از زمان خاکسپاری امام رضا(ع) در باغ حُميدبنقحطبه و پيدايش آرامآرام شهری به نام مشهد، نامداران فراوانی سر بر آستان حرم نهاده و آن را شهر هزار مزار ساختهاند، که اينک جز شماری اندک، نشانی از آنان در رواقها و صحنهای حرم نمايان نيست و میسزد که نام و ياد آنان، به گونهای، برای بازديدکنندگان زنده بماند و برگی از دفتر تاريخ زندگانی آن مشاهير برای امروزيان گشوده شود تا خاطرات تلخ و شيرينشان، بيش از اين، در تاريکنای زمان به بیرنگی نگرايد.
شبکه امام رضا(ع) به همين منظور بر آن است تا در حد توان يادکردی از اين همسايگان خورشيد را در پايگاه خود بياورد و خوانندگان و زائران گرامی را با شمهای از زندگانی آنان آشنا سازد.
1- آشتيانی ـ مرتضی (1281 – 1365 ق)
آيةالله حاج شيخ مرتضی آشتيانی فرزند آيةالله حاج ميرزا محمدحسن، از علمای نامور سده چهارده هجری است. وی همزمان با درگذشت شيخ مرتضی انصاری (استاد پدرش) به دنيا آمد، و از همين رو، مرتضی نام گرفت. مقدمات و سطوح درسی را نزد پدر آموخت، دوره فقه و اصول را در نجف اشرف نزد ميرزا حبيبالله رشتی و ميرزا حسين نوری و حاج ميرزا خليل و آخوند خراسانی گذراند و در اخلاق از شاگردان شيخ محمد بهاری بود.
همزمان با انقلاب مشروطيت به تهران بازگشت و در حوادث مسجد شاه و رخدادهای بانک روس و لغو امتياز آن، نقشآفرين بود؛ به همين دليل، به فرمان عينالدوله از توليت مدرسه خان مروی و امامت مسجد خازن الملک برکنار شد.
سال 1340 ق. به مشهد آمد و به تدريس و اقامه جماعت پرداخت و به سال 1353 ق (1314 ش) در پی رويداد مسجد گوهرشاد، مشهد را ترک کرد و به زاويهای در حرم حضرت عبدالعظيم رفت. با فروپاشيدن دولت رضاخان، در سال 1360 ق به عتبات کوچيد و دو سال در کربلا تدريس کرد، اما به دليل بيماری به ايران بازگشت و در مشهد ماندگار شد و سرانجام در سال 1365 ق در سن 84 سالگی درگذشت و در رواق دارالسعاده، پايين پای ضريح منور امام رضا(ع) دفن شد.
2ـ آقابزرگ حکيم ـ محمدتقی (م 1315 ش)
محمدتقی ميرزا عسکری، معروف به آقابزرگ حکيم، فرزند ميرزا ذبيحالله و نوه ميرزا مهدی شهيد دروس ابتدايی را در مشهد فرا گرفت و برای ادامه تحصيل و شرکت در دروس حکيم نامور ميرزا ابوالحسن جلوه و ميرزا هاشم گيلانی اشکوری راهی تهران شد.
در اوج جنبش مشروطه به نجف رفت و بر آخوند خراسانی وارد شد و در محضر وی به شاگردی نشست و پس از فراگيری دروس وی، در سال 1292 ش به مشهد بازگشت و 23 سال باقيمانده عمر خود را در اين شهر ماند و در خانه به تدريس آموختههای خود پرداخت و بزرگانی همچون حاج آقا حسين قمی، ميرزا محمد آقازاده، سيد محمدتقی مدرس رضوی، حکيم الهی قمشهای، حاج شيخ محمود حلبی، حاج شيخ مجتبی قزوينی و ديگران در شمار درسآموزان او بودند. آقابزرگ به صراحت لهجه، آزادمنشی و وارستگی نامور بود، تند صحبت میکرد، در شبانهروز به يک وعده خوراک بسنده میکرد و کرامت انسانی خود را با چيزی معامله نکرد. وی در جمادی الثانی سال 1355 ق برابر با 1315 ش. در مشهد درگذشت و بنا به وصيت خود، در دامنه شرقی کوهسنگی به خاک سپرده شد.
3- آملی ـ محمدتقی (1304 – 1391 ق)
آيةالله حاج شيخ محمدتقی آملی فرزند آيةالله حاج شيخ محمد بن علی، از علمای نامدار عصر حاضر است که سالها در تهران به خدمات علمی و فرهنگی پرداخته است. وی به سال 1304 ق، در سالروز ولادت امام رضا(ع) در تهران زاده شد و در همان جا به تحصيل پرداخت. در سال 1339 ق به نجف رفت و چهارده سال از محضر بزرگانی همچون نايينی و اصفهانی و فيروزآبادی و کمپانی و عراقی بهره برد. سال 1352 ق به تهران بازگشت و در مسجد مجدالدوله به اقامه جماعت پرداخت و در منزل خود کرسی تدريس داشت.
در روز 29 شوال 1391 ق پس از اقامه دو رکعت نماز و سلام به مولايش اباعبدالله (ع)، در تهران به رحمت ايزدی رفت و پيکرش به مشهد مقدس انتقال يافت و در باغ رضوان، در جوار مرقد امام رضا (ع) به خاک سپرده شد. اين قبرستان ( در حد فاصل خيابانهای طبرسی و شيرازی) اينک تخريب شده و در شمار بناهای اطراف حرم مطهر قرار گرفته است.
4- آملی ـ ضياءالدين (1283 – 1361 ش)
آيةالله حاج آقا ضياءالدين آملی فرزند آيةالله حاج شيخ محمد تقی، از دانشمندان وارسته دوران معاصر است. وی در تهران زاده شد و همراه پدر به نجف رفت و در محضر بزرگانی چون آيةالله سيد ابوالحسن اصفهانی، ميرزا حسن نايينی، آقا ضياء عراقی و ديگران زانو زد و در سی سالگی به اجتهاد رسيد.
پس از ازدواج با دختر آيةالله حاج آقا حسين قمی به ايران بازگشت و در تهران و آمل به تدريس و تبليغ و تربيت نفوس پرداخت. به نمايندگی از آيةالله بروجردی به مصر رفت و برای راهاندازی کرسی درس فقه شيعه در دانشگاه الازهر تلاش بسياری کرد، ولی از آن جا که توفيقی برای اين کار نيافت به تهران بازگشت.
در کهنسالی از سفر باز نمیايستاد و همواره برای عرض ارادت به پيشگاه امام رضا(ع) راهی مشهد میشد. در اوج انقلاب اسلامی ايران، از هيچ کوششی برای پيروزی آن دريغ نکرد. در سال 1402 ق (1361ش) پس از مدت درازی بستری شدن در تهران، درگذشت و پيکرش پس از انتقال به مشهد مقدس، در ايوان طلای حرم مطهر امام رضا(ع) مدفون شد.
5ـ آيةالله زاده خراسانی ـ مهدی (1292 – 1364 ق)
ميرزا مهدی معروف به آيةالله زاده خراسانی، فرزند آخوند ملا محمد کاظم خراسانی در نجف به دنيا آمد. استاد مقدمات و سطح وی شيخ زين العابدين شاهرودی بود و چندی نيز در درس پدر حضور يافت و در سال 1319 ق به ايران آمد و مورد استقبال مردم واقع شد. با مظفرالدين شاه ديدار کرد، به مشهد آمد و پس از آن به نجف بازگشت و در آغاز جنبش مشروطه، برای استقرار آن کوشش فراوان کرد. به سال 1327 ق و پس از اولتيماتوم روس، آماده حرکت از نجف شد که با درگذشت ناگهانی پدر، مجبور شد جامه عزا بر تن کند و همراه علما و مردم از نجف بيرون آيد، به کاظمين برود، از سوی علمای بزرگ عصر خود به رياست هيأتی برگزيده شود که ميرزای حسين نايينی و شيخ عبدالحسين رشتی و سيد ابوالحسن اصفهانی و ديگران عضو آن بودند، و برای همکاری با دولت ايران در بيرون راندن روسها راه تهران را در پيش گيرد. اما با پيامی که در کاظمين دريافت کرد و آگاهی يافت که قشون روس بيرون رفته است، همه افراد هيأت به نجف بازگشتند.
وی در سال 1342 ق در جريان اعلان جنگ علمای عراق با انگليس، همراه علمای تبعيدی به ايران آمد و پس از چندی، به بغداد بازگشت و با ملک فيصل اول، پادشاه عراق ديدار کرد و امکان مراجعت علما را فراهم ساخت.
به سال 1324 ق، در آخرين سفر به ايران، بيمار شد و در تهران درگذشت، پيکرش را به مشهد آوردند و در رواق دارالسعاده حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپردند.
6ـ ابن ابی جمهور احسائی ـ محمد (زنده تا سال 904 ق)
محمد بن زينالدين بن علی بن ابراهيم بن حسامالدين بن ابیجمهور احسائی، از علمای نامدار شيعه در احساء به دنيا آمد و در همان جا به تحصيل آغازيد. سپس به نجف اشرف کوچيد و نزد اساتيد آن ديار به فراگيری علم پرداخت و سال 877 ق راهی حج شد، آن گاه چندی در شام ماند و همچون دانشمند همعصر خويش محقق کرکی، از محضر شيخالاسلام علی بن هلال جزايری سماع حديث کرد و سرانجامن به خراسان آمد.
وی در فقه و حديث و کلام تخصص داشت و صوفیمشرب بود و کتابهايی در اين زمينه نوشت؛ زادالمسافرين و شرح آن کشف البراهين از آثار اوست که در مشهد نوشته است. .وی گفتوگوهايی با فاضل هروی، يکی از علمای عامه داشته، که شرح آن در کتاب مناظره ابن ابیجمهور آمده است. به رغم تبحر وی در فقه و کلام و حديث، همواره مورد اعتراض گروهی از بزرگان فقهای شيعه بود؛ شايد بيشتر از آن رو که به تصوف گرايش داشت و از بازگويی روايات عامه خودداری نمیکرد. وی در سال 896 ق، برای آخرين بار به مشهد آمد و پس از فوت، در کنار مرقد منور امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
7ـ اديب نيشابوری ـ عبدالجواد (1281 ـ 1344 ق)
ميرزا عبدالجواد در بيژنگرد، از روستاهای نيشابور زاده شد، در کودکی چشم راست خود را از دست داد، اما با قدرت حافظه خود دانشآموزی را شروع کرد و به تشويق پدرش ملاحسين، ابتدا راهی نيشابور شد، و در سال 1297 به حوزه مشهد آمد. ابتدا در مدرسه خيراتخان، آن گاه در مدرسه فاضلخان و سرانجام در مدرسه نواب ساکن شد و بسياری از کتب را بدون استاد فرا گرفت و فقه و اصول و حکمت و کلام را در محضر اساتيد آموخت و به نيشابور بازگشت، اما با درگذشت پدر، در سال 1310 ق بار ديگر راهی مشهد شد و تا پايان عمر در مشهد ماند.
وی انسانی سختکوش بود و با اين که از بينايی اندکی بهره داشت، هرگز مطالعه را واننهاد و گاه تا سپيده صبح از خواندن دست نمیکشيد. دانستههای ادبی و تاريخی او ديگران را شگفتزده کرده بود، در حکمت الهی و طبيعی، انديشههای ملاصدرا را میپسنديد، در نجوم و جبر و مقابله و حساب و هندسه نيز از دانايان بود و با تئوریهای موسيقی نيز آشنايی داشت. او تمام قاموس و برهان قاطع را از حفظ داشت و افزون بر دوازده هزار بيت از سرودههای شاعران عرب جاهلی را به خاطر سپرده بود و هر شعری را با همان حال و هوای سرايش و با لهجهای دلنشين و سحرانگيز میخواند.
قناعت و مناعت طبعش زبانزد بود، همسر نگزيد و زندگی را تنها به پايان برد. زندگی سامانيافتهای داشت و برای هر کار، از جمله تشرف به حرم مطهر امام رضا(ع)، برنامه خاصی تدوين کرده بود. در بيشتر درسهای او فراتر از سيصد دانشاندوز شرکت میکردند.
چهرههای برجستهای همچون ملکالشعرای بهار، بديع الزمان فروزانفر، محمد پروين گنابادی، محمد تقی مدرس رضوی، محمود فرخ، محمد تقی اديب، محمد علی بامداد، سيد جلال الدين تهرانی، سيد جسن مشکان طبسی، که هر يک در زمينهای آوازه يافتهاند، در شمار شاگردان مکتب ادبی او بودند. توجه وی به رخدادهای سياسی روزگارش، در اشعاری که از او به جا مانده بازتاب يافته است.
بيماری او را از حجره و مدرسه جدا کرد و تا پايان عمر شصت و سه سالهاش در بيمارستان خوابيد. هنگامی که يکی از شاگردانش به درخواست او، معلقه امرؤالقيس را بر بالينش میخواند و او خود آن را زمزمه میکرد، در صبح روز جمعه ششم خرداد 1305 ش، برابر با 15 ذیقعده 1344 ق درگذشت و پيکرش در پای ديوار غربی رواق دارالسياده حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
8- اديب نيشابوری ـ محمدتقی (1315ـ1396ق)
شيخ محمدتقی اديب نيشابوری، مشهور به اديب دوم فرزند اسدالله، در خيرآباد، از بلوک عشقآباد نيشابور به دنيا آمد. نخست از پدر خواندن و نوشتن آموخت، و در 18 سالگی به فرمان پدر راهی مشهد شد، و از محضر شيخ عبدالجواد اديب اول، بهره فراوان برد و در آموختن ادبيات عرب، فارسی، منطق، فلسفه، رياضيات، تفسير، حديث، رجال، فقه، اصول، طب، علوم غريبه و علوم جديد، رنج بسيار کشيد.
در سال 1341 عنوان مدرّسی آستان قدس را پذيرفت و هفت سال در آرامگاه شيخ بهائی بر کرسی تدريس نشست اما از آن گاه که پايش آسيب ديد، در منزل درس میداد.
انسانی آزاده و عارف مسلک بود و به امور دنيوی هيچ اعتنايی نداشت و از تملق و چاپلوسی بهشدت دوری میجست.
وی در 21 آذر 1355 ش برابر با 20 ذیحجه 1396 ق، در 81 سالگی بدرود حيات گفت و در زاويه غربی صحن عتيق (انقلاب) دفن شد.
شرح حال مفصلی از او را در اينجا بخوانيد.
9- اردبيلی ـ سيد يونس (1296-1377ق)
آيةالله حاج سيد يونس اردبيلی، فرزند سيد محمدتقی در اردبيل به دنيا آمد و پس از آموختن مقدمات درسی در شهر خود، به زنجان رفت و در حدود سال 1310 ق راهی نجف شد و همزمان با پيگيری جنبش مشروطه، در محضر آخوند خراسانی و ديگر بزرگان به تحصيل پرداخت. سپس به کربلا رفت تا به درک محضر ميرزا محمدتقی شيرازی نايل شود. در آن جا مورد توجه استاد قرار گرفت و ابتدا رسيدگی به امور طلاب و آن گاه سرپرستی امور حوزه نجف به وی واگذار شد. در سال 1348 ق دچار چشمدرد شد و به اردبيل بازگشت و پنج سال پس از آن به مشهد آمد و به تدريس و اداره امور دينی شهر پرداخت.
در رويارويی با جريان کشف حجاب، خانه وی کانون برنامهريزی علمای شهر بود و پس از رخداد مسجد گوهرشاد هم آخرين نشست عالمان مشهد در 23 خرداد 1314 ش در منزل وی برپا شد. پس از همان جلسه بود که او و تنی چند از علمای شهر بازداشت و راهی تهران شدند.
پس از آزادی به اردبيل بازگردانده شد و با فروپاشی دولت رضاخان در شهريور 1320 ش برای ايستادن در برابر فعاليتهای تودهایها به مشهد بازگشت. در جريان نهضت ملی شدن نفت نيز خانه وی محل گردهمايی و آمدوشد فعالان سياسی بود. پس از يک سفر به نجف و حضور در محافل علمی آن حوزه و بازگشت به تهران و چندی ماندن در بستر بيماری، در تهران درگذشت و جنازهاش به مشهد آورده شد و در رواق دارالسعاده مدفون گرديد.
10- اصفهانی نخودکی ـ حسنعلی (1279-1361 ق)
حاج شيخ حسنعلی مقدادی اصفهانی، معروف به نخودکی فرزند ملاعلی اکبر در اصفهان زاده شد. با همت پدر، سحرخيزی و راز و نياز سپيدهدمان را آموخت و از پانزده سالگی تا پايان عمر، سه ماه رجب و شعبان و رمضان و همه ايام البيض را روزه میگرفت و شبها را تا صبح زنده میداشت.
زبان و ادب عرب را در اصفهان فرا گرفت و فقه و اصول و منطق و فلسفه را نزد آخوند ملا محمد کاشی و ميرزا جهانگيرخان قشقايی آموخت، تفسير را در محضر حاج سيد سينا پدر سيد جعفر کشفی و تنی چند از دانشوران بزرگ عصر خود شاگردی کرد و در سال 1303 ق راهی مشهد شد تا يک سال را در اين شهر بماند. پس از آن برای ادامه تحصيل راه نجف را در پيش گرفت و و تا سال 1311 که بار ديگر برای سه سال به مشهد آمد در آن جا بود.
در مشهد، روزها را به شرکت در جلسات درس علما میگذراند و شبها را به بيتوته در حرم مطهر امام رضا(ع) و ختم قرآن مشغول بود. وی بر اين باور بود که همه دانشها را بايد آموخت و حرمت برخی از فنون به معنی منع از استفاده از آنها و نه به مفهوم حرمت فراگيری آنهاست. بازگشت به حوزه نجف، سفر به اصفهان و کوچيدن به شيراز برای آموختن کتاب قانون ابنسينا از محضر حاج ميرزا جعفر طبيب از ديگر حوادث سالهای زندگی اوست. يک سال از مسير بوشهر راهی سرزمين وحی شد، و به محض پياده شدن از کشتی، پياده راه مدينه راه در پيش گرفت، از آن جا احرام بست و پياده به مکه رفت تا حج گزارد. سال 1329 ق که به مشهد آمد تا آخر عمر در اين جا ماند و برای رفع نيازهای معنوی مردم کوشيد. باری که از او خواسته شد تا برای مراجعات مردم وقتی تعيين کند، پاسخ داد: «ليس عند ربنا صباح و لا مساء؛ آن کس که برای رضای خدا به خلق خدمت کند، نبايد وقت معين کند».
پی از ابتلای به بيماری، نخست به بيمارستان و آن گاه به دليل درخواستهای پياپی مردم برای ملاقات و عيادت، به منزل يک از نزديکان خود رفت و يک ماه آخر عمر را در آن جا ماند و سرانجام در روز 17 شعبان 1361ق برابر با 1321 ش در 82 سالگی درگذشت و پيکرش در کنار ايوان عباسی صحن عتيق (انقلاب) دفن شد.
کرامات اين انسان وارسته جايگاه والايی را در چشم مردم مشهد به او داده بود. روز ارتحالش که مصادف با ايام اشغال خراسان به دست نيروهای شوروی بود، تمام شهر تعطيل بود و حالت فوقالعاده اعلام شد و سربازان روسی سراسر مسير تشييع جنازه او از سمزقند تا حرم مطهر را زير نظر داشتند.
11- انصاری ـ محمود (1305- 1377 ش)
حاج شيخ محمود انصاری فرزند ميرزا فضل الله در مشهد متولد شد. پدرش کاسبی متدين و زهدپيشه بود. پس از آموختن دروس ابتدايی به توصيه مرحوم ميرزا مهدی اصفهانی، برای تحصيل علوم دينی وارد حوزه علميه شد و درسهای خود را از شاگردی نزد حاج شيخ زين العابدين تنکابنی آغاز کرد و سپس در نزد بزرگان حوزه زانو زد و ادبيات و اصول و فقه و معارف را در نزد آنان آموخت. با حضور آيةالله ميلانی در مشهد، از شاگردان درس خارج ايشان شد و همزمان، به تدريس آموختههای خود پرداخت. حافظه قوی و جاذبه سخن وی سبب شد که علمای مشهد از وی بخواهند که به وعظ و خطابه روی آورد، با پرداختن به اين امر به شهرتی فراوان دست يافت و در مجالس بزرگ مذهبی مشهد که در بيوت علمای شهر برگزار میشد به سخنرانی میپرداخت. او که انسانی وارسته، خداترس، بااخلاص، پشتيبان ولايت بود و طبعی بلند داشت، بيش از پنجاه سال در اين شهر به هدايت و ارشاد مردم و تبيين معارف والای اهل بيت (ع) مشغول بود و سرانجام در پس يک دوره طولانی بيماری، روز سوم بهمن 1377 دار فانی را وداع گفت و در صحن آزادی حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
12- بجنوردی ـ محمد تقی(م 1314 ق)
او اهل بجنورد بود و برای تحصيل علوم دينی به نجف رفت و نزد صاحب جواهر و شيخ مرتضی انصاری فقه و اصول را فرا گرفت و به مشهد آمد. به نوشته اعتماد السلطنه، مردم ولايت خراسان اعتماد عجيبی به وی داشتند. حاج سياح هم در خاطرات خود از تقوا و ورع او تجليل بسيار کرده است.
در جريان نهضت تنباکو، بيت شيخ قطب معنوی آن روز خراسان شمرده میشد، با اين حال ايشان چندان که بايد با گسترش نهضت موافق نبود و شرايط را مناسب نمیديد. شايد از دسايس دولتهای بيگانه که نمايندگیهای فعالی در خراسان داشتند، بيمناک بود. خانه او در ابتدای خيابان شيرازی مشهد، در کوچهای به نام خود وی، تا همين چند سال پيش محل برگزاری پرشورترين مجالس روضهخوانی در ايام عاشورای حسينی بود؛ اما با تخريب آن در جريان توسعه حريم حرم، اکنون نام وی بر حسينيهای در خيابان سجادی مشهد نهاده شده است. وی شب چهاردهم صفر 1314 ق زندگی را بدرود گفت و در رواق دارالسياده حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
13- بهاءالدين عاملی ـ محمد (953-1030 يا 1031ق)
بهاءالدين محمد معروف به شيخ بهائی، دانشمند نامدار قرن دهم و يازدهم هجری و متبحر در فقه، حديث، نجوم، رياضی، هندسه، طب و معماری، فرزند حسين بن عبدالصمد در اصل از جبل عامل لبنان است و نسبش به حاث همدانی، صحابی معروف امام علی(ع) میرسد. وی در شهر بعلبک لبنان به دنيا آمد و در عصر شاه طهماسب صفوی، همراه پدر به ايران کوچيد، در آغاز به اصفهان و از آن جا به قزوين رفت و سرانجام به مشهد آمد. استادانش جز پدر، مولانا عبدالله مدرس يزدی، مولانا عبدالله شوشتری، مولانا افضل قاينی و عمادالدين محمود بودند. به سال 1006 که در اصفهان بود، به امامت مردم و تدريس فقه و حديث مشغول بود و نامدارانی چون ملاصدرای شيرازی، ملا محمد تقی مجلسی، نظام الدين محمد قرشی، ملاصالح مازندارانی، ملا محسن فيض کاشانی، ملاخليل قزوينی در شمار شاگردان او هستند.
وی که به سير و سياحت عقيده و علاقه بسيار داشت، سالها در عراق و شام و مصر و حجاز و بيتالمقدس و ايران به سر برد و با دانشمندان و بزرگان فقها و حکما و ارباب سلوک آمد و شد داشت.
در واپسين سالهای زندگی خود، از منصب شيخ الاسلامی که بزرگترين مقام دينی و معنوی ايران آن روز بود، کناره گرفت و به سير وسلوک پرداخت و سرانجام در روز سه شنبه دوازدهم شوال 1030 يا 1031 در اصفهان به ديار باقی شتافت. علامه مجلسی بر پيکرش نماز خواند و جنازهاش به دستور شاه عباس صفوی به مشهد حمل شد و در جوار مرقد منور امام رضا(ع) مدفون گرديد. همان جايی که سالها در کنار آن زيسته و بسياری از توانايی هنری خود را در ساخت بناهای آن بروز داده بود.
14- تبريزی ـ غلامحسين (1260-1359ش)
آيةالله حاج شيخ غلامحسين تبريزی معروف به "ترک" در يکی از روستاهای شبستر چشم به جهان گشود، نخست در مدرسه طالبيه تبريز علم آموخت، آن گاه به نجف رفت و از خرمن درس آخوند خراسانی و ملا محمد کاظم يزدی و شريعت اصفهانی خوشه برگرفت.
پس از بازگشت به تبريز، به فعاليتهای اجتماعی مذهبی روی آورد و جمعيت "ديانت اسلامی" را بنيان نهاد و به تدريس معارف اسلامی پرداخت. نوآوری او در مقالهنويسی در نشريه "تذکرات ديانتی" تبريز، مايه ستايش وی از جانب علمای قم و مشهد شد. به گفتگوی ميان اديان توجه ويژهای داشت و با برنامههای رضاخان آشکارا مخالفت میکرد. پس از کوچيدن به مشهد، همسر باردارش را در گريز از مأموران کشف حجاب، از دست داد. در مشهد ازدواج کرد و به رويارويی با انديشههای کسروی، که از تبريز با او و افکارش آشنا بود، پرداخت و مدتی نيز مجلات "راحت" و "ندای حق" را در پاسخ شيخ مردوخ کردستانی انتشار داد.
پس از ترور ناکام کسروی که نواب صفوی به مشهد آمد، با کمک حاج شيخ در يکی از روستاهای اين شهر پنهان شد و پس از اعدام نواب، برايش مجلس يادبود گرفت و مسئوليت "مبارزان اسلام" يکی از شاخههای فدائيان اسلام را خود عهدهدار شد.
او که همواره به برپايی نماز جمعه اعتقاد داشت، تا زنده بود، در محراب و منبر نماز جمعه بر مردم امامت داشت، و پس از پيروزی انقلاب اسلامی نيز تنها پس از درگذشت او در سال 1359 بود، که از سوی امام خمينی برای مشهد امام جمعهای منصوب شد.
وی دارای انديشهای بلند، ذهنی پاک و اخلاقی نيکو بود و هرگز از دعا و نيايش و راز و نياز در خلوت، و کمک به بينوايان غفلت نداشت.
روز اول شعبان 1400 ق برابر با 25 خرداد 1359 در مشهد درگذشت و در ضلع شمالی رواق دارالسلام حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
15- تربتی ـ عباس (؟-1322ش)
ملاعباس تربتی معروف به «حاج آخوند» در روستای «کاريزک ناگهانی» در 15 کيلومتری تربت حيدريه به دنيا آمد. پدرش ملاحسينعلی که اندک سوادی داشت، او را نخست به مکتب روستا، و آن گاه برای ادامه تحصيل به مدارس تربت حيدريه فرستاد. او پس از شاگردی نزد حاج آخوند حاج ملا عبدالحميد و فراگيری صرف و نحو و مقدمات اصول و فقه، راهی مشهد شد و به درخواست پدر به روستا برگشت تا ازدواج کند و به زراعت بپردازد و روزهای آخر هفته را به تربت رود و درس بياموزد.
در سال 1326 ق، در سفری هفته ماهه، پياده راهی کربلا شد و پس از آن در محضر حاج شيخ علی اکبر تربتی، از شاگردان آخوند خراسانی که بهتازگی از نجف به تربت آمده بود، درس کفايه را آموخت و در شهر تربت مشغول اقامه جماعت و تدريس شد.
او که مردی هوشمند و ژرفبين بود، در ماجرای جنبش مشروطه همواره از اهداف اين نهضت مردمی پشتيبانی میکرد.
در سال 1300 ش، چند ماهی را در مشهد گذراند و در مسجد گوهرشاد به اقامه جماعت و منبر پرداخت. شخصيت معنوی او آميزهای از انعطاف و تأثيرگذاری بود، يکی از مقامات انتظامی آن زمان، اعتراف کرده است که از وی میترسد؛ چون اگر حاج آخوند نفرين کند، اثر میکند!
آخوند ملاعباس، پدر مرحوم حاج شيخ حسينعلی راشد، خطيب و سخنور توانا و نامور است که شرح زندگانی وی در جای خود خواهد آمد.
وی در 24 مهر 1322 ش در تربت حيدريه درگذشت و جنازهاش پس از انتقال به مشهد، در غرفه ضلع شمال غربی صحن آزادی حرم مطهر امام هشتم(ع) به خاک سپرده شد.
16- تهرانی ـ جواد (1283- 1368 ش)
آيةالله حاج ميرزا جواد آقا تهرانی از مردان يگانه اين دوران است که نامش يادآور اخلاق و شخصيتش نماد قداست و زهد راستين است.
وی در تهران زاده شد و پس از تحصيل در مدارس آن شهر، به قم رفت و از آن جا راهی نجف شد، ولی به دستور مادر، به تهران بازگشت. در سال 1312ش به مشهد آمد و از محضر بزرگانی چون ميرزا مهدی اصفهانی و حاج شيخ مجتبی قزوينی بهره برد. سالها به تدريس خارج فقه و تفسير قرآن پرداخت. فلسفه را نيک میدانست اما هرگز خود را در عقليات صرف و انديشههای انتزاعی گرفتار نکرد. بر اين باور بود که حقيقت را تنها بايد از سرچشمه پاک وحی و معارف معصومان برگرفت.
رفتارش نشانه زهد و پارسايی بود و گفتارش بيان حق.
در نهضت اسلامی و مردمی ايران، همواره در صف مقدم مبارزه بود، و از رهبران انقلابی شهر مشهد شمرده میشد. حضورش در مجلس خبرگان قانون اساسی، و همرزمیاش با حماسهآفرينان دفاع مقدس، نشانگر باور راستين او به فعاليتهای ثمربخش اجتماعی بود. هر گاه به جبهه میرفت، کفن خويش را برمیداشت و میفرمود: هر جا شهيد شدم، يا مُردم، همان جا دفنم کنيد.
وی پس از 85 سال زندگی پربرکت، در مشهد درگذشت و بنا به وصيت خويش پس از طواف حرم امام هشتم(ع)، در بهشت رضا(ع) گورستان عمومی شهر، و در کنار شهيدان انقلاب و جنگ به خاک سپرده شد.
شرح حال مفصلی از او را در اينجا بخوانيد.
17- تهرانی ـ حسنعلی (م 1325 ق)
در تهران به دنيا آمد و پس از آشنايی با مقدمات، عازم نجف شد و سالها از محضر علامه ملاعلی نهاوندی بهره برد. سپس به سامرا رفت و در شمار شاگردان ميرزای شيرازی در آمد و تقريرات درس او را به رشته تحرير کشيد. در زمان حيات ميرزا، گاه جای او به اقامه جماعت میپرداخت و پس از فوت استاد در سال 1314 ق به تهران بازگشت و مورد استقبال ارباب معرفت قرار گرفت.
ناسازگاری وی با ارکان رژيم قاجار، موجب شد که برای هميشه، زادگاه خويش را به قصد زيستن در مشهد ترک کند. او سالها به پارسايی زيست و به تدريس فقه و اصول اهتمام ورزيد و مقبوليت عامه يافت و کراماتی از او نمايان شد.
اين عالم ربانی که جد مادری آيةالله مرواريد از علمای معاصر مشهد بود، سرانجام در روز شنبه 14 رمضان 1325 ق به سرای ماندگار شتافت و پيکر پاکش در صفه قوام شيرازی که پنجره آن به توحيدخانه حرم امام رضا(ع) گشوده میشود به خاک سپرده شد.
18- ثقفی ـ محمد (1313 – 1405 ق)
ميرزا محمد ثقفی فرزند ميرزا ابوالفضل و پدر همسر حضرت امام خمينی رهبر کبير انقلاب اسلامی ايران، از علما و مفسران معاصر بود. وی در سال 1313 در تهران زاده شد و پس از فراگيری مقدمات به قم رفت تا در محضر آيةالله شيخ عبدالکريم حائری و آيةالله سيد ابوالحسن رفيعی قزوينی شاگردی کند. پس از هفت سال اقامت در قم و کسب اجازه روايت و اجتهاد از استادانش به تهران بازگشت و تا پايان زندگی در آن شهر ماند و به تأليف کتاب و ارشاد و هدايت مردم پرداخت. هنگامی که درگذشت، پيکرش را به مشهد آوردند و در جوار امام هشتم(ع) به خاک سپردند.
19- جعفری ـ محمدتقی (1304 - 1377 ش)
علامه محمدتقی جعفری فرزند کريم، از برحستهترين چهرههای علمی روزگار ما بود. او به سال 1304 در شهر تبريز به دنيا آمد و همه عمر خويش را به آموزش و پژوهش گذراند. علمآموزی را از مدرسه طالبيه تبريز در شرايطی آغاز کرد که به دليل مشکلات مالی، ناچار بود نيمی از روز را به کار بپردازد. سپس به مدرسه مروی تهران رفت و در محضر آيةالله شيخ محمدرضا تنکابنی و ميرزا مهدی آشتيانی سطوح و فلسفه را آموخت. آن گاه به قم و سرانجام به نجف رفت و نزد بزرگان آن حوزه به شاگردی نشست و در همان جا به آموختن فلسفه در محضر شيخ صدرای قفقازی و شيخ مرتضی طالقانی پرداخت و با مطالعه کتابهای روز، بر گستره دانش خويش افزود، پس از 11 سال به ايران بازگشت و در شهرهای قم و مشهد سکونت کرد و در پايان تهران را برای اقامت برگزيد و در مدرسه مروی به تدريس پرداخت. او با مجامع و شخصيتهای علمی داخلی و خارجی رابطه برقرار کرد و صدها سخنرانی مهم در حوزه فرهنگ و فلسفه و معراف الهی در محافل دينی و علمی ايراد نمود.
علاقه فراوان وی به مولانا جلال الدين رومی و کتاب مثنوی معنوی سبب شد که به شرح گسترده افکار و انديشههای مولوی بپردازد و کشف الابيات مثنوی را به عنوان «از دريا به دريا» فراهم آورد. پس از آن، به شرح و تفسير درازدامنی از کتاب شريف «نهج البلاغة» دست يازيد و پروپيمانترين تفسير فارسی اين کتاب را نوشت.
وی که در سال 1377 برای درمان بيماری خود، به انگلستان رفته بود، همانجا در گذشت و پيکرش به مشهد آورده شد و پس از آيين تشييع باشکوهی در رواق درالزهد حرم مطهر امام رضا (ع) به خاک سپرده شد.
20- حافظيان ـ سيد ابوالحسن (1282-1360 ش)
در مشهد زاده شد و در همين شهر به فراگيری ادبيات و طب و فقه و اصول اخلاقی پرداخت. به سير و سلوک رو آورد و علوم غريبه را فرا گرفت و از محضر بزرگانی چون مرحوم شيخ حسنعلی اصفهانی بهره برد.
در مراودهاش با مرحوم حاج شيخ مجتبی قزوينی با شخصيت برجسته سيد موسی زرآبادی آشنا شد و به شوق ديدار وی راه قزوين را در پيش گرفت. پيرامون اين سفر، خودش چنين سروده است:
... حاليا يک سفر به قزوين کن
قلب پاکيزه را تو تزيين کن
بين چه دريای علم و فضل و کمال
واقف رازها ز قبل سؤال
رادمردی بزرگمرد و عليم
صاحب نفس مطمئن و حکيم
چون رسيدم به خدمتش حيران
شدم از آن فرشته انسان...
علاقه به دانشهای کمترشناخته شده بشری و گرايش به رياضتهای انسانساز او را به سرزمين رازآلود هندوستان کشانيد. در همانجا، و دقيقاً در پی رياضتهای طولانی بر فراز تپه «صوفی پوره» واقع در دامنه کوه ترال کشمير بود که به نگارش مهمترين اثر خود، يعنی «لوح محفوظ» پرداخت.
او در هند با دختر يکی از ايرانيان مقيم در آن سرزمين ازدواج کرد و در سال 1320 ش به ايران بازگشت و سالها در يکی از حجرههای فوقانی صحن عتيق حرم امام رضا(ع) به عبادت مشغول شد.
يکی از مهمترين آثار بهجامانده از وی، طراحی و ساخت ضريح مطهر امام رضا(ع) است که تا همين چندی پيش بر مزار پاک آن امام نصب بود.
وی در سال 1360 ش درگذشت و در رواق دارالسرور آستان مقدس رضوی به خاک سپرده شد.
21- حجت طباطبائی ـ سيد محمدباقر (1298- 1380 ش)
وی از تبار فقيه نامدار تشيع مرحوم صاحب رياض است و پدر و عمويش ازمراجع تقليد شهر مقدس کربلا بودند. او نزد بزرگانی چون آيات عظام سيدابوالحسن اصفهانی، بروجردی و ميلانی درس خواند و از همه آنها اجازه اجتهاد گرفت.
در پی ازدواج با دختر مرحوم آيةالله حاج شيخ مرتضی آشتيانی به مشهد کوچيد و در جلسات درس مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينی حاضر شد و تا پايان عمر در مشهد ماند و به تدريس علوم و معارف اسلامی پرداخت.
وی در دی ماه 1380 ش و در پی ايست قلبی به سرای جاودان شتافت و پيکر پاکش در صحن آزادی حرم مطهر امام رضا(ع) دفن شد.
22- حرّ عاملی ـ محمد (1033-1104 ق)
شيخ محمد معروف به حرّ عاملی، از بزرگان فقه جعفری و نامداران حديث شيعه است. وی در مَشغری، يکی از روستاهای ناحيه بقاع لبنان زاده شد و نزد عمويش شيخ محمد حرّ و شيخ علی دايی پدرش، و زين الدين صاحب کتاب معالم الدين دانش آموخت. به اغلب کشورهای اسلامی سفر کرد، چندبار حج گزارد، در راه خراسان مدتی در اصفهان ماند و به دربار شاه سليمان صفوی آمدوشد داشت. در حدود سال 1080 ق به مشهد آمد و 24 سال در جوار مزار منور امام رضا(ع) زيست. مهمترين اثرش يعنی کتاب معروف «وسائل الشيعة الی تحصيل مسائل الشريعة» هنوز هم يکی از محورهای مطالعاتی حديث شيعه در حوزههای علميه است. کتاب «الجواهر السنية» نيز مجموعهای از احاديث قدسی است که با تلاش وی گردآوری شده و کتاب «هداية الامة الی احکام الائمة» هم گزيدهای از همان کتاب وسائل اوست که بيشتر احاديث فقهی را در خود دارد.
شيخ با اين نوشتهها و ديگر آثار گرانسنگ خود، خدمت بزرگی در ماندگاری احاديث شيعه و پاسداشت ميراث پربار کرده است. وی در پايان سالهای پايانی عمر، تمام تلاش خود را مصروف نوشتن شرحی بر کتاب وسائل کرد، ولی به نگارش کامل آن موفق نشد.
شيخ در 21 رمضان 1104 ق در مشهد درگذشت و در يکی از غرفههای زيرين صحن عتيق حرم مطهر امام رضا(ع)، به خاک سپرده شد.
23- حسينی تهرانی ـ سيد محمد حسين (1345-1416ق)
علامه سيدحمد حسين، فرزند مرحوم آيةالله حاج سيد محمد صادق نخست در يکی از رشتههای صنعتی دانش آموخت، ولی در سفر به مشهد به دست مرحوم آيةالله ميرزا محمد تهرانی، صاحب مستدرک بحارالانوار که از علمای عصر و دايی پدری وی بود، به لباس روحانيت درآمد و به تحصيل علوم الهی روی آورد. در سال 1364 ق به قم رفت و در مدرسه حجت اقامت گزيد و به شاگردان علامه طباطبائی پيوست. همزمان اصول و فقه را از ديگر بزرگان حوزه فرا گرفت و در سال 1370 ق برای پيمودن پلههای بالاتر علمی، راهی نجف شد.. هفت سال بعد به تهران بازگشت و در مسجد قائم خيابان سعدی به نشر احکام اسلامی و ارشاد مردم و تهذيب نفوس پرداخت و پس از 24 سال، در سال 1400 ق رهسپار مشهد مقدس شد و تا واپسين دم عمر در اين جا ماند و به تربيت شاگردان بسيار و نگارش کتابهای فراوان پرداخت. آثاری چون، الله شناسی، امام شناسی، معادشناسی، مهر تابان، لب اللباب و.... در شمار کتابهای ارزشمند اوست.
سرانجام در سال 1416 ق به رحمت ايزدی رفت و پيکر مطهرش پس از تشييعی باشکوه در جوار مزار مولايش امام هشتم(ع) در ضلع جنوب شرقی صحن انقلاب دفن شد.
24- خادمی اصفهانی ـ سيد حسين (1280-1363ش)
آيةالله سيد حسين خادمی فرزند سيد ابوجعفر و نوه آقا سيد صدرالدين عاملی است. در اصفهان زاده شد و مقدمات را نزد شيخ علی يزدی و آقا ميرزا اردستانی و آقا ميرزا احمد اصفهانی فرا گرفت. سطح را از آخوند ملاعبدالکريم جزی و حاج سيد علی نجف آبادی و کفايه را در محضر آيةالله سيد محمد نجف آبادی آموخت. برای فراگيری درس خارج نزد حاج ميرزا محمدصادق يزدآبادی زانو زد. آن گاه به نجف رفت و از درس آيات عظام سيدابوالحسن اصفهانی و آقا ضياء عراقی بهره برد و کلام را در حلقه درسی آيةالله شيخ جواد بلاغی و رجال را از آيةالله آقا سيد جواد ابوتراب خوانساری آموخت.
سال 1347 ق به اصفهان بازگشت و در مدرسه صدر به تدريس و اقامه جماعت پرداخت. در جريان کشف حجاب با حکومت وقت مبارزه کرد و از آغاز اوجگيری انقلاب اسلامی، منزل وی در اصفهان محل برگزاری مجالس سخنرانی و تحصن انقلابيون بود.
از سوی امام خمينی، مأمور رسيدگی به امور حوزه علميه اصفهان شد و در کنار فعاليتهای اجتماعی، به تأليف کتب و آثاری در زمينه مسائل فقه و اصول پرداخت.
20 اسفند 1363، پس از يک دوره بيماری طولانی، در 86 سالگی درگذشت و پيکرش را پس از تشييع به مشهد آوردند و در رواق دارالسلام حرم مطهر امام رضا(ع) دفن کردند.
25- خالصی ـ محمد مهدی (1276- 1343ق)
آيةالله شيخ محدمهدی خالصی، فرزند شيخ حسين در «کرخ» کاظمين به دنيا آمد. بعد از فراگيری مقدمات در زادگاه خود، به دستور پدر، برای شرکت در درس ميرزا حبيب رشتی و آخوند خراسانی به نجف رفت، سپس برای حضور در درس ميرزا محمدحسن شيرازی راهی سامرا شد. با اخذ درجه اجتهاد به کاظمين بازگشت و به تدريس آموختههای علمی خود پرداخت. شيوه تدريس خاص او، جمع زيادی را به محضرش کشانيد و بيان نافذ و تقوا و نفوذ روحانیاش در ميان مردم، بيت او را به پناهگاه معنوی مؤمنان بدل کرد.
او که مرد سياست بود، در همه امور اجتماعی تأثير میگذاشت و در نهضت مشروطيت ايران و برپايی نظام پارلمانی در دولت عثمانی هم نقشآفرين بود. وی سالها با نفوذ و حضور انگليس در عراق مبارزه کرد و در سال 1341 ق به دستور دولت دستنشانده عراق دستگير و به جزيره «هنگام» هند تبعيد شد ولی با تظاهرات طرفدارانش، پيش از پياده شدن از کشتی، او را به يمن بردند و از آن جا در مراسم حج شرکت کرد و در همان مراسم، از سوی هيأتهای اعزامی دولت ايران، به ايران دعوت شد. در پی پذيرش اين دعوت با کشتی به بندرعباس آمد و به هنگام پياده شدن، هدف 12 گلوله از سوی يکی از افسران انگليسی و يکی از کارمندان شرکت نفت انگليس قرار گرفت.
در اعتراض به اين حادثه، علمای مقيم عتبات با راهنمايی آيةالله نائينی و سيدابوالحسن اصفهانی راهی ايران شدند. خالصی پس از رهايی از زخم اين عمليات تروريستی، ابتدا به قم و اصفهان و آن گاه به مشهد آمد و در اين جا مورد استقبال مردم و سردار اسعد بختياری استاندار خراسان قرار گرفت.
آثار علمی فراوانی از وی به جا مانده که بسياری از آنها بارها به چاپ رسيده است.
وی در روز 11 رمضان 1343ق در مشهد به ديار باقی شتافت و پيکرش در حجره پشت صفه غربی رواق دارالسياده حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
26- خامنهای ـ سيد جواد (1313- 1406 ق)
آيةالله سيدجواد خامنهای فرزند آيةالله سيدحسين، عالم بزرگ و امام مسجد جامع تبريز، در نجف به دنيا آمد و همراه خانواده، در کودکی به تبريز کوچيد. سالهای نوجوانی را در رويدادهای مهم مشروطيت گذرانيد و مصلوب کردن بزرگان تبريز در روز عاشورا به دست روسها را به چشم خود ديد.
تا سال 1336 ق که به مشهد آمد، در تبريز به تحصيل مشغول بود و در مشهد از محضر برزگانی چون ميرزا محمد آقازاده، حاج آقا حسين قمی و حاج فاضل خراسانی بهره برد.
در سال 1345 ق رهسپار نجف شد و درس آيات عظام ميرزای نائينی و سيدابوالحسن اصفهانی را دريافت، سپس به مشهد بازگشت و پس از ازدواج با دختر مرحوم آيةالله حاج سيد هاشم نجف آبادی، در همين شهر ماندگار شد. حضرت آيةالله سيدعلی خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی و سه فرزند پسر و يک دختر، ثمره اين ازدواج است.
ايشان سالها در مشهد به تدريس و اقامه جماعت مشغول بود و در دوران مبارزات مردم دلير ايران، به دليل نقش فرزندانش در رهبری انقلاب، رنج بسياری را به جان خريد.
وی در 15 تيرماه 1365ش برابر با 28 شوال 1406 ق در مشهد درگذشت و پيکرش پس از تشييعی گسترده، در رواق توحيدخانه به خاک سپرده شد.
27- خراسانی ـ ملاهاشم (1284- 1352 ق)
اين فقيه و تاريخنگار، فرزند مرحوم محمدعلی بود که نامآوریاش در فقه، مردم را به پيروی از او واداشته بود. وی در مشهد زاده شد، به نجف رفت و پس از فراگيری علوم حوزه به مشهد بازگشت و به تدريس و تأليف رو آورد و کتابهای سودمندی را به نگارش کشيد. از معروفترين آثارش کتاب «منتخب التواريخ» به فارسی است که در آن بيشتر رخدادهای روزگار خود، به ويژه به توپ بسته شدن حرم مطهر به دست نيروهای روس را به تفصيل بازگفته است.
وی در 68 سالگی بدرود حيات گفت و در رواق دارالحفّاظ به خاک سپرده شد.
28- دامغانی ـ محمدکاظم (1316- 1401 ق)
وی در روستای شمس آباد دامغان پا به عرصه هستی نهاد و در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و با دشواری بسيار به فراگيری دانش پرداخت و برای ادامه تحصيل به مشهد آمد. پس از چندی اقامت در منزل يکی از خويشان، در مدرسه دو درب حجرهای گرفت و نزد ميرزا عبدالجواد اديب نيشابوری و فاضل بسطامی با علوم ادب آشنا شد. کتاب قوانين را نزد مرحوم شهرستانی، سطوح را خدمت شيخ حسن برسی و شيخ محمد قوچانی و شيخ محمد نهاوندی آموخت و محضر بزرگانی چون مرحوم آقازاده، ميرزا مهدی اصفهانی و حاج آقا حسين قمی را درک کرد و از ميرزای نائينی، سيدابوالحسن اصفهانی، اجازه اجتهاد گرفت و از شيخ آقابزرگ تهرانی و علامه سمنانی و مرحوم بروجردی، مجاز به روايت شد.
وی در مشهد کرسی تدريس داشت ولی پس از واقعه مسجد گوهرشاد خانهنشين شد و از همه مشاغل درسی و قضايی کناره گرفت. تنها پس از شهريور 1320 ش بود که حاضر شد برای بازسازی حوزه علميه مشهد پا پيش نهد.
صراحت لهجه و پرهيز از تظاهر، از ويژگیهای او بود.
وی در سال 1401ق برابر با 1360 ش درگذشت و در رواق دارالزهد حرم مطهر امام رضا(ع) دفن شد.
29- زاهدی ـ جعفر (1335- 1419ق)
نياکان وی اهل بروجرد و مقيم مشهد بودند و او در مشهد زاده شد. ادبيات عرب را نزد شيخ محمد تقی شاهرودی و شيخ محمد کاظم دامغانی و شيخ حسن هروی و اديب دوم خواند و سطح را در محضر شيخ هاشم و شيخ مجتبی قزوينی فرا گرفت.
پس از فراگيری درس خارج در محضر بزرگان، از سال 1337 ش به تدريس در دانشکده معقول و منقول (الهيات) دانشگاه فردوسی مشهد پرداخت و شاگردان بسياری را تربيت کرد.
وی به دليل داشتن مقام ارجمند علمی، موفق به دريافت اجازه روايی از عالمان فراوانی شد.
از سال 1356 ق در مدرسه نواب و خيراتخان به تدريس فقه و اصول و تفسير و حکمت پرداخت و کتابهای آموزنده بسياری را نگاشت. وی در سال 1419ق برابر با 1377 ش در سن 84 سالگی در مشهد به سرای باقی شتافت.
30- سبزواری ـ حسين (1309- 1386 ق)
آيةالله حاج ميرزا حسين سبزواری مشهور به فقيه سبزواری فرزند آيةالله ميرزا موسی، در شهر سامراء به دنيا آمد و در سال 1318 ق همراه پدرش راهی سبزوار شد و در آنجا مشغول تحصيل شد و هشت سال بعد به مشهد آمد و در مدرسه فاضلخان حجره گرفت و در محضر بزرگان دانشوری چون حاج شيخ حسن برسی، ميرزا محمدباقر مدرس رضوی، ميرزا عبدالجواد اديب نيشابوری و ديگران علم آموخت.
پس از ازدواج بار ديگر به سبزوار بازگشت و شش سال در آنجا ماند و ضمن تدريس، خارج فقه و اصول را از محضر پدر و حکمت را از افتخارالحکماء، شاگرد حاج ملاهادی سبزواری فرا گرفت. آن گاه به نجف رفت و در پيشگاه ميرزای نائينی و سيد ابوالحسن اصفهانی و آقا ضياء عراقی و حاج سيد محمد فيروزآبادی زانو زد و با دريافت اجازه اجتهاد از آنان، به «فقيه سبزواری» مشهور شد.
با پيمودن اين پلههای دانشاندوزی، به درخواست سبزواريان، به خراسان آمد و در مشهد اقامت گزيد و به تدريس اقامه جماعت و خدمات اجتماعی پرداخت. مدرسه باغ رضوان، تکيه سيدها، تکميل درمانگاه رازی، احداث 120 باب منزل در خيابان نخريسی و 25 باب در خيابان خواجه ربيع، برای اسکان سيلزدگان، و ساخت دهها باب مسجد در سطح شهر مشهد، از کارهای عام المنفعه اوست. در شمار اقدامات خيرخواهانه او بايد از تهيه زمين و احداث دهها باب منزل برای طلاب، در منطقهای از شهر مشهد که اينک به نام «کوی طلاب» مشهور است، ياد کرد.
وی در 77 سالگی، درگذشت و در گورستان عمومی باغ رضوان در ناحيه شمالی حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
31- سعيدی کاشمری ـ محمد صادق ( 1312- 1375ش)
آيةالله شيخ محمدصادق سعيدی کاشمری فرزند شيخ علامحسين، از محققان و مفسران و لغتشناسان معاصر خراسان است. وی در روستای فرشه از توابع کاشمر زاده شد و تا سيزده سالگی در محضر پدر به آموزش پرداخت. سپس به کاشمر رفت و نزد برادر بزرگش به تحصيل ادامه داد.
در سال 1335ش از سوی آيةالله امامی نوری، رياست حوزه علميه کاشمر راهی نجف شد و در مدرسه طباطبائی يزدی سکونت يافت و از محضر آيةالله خوئی، سيد عبدالاعلی سبزواری، ميرزا باقر زنجانی و علامه فانی اصفهانی بهره برد. و توفيق داشت که از شيخ آقابزرگ تهرانی اجازهنامه روائی بگيرد.
وی در سال 1343 برای تجديد ديدار به ديار خود بازگشت، و به اصرار مرحوم امامی نوری، در کاشمر ماندگار شد. با ماندن وی، حوزه کاشمر و سه مدرسه علميهاش رونقی تازه يافت. مرحوم سعيدی تا سال 1362ـ که به مشهد آمد ـ در شهر خود اقامت کرد و علاوه بر پرداختن به امور علمی و نگارشی، حدود سی بنای خيريه، اعم از مسجد و مدرسه و حسينيه و درمانگاه و صندوق قرضالحسنه ساخت. تسلط او به ادبيات به گونهای بود که هزاران بيت شعر عربی و فارسی را از حفظ داشت و کفايةالاصول و تفسير قرآن را بسيار زيبا و جذاب تدريس میکرد.
وی در 19 ارديبهشت سال 1375 در مشهد به رحمت خدا رفت و در رواق دارالزهد حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
32- سيستانی ـ سيد علی ( م 1340 ق)
آيةالله حاج سيد علی، فرزند سيد محمدرضا حسينی سيستانی از فقيهان و عالمان و مجتهدان بلندپايه عصر خود بود. در نجف از محضر ملاعلی نهاوندی علم آموخت، به سامرا رفت و در ملازمت آيةالله ميرزا محمد حسن شيرازی و سيد اسماعيل صدر به مقامات علمی و پارسايی دست يافت و در شمار مردان خوشخلق و غيور و سليمالنفس در آمد.
حدود سال 1318 ق به ايران آمد و در خانه محقری در مشهد ساکن شد و در مسجد گوهرشاد به اقامه جماعت و ارشاد مردم و تدريس فقه و اصول پرداخت. دوره مشروطه با آخوند خراسانی و ميرزای نائينی مکاتبه و تبادل نظر داشت و نسبت به برخی از شعارها و اهداف مشروطهخواهان معترض بود از همين رو، مورد تهاجم آنان قرار گرفت و چندی را در زندان به سر برد. در شب 13 رمضان 1340 به طور ناگهانی درگذشت و در رواق دارالحفّاظ حرم مطهر امام رضا عليهالسلام به خاک سپرده شد.
33- شاهرودی ـ سيد حسين (1315- 1410 ق)
وی در يکی از روستاهای شاهرود زاده شد و پس از تحصيل مقدمات در شاهرود، رهسپار نجف گرديد و از محضر بزرگان آن حوزه بهره برد و تقريرات فقه و اصول دو تن از اساتيد خود، يعنی آيةالله سيد محمود شاهرودی و آيةالله سيد ابوالقاسم خوئی را به رشته تحرير کشيد و پس از رسيدن به درجه اجتهاد به مشهد آمد و در مسجد حوض لقمان به اقامه جماعت و تدريس پرداخت.
روز 8 آبان 1368 ش درگذشت و پيکر پاکش پس از تشييعی باشکوه، در رواق دارالسياده حرم مطهر امام هشتم(ع) به خاک سپرده شد.
34- شهرستانی ـ سيد عبدالرضا (1340- 1418ق)
علامه سيدعبدالرضا حسينی مرعشی شهرستانی فرزند سيد زين العابدين، دانشمندی فاضل و چهرهای پارسا و پرهيزکار بود. وی در کربلا زاده شد و همانجا به تحصيل کتابهای سطح حوزه علميه و فراگيری هيئت و رياضيات پرداخت.
خارج فقه و اصول را در حلقه درسی آيات سيدميرزا مهدی شيرازی، سيد محمدهادی ميلانی، سيد عبدالحسين حجت و شيخ مرتضی آشتيانی آموخت و در سال 1356ق در صحن و سرای حضرت ابوالفضل العباس(ع) به تدريس و اقامه جماعت پرداخت.
با هدف آموزش دينی و فقهی جوانان و تعليم تفسير و عقايد، مدرسه حضرت امام جعفر صادق(ع) را در کربلا راه انداخت و در بنيانگذاری مؤسسه خيريه، درمانگاه کودکان و کتابخانه جعفريه در مدرسه هنديه کربلا، با ديگر آيات عظام همکاری کرد. در سال 1370ق گروه فرهنگ دينی را شکل داد و در رويارويی با انديشههای و افکار مارکسيستی تلاش فراوانی کرد. روشنبينی او سبب شد که در حمايت از مبارزات اعراب بر ضد اسرائيل و همچنين پشتيبانی از نهضت مردمی و اسلامی ايران عليه رژيم ستمکار پهلوی، کوشا باشد و با روشهای گوناگون، اين حقطلبیها را بستايد و ديگران را به حمايت از آنان فرا خواند.
به دنبال مخالفت با روشها و سياستهای جنايتکارانه رژيم بعثی عراق، راهی ايران شد و حدود بيست سال آخر عمر پربار خود را در مشهد مقدس سپری کرد. از وی آثار ارزنده و آموزنده بسياری به جا مانده است.
آيةالله شهرستانی در روز 28 ربيع الاول 1418ق برابر با 12 مرداد 1376ش در مشهد درگذشت و پيکرش، پس از تشييع در صحن آزادی حرم مطهر امام رضا عليهالسلام دفن شد.
35- شيرازی ـ ابوالحسن (1293- 1379ش)
آية الله شيخ ابوالحسن شيرازی (مقدسی) در يکی از توابع داراب استان فارس به نام کوهستان زاده شد. پدرش مهدیقلی خان از متنقذين محل بود. مقدمات را در داراب و اصطهبانات و سطوح عاليه و بخشی از فلسفه را در شيراز فرا گرفت. سپس راهی مشهد شد و بهويژه از محضر آيةالله ميرزا مهدی اصفهانی بهره فراوان برد. آن گاه به نجف کوچيد و در آنجا به دريافت اجازه اجتهاد نايل شد. پس از مراجعت به ايران، اندکی در قم ماند، و سرانجام در سال 1340 به مشهد آمد و به تدريس و تربيت طلاب و ديگر خدمات اجتماعی بهويژه برای طلاب و اقشار کمدرآمد جامعه رداخت.
وی از عالمانی بود که در اوج انقلاب اسلامی، شرکت گستردهای در اين قيام مردمی داشت. به نمايندگی مردم مشهد در مجلس خبرگان قانون اساسی و خبرگان رهبری برگزيده شد و چندی پس از پيروزی انقلاب، حکم امامت جمعه شهر مقدس مشهد را از امام خمينی دريافت کرد.
وی پس از عمری خدمت خااصانه و جهاد خستگی ناپذير، در 16 مرداد 1379 ش برابر با 5 جمادی الثانی 1421 ق در 86 سالگی بدرود حيات گفت و در رواق دارالزهد حرم مطهر امام هشتم (ع) به خاک سپرده شد.
36- شيرازی ـ سيد عبدالله (1271- 1363ش)
آيةالله العظمی سيد عبدالله شيرازی فرزند آيةالله سيد محمد طاهر موسوی، در شيراز به دنيا آمد. وی مقدمات علوم اسلامی و عرفان و ادب را در محضر پدر گرامی خويش، و شيخ علی ابوالوردی و ميرزا محمد صادق مجتهد و حاج شيخ رضا ثامنی فرا گرفت و در سال 1333 ق راهی نجف شد. با سکونت در مدرسه آخوند خراسانی، درس آيات عظام ضياءالدين عراقی و ميرزای نائينی را درک کرد و پس از چندی، استادی توانمند شد و جمع زيادی از قضلای ايرانی و عراقی و لبنانی و هندی حوزه نجف بر گرد ايشان فراهم آمدند.
به سال 1306 ش، در حالی که اجازه اجتهاد مطلق را از آقا ضياء عراقی دريافت کرده بود، راهی وطن شد. در ماجرای کشف حجاب، از قم راهی مشهد شد و در شورای علمای مشهد که در منزل آيةالله سيد يونس اردبيلی داير بود، شرکت کرد. پس از کشتار مسجد گوهرشاد وی نيز همراه گروهی از علمای مشهد دستگير و راهی تهران شد و پس از پنج ماه حبس، در سال 1315ش راه حوزه نجف را در پيش گرفت.
آيةالله سيدابوالحسن اصفهانی در يادداشت سال 1323 ش خود، وی را شخصی شايسته مرجعيت خواند و از مردم خواست که در امور دينی خود به وی مراجعه کنند. متاب «انيس المقلدين» رساله عمليه او برای مقلدين است.
آيةالله شيرازی با اين که در عراق سالکن بود، در جريان نهضت ملی، و نيز در ماجرای مخالفت با لايحه انجمنهای ايالتی و ولايتی از مطالبات مردم مسلمان ايران حمايت کرد و سرانجام با روی کار آمدن و اعمال فشار حکومت بعث عراق، در سال 1354 ش. آن کشور را به قصد ايران ترک کرد و پس از سفر به شيراز و قم، در مشهد ساکن شد و به تدريس و ارشاد مردم پرداخت و در ايام انقلاب اسلامی ايران، هماهنگ با امام خمينی، خانه وی ملجأ همه مردم مجاهد و انقلابی مشهد بود.
در عرصههای فکری و فقهی، کتابهای بسيار نوشت و طلاب بسياری را تربيت کرد، در عرصههای اجتماعی خدمات شايانی به طلاب و عموم مردم مشهد کرد که هنوز آثار آن به شکل مراکز آموزشی و پژوهشی و درمانی و خدماتی باقی است، در زمينههای سياسی نيز نقشآفرينی درخشانی از خود بروز داد.
وی در نيمه شب ششم مهرماه 1363 در 92 سالگی در مشهد درگذشت و پيکر وی پس از تشييعی باشکوه در رواق پشت سر مبارک امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
37- عابدزاده ـ علی اصغر (1290- 1365ش)
حاج علی اصغر عابدزاده پس از شهريور سال 1320 وارد حوزه علميه شد و پس از کسب مقدمات، عمدتاً از محضر عالم آگاه مرحوم شيخ هاشم قزوينی بهرهمند بود. وی در کنار تحصيل، کارگاه کوچکی را نيز اداره میکرد و در آن آيينههای جيبی با قاب حلبی نقش برجسته میساخت همزمان جمعی را به نام «انجمن پيروان قرآن» گرد هم آورد که بهزودی دارای شعبههای بسياری شد. او از سرمايه شخصی خود، به تأسيس بنای «مهديه» در بالاخيابان مشهد پرداخت که در آن، افزون بر برگزاری مراسم مذهبی، دروس عربی و مذهبی نيز ارائه میشد. از طريق اين مؤسسه، گاه به نيازمندان نيز کمکهايی صورت میگرفت. مهمترين مراسمی که در اين بنا برپا بود، آيين باشکوه جشن نيمه شعبان بود که آوازهای گسترده داشت و اعضای انجمن، از هفتهها قبل، به آمادهسازی محل میپرداختند و در حين مراسم، بسياری از دانشآموختگان آن مرکز آموزشی برنامههای مذهبی را اجرا میکردند.
در زمان نهضت ملی شدن نفت، مشهد نيز يکی از کانونهای اين مبارزات بود و اين مرکز در کنار مراکز ديگری همچون کانون نشر حقايق اسلامی، با تشکيل ائتلافی مردمی، به نقشآفرينی پرداختند.
وی مردی ديندار، زاهدپيشه، سخنور، و دارای احترامی خاص و ارادهای استوار بود و بر پايه همين عزم مردانه، در صدد برآمد که به نام هريک از چهارده معصوم، بنای مخصوصی بسازد و آن را مرکز کوششهای فرهنگی و دينی و آموزشهای مذهبی و محل برگزاری مراسم جشن و عزاداری قرار دهد. از اين رو، پس از «مهديه»، به ترتيب، ساختمانهای «عسکريه»، «نقويه»، «جواديه»، «کاظميه»، «جعفريه»، «باقريه»، «سجاديه»، «حسينيه»، «حسنيه»، «فاطميه» و «علويه» را ساخت که هريک به مدرسهای برای تربيت دانشآموزان بدل شد.
بناهای مهديهای که در تهران و مشهد و ديگر جاها به وجود آمد، همه با الهام از همين ايده و اقدام حاج اصغر عابدزاده بود.
وی در سال 1365 شمسی پس از يک دوره بيماری، در مشهد درگذشت و پيکرش در بنای مهديه، واقع در يکی از کوچههای غربی آرامگاه نادری مشهد به خاک سپرده شد.
38- عارف الزين ـ احمد (1262- 1339 ش)
شيخ احمد عارف الزين مدير دانشمند مجلهی اسلامی «العرفان» از علمای مبرز شيعی مذهب لبنان بود که در مهرماه 1339 همراه سه نفر ديگر از علمای لبنانی برای زيارت حرم مطهر امام رضا(ع) به مشهد آمد و در سن 79 سالگی در مشهد دچار حملهی قلبی شد و درگذشت. او پيش از آمدن به مشهد، در صحبتی که با امام موسی صدر داشت، اين اتفاق را پيشبينی کرده بود.
وی در روستای شحور لبنان زاده شد و برای تحصيل به صيدا رفت و پس از کسب علوم دينی، به انتشار مجلهی «العرفان» پرداخت که در آن به مسائل اجتماعی و سياسی لبنان اشاره داشت. در 30 سالگی روزنامهی «جبل عامل» را انتشار داد و پس از دستگيری، هر دو نشريهی وی توقيف شد، اما پس از رهايی مجله را به راه انداخت تا اين که در 46 سالگی تبعيد شد و تا 53 سالگی در زندان و تبعيد بود. پس از بازگشت دوباره به صيدا، نشر العرفان را در برنامهی کار خود قرار داد و افزون بر آن به نشر کتابهای اسلامی همچون تفسير مجمع البيان و تفسير آلاء الرحمن پرداخت.
39- عبائی ـ حسين (1292- 1374ش)
آيةالله حاج ميرزا حسين واعظ عبائی در تبريز به دنيا آمد و چون ولادتش اندکی پس از درگذشت پدر بود، نام وی را بر فرزند نهادند. در 18 سالگی به مشهد آمد و در حوزهی درس حاج شيخ هاشم قزوينی، سيد يونس اردبيلی، ميرزا مهدی اصفهانی و حاج سيد جواد خامنهای شرکت کرد و همسری از سادات رضوی برگزيد و همهی زندگی خود را وقف کارهای تبليغی و تربيتی نمود . پی از درگذشت برادر همسرش آيةالله حاج سيد علی رضوی، به اقامهی جماعت در مسجد معروف ملاحيدر مشهد پرداخت و تا سالهای آخر عمر پربرکت خويش به امامت در اين مسجد ادامه داد. وی از مدافعان و حاميان پايدار انقلاب و رهبری امام خمينی بود و از زراندوزی و توجه به ماديات دنيا پرهيز داشت و گسستن از ماديات را از ضروريات ايمان میدانست و خود همهی عمر را در پارسايی سپری کرد. او در 30 رجب سال 1416 ق / 1374 ش درگذشت و در ضلع شمال غربی صحن آزادی حرم مطهر امام رضا(ع) دفن شد.
40- عصار ـ سيد محمد (1264- 1356 ق)
علامه سيد محمد تهرانی لواسانی، که به «عصار»، «ناظم» و «آشفته» تخلص میکرد از چهرههای بلندآوازهای است که در تهران به دنيا آمد و پس از تحصيل در محضر بزرگانی چون ميرزای شيرازی و ميرزای نائينی و ميرزای آشتيانی و آخوند ملامحمدکاظم خراسانی در نجف و رسيدن به درجهی اجتهاد، راهی مشهد شد و با اين که يک چشم خود را از دست داده بود، به تدريس و تأليف پرداخت.
وی افزون بر نگارشهايی در اصول و فقه، پيرامون موضوعات فلسفی و عرفانی نيز تأليفاتی دارد که از اين ميان میتوان به حاشيه بر منظومه ملاهادی سبزواری و شرح منظوم گلشن راز اشاره کرد. برخی از آثار وی همچنان به صورت مخطوط، در گنجينهی آستان قدس رضوی نگهداری میشود. وی در سال 1356 قمری در مشهد درگذشت و در صحن نو (آزادی) به خاک سپرده شد. سيد محمد کاظم عصار، فرزند اوست.
41- علم الهدی ـ سيد ابراهيم ( م 1378 ش)
آيةالله حاج سيد ابراهي» علمالهدی سبزواری در سبزوار زاده شد و دروس سطح را در همانجا آموخت در همان شهر، با مبانی کلام و حکمت در محضر شاگردان ملاهادی سبزواری آشنا شد. سپس به نجف رفت و از محضر اساتيدی همچون آيات عظام خوئی، حاج آقا حسين قمی و ميلانی بهره برد. با عزيمت آيةالله ميلانی به مشهد، در سال 1333 او نيز راه مشهد را در پيش گرفت، و هر روز پس از پايان درس استاد، در مسجد گوهرشاد به تقرير درس او میپرداخت. با درگذشت آيةالله ميلانی کرسی درس مستقل داشت و به ژرفنگری در مسائل اصولی شهره بود.
وی بسيار سادهزيست و فروتن بود و طبعی شوخ داشت. بيش از سی سال در مسجد فرش فروشها (مسجد حوض چهلپايه) در بازار بزرگ فرش مشهد اقامه جماعت کرد و گرهگشای مسائل مردم و مشکلات قاضيان بود. در روز 13 آذر 1378 ش، پيکرش را از همان مسجد تشييع کردند و در حرم امام رضا عليه السلام مدفون کردند.
42- عيدگاهی ـ مرتضی (1303 – 1392 ق)
حاج شيخ مرتضی واعظ شهيدی عيدگاهی از وعاظ بهنام خراسان بود. وی ادبيات را در محضر ميرزا عبدالجواد اديب نيشابوری آموخت و فقه و اصول را از درس حضرات آيات ميرزا محمد آقازاده و شيخ مرتضی آشتيانی برسی بهره برد و علوم عقلی را نزد پدرش آيةالله حاج شيخ عبدالرحيم فرا گرفت. توانايی وی در وعظ و خطابه و دقت و ذوق او در بيان احاديث امامان عليهمالسلام، چندان بود که به «ثقةالمحدثين» و «شيخالخطباء» شهرت يافت.
وی در 7 ذیقعده سال 1392 زندگی را بدرود گفت و در محل رواق دارالسلام حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد. منزل وی در خيابان امام رضا(ع)، به همت بازماندگانش به حسينيهای بزرگ تبديل شده و در ايام سوگواری، مجالس باشکوهی در آن برپاست.
43- غروی اصفهانی – مهدی (1303- 1365ق)
آيةالله ميرزا مهدی غروی اصفهانی فرزند ميرزا اسماعيل در اصفهان زاده شد. مقدمات را نزد پدر و ديگر علمای اصفهان خواند، در 12 سالگی راهی نجف شد و به توصيهی آقا رحيم ارباب در آنجا با آيةالله سيد اسماعيل صدر مرتبط شد و اصول را نزد آخوند خراسانی و فقه را در آستان سيدمحمد کاظم يزدی فرا گرفت.
سير و سلوک شرعی را از مرحوم صدر آموخت و با مبانی فکری و سلوکی سيد احمد کربلايی، شيخ محمد بهاری همدانی آشنا شد. پنج سال در محضر درس ميرزای نائينی نشست و در 35 سالگی از وی اجازهی اجتهاد گرفت که مورد تأييد آقا ضيای عراقی و سيد ابوالحسن اصفهانی و شيخ عبدالکريم يزدی نيز واقع شد. از حدود 30 سالگی، و در پی تحولی روحانی، بر آن شد که ميان قرآن و عترت از يک سو و انديشههای بشری از سوی ديگر، تفکيک کند و هر يک را در جای خود مورد بررسی قرار دهد.
وی سال 1340 ق به مشهد آمد و در حوزهی علميهی اين شهر به تدريس پرداخت، و با تلاش خود موفق شد که به مکتب معارف اهل بيت عليهم السلام در اين حوزه رونق روزافزونی بخشد. باور او اين بود و برای اين مکتب مجاهدت فراوانی کرد که «جز راه اهل بيت (ع) هر مسير ديگری به گمراهی میانجامد و هر کس که هدايت را از غير آل محمد (ص) بجويد، به آن نخواهد رسيد.
ميرزا مهدی اصفهانی شاگردان بسياری را بر پايهی اين مکتب پرورش داد؛ به گونهای که او و جمع دانشآموختگان مکتب فکریاش به پيروان مکتب تفکيک شهره شدهاند و هم اينک در حوزهی فکری تشيع از وزن سنگينی برخوردار هستند.
ايشان در روز جمعه 20 ذیحجه 1365 ق بر اثر سکتهی قلبی درگذشت و و زير طاق جنوبی رواق دارالضيافه حرم امام رضا(ع) دفن شد.
44- فلسفی تنکابنی - ميرزا علی (1299 – 1384ش)
آيةالله ميرزا علی آقای فلسفی فرزند آيةالله حاج شيخ محمدرضا در تهران زاده شد. مراحل تحصيل ابتدايی را در تهران و در مکتب پدر گذرانيد و در سال 1324ش برای ادامهی تحصيل راهی نجف شد و از محضر مرحوم حاج شيخ محمد علی کاظمينی بهره برد. اندکی از درس آيةالله سيد ابوالحسن اصفهانی استفاده کرد و سرانجام به مجلس درس آيةالله سيد ابوالقاسم خوئی رفت و تا پايان زمان اقامت خويش در نجف هيچ گاه حضور در آن را از دست نداد و نخستين اجازهنامهی اجتهاد از سوی استاد برای او صادر شد.
در سال 1340 راهی ايران شد و در مسجد لرزادهی تهران به اقامهی جماعت و تدريس فقه و اصول پرداخت و ده سال بعد، بنا به درخواست مرحوم آيةالله ميلانی به مشهد کوچيد و با برپايی جلسات درس، تشنگی طلاب اين حوزه را فرو نشانيد و جان تازهای به کالبد حوزه مشهد دميده شد.
وی هرگز ارتباط مستقيم خود با مردم را رها نکرد و به همين منظور امامت جماعت مسجد بناهای مشهد (مسجد شهدا) و سخنرانی در ماه مبارک رمضان را پذيرفت و در انتخابات نخستين مجلس خبرگان برای تدوين قانون اساسی جمهوری اسلامی از سوی مردم مشهد به نمايندگی برگزيده شد.
وی پس از 85 سال زندگی، مقارن اذان ظهر روز تاسوعای سال 1427 ق، برابر با 19 بهمن 1384 ش در مشهد دار فانی را وداع گفت و پيکر پاکش پس از تشييعی باشکوه، در رواق دارالسرور حرم مطهر امام هشتم (ع) به خاک سپرده شد.
45- قزوينی – مجتبی (1318- 1386ق)
وی که فرزند شيخ احمد تنکابنی قزوينی است، از دانشوران وارستهی معاصر و از استوانههای مکتب تفکيک به شمار میرود. او در قزوين زاده شد و و سال 1330 همراه با پدر به عراق رفت و هفت سال از محضر بزرگانی چون سيد محمد کاظم يزدی، ميرزا محمد تقی شيرازی و ميرزا حسن نائينی بهره برد.
پس از بازگشت، دو سال در قزوين ماند و با انديشههای سيد موسی زرآبادی آشنا شد و به سير و سلوک رو آورد. در سال 1339 ق به قم رفت و چندی از محضر شيخ عبدالکريم حائری بهرهمند بود. با هجرت به مشهد در سال 1341ق، از معارف بزرگانی چون آقابزرگ حکيم، ميرزا محمد آقازاده، ميرزا مهدی اصفهانی و حاج آقا حسين قمی استفاده کرد و چهل سال در اين حوزه به تدريس و پرورش شاگرد پرداخت.
بيان الفرقان، در پنج جلد مهمترين اثر اوست که بيانگر ايدهها و انديشههای تفکيکی آن مرحوم به شمار میرود.
وی در روز 22 ذیحجه 1386ق برابر با 14 فروردين 1346ش در مشهد درگذشت و در ضلع غربی صحن عتيق حرم امام رضا(ع) دفن شد.
46- قزوينی ـ هاشم (1270ـ 1339 ش)
در قزوين به دنيا آمد و مقدمات و بخشی از سطح را، نخست در همانجا و سپس در تهران آموخت و عازم نجف شد و سرانجام به مشهد آمد و از محضر اساتيدی همچون آيةالله ميرزا محمد آقازاده و ميرزا مهدی اصفهانی بهره برد و خود به تدريس پرداخت و به پرورش شاگردانی نامدار دست يازيد و تأثيری شگرف بر فضای علمی و معنوی حوزه مشهد نهاد.
او نمونه برجسته يک عالم دينی و روحانی اسلامی واقعی بود؛ مردی خردمند، وارسته، متواضع، هوشيار، متعهد، شجاع، روشنبين و بيزار از عوامفريبی و انحطاطپراکنی و ارتجاعگرايی بود.
وی در جريانهای سياسی خراسان شرکت فعال داشت و در شمار مجتهدانی بود که پيش از واقعه گوهرشاد، در منزل مرحوم سيد يونس اردبيلی، به رضاخان تلگراف زدند و عمل وی را در زمينه کشف حجاب نکوهيدند؛ به همين دليل در صبح روز 12 ربيعالثانی سال 1314ش همراه ديگر امضاکنندگان نامه بازداشت شد و شبهنگام به تهران انتقال يافت و تا شهريور 1320 اجازه بازگشت به مشهد را پيدا نکرد. با سقوط رضاخان و به اصرار مرحوم ميرزا مهدی اصفهانی به مشهد بازگشت و به تدريس پرداخت. و در روز 20 ربيعالثانی 1381ق برابر با 22 مهر 1339ش در مشهد درگذشت و پيکرش در رواق دارالضيافه حرم مطهر (محل کنونی کفشداری شماره 7) به خاک سپرده شد.
47- قوچانی ـ ذبيحالله (1329ـ 1414ق)
در روستای خيرآباد مايوان زاده شد و در 13 سالگی برای تحصيل به قوچان رفت و از سال 1345ق به مشهد آمد و پس از شش سال راه نجف را در پيش گرفت و نزد مرحوم آيةالله آقا ضياء عراقی و آيةالله سيد محمود شاهرودی و سيد ابوالحسن اصفهانی به فراگيری علم پرداخت و پس از 20 سال اقامت در نجف و رسيدن به درجه اجتهاد در سال 1371ق به قوچان بازگشت.
وی در اين شهر به نشر و تبليغ احکام اسلامی و تدريس علوم دينی پرداخت و در يک دهه اقامت خود در قوچان، خدمات فرهنگی و اجتماعی شايانی به مردم اين شهر کرد که از جمله بايد به مدرسه علوم دينی محموديه فاروج اشاره داشت.
وی در دوران مبارزات اسلامی مردم مشهد، نقش آشکاری داشت و در سحرگاه روز سهشنبه 24 اسفند 1372ش برابر با 3 شوال 1414ق بر اثر سکته قلبی درگذشت و پيکرش پس از تشييعی باشکوه در صحن آزادی حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
48- کفايی ـ ميرزا احمد ( 1300 – 1391ق)
فرزند سوم مرحوم آخوند ملامحمد کاظم خراسانی و از چهرههای مطرح خراسان در قرن حاضر است که در شهر نجف زاده شد و پس از کسب مقدمات، کتاب مکاسب را نزد آيةالله سيد ابوالحسن اصفهانی و رسائل و کفايه را در محضر برادرش آيةالله ميرزا محمد آقازاده فرا گرفت و از سال 1319ق درس خارج فقه و اصول را در مجلس درس پدر حاضر شد و به درجهی اجتهاد رسيد.
سال 1329ق به ايران آمد، و به هنگام درگذشت پدرش که در همان سال رخ داد، در مشهد بود؛ بنابراين به عراق بازگشت و همين سفر سبب شد که در انقلاب مردم عراق بر ضد انگليس که به رهبری علما و مراجع صورت گرفت، شرکت جويد و در حلقهی مشاوران نزديک ميرزا محمدتقی شيرازی جای گيرد. در شمار تبعيدیهای عراق، به ايران تبعيد شد، اما پس از آزادی نيز به دعوت مردم مشهد، در اين شهر سکنی گزيد و پس از فوت برادر بزرگش ميرزا محمد آقازاده رياست حوزهی علميهی مشهد را بر عهده گرفت.
پس از شهريور 1320، و در اوج حضور قشون روس در ايران و فعاليت گروههای منحرف، با تشکيل هيأتهای مذهبی و راهاندازی دستههای عزاداری و برگزاری مجالس روضه و منبر، توانست در برابر نفوذ انديشههای روسی بايستد.
وی در طول حيات خويش علاوه بر تحقيق و تدريس، کوشش داشت که فرهنگ و مبانی دينی تقويت شود و فقر و بينوايی از جامعهی اسلامی رخت بربندد، لذا همواره کوشش داشت که روابط خود را با حاکميت کشور حفظ کند و به همين دليل مورد انتقاد و نکوهش برخی از جناحهای روحانيت بود.
در سال 1348ش برای معالجه به خارج از کشور اعزام شد و در 7 ذيقعدهی سال 1350 بر اثر سکتهی مغزی در مشهد درگذشت و جنازهاش پس از تشييعی باشکوه در توحيدخانهی حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
49- کفعمی ـ محمد (1289 ـ 1362ش)
فرزند شيخ رجبعلی محدثی خراسانی است و در محلهی عيدگاه مشهد زاده شد، مقدمات را نزد پدر خود و ميرزا عبدالجواد اديب نيشابوری و ديگران گذراند و در سال 1309ش راهی نجف شد و در شمار شاگردان حاج ميرزا حسن مشکينی و آقا ضيای عراقی و سيد ابوالحسن اصفهانی درآمد و به اجتهاد رسيد.
سال 1317ش به مشهد بازگشت و پس از دو سال اقامت در اين شهر، رهسپار زابل شد و شش سال در اين منطقهی محروم به تبليغ و ترويج مبانی دينی پرداخت. در سال 1325 عازم زاهدان شد و در آن جا به فعاليتهای گستردهی مذهبی و خدماتی پرداخت و چندين مدرسه و مسجد و حمام و کتابخانه و غسالخانه و تکيه در شهرهای زاهدان و زابل و ايرانشهر و خاش و چابهار و طبس ساخت و خانهاش پناهگاه مردم و روحانيت مبارز بود.
وی پس از انقلاب اسلامی به امامت جمعهی آن شهر منصوب شد و در بيستم تير 1362 در مشهد درگذشت و جنازهاش در صحن آزادی حرم مطهر امام رضا(ع) مقابل آرامگاه شيخ بهائی به خاک سپرده شد.
50 – کوهستانی ـ محمد ( م 1351ش)
در روستای کوهستان واقع در شش کيلومتری بهشهر مازندران به دنيا آمد و پس از فراگيری مقدمات و سطوح به مشهد کوچيد و از اين جا راهی نجف شد و پس از رسيدن به درجهی اجتهاد به ايران بازگشت و در روستای زادگاه خويش سکونت گزيد و در همان به احداث پنج مدرسهی علميه به نامهای «فضل»، «رحمت»، «فرح»، «خير» و «جمع» پرداخت و شاگردان بسياری را پروراند. وی خود دليل نامگذاری مدارس يادشده را اين گونه گفته است که چون عزم ساختن اين مدارس را کرد، از قرآن مدد خواست و اين آيه پاسخ او بود: «قل بفضل الله و برحمته فبذلک فليفرحوا هو خير مما يجمعون» (يونس/58).
کرامات بسياری را به او نسبت دادهاند که در کتابهای شرح زندگی وی آمده است.
آيةالله کوهستانی بهشهری در ربيعالاول سال 1392ق پس از چند ماه بيماری درگذشت و جنازهاش به مشهد آورده شد و در روز 9 ارديبهشت سال 1351ش در رواق دارالسيادهی حرم مطهر امام رضا(ع) دفن گرديد.
51 – مازندرانی ـ محمد صالح (1297- 1391ق)
در کربلا به دنيا آمد سنين جوانی خود را در مازندران گذراند و از محضر پدرش ميرزا فضلالله حائری مازندرانی بهرهمند شد و سپس به نجف رفت و سالها درس آخوند خراسانی و ميرزا حسين خليلی و سيدمحمد کاظم يزدی را درک کرد و به اجتهاد رسيد.
در شعر و ادب عربی و فارسی دست داشت و کفايةالاصول آخوند را به نظم در آورد. ساليانی در مازندران زيست، و واپسين سالهای عمر خود را در سمنان به تدريس و تحقيق پرداخت و در سال 1391ق برابر با 1350ش در همان جا درگذشت و جنازهاش به مشهد انتقال يافت و در رواق دارالسيادهی حرم مطهر امام هشتم(ع) به خاک سپرده شد.
52- مجتهد خراسانی ـ ميرزا حبيبالله (1266- 1327ق)
فرزند ميرزا هاشم و نوهی ميرزا هدايتالله مجتهد است. در شامگاه نهم جمادیالاولی سال 1266ق يعنی روز پيش از پايان فتنهی حسنخان سالار و محمدخان بيگلربيگی در مشهد به دنيا آمد. مقدمات را در مشهد آموخت و آن گاه به نجف رفت و در آن جا با متفکران بغداد و کاظمين هم ارتباط يافت و زبان فرانسه را فرا گرفت و از آموزههای عرفانی ميرزا مهدی گيلانی (متخلص به خديو) نيز تأثير پذيرفت و او را همراه جمعی از دوستانش به مشهد دعوت کرد و در سراچهی بيرونی منزل پدربزرگش سکنی داد و در آن جا کتابخانه و مکانی برای خلوت آنان در نظر گرفت و در پی آن کسانی گرد او آمدند و انجمنی تشکيل شد که به نام اصحاب سراچه شهرت يافت و تلاشهای آنان بازتاب گستردهای در شهر مشهد پيدا کرد و مخالفتهايی را نيز برانگيخت؛ چندان که اصحاب آن پراکنده شدند و ميرزا به سامرا رفت و در محضر درس ميرزای شيرازی نشست و مورد توجه او قرار گفرت.
وی در سال 1299ق به مشهد بازگشت و تا 17 سال به تدريس و تبليغ مشغول بود، با آيينها و رسوم نادرست تعزيهها و انحرافات شبيهخوانیها مبارزه میکرد و به تعبير برخی، رياست خراسان با او بود تا اين که در سال 1316 با عارفی به نام سيد ابوالقاسم درگزی آشنا شد و چنان از او تأثير گرفت که رياست را وانهاد و خلوت گزيد و چندی به روستاهای اطراف مشهد کوچيد.
در 27 شعبان سال 1327ق برابر با 1287ش در منطقهی بحرآباد مشهد در گذشت و پيکرش به حرم مطهر امام رضا(ع) منتقل شد و در بالای صفهی شاه طهماسب در کنار نيای بزرگوارش سيد مهدی شهيد دفن گرديد.
از او ديوان شعر پر و پيمانی به جا مانده است که برخی از اشعار آن بسيار معروف است:
امروز امير در ميخانه تويی تو
فريادرس اين دل ديوانه تويی تو
مرغ دل ما را که به کس رام نگردد
آرام تويی، دام تويی، دانه تويی تو
53- مجتهدی ـ جعفر (1303- 1374ش)
در 27 جمادی الثانی 1343ق برابر با اول بهمن 1303ش در خانوادهای بسيار متدين و مرفّه در تبريز زاده شد. از دوران کودکی به دنبال کشف حقايق و اسرار بر آمد و در قبرستان متروکهی شهر گوری فراهم ساخت و شبها را در آن به فکر و ذکر سپری میکرد. بخشی از سرمايهی پدری را در راه فراگيری علم کيميا صرف کرد تا به بينوايان کمک کند، اما ندا شنيد که: «جعفر کيميا! ما اهل بيت هستيم، اگر به دنبال آن هستی قدم بگذار و ثابت باش.» فردای آن روز، با حالی آشفته و پای برهنه، پياده رهسپار کربلا شد و پس از ورود به خاک عراق برای چندين ماه در بازداشت به سر برد، سپس يک سال در نجف به پينهدوزی پرداخت و تمام املاک خود را به مستأجران بخشيد و برای تکميل رياضت هشت سال در مسجد سهله معتکف شد، سپس هشت سال در کربلا ماند و سراسر شب را در صحن حرم مطهر امام حسين(ع) به عبادت و توسل میپرداخت.
در ايام کودتای عبدالکريم قاسم به ايران آمد و شانزده بار با پای پياده راهی سفر مشهد مقدس شد و بار آخر برای چهار سال در اين شهر اقامت گزيد و سرانجام در ششم رمضان 1416ق برابر با ششم بهمن 1374 در مشهد درگذشت و در حجرهی 24 صحن آزادی حرم مطهر امام هشتم(ع) دفن شد.
54- مجتهدی سيستانی ـ سيد محمود (1311- 1372ش)
در خانوادهای متصف به علم و تقوی در مشهد به دنيا آمد. پدرش عالم زاهد مرحوم حاج سيد محمد باقر، فرزند علامهی متقی آيةالله العظمی حاج سيد علی مجتهد سيستانی بود
مقدمات و ادبيات را از محضر اديب نيشابوری فرا گرفت و سطح را نزد آيات حاج سيد احمد مدرس يزدی، حاج شيخ هاشم قزوينی و حاج شيخ مجتبی قزوينی آموخت. درس خارج را در مجلس درس آيةالله العظمی ميلانی حاضر شد. مدتی برای فراگيری علم به حوزههای علميهی قم و نجف رفت و آخرين بخش حيات خويش را در مشهد گذراند.
محافل علمی، و مجالس مذهبی وی در مشهد از شهرت و ويژگی برجستهای برخوردار بود. ايشان سالها در مسجد ولی عصر(عج) واقع در خيابان راهنمايی مشهد به اقامهی جماعت میپرداخت.
مرحوم آيةالله حاج سيد محمود مجتهدی، برادر مرجع اعلای کنونی جهان تشيع حضرت آيةالله العظمی سيد علی سيستانی، روز يکشنبه 16 رمضان 1414ق برابر با هشتم اسفند 1372ش در سن شصت سالگی در مشهد مقدس درگذشت و پيکر مطهرش در جوار بارگاه منور امام رضا(ع) در صحن آزادی، جنب کفشداری شمارهی 9 به خاک سپرده شد.
55- مدرس يزدی – ميرزا احمد (1306- 1391ق)
در يزد به دنيا آمد و پس از آموختن مقدمات و سطح، راهی مشهد شد و در محضر درس خارج آيات سيد عباس شاهرودی و ميرزا محمد آقازاده و حاج آقا حسين قمی شرکت جست و خود سالها به تدريس شرح لمعه و قوانين و مکاسب و کفايه پرداخت.
نظم و ترتيب در درس، بیآلايشی و فروتنی او سبب شد که صدها فاضل در حلقهی درس او شرکت کنند و از محضر بهره گيرند.
ايشان در مسجد حاج ملاهاشم اقامهی جماعت میکرد و زندگی خود را از محل درآمد مزرعهای که از همسرش در اختيار داشت، میگذرانيد.
وی شب 17 ربيعالاول 1391 برابر با 24 ارديبهشت 1350 درگذشت و پيکرش در رواق دارالسيادهی حرم مطهر امام رضا (ع) دفن شد.
56- مديرشانهچی – کاظم (1306- 1381ش)
در مشهد زاده شد. پدرش از بازرگانان معتبر شهر و مادرش از خاندان علم و فضيلت بود. تحصيل ادبيات عرب را در مدرسهی خيراتخان و از درس شيخ محمدتقی اديب نيشابوری و محقق نوقانی آغازيد. معالم الاصول را از آيةالله مرواريد و شرح لمعه و قوانين را از حاج ميرزا احمد مدرس يزدی فرا گرفت و رسائل و مکاسب و کفايه و خارج اصول را از آيةالله شيخ هاشم قزوينی آموخت. وی ضمن استفاده از محضر ميرزا احمد کفايی، چند مبحث فقه و يک دوره کامل اصول را در درس آيةالله ميلانی شرکت جست و اساتيد وی فلسفه، شيخ مجتبی قزوينی، شيخ سيفالله ايسی و مرحوم الهی قمشهای بودند.
پس از تأسيس دانشکدهی الهيات مشهد در سال 1337، به تدريس فقه و حديث در آن جا پرداخت و به همين مناسبت کتابهای «دراية الحديث»، «علم الحديث» و «تاريخ حديث» را نگاشت.
کتابهای «مزارات خراسان»، «تاريخچه ادوار منطق»، «تاريخ فقه مذهب اسلامی»، «آيات الاحکام»، «روش استنباط»، «چهل حديث امام رضا عليه السلام»، تصحيح نسخه «صحيفه سجاديه»، و سرپرستی محققان در تحقيق و تصحيح و تأليف کتابهای «هدايةالامه»، «الحکم من کلام اميرالمؤمنين علی بن ابی طالب (ع)»، «سنن النبی (ص)» و «الانوار البهيه» و.. بخشی از آثار مکتوب آن استاد فرزانه است.
وی از منش اخلاقی درخشانی برخوردار بود و آرامش نمايانی بر روح و روانش سايه انداخته بود و دريای سراسر گوهر وجودش در برابر توفانها، به تلاطم نمیافتاد.
در نيمروز 23 ارديبهشت 1381، برابر با آخر صفر 1423 در مشهد درگذشت و پيکر پاکش در غرفه 25 صحن آزادی حرم مطهر امام هشتم (ع) به خاک سپرده شد.