كلمه انسان بيش از 50بار در قرآن كريم با مذمت ذكر شده؛ انسان عجول است، انسان ظلوم است، انسان جهول و انسان قتور است؛ «كَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً»(1).
[در] اين مذمتهاي فراوان بيش از پنجاه موردي كه در قرآن، ذات اقدس الهي درباره انسان دارد انسان مصداق «إِنِّي جَاعِلٌ فِيالأَرْضِ خَلِيفَهً»(2) نيست. فرمود اين انسان 2بخش دارد؛ «إِنِّي خَالِقٌ بَشَراً مِن طِينٍ»(3) و «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُوحِي»(4). او روحش خليفهالله است، به فطرت برميگردد. به ماوراي طبيعت برميگردد. تمام مدحهاي قرآن ناظر به اين بخش فطري انسان است؛ كريم است، خليفهالله است، متقرب اليالله است كذا و كذا و تمام نقصهاي بيش از پنجاه موردي قرآن نيز به همين طبيعت او برميگردد؛ طبيعي فكر ميكند... . از دنيا به عاجلهاي نقل كردند.
دنيادوست عجول است. فرمود: «كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَه»(5) و « الآخره خير» (6). انسان عجول، انسان دنياطلب است. در همين سوره مباركه «اسراء» بعد از چند آيه دنيا را بهعنوان عاجله ياد ميكند و در برابر آخرت آيه 18 همين سوره مباركه «اسراء» فرمود: «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَهََ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً ٭ وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَهََ وَسَعَي لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُوراً»؛ هر كسي دنيامدار است ميشود عجول، هر كسي آخرتمدار است ميشود عاقل و صبور.
اكثر انسانها چون در تصميمگيريشان، در انديشه و انگيزه خامانديشاند، خامخواه ميشوند؛ وَ كَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولاً...». يك بيان نوراني از وجود مبارك حضرت امير هست كه در نامه 53 نهجالبلاغه مرقوم فرمودهاند. اينچنين است: «وَ إِيَّاكَ وَالْعَجَلَةَ بِالْأُمُورِ قَبْلَ أَوانِهَا»؛ قبل از اينكه كار به نصابش برسد، به فرصت برسد شما شتاب نكنيد؛ «أَو التَّسَقُّطَ فِيهَا عِنْدَ إِمْكَانِهَا أَوِ اللَّجَاجَهَ فِيهَا».
«ثبط» با «ثاء» مثلثه و «طاء» يعني كُندي؛ همان معني «بط» را ميدهد. «ثبطّهمالله» يعني خدا اينها را «أخرهمالله» فرمود وقتي وقتش شده چرا تأخير مياندازيد؟ اينجا جاي سرعت است براي اينكه وقتي وقت شد هيچ تصادفي، هيچ تمانعي، هيچ تزاحمي در كار نيست؛ تازه دستور سرعت هم داده شده: «سَارِعُوا إِلَي مَغْفِرَهَ». قبلا هم عرض شد در ميدان فضايل، ميان مسابقه «عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ»(7) سبقت بگيريد.
خب، آدم تا نداند نصاب اين كار چيست كه نميتواند تصميم بگيرد؛ بايد كارشناسي كند، مشورت كند، در خطبه 150 هم مشابه اين فرمايش را فرمودند. آغاز اين خطبه آمده «وَ أَخَذُوا يَمِيناً وَ شِمَالاً ظَعْناً فِي مَسَالِكِ الْغَيِّ وَ تَرْكاً لِمَذَاهِبِ الرُّشْدِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوا مَا هُوَ كَائِنٌ مُرْصَدٌ وَ لَا تَسْتَبْطِئُوا مَا يَجِيءُ بِهِ الْغَدُ فَكَمْ مِنْ مُسْتَعْجِلٍ بِمَا أَن أَدْرَكَهُ وَدَّ أَنَّهُ لَمْ يُدْرِكْهُ»؛ فرمود: عجله نكنيد خيلي از موارد است كه انسان شتابان بهدنبال كار ميرود بعد ميگويد اي كاش نبود! خب چرا اين كار را ميكنيد؟
كاري كه براي فرداست نگوييد دير شد، استبطاء نكنيد، بطيء نشماريد چيزي كه فرصتش نيامده، هنوز وقتش نيامده؛ «وَ لَا تَسْتَبْطِئُوا مَا يَجِيءُ بِهِ الْغَدُ». اينها نموداري از «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ» خواهد بود كه مسائل علمي و عملي را كنار هم ذكر ميكند خب، پس بنابراين اينكه فرمود «وَيَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ» به همين صورت خواهد بود چون انسان عجول است ولي اگر ماوراي طبيعت را تقويت بكند ديگر عجلهاي در كار نيست و ميشود سرعت.
نكته ديگر اينكه عجله، صفت انسان است و سرعت، صفت حركت نه متحرك و از اوصاف ذات اقدس الهي هم هست؛ خدا سريعالرضاست براي يك عده، سريعالعقاب است براي يك عده ديگر اما عجول نيست چون عجله براي قبل از فرصت است، قبل از وقت است. «سرعت» محمود و ممدوح است و «عجله» مذموم و رازش اين است كه سرعت بعد از نصاب است و عجله قبل از نصاب.
1. كهف/ 54، 2. بقره/ 30، 3. ص/ 71، 4. حجر/ 29، 5. قيامت/ 20، 6. نساء/ 77، 7. آلعمران/ 133.
آيتالله عبدالله جوادي آملي