلكه توسل به آن حضرت در هر حال، چه پيش از آفرينش و چه پس از آفرينش آن حضرت، چه در دنيا و چه در آخرت، پسنديده و نيك ميباشد و اين عمل سيره سلف صالح، پيامبران و اولياي الهي بوده است.
كتاب شواهد الحق در باب توسل، روايت فراواني را از بزرگان نقل ميكند، از جمله توسل حضرت آدم(ع) به حق محمد(ص) هنگامي كه احساس كرد مرتكب خطا و لغزش شده است.
5- انس بن مالك ميگويد: «لما ماتت فاطمه بنت اسد دخل عليها رسول الله فجلس عند راسها فقال و رحمك الله يا امي بعد امي ثم هم دعا رسول الله (ع) اسامه بن زيد و ابا ايوب الانصاري و عُمربن الخطاب و غلامااسود، يحضرون،فحفرو اقبرها فلما بلغو اللحد حفر رسول الله(ص) بيده و اخرجه ترابه بيده، فلما فرغ دخل رسول الله(ص) فاصطجع فيه ثم قال: الله الذي يحيي و يميت و هو حي لا يموت اغفر لامي فاطمه بنت اسد و وسِّع عليها مدخلها بحق نبيك و الانبياء من قبلي فانك ارحم الراحمين» (وفاءالوفاء ج 3 ص 899) هنگامي كه فاطمه بنت اسد فوت كرد، رسول خدا(ص) وارد شد و در بالاي سر جنازه نشست و فرمود: اي مادرم ( مادر دوم من) خداوند تو را رحمت كند، سپس اسامه و ابو ايوب و عمر بن خطاب و غلام سياهي را خواند كه قبري حفر كنند. سپس قبر را حفر نمودند و به لحد رسيدند. آنگاه رسول خدا(ص) لحد را با دست خدش برداشت و خاكش را بيرون ريخت و در قبر به پهلو دراز كشيد و اين چنين گفت: خداوند، پروردگاري است كه زنده ميكند و ميميراند و او زنده است و نميميرد. پروردگارا مادرم فاطمه بنت اسد را بيامرز و جايگاه وي را وسيع قرار ده، به حق پيامبرت و پيامبراني كه پيش از من بودند.
در اين حديث جمله « اغفر لِاُمّي فاطمه بنت اسد و وسِّع عليها مدخلها بحق نبيك و الا نبياء الذين من قبلي) صراحت دارد در اينكه رسول خدا(ص) به طفيل وجود خودش و به طفيل پيامبران قبل از خودش، از خدا ميخواهد كه فاطمه بنت اسد را بيامرزد.
6- « عطيه عوفي» از «ابوسعيد خدري» نقل ميكند كه پيامبر گرامي(ص) فرمود: «هر كس از خانه خود براي نماز بيرون برود و در اين حال دعاي ياد شده در زير را بخواند،با رحمت خدا روبه رو ميگردد و هزار فرشته براي او طلب آمرزش ميكنند.
«اللهم اني اسئلك بحق السائلين عليك و اسالك بحق ممشاي هذا فاني لم اخرج اشرا و لابطرا و لارياء و لاسمعه و خرجت اتقاءسخطك و ابتغاء مرضاتك فاسئلك ان تعيذني من النار و ان تغفرلي ذنوبي انه لا يغفر الذنوب الا انت....) «پروردگارا از تو درخواست ميكنم به حق سؤال كنندگان و به حرمت گامهائي كه به سوي تو برميدارم من از روي نافرماني و براي خوشگذراني و يا و ريا و سمعه از خانه بيرون نيامدهام. من براي پرهيز از خشم تو و تحصيل رضاي تو خارج شدهام. از تو مي خواهم مرا از آتش باز داري و گناهان مرا ببخش زيرا گناهان را جز تو كسي نميبخشد. حديث ياد شده از احاديث بسيار روشناست كه گواهي ميدهد كه انسان در مقام در خواست حاجت از خدا، مي تواند مقام و منزلت حق و شان صالحان را واسطه خويش قرار دهد و دلالت حديث بر مقصود ما روشن است.
4- و هابيت توسل و استغاثه: توسل يعني تقرب و نزديك شدن كه در شرع مقدس به عملي گفته ميشود كه واسطه قرار گيرد تا دستيابي به هدف و مقصود ممكن شود. قرآن دستور فرموده است كه مسلمانان در جستجوي وسيلهاي باشند تا مقرب درگاه خدا قرار گيرند. يا ايها الذين امنو اتقوالله و ابتغو اليه الوسيله» (مائده/35) اي كسانيكه ايمان آوردهايد تقوي پيشه كنيد و بجوييد در نزديكي به خدا وسيلهاي. از اين رو هر وسيلهاي كه خداوند بزرگ اجازه فرموده تا واسطه نزديكي به او قرار گيرد را ميتوان واسطه قرار داد. اما ديدگاه وهابيت در اين موضوع با ساير مسلمانان تفاوت دارد.
ابن يتميه ميگويد:« توسل به اعمال صالح، عبادات،ايمان،روزه،نماز،صدقه،حج،جهاد و .... صحيح است ولي چون هدف از توسل به خدا دو چيز است يكي قرب به خدا و منزلت پيدا كردن،و دوم رفع حاجات و جلب منفعت و دفع ضرر، از اين رو توسل در مواردي جايز نيست،مانند توسل به جاه به حق و به مقام اولياء و صالحاً»
به اعتقاد ابن يتميه اين نوع توسل شرك در عبادت است و اگر كسي بگويد:« اللهم اني اسئلك بجاه نبيك و يا بحق نبيك، صحيح نيست بلكه لازم است بگويد:«اللهم اني اسئلك بايماني بك او بنبيك او بكتابك او بِمحبّتي لك ان تكشف ضري» (عقيده المؤمن ص 19). وهابيان در توجيه ادعاي خود ميگويند: دليل بر شرك بودن اين نوع از توسل آن است كه هيچكس حقي بر خداوند ندارد. آنها رواياتي را كه در آن جاه، حق و مقام پيامبر(ص) ذكر شده را تضعيف مينمايد«اما علت ضعف را ذكر نميكنند و البته اين در حالي است كه كساني چون احمد بن حنبل و ابن ماجه روايت كردهاند كه پيامبر(ص) از خداوند بزرگ در خواست نمود ( اني اسئلك بحق السائلين عليك...) همچنين پيامبر اكرم(ص) هنگامي كه فاطمه بنت اسد مادر علي(ع) را در قبر گذاشتند چنين فرمود: « الله الذي يحيي و يميت هو حيٌّ لا يموت اغفر لامّي فاطمه بنت اسد و لقنها حجتها و وسع مدخلها بحق نبيك والانبياء الذين قبلي فانك ارحم الراحمين.
در هر صورت از ديدگاه وهابيت اعمالي مثل دست كشيدن،توسل به صاحب قبر نماز خواندن،روشن كردن چراغ،بنا ساختن و.... حرام است چون وسيله شرك ميشود هر چند خود آن اعمال شرك نيست. ولي برخي اعمال مثل دعاء،استغاثه و درخواست حوائج دنيوي و اخروي از آنان شرك اكبر است و تفاوتي ندارد كه اين حوائج به صورت مستقل از خود افراد درخواست شده باشد و يا اينكه آنها واسطه بين حاجتمند و خدا قرار گرفته باشند. البته از ديدگاه آنان استغاثه در روز قيامت به ساحت قدس پيامبران اشكالي ندارد و چون براي پيامبران،ديگر اولياء،صلحاء و شهداء حق شفاعت قرار داده شده لذا صحيح است كه گفته شود:«اللهم اشفع في نبيك» يا « اللهم ارزقني شفاعه نبيك».
5-سيرة اصحاب در مسالة توسل:
سيرة اصحاب و مسلمين در زمان پيامبر(ص) و پس از او پيوسته بر اين جاري بود كه مسلمانان به ذات اولياء الهي و مقام و منزلت آنان توسل ميجستند. اينك ما نمونههايي را در اينجا متذكر ميشويم.
ابن اثير عزّ الدين علي بن محمد بن عبد الكريم جزري(متوفاي 630 ه) در كتاب (اسد الغابه في معرفه الصحابه)مينويسد: «و استسقي عمر بن الخطاب بالعباس عام الرماده لما اشتر القحط فسقاهم الله تعالي به واخصبت الارض فقال عمر هذا» :و الله الوسيله الي الله و المكان .... و قال حسّان:
سال الامام و قد تتابع جد بنا فسقي الغمام بغره العباس
عم النبي وصنو والده الذي ورث النبي بذالك دون الناس
احيا الاله به البلاد فاصجت مخضره الافباب بعد الياس
و لما سقي الناس طفقوا يتمسحون بالعباس و يقولون هنيئا لك ساقي الحرمين.
ترجمه: در سال و ماه وقتي قحطي به اوج رسيد، عمر بوسيله عباس طلب باران نمود. خداوند بوسيله او آنان را سيراب كرد و زمينها سرسبز گرديد. پس عمر روبه مردم كرد و گفت: به خدا سوگند عباس وسيله ما است به سوي خدا و مقامي نزد خدا دارد. حسان بن ثابت، در مورد او اشعاري سرود و گفت:
پيشوا هنگامي كه قحطي شديد همه جا را فرا گرفته بود در خواست باران نمود آنگاه ابر آسمان به نورانيت عباس مردم را سيراب كرد. عباس كه عموي پيامبر (ص) و همتاي پدر پيامبر (ص) است، مقام و منزلت را از او به ارث برده است. خداوند به وسيله او سرزمينها را زنده كرد. همه جا پس از نوميدي سرسبز گرديد.و وقتي آب باران همه جا را گرفت. مردم با مسح بدن عباس شرك ميجستند و ميگفتند آفرين بر تو اي ساقي دو حرم. ملا حظه اين قطعه تاريخي كه قسمتي از آن نيز در «صحيح بخاري»وارد شده است. ميرساند كه يكي از مصاديق «وسيله» توسل به ذوات محترم و صاحب منزلتي است كه خود مايه قرب و سبب شايستگي در داعي و متوسل ميگردد.
2) قسطلاني احمدبن محمدبن ابيبكر، معاصر در «جلالالدين سيوطي» (متوفاي 922) «دركتاب المواهب اللدنيه بالمنح المحمديه في سيره النبويه» كه در مصر چاپ شده است مينويسد: «انّ عمر لما استسقي بالعباس قال يا ايهاالناس ان رسول الله(ص) كان يري للعباس ما يري الولد للوالد فاقتدوا به في عمه وااتخذوه وسيله الي الله تعالي ففيه التصريح بالتوسل و بهذا يبطل قول من منع التوسل مطلقا بالاحياء والاموات و قول من منع ذالك بغيرالنبي» ترجمه: وقتي عمر به وسيله عباس طلب باران نمود، گفت اي مردم، پيامبر خدا(ص) به عباس از ديد پدري مينگريست، از او پيروي كنيد و او را وسيله خود به سوي خدا قرار دهيد، اين عمل انديشه كساني ايست كه توسل را مطلقاً و يا به غير پيامبر(ص) تحريم كردهاند باطل ميگرداند.
3) بخاري در صحيح خود نقل ميكند: «ان عمربنالخطاب كان اذ قحطو استسقي بالعباس بن عبدالمطلب رضيالله عنه و قال اللهم كنا نتوسل اليك بنبيّنا فتسقينا و انا نتوسل اليك بعمّ نبينا فاسقنا قال فيسقون» عمربن خطاب در مواقع قحطي به عباس بن عبدالمطلب متوسل ميگرديد و ميگفت: پروردگارا ما در گذشته به پيامبرت متوسل ميشديم و رحمت خود را ميفرستادي، اكنون به عموي پيامبرت متوسل ميشويم، رحمت خود را بفرست، در اين هنگام باران ريزش كرد و همگي سيراب شدند». در صحت و اتقان حديث سخني نيست ضمناً «رفاعي» از وهابيون معاصر كه به عناوين گوناگون احاديث متواتر توسل را رد ميكند به صحت اين حديث اذعان داشته است و ميگويد: اِن هذا الحديث صحيح ... فانّ صح هذا الجواز شرعاً ضخن من اسبق الناس اليالاخذ به والعمل بمقتضاه» «بدرستيكه اين حديث صحيح ميباشد ... اگر مفاد حديث دليل برصحت توسل به اشخاص باشد ما از پيشگامترين كساني هستيم كه مفاد آن را اخذ ميكنيم و به آن عمل ميكنيم»
تهيه و تنظيم:
محمدعلي فاضلينسب
كارشناس مسئول اداري و پشتيباني
اداره كل تبليغات اسلامي آذربايجانشرقي