جواني نصراني ميگويد، داخل حجّاج شدم و اعمال آنها را به جا آوردم تا اينكه به بقيع رسيدم. تعجّب ميكنم در بقيع با اينكه به ظاهر، جز خاك و خرابه چيز ديگري نبود، به حدّي مجذوب شدم كه نزديك بود، مسلمان شوم! عجايب و غرايب از افراد گرفتار و مبتلا براي ما نقل شده كه به حرم رفتهاند و به حضرات معصومان(ع) در مشاهد مشرّفه متوسل شده و حاجت خود را گرفتهاند. اگر كسي حال و مجال داشت و آنها را جمعآوري مينمود و مينوشت، كتابي از كرامات ميشد.
به حدّي مجذوب شدم كه نزديك بود، مسلمان شوم!
جواني نصراني ميگويد، داخل حجّاج شدم و اعمال آنها را به جا آوردم تا اينكه به بقيع رسيدم. تعجّب ميكنم در بقيع با اينكه به ظاهر، جز خاك و خرابه چيز ديگري نبود، به حدّي مجذوب شدم كه نزديك بود، مسلمان شوم! عجايب و غرايب از افراد گرفتار و مبتلا براي ما نقل شده كه به حرم رفتهاند و به حضرات معصومان(ع) در مشاهد مشرّفه متوسل شده و حاجت خود را گرفتهاند. اگر كسي حال و مجال داشت و آنها را جمعآوري مينمود و مينوشت، كتابي از كرامات ميشد.
زيارت اهل بيت(ع) و آثار آن
توفيق زيارت، از جذب و انجذاب است و ربطي به پولدار بودن ندارد؛ زيرا [چنين است كه] پروانهها در شمع ميسوزند. آيا در شمع بودن حضرات معصومين(ع) اشكال است يا در پروانه بودن ما؟ پس چرا بعضيها آن حضرات را ديدهاند، يا جواب سلام خوب را از آنها شنيدهاند يا با صاحب قبر صحبت كرده و جواب دريافت نمودهاند و ما اين گونه نيستيم؟ عجايب و غرايب از كرامات و معجزات مشاهد مشرّفه و ضرايح متبرّكه ديده و شنيده شده است. اگر اين طور ارتباطات و درهاي نور و رحمت به روي اهل ايمان باز نبود، ما را به حال خود ميگذاشتند و ميرفتند و به طور مطلق غائب ميشدند. با تأكيدي كه بر دعوت به توجّه و تمسّك به عترت نمودهاند، معلوم ميشود در مشاهدة قرآن و عترت جاذبيّتي است كه اگر لياقت داشته باشيم، به زيارت ميرويم. معلوم نيست كه پولدار، پروانة اين شمع ميشود يا بيپول، بلكه اين در اثر جذب و انجذاب محبّت است. تشكيلات لازم نيست و براي آنها بين پولدار و ندار، فرقي وجود ندارد.
خيال ميكنيد ما از حال شما مطلع نيستيم؟!
آقايي از مدرّسان ميگفت: هر وقت ابتلا و همّ و حزني در نجف به من دست ميداد، غسل و طهارت مينمودم و به حرم ميرفتم. گويا به حضرت امير(ع) پناه ميبردم و براي ابتلا و همّ و حزن من راه چاره و علاجي مشخص ميشد. حضرت اميرالمؤمنين(ع) و نيز هر كدام از ائمة اطهار(ع) نسبت به قاصدان و مجاوران و زائران، مانند پدر مهربان نسبت به اولادش ميباشند. آقاي ديگري ميگفت: هر وقت گرفتار و مهموم و مغموم ميشوم، در ايوان طلاي حضرت اميرالمؤمنين(ع) مينشينم و به بارگاه آن حضرت نگاه ميكنم و همّ و غم يا گرفتاريام رفع ميشود. در توسّلات به حضرات معصومان(ع) به بعضي نقداً چيزي ميرسد و گرفتاري آنها رفع ميشود، ولي بعضي ديگر بدون اينكه به آنها چيزي برسد، آسوده ميشوند و با خيال راحت برميگردند. آقاي ديگري ميگفت: مدّتها به فقر و گرفتاري مبتلا بودم، چهل روز به امام زمان(ع) متوسل شدم و به آن حضرت عريضه نوشتم و در آب جاري انداختم، روز آخر صدايي شنيدم كه مرا با نام و نام پدر خواند و گفت: «خيال ميكنيد ما از حال شما مطلع نيستيم»؟! بدون اينكه چيزي بدهد. آن صدا، سوز دل مرا آرام كرد، مثل اينكه آب روي آتش بريزند.
ما به اهل بيت(ع) محتاجيم، نه آنها به ما
ما خيال ميكنيم كه معصومان(ع) به زيارت ما محتاجاند. در ايّام اربعين، كربلا پر از دستهجات شيعيان عراق از طوايف مختلف عربها و كردها ميشد كه يكي از آنها را در ايّام سال نميديديم و در شعرهايشان از خاندان مرتضي(ع) تجليل و به آنها اظهار محبّت و مودّت ميكردند. اشخاص و جماعتهاي متعدّد از سرتاسر عراق، هر دسته از ناحيهاي و در پيش هر جمعيّت مرشد پيري بود كه به دنبال او ميرفتند. امام حسين(ع) ميخواهد بگويد: من به شما احتياج ندارم، شما به ما خاندان محتاجايد، چنانكه خداوند سبحان ميفرمايد: «و ربطنا علي قلوبهم إذ قاموا فقالوا؛1 و دلهايشان را استوار كرديم كه برخاستند و گفتند:...». همچنين ميفرمايد: «قل لا تمنّوا عليّ إسلامكم بل الله يمنّ عليكم أن هداكم للإيمان؛2 بگو اسلامتان را بر من منّت ننهيد، بلكه اين خداست كه بر شما منّت نهاد و به ايمان رهنمون گردانيد». ما بايد متشكّر و ممنون باشيم كه خداوند منّان نعمت ولايت و مودّت آنها را به ما عطا فرموده است.
خود را مريض نميدانيم وگرنه علاج آسان است!
ما خود را مريض نميدانيم و گرنه علاج آسان است. در روايت آمده است: امام حسين(ع) در گوش مردي چيزي فرمود، بعد از جدايي فوراً [بر اثر عظمت و بزرگي مطلب] تمام موي سر آن مرد سفيد شد. با اين حال، ما خود را در عِداد [شمار] عباد الرّحمن ميشماريم، غافل از اينكه تمام اعضا و جوارح انسان فرداي قيامت براي كارهايي كه انجام داده است، شهادت ميدهند: «أليوم نختم علي أفواهمم و تكلمنّا أيدهم و تشهد أرجلهم بما كانوا يكسبون؛3 امروز بر دهانشان مهر مينهيم و دستهايشان با ما به سخن ميآيند و پاهايشان به آنچه كه انجام ميدادند، شهادت ميدهند». امروز بشر در فكر ضبط صداي حضرت داوود(ع) است، غافل از اينكه ملائكه از عمل خود او عكسبرداري ميكنند، بلكه گفتار و صداي او را نيز ضبط مينمايند.