ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 5 مرداد 1403
جمعه 5 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 7 مهر 1389     |     کد : 9865

‌حقيقت زنان در ابيات ‌ملّاي رومي

كندوكاو و جستجو در آثار منثور و متون منظوم پارسي به يادگار مانده از روزگاران كهن هويدا مي‌نمايد كه بسياري از انديشمندان و دانشمندان ايران در كتاب‌ها و رسائل خويش در باب زن و مقام او سخن گفته‌ و تفكر خويش دراين‌باره را برملا داشته‌اند.

 كندوكاو و جستجو در آثار منثور و متون منظوم پارسي به يادگار مانده از روزگاران كهن هويدا مي‌نمايد كه بسياري از انديشمندان و دانشمندان ايران در كتاب‌ها و رسائل خويش در باب زن و مقام او سخن گفته‌ و تفكر خويش دراين‌باره را برملا داشته‌اند.

آنچه واكاوي نقادانه آثار اين بزرگان صاحب انديشه به دست مي‌دهد آن است كه شماري اندك از اينان نظر چندان نكويي نسبت به زن نداشته‌ و واجد ديدگاه‌هايي بدبينانه دراين زمينه بوده‌ و گفتمان‌هايي چنين بيان داشته‌اند:

بي وفايي و مكر و كيد و غرور
‌ اين همه از خصال زن باشد
مرد اگر چه پلنگ بند كند
عاقبت در جوال زن باشد

گروهي ديگر از اين نام‌آوران كساني بوده‌اند كه در آثار خويش زنان را به 2 دسته خوب و بد تفكيك كرده‌ و براي هريك از آن دو صفاتي برشمرده‌ و البته گهگاه متناقض نيز سخن گفته‌اند.
از جمله پيروان چنين تفكري مي‌توان به شيخ اجل، سعدي شيرازي‌ اشاره داشت كه از سويي مي‌سرود:

چو مستور باشد زن و خوبروي
به ديدار او در بهشت است شوي
كسي برگرفت از جهان كام دل
كه يكدل بود با وي آرام دل
اگر پارسا باشد و خوش‌سخن
نگه در نكويي و زشتي مكن
و از ديگر سوي با سرايش سخن چنين بيان مي‌داشت:
در خرمي بر سرايي ببند كه بانگ زن از وي برآيد بلند

اوحدي اصفهاني نيز چونان سعدي مي‌انديشيد:

زن مستوره شمع خانه بود
‌ زن شوخ آفت زمانه بود
زن ناپارسا شكنج دل است
زود دفعش بكن كه رنج دل است
زن پرهيزگار طاعت‌دوست
با تو چو مغز باشد اندر پوست

بايسته و شايسته است ياد شود بيشتر عالمان و متفكران ايران زمين و از جمله آنان فردوسي طوسي، نورالدين عبدالرحمن جامي، خواجه‌نصيرالدين طوسي و جلال‌الدين دواني را مي‌توان از هموندان اين گروه برشمرد.
معدودي از اين نامداران هم افرادي بودند كه همچون دسته پيشين به وجود زنان بدصفت و نيكوخصال معتقد بوده‌اند، با اين‌وجود براي زنان نكوكردار ارج و قرب بالايي قائل شده و مقام و جايگاه آنان را بسيار ستوده‌اند. ايده‌هاي اينان را با ايده‌هاي ديگر ناموران عرصه علم و ادب در اين زمينه تفاوت از زمين تا آسمان است. سرشناس‌ترين نامدار متعلق به اين طيف كسي نيست جز بزرگمرد وادي عرفان و ادب، مولانا جلال‌الدين محمد بلخي‌كه بيش از هر شخصيت ديگر چه در زمان حيات و چه پس از مرگ بر عرفان ايراني اثر نهاده است.
مولانا كه به تعبير دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن، ادب‌پژوه و نويسنده مشهور معاصر، مثنويش را مي‌توان حماسه خواند اما نه بسان اثر سترگ فردوسي حماسه ايران باستان، بلكه حماسه ايران اسلامي، به رغم برخي نمادسازي‌ها و تمثيل‌گرايي‌هاي منفيش از زنان، حامي واقعي و پشتيبان راستين آنان بود، آنها را صاحب حق مي‌دانست و جور و ستم بر آنان را ناروا مي‌پنداشت:

مادر فرزند را بس حق‌هاست
او نه در خور جور و جفاست

آنچه روشن است، در طريقت و مرام مولانا، اهميت و احترام زن دركنار ديگر انديشه‌هاي آزادمنشانه ملاي رومي است. در حقيقت، همان‌گونه كه دكتر شيرين بياني، تاريخ‌نگار شهير معاصر‌ اذعان داشته است در تاريخ ايران و اسلام كمتر اديب، عارف و يا انديشمند و خردورزي را مي‌توان يافت كه بسان مولانا درجه اعتبار زن را دريافته باشد.
به باور مولانا زن هيچ‌گونه تفاوتي با مرد ندارد، زن نيز مي‌تواند صاحب عشق الهي و داراي روح خدايي شود و‌گر اين‌گونه نبود او هرگز ليلي، معشوق مجنون را نور الهي نمي‌ناميد:

اين كيست اين كيست درحلقه ناگاه آمده
اين نور الهي است از پيش الله آمده
ليلي زيبا را نگر خوش طالب مجنون شده
اان كهرباي روح بين در جذب هر كاه آمده

به تعبير گولپينارلي، مولوي‌شناس نامي، مولانا چون مقامي والا براي زن قائل بود همواره زندگي سالم خانوادگي را ارج مي‌نهاد و بدين‌سبب هيچ‌گاه پايبند شهوت و اسير هواي نفس نشد. او در در ازناي زندگي پرتلاطم خويش همواره بر اين روش بود و در روزگاري كه چندهمسري بسيار معمول و رايج بود هيچ‌گاه با دو همسر نزيست و تنها پس از مرگ همسر، دگربار ازدواج كرد. شايان توجه است كه او هيچ‌گاه كنيز نيز نداشت. در حكايت‌ها و تمثيل‌هايي هم كه او با زبان شعر بيان داشته است همواره زنان و همسران نقشي پررنگ ايفا نموده‌اند.
مولانا باوجود آن‌كه بسان سعدي و اوحدي زنان پارسا و نيكومنش را ستوده و آنان را جلوه جمال الهي خوانده است برخلاف آنان، عقيده‌ به اختفا و باور به گوشه‌نشيني و كنج عزلت اختيار كردن زنان نداشت. به تعبيري ديگر، از منظر مولانا حضور دنيايي زن را نه‌تنها مردود و ناپسند نبايد برشمرد بلكه بايد ضروري و واجب پنداشت. ظاهرا وي بيشتر برآن باور بود كه هرچه منع شود ميل و رغبت به آن افزوده مي‌شود، به همين سبب همواره بيان مي‌داشت «اگر زن نخواهد كار ناشايست كند اگر منع كني و نكني نخواهد كرد و اگر برعكس بخواهد، منع جز افزودن ميل او ثمر ديگري ندارد.»
در واقع، پيرو چنين طرز تفكر و پيامد چنين انديشه‌اي بود كه او آزادي زنان را محترم مي‌شمرد و با زناني از غني و فقير معاشرت و مجالست مي‌نمود. مولوي بدان باور بود كه زن نماد آفرينش است و نه‌تنها مخلوق بلكه جلوه‌ خالق هم هست:

پرتو حق است آن معشوق نيست
خالق است آن گوييا مخلوق نيست

آنچه از منابع تاريخي، ادبي و برخي از تذكره‌ها برمي‌آيد زنان بسياري بودند كه مريد مولانا بودند. علاوه بر زنان اشراف، زنان طبقه متوسط و پايين از هر صنف و گروه كه بودند براي مولانا مجلس ترتيب مي‌دادند و از او دعوت مي‌نمودند.
برپايه همين گزارش‌هاي تاريخي و روايت‌هاي ادبي وقتي مولانا در چنين مجالسي حاضر مي‌شد زنان گلبارانش مي‌كردند، آنان كه ثروتمند و داراي مكنت بودند جواهر نثار راهش مي‌كردند.
همسر امين‌الدين ميكائيل، يكي از بزرگان حكومتي آن روزگار، از مريدان خاص و مورد احترام فراوان مولانا بود كه چون مولانا در او نور معرفتي يافته بود، شيخ خواتين‌ لقبش داده بود.
برخي مولوي‌پژوهان و ازجمله دكتر سهيلا صلاحي‌مقدم را اعتقاد بر آن است كه مولانا داراي 2 ديدگاه مثبت و منفي نسبت به زن بود، اما آنچه هويدا مي‌نمايد آن است كه ديدگاه منفي او را نيز بايد ديدگاهي منطقي نسبت به زن برشمرد.

عشق مجازي هم از نظر مولانا جايگاه خاصي دارد، مشروط بر اين‌كه با هوا و هوس آلوده نشود. به باور او زن نماد عشق الهي است و عشق اكسير حيات است و پله‌اي براي ملاقات با خدا.

مرد و زن چون يك شود آن يك تويي
چون كه يك‌ها محو شد آنك تويي

به تعبير جلال‌الدين همايي، نويسنده كتاب مولوي‌نامه، زيبايي معشوق در نظر مولوي جلوه‌اي از زيبايي ذاتي و جاوداني الهي است و عشق مجازي نيز نردباني براي رسيدن به عشق حقيقي.
در پايان و به عنوان برآيند آنچه تاكنون گفته آمد، مي‌توان اقرار داشت كه مولانا به زن به عنوان موجودي آرماني نمي‌نگريست، اما نگاه و تفكرش نسبت به زن سنجيده و متعالي بود.به تعبيري ديگر، مي‌توان بر درستي گفتار افلاكي، نويسنده كتاب مناقب العارفين، گواهي داد كه شيوه و طريقت مولوي «در هيچ عهدي و در هيچ ولي‌اي (حاكمي) ديده نشد.»

دكتر امير نعمتي ليمائي
جام جم آنلاين


نوشته شده در   چهارشنبه 7 مهر 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode