شر در لغت به معناي بدي، زشتي و... در مقابل خير به معناي خوبي، زيبايي و... به كار برده ميشود اما براي دريافتن حقيقت معناي خير و شر ميتوان از دقت در ويژگيهاي مشترك ميان مصاديق آنها كمك گرفت.
مثلاً سلامتي، علم و امنيت از مصاديق واضح خير و بيماري و جهل و ناامني از مصاديق واضح شر محسوب ميشوند. با دقت در مصاديق خير و شر معلوم ميشود عناصر مطلوبيت و عدممطلوبيت از مقومات اين دو مفهوم محسوب ميشوند. بنابراين هنگامي كه در رابطه با انسان واژه خير و شر به كار برده ميشود مراد از خير، آن چيزي است كه مطلوب انسان باشد و به عبارتي اگر چيزي با خواستههاي انسان موافق باشد خير و اگر مخالف بود آن را شر مينامند.
همچنين هنگامي كه خير و شر در مورد هر موجود ذي شعور به كار برده ميشود باز «خير» مساوي با شيء مطلوب آن موجود ذيشعور و «شر» مساوي با شيء نامطلوب آن موجود است. خلاصه آنكه اين دو مفهوم از جمله مفاهيم فلسفياي هستند كه عقل آنها را از ديدگاههاي معيني، از وجودهاي خاصي انتزاع ميكند. در دومين نشست الهيات و مسئله شر كه از سوي گروه فلسفه دين و انجمن فلسفه دين پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي برگزار شد سخنرانان به تبيين مسئله شر از ديدگاههاي اسلامي و غربي پرداختند. گزارش ذيل چكيدهاي از سخنرانيهاي اين نشست است.
دكتر عبدالله نصري، عضو هيأت علمي دانشگاه علامه طباطبايي، نخستين سخنران اين نشست بود كه سعي كرد مسئله شر را براساس ديدگاههاي علامه محمدتقي جعفري مورد بحث و بررسي قرار دهد.
دكتر نصري بر اين باور است كه علامه جعفري مسئله شر را براساس مسئله حيات تبيين ميكند و بر اين اساس بسياري از مباحث را نميتوان با استدلال محض مورد بررسي قرار داد. مسئله شر نيز اينگونه است و بايد ديد علاوه بر استدلال از نقطه نظر اقناع نيز ميتوان اين موضوع را بررسي كرد يا نه.
لذا در اينجا مسئله معناي زندگي نيز طرح ميشود. بحث معناي زندگي از دهه40 براي ايشان مهم بود و ايشان لااقل 3 اثر مهم در اين زمينه نگاشته است. در بحث عدل الهي نيز علامه جعفري سؤال را ريشهيابي ميكند و به اين مسئله ميپردازد كه آيا طرح پرسش همه انسانها در اين رابطه يكسان هست يا نه؟ و آيا اين مسئله به تفكر، ذهنيت و روحيات اشخاص ارتباط دارد يا ندارد. علامه در بحث عدل الهي و مسئله شر تفكر، ذهنيت و روحيات اشخاص را مؤثر ميداند.
مسئله شر براي ايشان سه ضلع خدا، انسان و جهان را شامل ميشود. خداوند آفريدگار انسان و جهان است، بنابراين اين سؤال مطرح ميشود كه اگر خداوندي را كه قادر مطلق و خالق انسان و جهان است درنظر بگيريم چرا شرور را از بين نميبرد. در ضلع دوم يعني جهان اين بحث مطرح ميشود كه شرور را چگونه بايد تعبير كرد.
در مورد ضلع سوم يعني انسان مسئله در 2 بعد مورد نظر قرار ميگيرد؛ يكي شرهايي كه مربوط بهخود انسان است مثل معلوليتي كه انسان ميتواند به آن مبتلا شود و ديگري خود انسان مد نظر است كه ميخواهد به تجزيه و تحليل بپردازد. بنابراين انسان خودش درباره مسئله شر پرسش ميكند و ميكوشد به اين پرسش پاسخ دهد. مهمترين نكته در اينجا اين است كه ما چه تصويري از خدا داريم. علامه همواره روي اين نكته تأكيد ميكرد كه مشكل بسياري از متفكران غربي اين است كه تفسير درستي از خدا ندارند. نكته مهم در اينجا اين است كه در مسئله شرور هيچگونه غرضورزياي در كار نبوده است.
دكتر سيد صدرالدين طاهري، ديگر سخنران اين نشست بود كه شر را از ديدگاه شيخالرئيس ابنسينا مورد بحث قرار داد. دكتر طاهري منبع مورد استنادش و موضوع شرور در فلسفه ابنسينا را فصل ششم از مقاله نهم الهيات شفا دانست و در اين باره گفت: ابنسينا از اين مسئله ذيل عنوان «عنايت الهي» بحث ميكند. وي سپس تذكر ميدهد كه مسئله شر مربوط به عالم ماده است چرا كه ما نسبت به عالم غيرماده ديدگاهي نداريم. بهنظر ابنسينا مسئله شر در جايي مطرح ميشود كه عالم قوه باشد؛ يعني چيزي استعداد رفتن به هر يك از دوطرف مقابل ممكن را داشته باشد وگرنه اگر چيزي وجود مطلق باشد مسئله شر مطرح نخواهد شد.
ابنسينا به 2 نوع شر وجودي و شر عدمي اشاره ميكند. نابينا بودن شر عدمي است و فرد فقط درك ميكند كه بينايي ندارد اما در شر وجودي مثل شريك بد،2 چيز درك ميشود؛ يكي وجود شريك و ديگري بد بودن يك شريك. از نظر ابنسينا كوري صورت خير ندارد كه وي آن را شر عدمي بالذات ميداند اما شرور عدمي وجود دارد؛ مثل ندانستن فلسفه، حساب يا هندسه كه در واقع نفي كمالات ثانوي محسوب ميشود.
ابنسينا ميگويد منظور ما در واقع عدمهايي است كه در طبيعت ملحوظ ميشود و اگر چيزي شامل آن شود آن چيز ننگ ميشود. از سوي ديگر شري كه متوجه اشخاص ميشود اقلي است و اين اقلي بودن به اين معناست كه اولا افرادي كه دچار شر ميشوند تعداد كمي هستند و در ثاني اين شر در فرد هم اقلي است اما ابنسينا بر اين نكته نيز تأكيد ميكند كه وجود شر ضروري و ناگزير است.
دكتر قاسم پورحسن، عضو هيأت علمي دانشگاه علامه طباطبايي، سومين سخنران نشست الهيات و مسئله شر بود كه درباره مسئله شر در حكمت اشراق و سهروردي سخنراني كرد. وي نيز سخنانش را با اشاره به كتاب تلويحات سهروردي آغاز كرد و گفت: اين كتاب 4 فصل دارد و با عنوان 4مورد است كه در 120صفحه نگاشته شده است. در المورد الثالث، سهروردي درباره تعريف شر بحث كرده و تعريف ابنسينا را طرح ميكند. وي سپس تقسيمات پنجگانه در فلسفه اسلامي در اين باره را طرح ميكند. نكته سوم درباره حيوانات و مسئله شر و نكته چهارم درباره امكان و عدمدر مسئله شر است. سهروردي همچنين از بحث تضاد و شر سخن ميگويد و سپس شر را در شخص ميداند و نه در نوع. نكته ديگر اين است كه سهروردي شر را از ممكنات ميداند.
وي معتقد است كه شر وجود دارد اما به آن ميگويد شر جزئي كه در واقع شر كثير و ناگزير است و ما نميتوانيم آن را از بين ببريم. سهروردي در پرتونامه در فصل هشتم و نهم نيز از شر بحث ميكند و به موضوع قضا و قدر و خير و شر ميپردازد و اين اشكال ابنسينا در شفا و پاسخ وي را ميآورد و اين سؤال را طرح ميكند كه چرا خداوند شر را در عالم قرار داده است. نكته ديگر كه بايد مورد توجه قرار داد نظام احسن عالم است كه سهروردي ميگويد كاملتر از اين عالم ممكن نبوده است.
سهروردي در حكمهالاشراق، كوشيده است همه آرا درباره شر را مورد بحث قرار دهد. فارابي و ابنسينا تذكري را درباره مسئله شر طرح كردهاند بدين گونه كه آيا شر واقعا توهم است؟فارابي در تعليقات و ابنسينا در شفا عنوان ميكنند كه هر كس قائل به اين باشد كه شر توهم و پندار محض است اين امر خودش شر است. سهروردي در حكمه الاشراق جانب شر جزئي را ميگيرد. وي مسئله عدمذات و عدمكمال را كه دو شرط مهم در نگاه نيستيانگارانه به شر است رها ميكند و به شر جزئي ميپردازد.
من معتقدم كه سهروردي نخستين فيلسوفي است كه در حوزه فلسفه اسلامي براي مسئله شر دليل قياسي مطرح ميكند. همچنين در ديدگاه سهروردي مسئله شر بر 3 ركن استوار است؛ ركن نخست احسن بودن نظام عالم است. ركن دوم ملازمه شرور و خيرات است كه سهروردي آن را ميپذيرد اما آن را درون شر جزئي و شر قليل قرارميدهد و شر را لازمه ظلمت و حركت عنوان ميكند. ركن سوم هم مساوقت خير و شر با يكديگر است.
آخرين سخنران اين نشست دكتر عباس يزداني، عضو هيأت علمي دانشگاه زنجان بود كه بهنظريه ريچارد سوئين برن در فلسفه شر پرداخت. دكتر يزداني با اشاره به اينكه فيلسوفان دين شر را به 2 دسته شرور اخلاقي و شرور طبيعي تقسيم كردهاند، گفت: برخي فيلسوفان دين ميگويند وجود شر با وجود خداوند به لحاظ منطقي سازگار نيست اما تقرير مهم ديگر مسئله شر، تقريري عليه وجود خداوند است. اين افراد بر اين باورند كه مدعيات اديان وحداني با توجه بهوجود شرور در عالم پذيرفتني نيست؛ يعني برخلاف تقرير نخست كه مشكل منطقي محسوب ميشد در اينجا نميتوان تبييني خردپذير را مطرح كرد.
نكته مهم ديگر اين است كه در يك تقسيم بندي كلي پاسخهاي خداباوران به مسئله شر به 2دسته تقسيم ميشود؛ دستهاي از پاسخها صرفا دفاعيه هستند و دسته ديگر در حقيقت نظريه دادباورانه هستند؛ يعني ميخواهند بگويند چه دليلي وجود دارد كه شرور در جهان وجود دارد. بنابراين ما 2دسته پاسخ به مسئله شر داريم كه سوئين برن پاسخ دوم را طرح ميكند. اين فيلسوف معاصر انگليسي نگرش مخالفان دادباوري را رد ميكند و معتقد است كه فقدان دادباوري شر ميتواند دليلي عليه وجود خداوند محسوب شود.
سوئين برن در كتاب مشيت الهي و مسئله شر خود بر اين باور است كه خدا جهان را به خاطر اهداف و اغراض بسيار متعالي آفريده است كه برخي از آنها تاكنون محقق شده و برخي در حال تحقق است و برخي در آينده محقق خواهد شد. برخي از اين اهداف نيك متوجه همه افراد است كه سوئين برن آن را مشيت عام الهي مينامد و برخي متوجه افراد خاصي است كه وي آن را مشيت خاص خداوند مينامد. وي با طرح اين پرسش سوئينبرن كه چرا خداوند بعضي از اغراض متعالي خود را به تاخير مياندازد، گفت: شر موجود در اين دنيا براي رسيدن به برخي از اين اهداف و اغراض خداوند ضروري است و اين اهداف و اغراض آنقدر خوب هستند كه بر اين شرور ميچربند.
يزداني با اشاره به اينكه محور تئوديسه سوئينبرن بر اختيار استوار است خاطرنشان كرد: اين شرور در جهان احتمالا در جهت تأمين خير بزرگتري است اما اين سؤال مطرح ميشود كه اين امر چگونه مطرح است؟ سوئينبرن در كتاب وجود خداوند ميگويد: اگر خداوند بهطور معمول در گزينشهاي ما دخالت ميكرد در اين صورت ما مسئوليتي در قبال جهان و اعمال خود نداشتيم.
همشهري آنلاين- راضيه صادقيتبار