کوچه هاي بي وفاي کوفه شهيد عدالت را امروز با حنجره اي پر خون بدرقه مي کند تا ديگر براي اين کوچه ها روايتي از قصه مرد نيمه شبهاي کوفه هيچگاه تکراري نباشد.امروز انگار زمان متوقف شده است و زمين راکد و متعجب، امروز ديگرهيچ چيزي معناي خود را نخواهد داد چرا که معنابخش وجود و هستي بال گسترانيد و از زمين آدميان با همه کوفه هاي پردردشان پرواز کرد و اوج گرفت.
21 رمضان روز خالي زمين است. روزي است که ديگر هيچ چيز نيست وهمه چيز در نبودني گنگ وبي معنا غوطه ور است. علي نيست و انگار بشريت يتيمي است که کاسه به دست در بهت کوچه هاي بدون علي آواره شده است. و کوچه هاي بدون علي (ع) پر است از حسرت يک عمر غربت و غربت و غربت...
کوچه هاي شهر هنوز چشم به راه کيسه نان و شب و دانه خرما و علي(ع)...
بشريت ديگر توشه نان و خرماي علي (ع) را در کوچه هاي شهر نخواهد يافت تا چون يتيمي گرسنه اندوه نشناختن پدر نيمه شب هاي کوفه هاي پردرد را در داغ حسرتي بي بديل دفن کند.
آري چه کامل حسن بن علي(ع) در مورد پرواز پدر سخن گفت که «امشب مردى درگذشت که پيشينيان به حقيقت او نرسيده اند و آيندگان هرگز مانند او را نخواهند ديد. کسى که چون نبرد مى کرد جبرئيل در طرف راست و ميکائيل در طرف چپ او بودند. به خدا سوگند، در همان شبى وفات يافت که موسى بن عمران درگذشت و عيسى به آسمان برده شد و قرآن نازل گرديد...»
و ديشب علي جان، با حنجره اي شکسته خاکت کرديم / خيرات نثار روح پاکت کرديم / از داغ دل غمزدگان هيچ مپرس / ما با شب غمديده شراکت کرديم...
و اينگونه بشريت در داغي عظيم فرو رفت که گذشت ده ها قرن اين داغ را سرد نخواهد کرد چرا که زمين و زمانه تا عمري باقي و حياتي جاريست وامدار علي و عدالت علي است...
گفتن از علي تنها در کلام شيعيان علي نيست. گفتن از امام عشق و عدالت و اميد زمزمه همه آزاد انديشان عالم است چرا که آنها همگي نجات را در علي يافته اند و رهايي را در عدالت علوي...
علي در کلام انديشمنداني از جاي جاي دنيا
يادم مي آيد در يکي از همايش هاي بين المللي سيره علوي همکلام متفکران و پژوهشگراني از جاي جاي دنيا بوديم. همه آنها را عشق علي يک جا گرد هم آورده بود. همه از علي مي گفتند و شايد علي(ع) همه اين سخنان بود و هيچ کدامشان نبود.
يک انديشمند آرژانتيني از رواج سيره علوي و معجزه کلام علي سخن مي گفت. او در گفتگويي عنوان کرد: سيره علوي داراي جامعيت، وحدت و فراگيري خاص و ويژه اي است به طوريکه امروزه به رغم تبليغات منفي که عليه اسلام در دنيا صورت مي گيرد اين سيره به لحاظ جامعيت در مجامع علمي مختلف دنيا مورد استفاده قرار مي گيرد.
ادگاردو سهيل اسعد که مجذوب کلام علي است، مي گفت که امروز کتاب نهج البلاغه با نفوذ زايدالوصفي که در بخش هاي مختلف خود دارد به عنوان يکي از دروس مورد تدريس در رشته هاي علوم سياسي در بسياري از دانشگاهها تدريس مي شود.
او از مسلمان شدن افراد غيرمسلمان زيادي به واسطه شخصيت بي بديل امام علي(ع) سخن مي گويد و يادآور مي شود که سيره علوي تنها مختص به شيعيان يا حتي مسلمانان نيست بلکه امروزه ابعاد شخصيتي اين امام مورد توجه بسياري از غيرمسلمانان در دنيا قرار گرفته است.
انديشمند ديگري از کشور لبنان علي را تربيت شده مکتب پيامبر اسلام و خلاصه تربيت اسلامي مي داند و مي گويد: در کشور کوچکي چون لبنان هنرمندان و شاعران زيادي از مذاهب مختلف پيرامون شخصيت والاي علي (ع) سخن رانده اند و ويژگي هاي اخلاقي و تربيتي ايشان را ستوده اند.
وي ادامه مي دهد: در نوع و شيوه محبت علي، موعظه، حکمت، عبرت انگيزي، خردورزي و تفکر امام اول شيعيان نکات قابل تامل و ويژه اي وجود دارد که هر کدام مي تواند راهگشاي بخشي از مشکلات بشريت باشد.
يک بانوي انديشمند لبناني نيز از اتفاق نظري مي گويد که در مورد شخصيت امام علي (ع) در جهان وجود دارد. او نهج البلاغه را کتابي مي داند که هيچگاه تعاليم آن رنگ کهنگي نمي گيرد و ادامه مي دهد: بايد به استفاده از تعاليم و تربيت اسلامي موجود در اين کتاب بيشتر توجه شود.
همه آنچه که از علي گفته شد تنها بخش کوچکي از آنچه است که آن را سيره علوي مي دانيم و تنها قطره اي از درياي وجود امام اول شيعيان و رادمرد تام و تمام تاريخ است که «يا علي آئينه تابان تويي/ آنچه در باور نگنجد آن تويي...»
علي (ع) در کلام مولاي متقيان علي (ع)
و شايد براي يافتن واقعيت علي بازهم جز کلام خودش جاي ديگري را نمي توان جستجو کرد چرا که علي کامل است و جامع است و عصاره هر آنچه از زيبايي و معنا بتوان يافت.
گوشه اي از ابعاد وجودي شخصيت علي را در کلام مولاي عشق و ايمان در خطبه 37 نهج البلاغه مي توان يافت.
«آنگاه که همه از ترس سست شده، کنار کشيدند، من قيام کردم؛ وآن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به ميدان آمدم؛ و آن زمان که همه لب فروبستند، من سخن گفتم؛ و آن وقت که همه باز ايستادند من با راهنمايي نور خدا به راه افتادم. در مقام حرف و شعار صدايم از همه آهسته تر بود اما در عمل برتر و پيشتاز بودم؛ زمام امور را به دست گرفتم، و جلوتر از همه پرواز کردم؛ و پاداش سبقت در فضيلت ها را بردم. همانند کوهي که تندبادها آن را به حرکت در نمي آورد، و طوفان ها آن را از جاي بر نمي کند، کسي نمي توانست عيبي در من بيابد؛ و سخن چيني جاي عيب جويي در من نمي يافت. خوارترين افراد نزد من عزيز است تا حق او را بازگردانم؛ و نيرومند در نظر من پست و ناتوان است تا حق را از او بازستانم».
و علي همان کسي است که در حکمت 184 نهج البلاغه اينگونه از او ياد مي شود که «از روزي که حق بر من نمايان شد، هرگز دچار ترديد نشدم...»
آري علي(ع) نماد عظمت بي پايان الهي است و هماني است که در خطبه 187 نهج البلاغه راجع به عظمت اش اينگونه عنوان مي شود که «همانا من در ميان شما چونان چراغ درخشنده در تاريکي هستم، که هر کس به آن روي مي آورد از نورش بهره مند مي گردد...»
بشريت يتيم شده از وجود علي بي تاب معرفت علي (ع)
اينان گوشه اي از حقيقتي شگرف به نام «علي» است ؛ حقيقتي که هيچ گاه شناخت زمين و زمان از او به حد شايسته نخواهد رسيد چرا که امام اول شيعيان پرتويي از انوار بي بديل خداوندي است و شناخت اين نور چشماني فراتر از بينايي زميني مي خواهد.
امروز جهان بيش از هر زمان ديگري تشنه است، تشنه قطره اي از جام عطش شکن سيره علوي...امروز بايد آنچه از علي(ع) داريم و اندوخته اي گرانسنگ است را به دنيا عرضه کنيم چرا که زمين بي تاب قطره اي از عدالت و شجاعت علي است.
امروز بازهم بشريت يتيم شده از وجود علي به دنبال توشه اي است از کلام مولاي آب و آئينه و ايمان تا عطش خستگي فروبنشاند و اين بار نان و خرماي نيمه شب هاي کوچه هاي شهر، تکه هايي از سيره ناب علوي است که بشريت يتيم شده از حضور علي بي تاب و مشتاق چشيدن آن است.
«خدا هست و علي هست و ولي ديوارها هم هستند/ و مرز مرگ و هستي را طناب دارها هستند.../جهان حق بشر تيتر تمام نشريات روز/ در اين قرني که بعضي ها درون غارها هستند...»
... و در نهايت علي کسي است که «جلگه خيس خواب را باور کرد/ احساس لطيف آب را باور کرد» تا امروز همزمان با روز شهادتش باز هم با دستاني برافراشته از دعا آرزو کنيم که «فردا که هرکس به شفيعي زند دست / ماييم دست به دامن علي مرتضي ...»
مهر