انسان معاصر درگير مسائل بسياري است كه براي از بين بردن يا تخفيف دادن آنها، از ابزار مختلفي سود ميجويد. از جمله راهكارهايي كه از دوران گذشته براي انسان مطرح بوده است، پناه بردن به قدرت لايزال الهي است. اين موضوع اكنون به نحو ديگري درديدگاههاي روانشناسي وروانپزشكي مورد توجه قرار گرفته است. امروزه مكاتب درماني مختلف، روانشناسان، روانپزشكان، مشاوران وعلماي تعليم وتربيت به نحوي از انحا سعي ميكنند كه به انسان سرگشته معاصر تفهيم كنند كه راه حل مشكلات روحي و رواني را ميتوان در دستورهاي دين يافت. دراين مقاله هدف اين است كه به مكانيزمهاي تخفيف دهنده و درماني منبعث از دين ونهايتا نماز اشاره شود. در اين راه از يافتههاي تحقيقات و پژوهشهاي جديد بهره گرفتهايم.
رفتار مذهبي يكي از رفتارهاي پيچيده انساني است كه كمتر مورد توجه روان شناسان قرار گرفته است؛ البته بودهاند انديشمندان و پژوهشگراني كه به نقش مذهب درسلامت روح و جسم اشاره داشتهاند. راش، جيمز، يونگ، فرانكل و فروم هر كدام به نوبه خود اهميت رفتارها و اعتقادات مذهبي را يادآور شدهاند؛ اما قسمت عمده روانشناسي، نسبت به اين امر بي تفاوت بوده و بسادگي از كنار آن گذشته است.
بسياري از فرهنگها افزون بر درمانهاي پزشكي كلاسيك، روشهاي سازمانيافتهاي براي مقابله با بيماريهاي بدني و رواني انسان دارند. در اين طريق همواره ايمان و اعتقاد مذهبي داراي اهميت بوده و درمان مبتني بر ايمان به خداوند به عنوان نيروي فوق طبيعت، سابقهاي ديرينه دربين پيروان مذاهب گوناگون داشته است.
سيري در متون ادبي و عرفاني ايران نيز نشان ميدهد كه از ديرباز شاعران و عرفاي ايراني به اين موضوع توجه داشتهاند. حافظ، غزلسرا و عارف نامي، ضعف حكمت رادر گشودن معماي زندگي، اين گونه بيان ميكند :
سخن از مطرب و مي گو و راز دهر كمتر جو كه كس نگشود و نگشايد به حكمت اين معما را
يا در شاهنانه فردوسي آمده است:
ز دانش نخستين به يزدان گراي كه اويست جان تو را رهنماي
تو را دين و دانش رهاند درست در رستگاري ببايدت جست
گر چه درمان بيماريهاي جسمي ورواني در پزشكي امروز، مبتني بر استفاده از روشهاي مرسوم پزشكي فيزيكي و شيوههاي متداول روان درماني است و بيشترين تأكيد بر اين روشها در كتب آموزشي مشاهده ميشود، بررسيهاي بين فرهنگي كه به وسيله روان شناسان، روان پزشكان و مردمشناسان انجام شده است، نشان ميدهد كه رابطه ايمان و اعتقاد مذهبي با سلامت جسم وروح نه تنها در جوامع شرقي، كه در ميان پيروان مذاهب سراسر جهان، موضوعي اثبات شده است. پس ميتوان از اين عامل در جهت بهبود اختلالات رواني و جسماني سود جست .
امروزه ميدانيم كه بروز بيماري صرفا تحت تأثير عوامل فيزيكي قرار ندارد و جسم و روان هر دو در بروز بيماري مؤثرند و اين نكته، رشد رشته جديدي در روانشناسي، تحت عنوان «بهداشت رواني» رادر پي داشته است كه هر روزه بر ابعادش افزوده ميشود. اين رشته كاربردي روانشناسي در سه حوزه پيشگيري، تشخيص و درمان اختلالات رواني مطرح است. از بين مفاهيم موجود در بهداشت رواني، دو عنوان «فشار رواني» و «شيوههاي مقابله با آن» از اهميت بيشتري بر خوردار است كه در سالهاي اخير، روانشناسان به صورت گستردهاي آنها را مورد تحقيق و پژوهش قرار دادهاند.
روانشناسان اين حوزه اصرار زيادي به وجود رابطه بين ذهن و بدن دارند كه پيش از آنها در بحثهاي فلسفي مطرح بوده است. بشر، طي قرنها به اين نتيجه رسيده است كه وجود او، جوهر هستي يا قوه باطني است كه حوزه عملش، داخل مرزهاي فيزيكي بدن ماست. رابطه بين جسم وروح را ميتوان به رابطه ساختمان و پايههاي آن تشبيه كرد. هر چند كه پايههاي بنا در زير زمين نهفته است، ولي مهمترين و ضروريترين بخشِ ساختمان و نگهدارنده آن به شمار ميآيد. به همين ترتيب، روح نيز بخش زيربنايي يك موجود زنده است كه جسم بر آن تكيه دارد.
ترديدي نيست كه پزشكي نوين پيشرفتهاي زيادي كرده، سير شتاباني نيز در دستيابي به دقيقترين روشها براي درمان بيماران دارد. فناوري جديد پزشكي با پيچيدهترين ابزار به كمك پزشكان آمده است. آخرين روشهاي تشخيصي، جراحي و طبي از يك سو و شيوههاي دقيق روان درماني مبتني بر تازهترين يافتههاي روان شناختي از سوي ديگر، براي درمان و كاستن دردهاي جسماني و رواني انسان به كارگرفته ميشود. با اين حال انسان دردمند در چنگال بسياري از بيماريها اسير مانده و اين پيشرفتها گرهگشاي مشكلات بشر نيست. از آن جا كه بينش و اعتقاد انسان به مذهب و ايمان به اصول الهي در بهبود سير بيماري، كاستن درد و رنج وافزايش تحمل عوارض بيماري، نقش تعيينكننده دارد، به كارگيري اين نيروهاي بالقوه وارزشمند، داراي اهميت است. تأثير اين عامل در پيشگيري از مسائل ومشكلاتي از قبيل خودكشي، اعتياد به موادمخدر، بزهكاري، طلاق وافسردگي، در تحقيقات فراواني تأييد شده است .
به طور كلي ميتوانيم بگوييم كه در بررسيهاي انجام شده، مداخلات مذهبي در كاهش اضطراب وتحمل فشارهاي رواني را ثابت ميكند. رابطهبين مذهبي بودن باكاهش اضطراب وناراحتيهاي رواني درمطالعات همه گيرشناسي موردبررسي قرار گرفته وتأييد شده است. وجود فشارهاي رواني، امنيت وآرامش فرد رابه مخاطره مياندازد وعدم وجود امنيت وآرامش نيز به نوبه خود فشار رواني راتشديد ميكند. اين دور باطل بايد درجايي متوقف گردد و آن ايجاد آرامش وبرقراري امنيت است. اعتقاد ديني ومذهبي نيز براين امر اصرار دارد؛ يعني امنيت فرد را تضمين كرده، به وي آرامش ميدهد. به يقين افرادي كه پيوندي استوارومحكم باپروردگارخويش برقرار ساختهاند، هرگز دربرابر تند باد حوادث، آرامش روحي ـ رواني خود را از دست نميدهند وبه مراتب پايينتر تنزل نميكنند؛ درحالي كه گروههاي ديگر، خيلي زود دچار پريشاني واضطراب ميشوند. بنابراين زماني كه دل از ياد خدا غافل ميشود وخود را در منجلاب امور فاني مياندازد، مستعدترين زمان براي از بين رفتن آرامش وايجاد انواع گوناگون بيماريهاي رواني است. انسان مؤمن هيچ گاه مضطرب نيست؛ چرا كه فرد مضطرب فردي است كه از حوادث ناگوار آينده بيمناك است؛ درحالي كه فرد مؤمن به علت پناه بردن به خداوند وانجام فرايض و عبادات، بر مشكلات فائق آمده، احساس اضطراب ندارد.
سازوكارهاي بازدارندهدين دربرابرفشار رواني
به نظر ميرسد كه دين حداقل با دو وسيله بازدارنده، به مقابله بافشار رواني ميرود:
1. آرام سازي ؛ 2. تخليه هيجاني .
1. آرام سازي. امروزه از جمله تكنيكهاي درماني براي مشكلات روانشناختي، استفاده از تكنيك آرامسازي است. دراين روش، فرد بايد تلاش كند تا به حالتي آرام وعاري از فشار دست يابد. بدين منظور روشهاي مختلفي ابداع شده است. دريكي از اين روشها كه «آرامشآموزي» نام دارد، فرد ياد ميگيرد كه عضلات مختلف خود را منقبض كند وبعد آرام سازد. به كمك تمرينات مداوم با اين روش ميتوان در وقت هجوم فشارهاي رواني، آرامش لازم رابه دست آورد وبه طريق مناسبي با آن مقابله كرد. به نظر ميآيد آنچه در لايه زيرين اين روش وجود دارد، اندكي خودشناسي است. بدين معني كه فرد توجه وتمركز خود رابه وجود خود معطوف ميسازد تا بتواند آن را دراختيار بگيرد و به مقابله با فشار رواني بپردازد. اما آنچه در آرام سازي ديني موجود است، بسيار ژرفتر وعميقتر از اين گونه آرامسازي هاست. دين كه مربوط به ژرفاست، قهرا آرام ساز است.
اولين مفهوم متبلور در واژه آرام، لطافت آن است؛ نوعي ملايمت ونرمي كه با لطافت ونرمي روح آشناست. انسان با داشتن اين وجه، آرام و مطمئن است وايمان دارد. ايمان نيز عبارت است از توكل واعتقاد كامل به خداوند كارساز، و اين مقامي است از كمال ومعرفت انساني. زيرا انسان هر اندازه خدا رابشناسد واز قدرت ورحمت وحكمت او آگاه گردد، وابستگياش به ذات بي همتاي خداوند زيادتر ميشود. كسي كه به درجاتي از توكل ميرسد، هرگز يأس ونوميدي به خود راه نميدهد. او دربرابر مشكلات وحوادث سخت، احساس ضعف وزبوني نميكند ومقاوم است. همين ايمان وتوكل، چنان قدرت رواني و روحي به انسان ميدهد كه ميتواند بر سختترين مشكلات پيروز شود.
بنابراين راه چاره را بايد در امنيت خاطر، اطمينان قلبي وتوكل به خدا جست. اين امر به درجه ايمان افراد بستگي دارد وخداوند متعال با تأكيد تمام درسوره رعد، آيه 28، ميفرمايد: «دل آرام گيرد با ياد خداي». همين مسئله درانديشه بسياري از متفكرين معاصر نيز وجود دارد. آنها معتقدند كه بسياري از مشكلات انسان معاصر، اساسا مربوط به نياز او به دين و ارزشهاي معنوي است. آرنولد توينبي ميگويد: «بحراني كه اروپاييان در قرن حاضر دچار آن شدهاند، اساسا به فقر معنوي آنان بر ميگردد.» وي معتقد است: «تنها راه درمان اين فروپاشيدگي اخلاقي كه غرب از آن رنج ميبرد، باز گشت به دين است». در همين زمينه است كه بنيامين راش پدر روانپزشكي امريكا ميگويد: «دين آن قدربراي پرورش وسلامت روح آدمي اهميت دارد كه هوا براي تنفس». با اين تفاسير ميتوان گفت كه اصولاً ايمان تأثير بسزايي درايجاد احساس آرامش وامنيت در انسان دارد.
2. تخليه هيجاني. يكي از جنبههاي ارزنده و مهم نهادهاي مذهبي، وابستگي روحاني شديدي است كه پيروان يك مذهب به پايههاي اصول اعتقادي آن دارند؛ به طوري كه خالصانه وآگاهانه به آن عشق ورزيده، دستورهاي آن را تعبدا اجرا ميكنند. يكي از مصاديق اين عشق واعتقاد خالصانه را ميتوان در زيارتگاهها و قبور ائمه از جمله مشهد مقدس مشاهده كرد. دراين مكان مقدس، همه ساله زائران بسياري اعم از پير و جوان سر از پا نشناخته و نيازمند، معتقد، خالص، مملو از هيجانات و احساسات مذهبي گرد حرم مطهر تجمع ميكنند و به جز دعاهايي كه به صورت گروهي يا فردي خوانده ميشود، اكثر زوّار محكم به ضريح چسبيده، آن را ميبوسند و در آغوش ميكشند و امام را با تمام آرزوها و غم و غصههاي خود مورد خطاب قرار ميدهند وبه ياري ميطلبند. اثرات رواني برقراري چنين ارتباطي با امام وآزاد شدن هيجاناتي كه همراه دعا ونيايش ايجاد ميشود، به وضوح درحالت رواني ورفتاري فرد مؤمن مشهود است. اثرات رواني چنين عمل مذهبي در افراد مختلف، متفاوت است. رهايي رواني بعد از اين نوع ارتباط با امام موضوعي واقعي است واين تجربه اغلب با علاقه، وفاداري وخلوص نيت فرد ارتباط دارد. بديهي است كه از نظر شيعه غير از برداشتهاي فوق، نكات واهداف عميقتري نيز در زيارت عتبات متبركه نهفته است.
نماز ومسئله آرامشبخشي وتخليه هيجاني
نماز ازجمله عباداتي است كه درايجاد حالتي از آرامسازي كامل، آرامش روان وآسودگي عقل درانسان نقش اساسي دارد. حالت آرامسازي وآرامش رواني ناشي از نماز از نظر روانشناسي و بهداشت رواني حايز اهميت است. دكتر «توماس هايسلوپ» ميگويد: «مهمترين عامل آرامشبخشي كه من در طول سالهاي متمادي تجربه ومهارتم در مسائل رواني بدان پي بردهام، همين نماز است.» پيامبر اكرم(ص)نيز هنگام فرارسيدن اوقات نماز ميفرمودند: «اي بلال ما رابا اذان به آرامش برسان.» علاوه بر اين شخص مؤمن پس از نماز به دعا ونيايش به درگاه باري تعالي (تعقيبات نماز) ميپردازد كه اين خود به تداوم آرامش رواني، براي مدتي پس از نماز كمك ميكند. آشكار كردن مشكلات و مسائل خود در درگاه خدا وطلب ياري از او، در كاهش اضطراب وناراحتي فرد بسيار مؤثر است؛ چراكه روانشناسان معتقدند ياد آوري و باز گويي مشكلات به وسيله شخص، موجب كاهش شدت اضطراب وتخفيف ناراحتيها ومشكلات ميشود.
سيد اسماعيل موسوي