ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 15 تير 1403
جمعه 15 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 25 مرداد 1388     |     کد : 4275

نقش يهود در دوران ظهور

از آيات قرآن اينگونه برداشت مي شود كه تاريخ يهوديان بعد از حضرت موسى تا پايان زندگانى‏شان در ايجاد فتنه و فساد در جامعه خلاصه مى‏شود...

از آيات قرآن اينگونه برداشت مي شود كه تاريخ يهوديان بعد از حضرت موسى تا پايان زندگانى‏شان در ايجاد فتنه و فساد در جامعه خلاصه مى‏شود، تا آنگاه كه مجازاتشان فرا رسد و خداوند افرادى را برانگيزد كه به سهولت بر آنان چيره شوند.

 

اگر به‏جز آيات نخستين سوره «بنى اسرائيل»، پيرامون نقش يهوديان در آخر الزمان و عصر ظهور حضرت مهدى(ع)، چيز ديگرى هم در اختيار نداشتيم، همان كافى بود؛ زيرا اين آيات در عين كوتاهى، آيات وحى الهى و بسيار رسا و گويا هستند كه خلاصه‏اى از تاريخ را بيان كرده و به شكل معجزه آسا و با دقت تمام، آينده را روشن ساخته است.

در حالى كه علاوه بر اين آيه‏ها و آيات ديگر، روايات بسيارى وجود دارد كه بعضى مربوط به تفسير آيات، و برخى ديگر پيرامون وضع يهوديان در عصر ظهور و انقلاب حضرت مهدى(ع) است، كه پس از تفسير آيات به بيان آنها نيز خواهيم پرداخت.

 

وعده الهى نسبت به نابودى يهوديان

خداوند در سوره بنى اسرائيل آيات 4 تا 8 مى‏فرمايد:

وقضينا إلى بنى‏اسرائيل في الكتاب لتفسدنّ فى الأرض مرّتين ولتعلنّ علوّاً كبيراً.

ما در تورات به بنى اسرائيل حكم قطعى كرديم كه شما در زمين دو بار فساد خواهيد كرد و برترى طلبى و طغيان بزرگى خواهيد نمود.

يعنى ما در توراتى كه بر آنان فرستاديم حكم قطعى كرديم كه شما به‏زودى از راه راست منحرف شده و دو بار در جامعه فساد و تبهكارى مى‏كنيد، همچنانكه به‏زودى بر ديگران برترى‏جويى و طغيان بزرگى خواهيد نمود.

فإذا جاء وعد أولاهما بعثنا عليكم عباداً لنا أولى بأس شديد... .

چون وقت مجازات شما بر نخستين فساد و تبهكاريتان رسيد، بندگانى كه منسوب به ما هستند به سويتان مى‏فرستيم، بندگانى با صلابت و سرسخت كه بر سرتان فرود آيند.

 

فجاسوا خلال الديار وكان وعداً مفعولاً.

كه در ميان خانه‏ها به جست‏وجوى [شما] بپردازند و اين وعده‏اى قطعى و انجام شدنى است.

اين جمله كنايه از سهولت فتح نخستين فلسطين به دست مسلمانان است، كه سپاه مسلمانان به جست‏وجوى خانه به خانه بقاياى دشمنان يهودى خود مى‏پردازند و اين وعده‏اى، قطعى است.

ثم رددنا لكم الكرّة عليهم وأمددناكم بأموال وبنين وجعلناكم أكثر نفيراً.

سپس شما را بر مسلمانانى كه عليه شما برانگيختيم، پيروز گردانيم و به شما ثروتها و فرزندانى عطا كنيم و از ياوران بيشترى برخوردار نماييم تا به كمك شما عليه آنان بستيزند.

 

إن أحسنتم أحسنتم لأنفسكم وإن أسأتم فلها... .

اگر خوبى كرديد، خوبى به خود نموده‏ايد و اگر بدى كرديد به خود بدى كرده‏ايد... .

و آنگاه وضع شما مدتى بدين گونه ادامه پيدا مى‏كند و چنانچه توبه نموده و به‏واسطه نعمتهايى كه از ثروتها و اولاد به شما بخشيديم، نيك عمل نموديد به سود خودتان بوده و اگر به بدى و طغيان و خود بزرگ‏بينى پرداختيد فرجام بد آن، مربوط به خودتان خواهد بود.

فإذا جاء وعد الاخرة ليسؤوا وجوهكم وليدخلوا المسجد كما دخلوه أول مرة وليتبّروا ما علواً تتبيراً.

و چون وعده [كيفر طغيان] بار دوم فرا رسد، [مخالفانتان] چهره‏هاى شما را غمبار و سياه گردانند و وارد مسجد [الاقصى] گردند همانگونه كه نخستين بار داخل شدند و بر آنچه دست يافتند به كلى نابود كنند.

اما شما در آينده نه تنها عمل نيك انجام نمى‏دهيد بلكه به اعمال بد دست مى‏زنند، ما شما را مهلت مى‏دهيم تا روزى كه وقت مجازات و كيفر شما بر دومين فسادتان فرا رسد، آنگاه بندگانى از سوى خراسان را كه به مراتب سخت‏تر از مرحله اول رفتار مى‏نمايند، بر شما مسط مى‏كنيم تا آنچه را از آن بيمناك و گريزانيد بر شما تحميل كنند و چهره‏هايتان را غمبار و افسرده سازند. و فاتحانه وارد مسجد الاقصى گردند، همانطور كه در زمان تعقيب خانه به خانه شما در مرحله اول، وارد گرديده و برترى‏جويى و فسادگرايى شما را به نابودى كشاندند.

عسى ربّكم أن يرحمكم وإن عدتم عدنا وجعلنا جهنّم للكافرين حصيراً.

[اگر توبه كنيد] اميد است كه پروردگارتان بر شما ترحم كند و اگر [به فساد] بازگرديد ما نيز [به كيفر شما] باز مى‏گرديم و جهنم را براى كافران زندانى تنگ قرار داديم.

شايد پروردگارتان شما را بعد از دومين كيفر با هدايت خويش مورد رحمت قرار دهند و چنانچه بعد از آن دوباره به انحراف و فساد روى آورديد، ما نيز مجازات شما را آغاز مى‏كنيم و شما را در تنگناى دنيوى قرار داده و در آخرت دوزخ را زندان و حصار شما خواهيم ساخت.

نخستين نتيجه‏اى كه از اين آيات قرآن گرفته مى‏شود آن است كه تاريخ يهوديان بعد از حضرت موسى تا پايان زندگانى‏شان در ايجاد فتنه و فساد در جامعه خلاصه مى‏شود، تا آنگاه كه مجازاتشان فرا رسد و خداوند افرادى را برانگيزد كه به سهولت بر آنان چيره شوند.

سپس خداوند بنا بر حكمت و مصلحت خود، يهوديان را بر آنان پيروز گرداند، و به آنها مال و اولاد فراوان دهد و يارى‏كنندگان آنها را در دنيا افزايش دهد. اما يهوديان نه تنها از اين اموال و ياران استفاده نمى‏كنند بلكه براى بار دوم در روى زمين به فساد و فتنه روى مى‏آورند، البته اين بار علاوه بر فساد، گرفتار خوى تكبر و برترى‏طلبى شده و خويش را بسيار بهتر و برتر از ساير مردم مى‏پندارند.

و زمانى كه لحظه كيفرشان فرا رسد خداوند بار ديگر آن قوم را بر آنان چيره ساخته، و مجازات شديدترى را در سه مرحله بر آنها فرو مى‏فرستد.

نتيجه دوم اين كه، گروهى كه خداوند بار اول بر ضد يهوديان برمى‏انگيزد، به آسانى بر آنها چيره مى‏شوند، آنگاه داخل مسجد الاقصى شده و به تعقيب خانه به خانه يهوديان مى‏پردازند، و نيروى نظامى آنها را متلاشى مى‏كنند.

آنگاه خداوند براى بار دوم آنها را به سراغ يهوديان مى‏فرستد و با وجود غلبه يهوديان بر آنها و زيادى ياران و هوادارانشان، ضربات شديدترى را در سه نوبت از مسلمانان دريافت مى‏كنند، كه در اولين نوبت، چهره‏هاى پليد آنان را آشكار و آنها را رسوا ساخته و همانند نبرد سابق، فاتحانه وارد مسجد الاقصى مى‏شوند. و سپس خوى تكبر و برترى‏جوئى آنان بر ملتها را، درهم مى‏شكنند. اين نكته را از نظر ادبيات زبان عرب از حرف »لام« در سه جمله »ليسوؤا وجوهكم« و »ليدخلوا المسجد.... و ليتبّروا« مى‏توان فهميد.

سؤال اساسى كه مفسران مطرح مى‏كنند اين است كه آيا اين دو نوع فساد كه در يكى از آنها حس خودخواهى وجود دارد، تمام شده و آن دو كيفر وعده داده شده بر آنان به وقوع پيوسته يا هنوز چنين حوادثى واقع نشده است ؟

برخى از مفسران بر اين عقيده‏اند كه هر دو پيش‏بينى عملى شده است، بدين ترتيب كه كيفرف فتنه و فسادف نخستين به دست »بنوخذ نصر« (بخت النصر) و مجازاتف دوم به‏دست »تيتوس« رومى عملى شده و بعضى ديگر معتقدند كه هنوز آن دو كيفر رخ نداده است. اما نظريه درست اين است كه: اولين كيفر در برابر نخستين فساد، در صدر اسلام، به‏دست مسلمانان انجام گرفت، اما وقتى مسلمانان از اسلام فاصله گرفتند، خداوند يهوديان را بر آنان چيره ساخت، اما يهوديان مجدداً در زمين فساد و طغيان نمودند و هرگاه كه مسلمانان دوباره به اسلام روى آورند زمانف كيفر دوم فرا رسيده و به دست مسلمانان انجام خواهد شد.

براساس همين تفسير، از امامان معصوم(ع) رواياتى رسيده كه در آنها آن قوم كه خداوند در مرحله دوم عليه يهوديان برمى‏انگيزد، به حضرت مهدى(ع) و ياران او و به اينكه آنان اهل قم و كسانى هستند كه خداوند آنها را قبل از ظهور حضرت برمى‏انگيزد، تأويل شده است.

در تفسير عيّاشى از امام باقر(ع) روايت شده كه حضرت بعد از آنكه آيه شريفه »بعثنا عليكم عباداً لنا أولى بأس شديد« را قرائت نمود، فرمود:

مراد از اين آيه حضرت قائم(ع) و ياران اويند كه نيرومند و باصلابت هستند.

و در تفسير نورالثقلين از امام صادق(ع) نقل شده كه آن حضرت در تفسير همين آيه شريفه فرمود:

خداوند قومى را قبل از خروج حضرت قائم، برمى‏انگيزاند كه دشمنى از دشمنان آل محمد(ص) را رها ننموده، مگر اينكه او را به هلاكت مى‏رسانند.

و در كتاب بحارالانوار از امام صادق(ع) روايت شده كه وقتى آن حضرت اين آيه را قرائت فرمود، عرض كرديم:

فدايت گرديم آنها چه كسانى هستند ؟ امام سه بار فرمودند: به‏خدا سوگند اهل قم هستند، به‏خدا سوگند اهل قم هستند، به‏خدا سوگند اهل قم هستند.1

اين سه روايت از نظر مفهوم يكسان بوده و تعارضى بين آنها نيست؛ چرا كه اهل قم يعنى شيعيان حضرت كه از ايران هستند و روايت شده كه آنها با حضرت قيام كرده و يارى‏اش مى‏كنند.

به نظر مى‏رسد كه مقاومت يهوديان در مقابل پيروان حضرت در چند نوبت انجام مى‏گيرد، تا آنكه امام مهدى(ع) ظهور كند و نابودى نهايى يهوديان به رهبرى وى و به دست با كفايت او، ارواحنا فداه، تحقق يابد.

از جمله مطالبى كه دلالت دارد دومين كيفرف وعده داده شده يهوديان به‏دست مسلمانان انجام خواهد گرفت، اين است كه آن قومى كه خداوند وعده فرموده، دو بار عليه يهوديان برمى‏انگيزد، يك امت بوده و صفاتى كه براى آنان ياد شده و ويژگيهاىف جنگف آنان با يهوديان جز بر مسلمانان تطبيق نمى‏كند. پس پادشاهان مصر، بابل، يونان، ايران، روم و ديگران كه در طول تاريخ بر يهوديان تسلط يافتند، هيچكدام با صفت »عباداً لنا« (بندگان ما) كه در قرآن آمده، سازگارى ندارند، وانگهى بعد از كيفر اول حادثه‏اى هم پيش نيامده كه يهوديان بر هيچيك از آنان چيره گردند، در حالى كه پس از مجازات اول يهوديان در صدر اسلام، بار ديگر يهوديان بر ما غلبه پيدا نمودند، و خداوند آنها را با اموال و فرزندان يارى كرد، و طرفداران آنها را نيز با حمايت ابرقدرتها بيش از ما قرار داد.

و هم آنان هستند كه در زمين فساد نموده، و بر ما و ساير ملتها، برترى طلبى مى‏كنند و اين مجاهدان و كفرستيزان اسلام هستند كه ضربات خود را بر پيكر آنها وارد ساخته و چهره آنان را در غم و اندوه فرو مى‏برند.

با بررسى تاريخ يهود بعد از حضرت موسى(ع) روشن مى‏گردد كه فتنه‏گرى و فسادانگيزى در گذشته و حالف يهود وجود داشته است، اما برترى وعده داده شده آنها تنها در زمان ما به‏وجود آمده است و البته كيفرف وعده داده شده خداوند نيز در پى آن خواهد آمد.

اين مطلب براى تمام كسانى كه از تاريخ يهود آگاهى دارند، كاملاً واضح و آشكار است.

 

وعده خداوند نسبت به تسلط دائم بر يهوديان

خداوند متعال در قرآن كريم مى‏فرمايد:

آنگاه كه پروردگارت اعلام نمود كه حتماً تا روز قيامت بر آنان (يهود) كسانى را خواهد انگيخت كه پيوسته عذابى سخت بر آنها روا دارند، همانا پروردگار تو زود كيفر و [در عين حال] بسيار آمرزنده و مهربان است × و آنها (يهود) را روى زمين به صورت گروههايى پراكنده كرديم، برخى از آنان نيكوكارند و برخى فروتر از آنها و آنان را با خوشى و ناخوشى آزموديم، شايد كه [به‏سوى حق] باز گردند.2

معنى دو آيه شريفه اين است كه خداوند اعلان و مقدر فرموده كه در آينده، افرادى را بر يهود مسلط مى‏گرداند كه تا روز رستاخيز آنان را به عذابى سخت گرفتار سازد. او خدايى است كه به سرعت كيفر مى‏دهد و بسيار آمرزنده و مهربان است.

و از جلمه مجازاتهاى خداوند درباره يهوديان اين است كه آنها را در زمين پراكنده و دسته دسته مى‏گرداند، گروهى از آنان نيكوكار و گروهى بدكارند و آنها را با خير و شر آزمايش مى‏كند شايد توبه نموده و هدايت شوند.

ما اجراى اين وعده الهى در كيفر يهود را، در تمام دورانهاى تاريخى آنان به استثناى دوران حكومت پيامبرانى چون موسى، يوشع، داود و سليمان(ع) مشاهده مى‏كنيم و خداوند همواره اقوام و ملتهاى مختلفى را بر آنها مسلط گردانيده كه آنان را به عذابى دردناك گرفتار نموده‏اند.

ممكن است گفته شود كه پادشاهان مصر، بابل، يونان، فارس، روم و ديگران بودند كه بر يهوديان تسلط يافته و آنان را مجازات سختى نمودند اما مسلمانان چنان رفتارى با آنها نكرده‏اند، بلكه تنها بر نيروهاى نظامى آنها پيروز گشتند و سپس زندگى در سايه دولت اسلامى را از آنان پذيرفتند، تا با برخوردارى از آزادى و حفظ حقوق خود در سايه قوانين اسلامى زندگى كرده و جزيه بپردازد.

اما پاسخ اين است كه معنى عذاب سخت اين نيست كه پيوسته آنها را كشته يا آواره و زندانى نمايند، آن‏چنانكه بيشتر حكومتهايى كه پيش از اسلام بر آنان تسلط يافتند، اينگونه عمل كردند، بلكه به اين معنى است كه آنها از لحاظ نظامى، سياسى، تسليم آن حكومتى مى‏گردند كه خداوند بر آنان مسلط ساخته، اگرچه مسلمانان در كيفر دادن يهوديان، از ديگران ملايم‏تر بودند، اما همان سيطره مسلمانان، مصداق تسلط بر يهوديان، و كيفر نمودن آنان است.

گاهى نيز گفته مى‏شود: تاريخ يهود تطبيق اين وعده خدا را بر آنها گواهى مى‏دهد ولى در يك و يا حداقل نيم قرن اخير، كسى كه آنان را مجازات و كيفر دهد بر آنان مسلط نشده، بلكه آنان از سال 1936 ميلادى بدترين شكنجه‏ها را در فلسطين و ديگر مناطق به مسلمانان روا مى‏دارند ! اين قضيه را چگونه مى‏توان تحليل نمود ؟

پاسخ اين است كه: اين دوره از تاريخ زندگى يهوديان استثناست؛ زيرا اين همان دوره بازگشت قدرت آنهاست كه خداوند در سوره اسراء به آنان وعده فرموده است:

سپس پيروزى شما را بر كسانى كه آنان را عليه شما برانگيختيم برگردانده و به شما اموال و فرزندانى عطا كرده، و شما را از يارانى بيش از تعداد آنان برخوردار سازيم تا با همكارى شما بر ضد آنها بستيزند.3

بنابراين، اين دوره خارج از وعده كلى تسلط بر آنهاست تا اينكه وقت كيفر و مجازات دوم به‏دست مسلمانان فرا رسد.

در اين زمينه رواياتى از ائمه(ع) رسيده كه وعده الهى در سركوب مجدد يهود نيز بدست مسلمانان انجام مى‏پذيرد، مؤلف مجمع البيان، در ارتباط با سركوب يهود در طغيان دوم آنان، اتفاق نظر مفسران را بيان كرده و فرموده مراد از آن نزد تمام مفسران، امت پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) است، و همين معنى از امام باقر(ع) نقل شده، وعلى بن ابراهيم قمى، در تفسير خود آن را از ابى الجارود، از امام باقر(ع) بيان كرده است.

 

وعده خداوند در فرونشاندن آتش جنگ يهوديان

خداى متعال در قرآن مجيد مى‏فرمايد:

يهوديان گفتند دست خدا بسته است، دستهاى خودشان بسته باد، و به سبب اين گفته از رحمت خدا دور باشند. بلكه دستهاى [قدرت] خدا گشوده است و هرگونه بخواهد انفاق مى‏كند... آنچه از ناحيه پروردگار بر تو فرود آمده، بر سركشى و كفر بسيارى از آنان مى‏افزايد و ما ميان آنان تا روز رستاخيز، كينه و دشمنى انداختيم، و هر وقت آتش جنگى را برافروختند، خداوند آن را خاموش گردانيد، آنان سعى در ايجاد فساد در زمين دارند و خداوند فساد كنندگان را دوست ندارد.4

اين وعده الهى بر فرو نشاندن آتش جنگهايى است كه يهوديان مى‏افروزند. خواه مستقيماً خود آنان جنگ‏افروزى نمايند و يا اينكه ديگران را به جنگ تحريك كنند و اين وعده الهى به‏دليل لفظ »كلّما أوقدوا« يعنى »هر وقت آتش افروزى نمايند« بدون استثناء است.

تاريخ گذشته و حال يهود گواهى مى‏دهد كه آنها همواره در پشت پرده بسيارى از آشوبها و جنگها بوده‏اند، اما خداوند با لطف و عنايت خويش وعده خود را نسبت به مسلمانان و بشريت تحقق بخشيده، و مكر و حيله يهود را باطل و نقشه‏هايشان را خنثى و آتش جنگ آنان را فرو نشانده است.

شايد بزرگ‏ترين آتش جنگ و آشوبى كه آنان عليه مسلمانان و جهانيان برافروخته‏اند، همين نبرد فعلى باشد كه جهت دامن زدن به آن، شرق و غرب را تحريك نموده و خودشان در فلسطين به‏طور مستقيم، و در اكثر كشورهاى جهان به‏طور غير مستقيم طرف درگيرى‏اند، و آنچه باقى مانده وعده خداوند است كه با فرو نشاندن اين جنگ تحقق مى‏يابد.

از آيه شريفه يادشده چنين استفاده مى‏شود كه دشمنى و درگيرى داخلى آنها، خود يكى از اسباب لطف الهى جهت فرو نشاندن آتش جنگ آنها خواهد بود.

و ما ميان آنان تا روز قيامت دشمنى و كينه‏توزى افكنديم و هرگاه آتش جنگى را برافروختند، خداوند آن را فرو نشاند.

حال به رواياتى مى‏پردازيم كه از نقش يهود در عصر ظهور سخن مى‏گويند:

برخى از روايات عصر ظهور، مربوط به گرد آمدن يهوديان در فلسطين قبل از جنگى‏ست كه نابودى آنها را در پى دارد كه تفسيرى بر اين آيه شريفه است:

...به بنى اسرائيل گفتيم در زمين ساكن شويد و زمانى كه قيامت فرا رسد شما را با همديگر [به صحنه محشر] مى‏آوريم.5

يعنى شما را از هر ناحيه‏اى گردهم مى‏آورديم، چنانكه در تفسير نورالثقلين آمده است. حديث ديگر درباره اجتماع و كارزار يهوديان در عكّا است، از پيامبر(ص) روايت شده كه فرمود:

آيا شنيده‏ايد نام شهرى را كه بخشى از آن درون درياست ؟ عرض كردند: آرى، فرمود: قيامت به پا نمى‏شود مگر آنكه هفتاد هزار تن از فرزندان اسحاق به اين شهر يورش برند.6

و از امير مؤمنان(ع) روايت شده است كه فرمود:

در مصر منبرى را بنا نموده و دمشق را قطعاً تخريب خواهم كرد و يهوديان را از شهرهاى عربى بيرون مى‏رانم و با عصايم عربها را به پيش خواهم راند. راوى اين حديث (عبايه اسدى) مى‏گويد: پرسيدم اى امير مؤمنان، شما به‏گونه‏اى خبر مى‏دهيد كه به يقين پس از مردن زنده خواهيد شد ؟ فرمود: هيهات اى عبايه كه متوجه نشدى ! مردى از تبار من؛ يعنى مهدى(ع) اين كارها را انجام مى‏دهد.7

روايت اين نكته را مى‏فهماند كه يهوديان بر بسيارى از شهرهاى عرب تسلط و يا در آن حضور مؤثر دارند.

از جمله رواياتى كه در ارتباط با يهوديان است، حديث كشف معبد توسط آنهاست، تعبير »كشف هيكل« (معبد) در شمار نشانه‏هاى ظهور آمده، كه ظاهراً كشف معبد حضرت سليمان(ع) است، از امير مؤمنان(ع) نقل شده كه فرمودند:

ظهور آن حضرت نشانه‏ها و علاماتى دارد: نخست محاصره كوفه با كمين و پرتاب سنگ، و ايجاد شكاف و رخنه در زواياى كوچه‏هاى كوفه و تعطيلى مساجد به مدت چهل شب و كشف معبد و به اهتزاز درآمدن پرچمهايى گرداگرد مسجد بزرگ (مسجد الحرام) است. قاتل و مقتول در اين ماجرا، در آتش‏اند.8

احتمال دارد كه آن معبد، اثر تاريخى غير از معبدف حضرت سليمان بوده و يا در محل ديگرى غير از قدس باشد، چون عبارت »كشف معبد« به‏طور كلى ياد شده و نامى از كاشف آن به ميان نيامده است.

بخشهاى اول اين روايت نشانگر حالت جنگف در كوفه است كه در روايات، گاهى از آن به عراق ياد مى‏شود، اما در اين جا به معنى همان شهر كوفه و محدوده آن و درهم كوبيدن آن و ايجاد موانع دفاعى در گوشه و كنار آن است.

اما پرچمهاى گوناگون در اطراف مسجد الحرام، اشاره به درگيرى و كشمكش قبايل بر سر حكومت دارد كه اندكى پيش از ظهور حضرت پديد خواهد آمد و در اين زمينه روايات فراوانى وارد شده است.

دسته‏اى ديگر از احاديث، رواياتى است كه به معرفى افرادى مى‏پردازد كه خداوند بعد از فسادآفرينى و تكبرجويى يهوديان بر آنان مسلط مى‏گرداند، كه تعدادى از آنها در تفسير آيات قرآن مجيد گذشت، و برخى ديگر درباره ايران و شخصيتهاى ايرانى در زمان ظهور است، مانند حديث »پرچمهاى سياه« كه توسط راويان متعدد نقل شده و در آن چنين آمده است.

درفشهاى سياه، از خراسان ظهور مى‏كنند كه هيچ چيز قادر به بازگرداندن آنها نيست، تا سرانجام در قدس برافراشته شوند.

 

روايات مربوط به بيرون آوردن تورات اصلى از غارى در انطاكيه و كوهى در شام و فلسطين و درياچه طبريه، توسط حضرت مهدى(ع) و استدلال آن حضرت بر يهوديان، به‏وسيله تورات نيز از جمله همين روايات است.

از پيامبر اسلام(ص) روايت شده كه فرمود:

تورات و انجيل را از سرزمينى كه انطاكيه ناميده مى‏شود بيرون مى‏آورد.9

و نيز از آن بزرگوار نقل شده كه فرمودند:

(صندوق مقدس) را از غارى در انطاكيه و بخشهاى تورات را از كوهى در شام بيرون آورده و به وسيله آن با يهوديان به استدلال مى‏پردازد و سرانجام بسيارى از آنها اسلام مى‏آورند.10

همچنين از پيامبر(ص) نقل شده كه فرمود:

صندوق مقدس از درياچه طبريه به وسيله او آشكار مى‏شود و آن را در پيشگاه او در بيت‏المقدس قرار مى‏دهند و چون يهوديان آن را مشاهده مى‏نمايند، به جز اندكى بقيه ايمان مى‏آورند.11

و تابوت سكينه (صندوق مقدس) همان است كه در فرموده خداى متعال آمده است:

پيامبرشان گفت: دليل و نشانه بر پادشاهى او اين است كه آن تابوت (صندوق عهدى كه موسى را در داخل آن به آب افكندند) به سوى شما مى‏آيد كه در آن سكينه و آرامشى از ناحيه پروردگارتان وجود دارد و از آنچه آل موسى و آل هارون باقى گذاشته‏اند، كه آنرا فرشتگان حمل مى‏كنند، به راستى در آن نشانه‏اى [از صداقت حاكميت طالوت] براى شماست چنانكه مؤمن باشيد.12

در تفسير آيه آمده است كه اين صندوق كه در آن ميراث پيامبران: وجود دارد، دليل و نشانه‏اى براى بنى‏اسرائيل است مبنى بر اينكه چه كسى شايستگى فرمانروايى را دارد، از اين رو فرشتگان آن را آورده و از ميان جمعيت بنى اسرائيل عبور داده و آنگاه در پيش روى طالوت(ع) قرار مى‏دهند، سپس طالوت(ع) آن را به داوود و او به سليمان و او به وصى خود آصف بن برخيا تسليم مى‏كند، اما بنى اسرائيل بعد از وصى حضرت سليمان چون از ديگرى اطاعت مى‏كنند آن صندوق را از دست مى‏دهند.

و مراد از جمله »فيسلم كثير منهم« (بسيارى از آنان ايمان مى‏آورند) و يا »أسلمت إلاّ قليلاً منهم« (به‏جز اندكى از آنان بقيه ايمان مى‏آورند) ممكن است كسانى باشند كه صندوق مقدس را مى‏بينند و يا كسانى كه حضرت مهدى(ع) بوسيله تورات اصلى با آنان استدلال مى‏نمايد و يا افرادى كه حضرت آنان را پس از آزاد سازى فلسطين در آنجا باقى مى‏گذارد.

در روايتى ديگر آمده كه تعداد سى هزار نفر از يهوديان به حضرت ايمان مى‏آورند كه نسبت به كل جمعيت آنان، رقم اندكى است.

از جمله روايتهاى مربوط به يهود، روايتهاى درگيرى حضرت و يارانش با يهوديان است. همچون حديث بيرون راندن آنان از جزيرة العرب توسط آن حضرت كه گذشت. اين اقدام حضرت با پيروزى بر يهوديان و بيرون راندن آنان از فلسطين به پايان مى‏رسد، علماى شيعه و سنى روايات مربوط به نبرد بزرگ حضرت مهدى(ع) با سفيانى را نقل كرده‏اند، نبردى كه از پشتيبانى يهوديان و روميان برخوردار است. اين نبرد در جبهه‏اى از انطاكيه تا عكّا امتداد دارد؛ يعنى در طول ساحل سوريه، لبنان و فلسطين و از آنجا تا طبرستان، دمشق و قدس ادامه مى‏يابد. شكست بزرگ وعده داده شده يهود در آنجا اتفاق مى‏افتد به‏گونه‏اى كه سنگ و درخت به سخن مى‏آيند كه اى مسلمان! اين شخص يهودى است، او را بكش.

حديث ديگر مربوط به نبرد »مرج عكّا« است كه شايد جزيى از جنگ بزرگ 0

 

على كورانى

مترجم: مهدى حقى

 

پى‏نوشتها:

× متن حاضر از ويرايش جديد كتاب »عصر ظهور« كه با ترجمه مجدد و اصلاحات اساسى از سوى مؤلف به زودى منتشر خواهد شد، برگزيده شده است.

1. بحارالانوار، ج60، ص216.

2. سوره اعراف(7) آيه168-167.

3. سوره اسراء(17) آيه6.

4. همان، آيه104.

5. همان.

6. مستدرك حاكم، ج4، ص476.

7. بحارالانوار، ج53، ص60.

8. همان، ج52، ص273.

9. همان، ج51، ص25.

10. منتخب‏الأثر، ص309.

11. الملاحم والفتن، ص57.

12. سوره بقره(2) آيه248.

13. بشارة الاسلام، ص297.

14. الزام‏الناصب، ص224

 

منبع: فارس

 


نوشته شده در   يکشنبه 25 مرداد 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode