كانون انديشه جوان، سلسله نشستهاي «درباره علم» را با هدف طرح موضوعات و مسائل مربوط به علمپژوهي در ايران دنبال ميكند كه در اين نشستها به موضوعات و مباحثي مانند چيستي علم، مباني و ماهيت علم مدرن، سير تطور ديدگاههاي فلسفه علم، ابطالگرايي، اثباتگرايي، چالشهاي ما با علم مدرن، سياستهاي علمي و نهادهاي سياستگذار پرداخته ميشود.
نهمين نشست از سلسله نشستهاي «درباره علم» با موضوع «سياستهاي علمي كشور و نهادهاي سياستگذار» با سخنراني دكتر رضا داوري اردكاني، رئيس فرهنگستان علوم، چهارشنبه 12خرداد در محل سالن همايشهاي كانون انديشه جوان برگزار شد.گزارشي از آنچه در اين سخنراني مطرح شد از نظرتان ميگذرد.
دكتر داوري ابتداي سخنانش با بيان اينكه مسئله تحصيل، علم و پژوهش بايد جزو اموري باشد كه به صرافت طبع صورت گيرد، اظهاركرد: جوامع به علم علاقه و توجه پيدا ميكنند و آن را طلب ميكنند و معمولا نميپرسند چرا بايد علم را طلب كنيم و مشكل طلب علم چيست؟ وقتي ما امروزه اين سؤالات را مطرح ميكنيم معلوم است ظاهرا بايد مشكلي در كار باشد و در طول راه كسب علم مشكلي پيش آمده باشد. هر جامعهاي همانند يك ارگانيسم است و به مانند ارگانيسم كه اجزايش هماهنگ است جامعه هم بايد اجزاي هماهنگ داشته باشد.
البته جامعه ظريفتر از ارگانيسم است. ارگانيسم بدن انسان چنان ظريف است كه اگر يك غده كمتر يا بيشتر از حد طبيعي هورمون ترشح كند نظم حيات ما به هم ميريزد. ارگانيسم جامعه از اين هم ظريفتر است، منتها چون بزرگتر از فرد است اين ظرافت و حساسيت را حس نميكنيم. اگر چيزي در جامعهاي متناسب با مجموع نباشد و در جاي خودش قرار نگرفته باشد و هماهنگي و همسازي با آن مجموعه نداشته باشد، آنوقت همه نظرها را متوجه خودش ميكند، چنانكه كسي كه بيمار ميشود همه فكرش متوجه بيماري و موضع بيمارش ميشود.
ويژگي دورههاي توجه به علم غربي
وي «طلب» و «خواست» را مهمترين عامل براي علمآموزي و گسترش آن در جوامع دانست و تصريح كرد: جامعه اروپايي به علم توجه كرد، جامعه ما هم به علم توجه كرده است. اگر به تاريخ توجه كنيم يكبار در دوره اسلامي از قرن دوم هجري به علم دنيا توجه كردهايم؛ ابتدا بايد بگويم كه مركز اين توجه نياكان ما بودند. علم ممكن است از بيرون گرفته شود اما بايد طلب آن از درون باشد، اگر طلب از درون نباشد و همه علم دنيا را در يك جا جمع كنند، غيرطالب، از اين علم بهرهاي نميبرد؛ اصلا غيرطالب، كسي آنرا نميبيند و توجه نميكند.
چه طلب و توجهي پيدا شد كه نياكان ما به چين، هند، روم و يونان رفتند و همه علوم زمان را فراگرفتند؟! البته وقتي چيزي از خارج وارد عالم ميشود با مخالفتهايي هم مواجه ميشود اما مخالفتها چنان نبود كه اجازه داده نشود آن علوم هضم و جذب شود. شايد بيگانهترين علوم، فلسفه بود زيرا طب، نجوم، موسيقي و... علومي بودند كه كاربردي بودند و رواج داشتند اما فلسفه مورد احتياج هيچكس نبود و هيچ حاجتي را رفع نميكرد؛ مع هذا فلسفه هم اخذ شد و جاي خودش را در عالم ايراني- اسلامي پيدا كرد. حال اينكه اين جايگاه كجا بود و چه اثري داشت و چه تاريخي پيدا كرد، در اينجا مجال بحث آن نيست.
در دوره جديد وقتي كه علم اروپايي را اخذ كرديم با طلب همراه نبود؛ يعني تنها علم را نميخواستيم، در دوره اول وقتي علوم را اخذ كرديم نتيجه و فايده آنرا نميخواستند بلكه علم را ميخواستند و چون علم ميخواستند به آن رسيدند، اما در دوره جديد ما فقط علم را نميخواستيم بلكه تجهيزات نظامي، صنايع، ابزار، وسايل زندگي و بهطور كلي كالاهايي كه اروپا ساخته بود را ميخواستيم؛ اين چيزها نظر ما را جلب كرده بود. نخستين توجهات در عصر صفويه پيدا شد و توجه آشكارتر زماني نمايان شد كه جنگهاي ايران و روس آغاز شد. در جنگ ايران و روس بود كه اين توجه بهوجود آمد كه روسها وسايل، تجهيزات و تعليماتي دارند كه ما نداريم؛ از آن زمان يك طلب رسمي براي دستيابي به اين كاستيها پيدا شد كه البته طلب علمي نبود.
اين چه سري است كه ما در دوره اول نهضت علمي از كوچك و ساده شروع كرديم و بهتدريج به پيش رفتيم و به كمال رسيديم، علوم چيني، يوناني، هندي و همه اقوام آن زمان را اخذ كرديم و مطالبي بر آن افزوديم و در آن تصرف كرديم و صاحبنظر شديم اما در دوره جديد اگرچه با وضع به نسبت خوب شروع كرديم، بهتدريج تنزل كرديم تا اينكه بعضي از مؤسسات به تعطيلي رسيد. نمونههايش دارالفنون، مدرسه علوم سياسي و بسياري از مؤسسات غيرآموزشي و غيرعلمي است.
جهت اين امر اين است كه در حقيقت در دوره دوم براي اموري كه طلب شده بود فكر نشده بود و نميدانستند چگونه بايد به مقصود برسند. ديده بودند كه اروپا از اين راه به مقصود رسيده است، فكر كرده بودند كه تقليد ميكنند و مدام به تقليد فكر ميكردند و هيچوقت به اين فكر نيفتادند كه ممكن است شكست هم بخورند. 200سال است كه يك راه را تكرار كردهايم و هيچ كس نگفته چرا موفق نشدهايم.
ما همزمان با عثمانيها و ژاپنيها دارالفنون درست كرديم، دارالفنون ما و عثمانيها به دانشگاه مبدل نشد، اما ژاپن توانست پليتكنيك را به دانشگاه تبديل كند. چه بايد ميكرديم كه نكرديم و اكنون چه كار بايد انجام دهيم؟ آيا با اين وسايلي كه در اختيار ماست ميتوان به مقصد مورد نظري كه داريم رسيد؟ اين وسايل متناسب با هدف ماست؟ براي رسيدن به هر مقصودي كه از هر وسيلهاي نبايد استفاده كرد. وسايل به تبع مقصود ساخته ميشوند؛ وسايل و مقاصد با هم تناسب دارند.
علم و توسعهيافتگي
داوري در ادامه سخنانش مهمترين ويژگي علم جديد را نياز آن به پژوهش دانست و تأكيد كرد: تأسيس مدرسه علوم سياسي، دارالمعلمين، دارالفنون و مدارس و دانشگاهها براساس آموزش، آن هم آموزشهاي خاص مانند مهندسي بود و اينها البته با وجود اينكه مفيد بودند، اما علم و حداقل علم جديد تا زماني كه در حد آموزش است، جامعه را ثابت و در سكون نگه ميدارد. ويژگي علم جديد اين است كه كارش با آموزش تمام نميشود. علمي كه در دوره جديد بهوجود آمده عين پژوهش است.
اصل جامعه جديد تجدد و پيشرفت است و پيشرفت با علم و پژوهش حاصل ميشود. مدارسي كه در كشور تأسيس شد بر پايه آموزش بود. اگرچه آموزش لازم است و پژوهش بدون آموزش امكان ندارد و تا مراتبي از آموزش نباشد كسي مستعد و تواناي پژوهش نميشود، اما تاريخ آموزش ما خيلي طولاني شده است. در حدود صد و پنجاه و چند سال پيش دارالفنون و 76سال پيش دانشگاه تهران را تأسيس كرديم.
دانشگاه تهران تا حدود 30-20سال پيش و اگر خيلي با مسامحه بگوييم تا 40سال پيش با پژوهش آشنايي نداشت و وظيفه خود را پژوهش نميدانست. طي تمام اين مدت كه مدتي قريب به 80-70سال است ما نه آموزشگاه علوم جديد داشتيم و نه پژوهشگاه. در دارالفنون، مدرسه علوم سياسي، دارالمعلمين و... پژوهشي صورت نگرفت تا اينكه در حدود سالهاي 1340 دانشگاه تهران به پژوهش پرداخت. در آن زمان دانشگاه ديگري هم كه نبود، تا مدتها يك يا 2دانشگاه و بعد از چندين سال هم 3 يا 4دانشگاه در كشور داشتيم.
بعد از انقلاب تعداد دانشگاهها افزايش يافت و آموزش عالي توسعه پيدا كرد و پژوهش رشد يافت؛ علت آن هم تجربه تاريخي و پيشرفت علم بود. توسعه آموزش خودبهخود امكان پژوهش را قدري فراهم ميكند؛ البته همه شرايط را فراهم نميكند اما لااقل بعضي شرايط لازم براي پژوهش را فراهم ميكند. تعيين و تشخيص مشكل عمده در تمام جهان توسعه نيافته دشوارياب است. ممكن است ما حس كنيم در راه مشكل قرار گرفتهايم، اما درك اينكه چرا اين راه مشكل است و مشكل اين راه تاريخي چيست؟ آنقدرها آسان نيست.
معيار پيشرفت علم در كشور
نويسنده كتاب «درباره علم» با اشاره به اينكه تعداد مقالات منتشره ميزان و معيار خوبي براي پيشرفت علم در كشور نيست، اظهار كرد: چند سال پيش يكي، دو مقاله نوشتم و بيان كردم كه تعداد مقالات منتشره نشانه پيشرفت علم در يك كشور نيست، كه سوءتفاهمي هم راجع به آن پيدا شد. نشانه پيشرفت علم انتشار كتاب نامناسب و تكرار حرف كه نيست؟! در ميان كتابهايي كه در بازار كتاب وجود دارد، كتابهاي تكراري و كتابهايي كه مطلب نويي در آنها نيست زياد است؛ بنابراين معتقدم تعداد و ميزان انتشار كتاب و مقاله براي سنجش ميزان توسعه و پيشرفت علم كافي نيست. نه اينكه منظورم اين باشد كه كتاب زياد منتشر نشود؛ تعداد كتاب و مقاله هرچه زيادتر باشد بهتر اما بهصرف اينكه تعداد مقالات منتشره زياد شده، نبايد رضايت دهيم.
مقالهاي از رئيس يكي از مراكز خارجي فهرست كردن مقالات ميخواندم كه نوشته بود سرعت رشد علم در كشورهاي مختلف متفاوت است؛ سرعت رشد علم ايران از همه كشورهاي جهان بيشتر است و بعد از ايران هم كشورهاي چين و تركيه در رتبههاي بعدي قرار دارند. دقت كنيد كه او در اين مقاله نگفته است علم ايران، چين و تركيه از علم همه كشورهاي جهان بالاتر است بلكه گفته سرعت رشد علم در ايران، تركيه و چين بسيار زياد است. اين سرعت در آمريكا بسيار كم است؛ معني اين حرف اين نيست كه علم چين به علم آمريكا رسيده است.
البته نويسنده مدعي است كه در سال 2025 اين احتمال وجود دارد كه علم چين از علم آمريكا بالاتر برود. اما آن چيزي كه امروز گفته اين است كه سرعت رشد علم در آمريكا كمتر از سرعت رشد علم در چين، تركيه، ايران و بعضي كشورهاي ديگر است. اگر حقيقتا نويسنده مقاله ملاكهاي درستي براي اين كار داشته باشد ميتواند جاي اميدواري باشد كه به هر حال علم ما به سطح علم جهاني برسد، اما اين ملاكها چيست و تا چه اندازه اعتبار دارد؟ تاجايي كه بنده اطلاع دارم مهمترين شاخص تعداد مقالات منتشره در مجلات معتبر است.
ما در دهههاي اخير آموزش عالي را توسعه داديم. دانشجويان موظفند كه مقاله بنويسند و اين مقالات را در مجلات رسمي داخلي و خارجي منتشر كنند. اين الزام اگرچه مفيد و مؤثر بوده است اما مقالهاي كه با الزام نوشته و منتشر ميشود مقالهاي نيست كه با صرافت طبع نوشته شده باشد. الزام اينكه مقاله بايد در مجله علمي - پژوهشي منتشر شود مطلبي است كه اگرچه نتيجه خوبي در بر دارد اما به همان اندازه نتايج بد هم بهدنبال دارد. اكنون وقت، فكر و ذهن دانشجو در مدت چند ماه به اين امر مشغول ميشود كه مجلهاي را بيابد كه مقاله خود را در آنجا منتشر كند.