ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 2 مرداد 1403
سه شنبه 2 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 28 مهر 1388     |     کد : 5172

سه شنبه 28 مهر 1ذي القعده 20 اکتبر

هبوت حضرت آدم(ع) به زمين...

هبوت حضرت آدم(ع) به زمين

بنا به روايتي از امام جعفر صادق(ع)، در نخستين روز ماه ذي قعده، حضرت آدم(ع) از بهشت رانده شد و به أمر پروردگار متعال، به زمين هبوط كرد و چون درآن استقرار يافت، از كردار خويش و تبعات منفي آن بسيار ناراحت و اندوهگين شد و به مدت چهل شبانه روز در بالاي تپه "صفا" در كنار خانه خدا، به سجده رفت و از فراق بهشت و دور شدن از جوار رحمت الهي، بسيار گريست. تا اين كه جبرئيل امين بر وي نازل شد و توبه كردن را به وي آموخت و او را به غسل و طهارت و احرام و تلبيه و ساير أعمال حج آموزش داد و آدم(ع) از روز نهم ذي حجه به أعمال حج پرداخت.

خداوند سبحان، در چند جا از آيات قرآن مجيد، به مسئله هبوط حضرت آدم(ع) و توبه وي اشاره كرد، از جمله در سوره بقره، آيات 35 تا 38.

 

آغاز ميقات موسي بن عمران(ع) در كوه طور

حضرت موسي(ع) پس از رهاندن بني اسرائيل از استبداد فرعون مصر و تشكيل نظام توحيدي، جهت عبادت و دريافت كتاب مقدس تورات، به كوه طور رفت.

خداوند سبحان، وي را وعده داد كه او به كوه طور رود و در آن جا چهل روز اقامت گزيند و به راز و نياز با پروردگارش بپردازد و در همان جا، موفق به دريافت "الواح آسماني" و يا كتاب مقدس تورات گردد.

حضرت موسي(ع) شادمان شد و برادرش هارون(ع) را جانشين خويش نمود و خود به سوي طور رهسپار شد و از اوّل ذي قعده تا دهم ذي حجه، به مدت چهل شب و روز، در آن جا به عبادت پرداخت.

قرآن كريم در چند آيه، به اين داستان اشاره كرد، از جمله:

1- وَ اِذْ واعَدْنا مُوسي أربَعينَ لَيْلَهً ثُمَّ اتَّخَذْتُمْ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ و اَنْتُمْ ظالِمُونَ.

2- و واعَدْنا مُوسي ثَلثينَ لَيْلَهً و اَتْمَمْنها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعينَ لَيْلَهً …

با اين كه حضرت موسي(ع) به هنگام رفتن به كوه طور، به برادرش هارون(ع) سفارش هاي لازم را نمود و او را به صلاح و سداد و اصلاح امت و مبارزه با فساد و فتنه فراخواند، ولي پس از بازگشت وي به ميان مردم، مشاهده كرد كه تعداد زيادي از آنان، به جاي پرستش خداي يگانه، گوساله زرّين سامري را مي پرستند و مجدداً به شرك و كفر روي آوردند.

اين ماجرا را قرآن مجيد در چند سوره، از جمله سوره بقره و سوره اعراف تشريح كرده است.

 

ازدواج پيامبر(ص) با زينب بنت جَحش در سال پنجم هجري قمري

زينب بنت جَحش بن رئاب، كه مادرش اميمه دختر عبدالمطلب(ع) بود، پيش از ازدواج با رسول خدا(ص)، بنا به درخواست آن حضرت، با پسرخوانده اش زيد بن حارثه ازدواج كرد و از او فرزندي به دنيا آورد، كه نامش را اسامه گذاشتند.

وي، در حدود يك سال و يا مقداري بيشتر در خانه زيد بود، ولي پس از آن، ميانشان اختلاف افتاد و تصميم به جدايي گرفتند.

بدين جهت، زيد بن حارثه به نزد رسول خدا(ص) رفت و از همسر خود در نزد آن حضرت، شكوه و گلايه كرد و از آن حضرت، اجازه خواست كه همسرش را طلاق دهد. پيامبر(ص) وي را به خويشتن داري و تفاهم اخلاقي با همسرش دعوت نمود و به وي فرمود: إتّق الله و امسك عليك زوجك.

گفتني است كه زيد بن حارثه، برده اي بود، كه پيامبر(ص) در مكه معظمه وي را خريداري كرد و سپس در راه خدا آزاد نمود و آن گاه، وي را پسرخوانده خود كرد و در خانه خود نگه داشت. زيد به مقدار ده سال از پيامبر(ص) كوچكتر بود.

پيامبر(ص) پس از مهاجرت به مدينه منوره، دختر عمه خود، زينب بنت جحش را به عقدش درآورد.

پيش از اسلام، رسم جاهليت بر اين بود، كه ازدواج با همسر پسرخوانده، همانند همسر پسر واقعي، بر انسان حرام بود و اين رسم، پس از ظهور اسلام نيز تداوم داشت.

در ماجراي اختلاف زيد و همسرش زينب، اين رسم جاهليت، به امر پروردگار سبحان باطل و ازدواج با همسر پسرخوانده، مباح اعلام گرديد.

به هر روي، علي رغم تلاش پيامبر(ص) و برخي از صحابه در ايجاد تفاهم ميان زيد و زينب، كارشان به جدايي و طلاق انجاميد.

زينب، ايام عده طلاق را سپري كرد و پس از آن به وي بشارت داده شد، كه خداوند سبحان، وي را به عقد پيامبر(ص) درآورده است. در آن زمان، سي و پنج سال از عمرش گذشته بود و بنا به نقل علامه مجلسي، ازدواجشان مصادف بود با اوّل ذي قعده سال پنجم قمري در مدينه منوره.

زينب، از اين ازدواج بسيار شادمان شد و به خانه آن حضرت، نقل مكان كرد.

وي، در ميان همسران پيامبر(ص) افتخار مي كرد كه او را خدا به ازدواج پيامبر(ص) درآورد و به آنان مي گفت: زوّجكن أهليكن و زوّجني الله من فوق سبع سماوات؛ شما را خانواده تان به عقد پيامبر(ص) درآورده، ولي مرا خداوند متعال از بالاي هفت آسمان به نكاح آن حضرت، مفتخر نموده است.

زينب به هنگام رحلت پيامبر(ص) در 28 صفر سال 11 قمري، زنده بود، ولي بنا به گفته مورخان، وي نخستين همسر آن حضرت بود، كه پس از رحلتش، در سال 20 قمري وفات كرد و به درخواست اسماء بنت عميس، براي نخستين بار در ميان مسلمانان، براي وي تابوتي ترتيب داده و بدنش را در تابوت گذاشتند و در قبرستان بقيع دفن نمودند.

اسماء بنت عميس، هنگامي كه به همراه همسرش جعفر طيار(ع) به حبشه هجرت كرده بود، در آن جا ديده بود كه جنازه ها را در تابوت مي گذارند و به صورت محترمانه تري بدن ميت را حمل مي كنند. وي، اين عمل را در مدينه رواج داد.

زينب، بانويي شريف، متعهد و پارسا بود و از جهت حسن جمال، سرآمد همسران پيامبر(ص) به شمار مي آمد و بسيار كار مي كرد و از دست رنج خود، انفاق و تصدق مي نمود و آن چه از خلفاي وقت [ابوبكر و عمر] به عنوان سهم همسر رسول خدا(ص) دريافت مي كرد، هزينه مستمندان و بيچارگان مي نمود.

عايشه بنت ابي بكر، همسر ديگر رسول خدا(ص) با اين كه طبق معمول، با زينب بنت حجش رقابت زنانگي داشت، با اين حال درباره شخصيت اين بانوي بزرگ، گفت: ما رأيت امرئه قط خيراً في الدّين من زينب، و أتقي لله، و أصدق حديثاً، و اوصل للرّحم، و اعظم أمانه و صدقه.

يعني: من هيچ گاه، زني در دين داري، پارسايي و پرهيزكاري، راستگويي، پيشگام در صله رحم و امانت داري و تصدق و انفاق در راه خدا، بهتر از زينب نديدم.

شايان ذكر است، كه پس از رحلت پيامبر(ص)، از ميان همسران آن حضرت، تنها زينب و سوده بنت زمعه، به احترام آن حضرت، از مدينه خارج نشده و حتي به مكه معظمه نرفتند.

آيه هاي 37 و 38 سوره احزاب درباره ازدواج زينب با پيامبر(ص) نازل شد.

 

آغاز غزوه حديبيه در سال ششم هجري قمري

پيامبر اكرم(ص) پس از هجرت به مدينه منوره و تشكيل نظام اسلامي، چهار بار براي انجام عمره و زيارت خانه خدا، عازم مكه معظمه شد.

بار اوّل: در ذي قعده سال ششم قمري، كه مشركان قريش، مانع ورودش شده و با آن حضرت، پيمان صلح بستند؛

دوّم: در ذي قعده سال هفتم قمري، كه بر اساس پيمان حديبيه، كه در سال گذشته با مشركان امضا كرده بود، وارد مكه معظمه شد و اعمال عمره مفرده را انجام داد و پس از سه روز اقامت درآن، به سوي مدينه برگشت. اين عمره، به "عمرﺓ القضاء" شهرت پيدا كرد؛

سوّم: در ذي قعده سال هشتم قمري، پس از بازگشت از غزوه طائف؛

چهارم: در حجه الوداع، در سال دهم قمري.

تمامي عمره هاي آن حضرت، در ماه ذي قعده واقع گرديد، غير از عمره آخر آن حضرت، كه در ماه ذي حجه برگزار شد.

اما ماجراي غزوه حديبيه، كه از "المغازي واقدي" و برخي از مآخذ ديگر، برگرفته شده است، بدين گونه مي باشد، كه پيامبر خدا(ص) در روياي صادق خويش ديد كه وارد بيت الله، در مكه معظمه شد و سر خود را تراشيد و كليد در كعبه را گرفت و در عرفه، وقوف نمود.

پس از آن روياي صادق و شيرين، در حالي كه مكه معظمه در استيلاي قريش و كانون دشمنان اسلام بود، آن حضرت، تصميم به عمره مفرده گرفت و به اصحاب خود و ساير مسلمانان اعلام نمود كه بدون همراه داشتن ساز و برگ جنگي، آماده حركت به سوي مكه معظمه، جهت انجام عمره باشند.

آن حضرت، هفتاد شتر جهت قرباني تهيه كرد و در پيشاپيش كاروان به حركت درآورد و چوپاني آن ها را بر عهده ناجيه بن جندب اسلمي گذاشت.

آن حضرت، جهت احتياط، مقداري اسلحه در محموله هاي شتران، جاسازي كرد، كه اگر قريش بخواهند از بي سلاح بودن مسلمانان، سواستفاده كرده و ناجوانمردانه بر آنان هجوم آورند، مسلمانان بتوانند از خود دفاع كنند.

به هر روي، آن حضرت در نخستين روز ذي قعده سال ششم قمري از مدينه منوره خارج گرديد و تعداد 600، يا 1400 و يا 1525 تن از مسمانان نيز با وي حركت نمودند، كه چهار تن از بانوان نيز در ميان آنان ديده مي شدند، كه يكي از آنان امّ سلمه(رض) همسر مكرمه رسول خدا(ص) بود. عبدالله بن مكتوم و به قولي نميله عبدالله ليثي، جانشين آن حضرت در مدينه شد.

آن حضرت جهت آشكار كردن قصد خويش مبني بر اين كه اين سفر، سفر زيارتي و تنها براي انجام عمره است، نه براي جنگ و جدال با دشمنان، از مدينه منوره، محرم شد و لباس احرام پوشيد و تمام مسلمانان همراه وي نيز محرم شدند.

آنان پس از خروج از مدينه، تا يك منزلي مكه، در مكاني به نام "حديبيه" پيش رفته و سپس در آن جا توقف كردند. فاصله آنان با مكه معظمه، تنها نُه مايل بود.

اهالي قريش كه از آمدن رسول خدا(ص) و يارانش به سوي مكه معظمه، به تكاپو و تشويش افتاده بودند، جملگي به همراه زنان و فرزندانشان از مكه بيرون آمده و در "ذي طوي" تجمع نمودند و افراد جنگجو و مبارز خود را به پيش فرستادند.

پيامبر(ص) كه بار ديگر با جهالت و عصبيت قريش روبرو گرديده بود، عثمان بن عفان را به نزد آنان فرستاد، تا آن ها را از قصد خود مبني بر زيارت خانه خدا و انجام مفرده آگاه گرداند.

قريش، عثمان را مورد احترام قرار داده و وي را وارد مكه نمودند.

عثمان، در آن جا با فاميلان مشرك خود از بني اميه ديدار و گفت و گو كرد، ولي در ميان مسلمانان شايع شد كه عثمان دستگير و يا به قتل رسيد و اين خبر، موجب نگراني مسلمانان گرديد. امّا عثمان بن عفان در كمال سلامت برگشت و مشاهدات و شنيده هاي خويش را به اطلاع پيامبر(ص) رسانيد.

پيامبر(ص)، مسلمانان را در زير درختي فراخواند و پس از قرائت خطبه اي، از آنان خواست كه بار ديگر تا پاي جان، با آن حضرت بيعت كنند.

مسلمانان، به صف ايستاده و با آن حضرت بيعت كردند، كه در تاريخ اسلام، به بيعت رضوان و يا بيعت شجره، مشهور گرديد.

جاسوسان و ديده بانان قريش، ايستادگي مسلمانان و پيمان وفاداري آنان با پيامبر(ص) را به سران قريش گزارش كردند و همين امر، موجب تزلزل روحي آنان گرديد. سرانجام، با آمدن چند تن از سران مكه به نزد آن حضرت و گفت و گو با وي، حاضر به انعقاد صلح شدند و سهيل بن عمرو، حُويطب بن عبدالعزّي و مكرز بن حفص را جهت گفت و گو و امضاي پيمان صلح به نزد آن حضرت فرستادند.

عمر بن خطاب، نسبت به انعقاد صلح، بسيار بدبين بود و به پيامبر(ص) اعتراض كرد. پيامبر(ص) در پاسخش فرمود: إنّي رسول الله، و لن أعصِيَه و لن يُضيِّعني، آن گاه عمر به نزد ابوبكر رفت و همان گفتار اعتراض آميز را به وي گفت و از پيامبر(ص) در نزد او شكوه كرد و ابوبكر در پاسخش گفت: انّه رسول الله، و لن يعصِيَهُ و لن يضيِّعه، و دَعْ عنك ما تري يا عمر!

سپس عمر به سوي ابوجندل رفت، كه با لباس رزمي و شمشير به دست در پشت سر پيامبر(ص) به حالت دفاع از آن حضرت، ايستاده بود، كه مبادا مشركاني كه براي گفت و گو به نزد آن حضرت مي رسند، آسيبي به وي وارد گردانند.

عمر به ابوجندل گفت: اي ابوجندل! اين ها [سران اعزامي قريش] مشركند و خون هر يك از آنان، خون سگ است و تو، كه با شمشيرت نظاره گر گفت و گوي پيامبر(ص) با سهيل بن عمرو هستي، شمشيرت را بلند كن و بر سرش فرود آور. زيرا انسان، مي تواند پدرش را در راه خدا بكشد. به خدا سوگند، اگر من پدران مشرك خود را مي يافتم، با آنان در راه خدا مقاتله مي كردم، يكي پس از ديگري را.

ابوجندل به عمر گفت: چرا خودت او را نمي كشي؟

عمر گفت: پيامبر(ص) مرا از كشتن او و غير او بازداشته است.

ابوجندل گفت: آيا تو، از من به پيروي از پيامبر(ص)، سزاوارتري؟

عمر بن خطاب، باز هم ساكت نشد و به همراه مرداني كه با وي بودند، مجدداً به نزد پيامبر(ص) رفت و با صراحت به وي گفت: اي رسول خدا! آيا تو به ما نگفتي كه به زودي وارد مسجدالحرام مي گردي؟ كليد در كعبه را مي گيري؟ و به همراه عرفه روندگان، وارد عرفه مي شوي و در آن، وقوف مي كني؟ و حال آن كه هنوز قرباني هاي ما و خودمان به مكه نرسيديم! [و تو مي خواهي با مشركان صلح كني و از همين جا به مدينه برگردي؟]

پيامبر(ص) فرمود: آيا من به شما گفتم كه در همين سفر وارد مكه خواهيد شد؟

عمر: نه.

پيامبر خدا(ص): پس آگاه باش، كه در آينده نه چندان دور، وارد مكه خواهيد شد و من كليد كعبه را خواهم گرفت و در درون مكه معظمه سرم را و سرهاي شما مي تراشم و به همراه عرفه روندگان، در عرفه حضور خواهيم يافت.

در اين هنگام حضرت علي(ع) كه از رفتار و كردار عمر، ناراحت شده بود، به نزد وي آمد و به او گفت: أنسيتم يومَ اُحُد، اِذْ تُصعِدونَ وَ لا تلوون علي أحد و أنا ادعوكم في اُخراكم؟ اَنَسيتم يوم الأحزاب اِذ جائوكم من فوقكم و من أسفل منكم، و اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر؟ أنسيتم يوم كذا، و جعل رسول الله(ص) يُذكّرهم اموراً؟ أنسيتم يوم كذا، فقال المسلمون: صدق الله و رسوله يا نبيّ الله، ما فكّرنا فيما فكّرت فيه، لأنت أعلم بالله و بامره منّا.

عمر بن خطاب، پس از گفت و گو با حضرت علي(ع) و گرفتن پاسخ منطقي، در ظاهر ساكت گرديد ولي قلباً با صلح پيامبر(ص) مخالف بود.

به هر روي، هنگامي كه سال بعد فرا رسيد و پيامبر(ص) بر اساس پيمان صلح حديبيه وارد مكه شد و عمره به جاي آورد و سرش را تراشيد، به عمر فرمود: اين، همان وعده اي است كه به شما داده بودم.

پس از ختم غائله عمربن خطاب، پيمان صلح ميان طرفين نوشته شد و درباره مواد پيمان، سهيل بن عمرو با پيامبر(ص) گفت و گو كرد و سرانجام صلحنامه نوشته شد.

هنگامي كه پيامبر(ص) به يكي از يارانش فرمود كه صلحنامه را كتابت كند، سهيل بن عمرو اعتراض كرد و گفت: اي محمد! صلحنامه را غير از اين دو نفر، كسي نبايد بنويسد: يا پسر عمويت علي بن ابي طالب(ع)، يا عثمان بن عفان.

پيامبر(ص)، پذيرفت و دستور داد امام علي بن ابي طالب(ع) صلحنامه را كتابت نمايد.

مضمون صلحنامه چنين بود: به مدت ده سال ميان طرفين، حالت متاركه جنگ برقرار باشد و هيچ طرفي به طرف ديگر هجوم نياورد؛ مردم [اعم از مسلمانان و مشركان] در امنيت كامل باشند، هر كسي مي خواهد با پيامبر(ص) و مسلمانان هم پيمان شود و يا در زمره آنان قرار گيرد آزاد است و هر كسي با قريش هم پيمان شود و يا در زمره آنان قرار گيرد آزاد است و هر كسي بخواهد با قريش هم پيمان شود و يا به آنان بپيوندد، آزاد باشد؛ اگر فردي از اهالي قريش بدون اذن بزرگان خود بر محمد(ص) وارد شود، وي در بازگرداندنش به قريش، ولايت دارد ولي اگر كسي از مسلمانان، به قريش بپيوندد، قريش او را برنمي گرداند.

هم چنين محمد(ص)، به همراه اصحابش در سال جاري، وارد مكه نمي گردند و به سوي ديار خويش برگشته و در سال آينده مي توانند براي انجام عمره به مكه بيايند، به شرط آنكه سه روز بيشتر نمانند و به همراه خود، سلاح جنگي حمل ننمايند، مگر سلاح معمول همراه مسافر.

پس از نوشتن پيمان نامه، چند تن از اصحاب پيامبر(ص) و سه تن از سران قريش آن را امضاء كردند و آن را در دو نسخه قرار داده و يكي را به پيامبر(ص) و ديگري را به سهيل دادند.

آن گاه پيامبر(ص) به يارانش فرمان داد كه در همان جا قرباني كنند و سرهاي خود را بتراشند.

پيامبر(ص) و ساير مسلمانان در همان جا، شترها را قرباني كرده و سرهاي خود را تراشيدند و سپس به سوي مدينه بازگشتند.

حضورشان در حديبيه، ده روز و به قولي بيست روز ادامه يافت.

گفتني است، سوره مباركه فتح (سوره 48) در بازگشت از غزوه حديبيه بر رسول خدا(ص) نازل گرديد و آن حضرت درباره نزول آن، فرمود: اُنزِلت عليَّ سورﺓ، هي أحبُّ إليَّ ممّا طلعت عليه الشمس؛ سوره اي بر من نازل گرديد، كه براي من از هر چيزي كه خورشيد بر آن بتابد، دوستداشتني تر و با ارزش تر است.

 

بازگشت انقلابيون مصر به مدينه و محاصره عثمان در سال 35 هجري قمري

پس از قيام سراسري مسلمانان شهرهاي مختلف اسلامي بر عليه عثمان بن عفان (سومين خليفه مسلمانان) و حركت اعتراض آميز آنان به سوي مدينه منوره جهت خلع وي از خلافت، حضرت علي(ع) بنا به درخواست طرفين، پا در مياني كرد و كارشان را با تعهدي كه از طرفين گرفت، پايان داد.

آن حضرت، از عثمان پيمان گرفت كه عاملان ستمكار و غير مقبول مردم را از كار بركنار كرده و به جاي آنان، افراد شايسته و عادلي بگمارد و بذل و بخشش هايي كه به اعوان و انصار خويش كرده است، به بيت المال بازگرداند و از كردار خويش در جمع مردم، توبه كند و راه صالحان را در پيش گيرد.

عثمان بن عفان، همه آنان را پذيرفت و در مسجد النبي(ص) در جمع مردم سخن گفت و از كردار ناپسند خويش توبه كرد و بر فراز منبر گريست.

از آن سو، امام علي(ع) از معترضان و انقلابيون تعهد گرفت، كه به شهرهاي خويش برگشته و عثمان بن عفان را به عنوان خليفه مسلمين به رسميت شناسند و نظم جامعه را حفظ و در ميان مردم، آرامش برقرار سازند.

اما همين كه انقلابيون شهرها به سوي ديار خويش حركت كردند، در اندك مدتي از ميان راه، دوباره به سوي مدينه منوره بازگشتند.

زيرا انقلابيون مصر در ميان راه، پيكي را يافتند كه از مدينه به سوي مصر در حركت بود. پس از تفتيش وي، نامه اي از عثمان بن عفان براي عبدالله بن ابي سرح حاكم مصر را در ميان وسائلش يافتند، كه در آن، عثمان به عامل خويش دستور داده بود كه به محض بازگشت انقلابيون مصر، تعداد نه نفر از آنان را اعدام و تعدادي را تازيانه زده و تعدادي ديگر را به زندان هاي طويل المدﺓ گرفتار سازد.

افشاي اين نامه، خشم مصريان مبارز را برانگيخت و از همان جا، تغيير مسير داده و به سوي مدينه بازگشتند و در اول ذيقعده سال 35 قمري وارد اردوگاه "ذي خشب" در سه منزلي مدينه شدند و از آن جا به نزد حضرت علي(ع) رسيده و اين راز بزرگ را آشكار كردند.

حضرت علي(ع) به نزد عثمان بن عفان رفت و او را به خاطر نوشتن اين نامه سرزنش كرد ولي عثمان اظهار بي اطلاعي كرد و سوگند خورد كه از نوشتن و فرستادن آن نامه هيچ گونه اطلاعي نداشته است.

از قرار معلوم اين نامه را دامادش مروان بن حكم نوشت و مهر خليفه را بر آن زد و آن را پنهاني براي حاكم مصر ارسال نمود.

به هر روي، نقض مكرر تعهدات از سوي عثمان بن عفان و ماجراجويي و آتش افروزي ها اطرافيان وي، به ويژه داماد و پسرعمويش مروان بن حكم، عصبانيت و خشم مسلمانان مبارز را دو چندان كرد. سرانجام، اين ماجراي خطير با محاصره چهل روزه خانه عثمان و كشته شدن وي به دست مهاجمان ناشناس به پايان رسيد.

شايان ذكر است كه از ميان سه خليفه نخستين، عثمان بن عفان پس از عمر بن خطاب، دومين خليفه اي بود كه مورد اعتراض رعيت رنج ديده و زجر كشيده قرار گرفت و به دست آنان كشته شد.

 

وفات محمد بن علي بن عبدالله، پايه گذار جنبش عباسيان در سال 126 قمري

محمد بن علي بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، در اوايل قرن دوم هجري به همراه بسياري از علويان و هاشميان مخالف حكومت بني اميه، جنبشي بر ضد امويان حاكم، با عنوان "الرّضا من آل محمد(ص)" را پايه گذاري و رهبريت شاخه عباسيان را بر عهده گرفت. وي در آن روزگار در "حميه" و يا در "كرار"، از مناطق كوهستاني شام زندگي مي كرد و داعيان و نمايندگان خويش را به طور پنهاني به سراسر مناطق اسلامي گسيل مي داشت و از طريق آنان، مردم را به قيام و جنبشي عظيم بر ضد امويان فرا مي خواند.

ولي عمرش كفاف نكرد و پيش از قيام سراسري مردم، در همان مكان وفات يافت و به هنگام درگذشت، پسرش ابراهيم را جانشين خود نمود.

از آن پس، ابراهيم بن محمد، معروف به "امام" رهبريت قيام عباسيان را به دست گرفت و آن را بسيار گسترده كرد ولي او نيز، به هدف هايش دست نيافت. زيرا از سوي مأموران مروان حمار (آخرين خليفه امويان) دستگير و پس از مدتي در زندان كشته شد.

اما ساير فرزندان و خاندان محمد بن علي، بنا به توصيه ابراهيم بن محمد، موفق شدند از شام به سوي كوفه هجرت نمايند و در آن جا، نخستين حكومت عباسيان را با سرنگوني بني اميه، پايه گذاري كنند. نخستين خليفه عباسيان، عبدالله معروف به ابوالعباس سفاح، فرزند محمد بن علي بود و پس از سفاح، برادرش منصور بن محمد بن علي، معروف به منصور دوانقي به خلافت رسيد و از آن پس، خلافت عباسيان، در جامعه اسلامي ريشه دوانيد و ماندگار شد.

درگذشت محمد بن علي، مصادف بود با نخستين روز ذي قعده سال 126 قمري.

 

ميلاد فرخنده حضرت فاطمه معصومه(س) در سال 173 قمري

امام موسي كاظم(ع) داراي سي و هفت فرزند بود، كه والاترين و فاضل ترين آنان، حضرت علي بن موسي الرضا(ع)، امام هشتم شيعيان است.

امام رضا(ع) و برادرش قاسم(ع) و خواهرش حضرت فاطمه معصومه(س) از يك مادر، بنام نجمه [يا تكتم و يا سكن و يا اروي] كه معروف به ام البنين بود، ديده به جهان گشودند.

هنگامي كه امام رضا(ع) بنا به درخواست مأمون عباسي [هفتمين خليفه عباسيان] از مدينه منوره به "مرو" در شمال خراسان رفت و با اكراه و اجبار مأمون، ولايت عهدي وي را پذيرفت، يك سال بعد، خواهرش حضرت فاطمه معصومه(س) در پي برادر ارجمندش، از مدينه منوره، راهي خراسان شد. هنگامي كه به شهر ساوه رسيد، بيمار گرديد. از اطرافيان پرسيد: از اين جا تا قم چقدر فاصله است؟

گفتند: ده فرسخ.

آن حضرت به خدمت كارش دستور داد كه وي را به طرف شهر قم حركت دهد.

آل سعد، كه از شيعيان و محبان اهل بيت(ع) بوده و در قم زندگي مي كردند، همين كه از ورود خواهر امام رضا(ع) با خبر شدند به استقبال آن حضرت شتافته و از شهر قم بيرون رفتند و چون به وي رسيدند، بسيار شادماني و اظهار خوشحالي نمودند. موسي بن خزرج بن سعد، كه از بزرگان آل سعد و از معاريف شيعه درقم بود، افسار شتر آن حضرت را به دست گرفت و به سوي قم آورد و آن بانوي شريف را در خانه خويش اسكان داد و از او به شايستگي پذيرايي كرد.

اما حضرت فاطمه معصومه(س) بيمار و مريض احوال بود و سختي راه دراز و تحمل رفتار و كردار برخي از مغرضان و دشمنان، روح شريف و بلندش را آزرده كرده بود.

بدين جهت، چندان دوام نياورد و پس از شانزده روز اقامت در خانه موسي بن خزرج، دار فاني را وداع گفت و روح بلندش به اعلي عليين پيوست.

موسي بن خزرج، پس از غسل و كفن كردن بدن شريف آن حضرت، جنازه اش را به باغستان خويش، واقع در بابلان، كه هم اكنون مزار شريفش در آن جا است، منتقل و به خاك سپرد و با بوريا بر سر قبرش سايباني بنا نهاد.

در پايان، سه حديث از سه امام معصوم(ع) درباره شخصيت حضرت معصومه(س) و زيارت قبر شريفش به استحضار مي رسانيم:

1- عن الامام الصادق(ع)، قال: إنّ لله حرماً و هو مكه، ألا اِنّ لرسول الله(ص) حرماً و هو المدينه، ألا و اِن لأميرالمومنين(ع) حرماً و هو الكوفه، ألا و اِنّ قم الكوفه الصغيرﺓ، ألا اِنّ للجنه ثمانيه ابواب، ثلاثه منها اِلي قم. تقبض فيها امرأﺓ من ولدي اسمها فاطمه بنت موسي(ع)، و تدخل بشفاعتها شيعتي الجنه بأجمعهم.

2- عن سعد بن سعد، قال: سألت اباالحسن الرضا(ع) عن فاطمه بنت موسي بن جعفر(ع)؛ فقال: من زارها فله الجنه.

3- عن ابن الرضا(ع)، قال: من زار قبر عمّتي بقم فله الجنه.

 

درگذشت شريك بن عبدالله نخعي در سال 177 هجري قمري

شريك بن عبدالله بن سنان نخعي، از بزرگان شهر كوفه بود و جدش سنان نخعي، مكني به ابوشريك، در نبرد قادسيه بر عليه سپاهيان ساساني حضور داشت.

منصور دوانقي [دومين خليفه عباسي] از شريك بن عبدالله درخواست كرد، كه مقام قضاوت شهر بزرگ كوفه را بر عهده گيرد. ولي وي امتناع ورزيد و سرانجام با تأكيد منصور، اين پست را بر عهده گرفت و تا آخر عمر منصور، آن را اداره كرد.

در زمان مهدي عباسي [سومين خليفه عباسي] نيز اين مقام را براي خويش حفظ نمود، ولي پس از مدتي مهدي و به روايتي هادي [چهارمين خليفه عباسي] وي را از قضاوت عزل كرد.

گفته شد كه شريك بن عبدالله، در زمان مهدي عباسي بر وي وارد شد و مهدي به وي گفت: بايد يكي از سه كار را برايش انجام دهد: ا- در كوفه، قضاوت كند. 2- فرزندش را آموزش دهد. 3- يك بار بر سر سفره اش بنشيند و غذايش را بخورد.

شريك، گرچه از هر سه امتناع داشت وليكن چون ناچار بود يكي را اختيار كند، تصميم گرفت آسان ترين آن ها را برگزيند. بدين لحاظ به مهدي عباسي گفت: خوردن طعام در سفره تو براي من آسان تر از كارهاي ديگر است.

او، يك وعده غذاي لذيذ و بي نظير در سفره مهدي عباسي تناول كرد و به خانه اش برگشت، ولي همان غذا، كارش را كرد و او را براي هميشه به دربار عباسي وابسته نمود.

فضل بن ربيع گفت: به خدا سوگند، شريك پس از خوردن آن طعام، هم آموزش فرزندان خليفه، هم همنشيني با عباسيان و هم قضاوت كوفه را بر عهده گرفت.

علماي اهل سنت، وي را توثيق كردند و ابن سعد زهري درباره اش گفت: و كان شريك ثقه مأموناً، كثير الحديث، و كان يغلط كثيراً.

يعني: وي، موثق و مورد اطمينان بود، حديث هاي فراواني نقل كرد و در نقل حديث، اشتباهات فراواني دارد.

به هر روي، اين دانشمند و قاضي معروف اهل سنت در عصر هارون الرشيد، در نخستين روز ماه ذي قعده سال 177 قمري وفات يافت و هارون كه در آن زمان در "حيره" به سر مي برد، با شنيدن خبر مرگ وي، به سوي كوفه حركت كرد ولي در ميان راه خبردار شد كه موسي بن عيسي، عاملش در كوفه بر وي نماز خواند و او را دفن نمود. بدين جهت، پيش از ورود به شهر، به حيره برگشت.

 

وفات جعفر بن محمد حسني در سال 308 هجري قمري

ابوعبدالله، جعفر بن محمد بن جعفر بن حسن بن جعفر بن حسن مثني بن امام حسن مجتبي(ع)، در سامرا ديده به جهان گشود. وي از راويان حديث و از شيعيان موثق و از سرشناسان علوي نژاد در عصر غيبت صغري بود و داراي تأليفاتي چون كتاب "التاريخ العلوي" و كتاب "الصخرﺓ و البئر" مي باشد.

سرانجام در نود و چند سالگي، در روز چهارشنبه، اول ذي قعده سال 308 قمري بدرود حيات گفت.

 

آغاز هفته حج

در لغت به معني قصد و هدف قرار دادن كار معين است و در اصطلاح فقه اسلامي به قصد رفتن به سوي مكه و خانه خدا در روزهاي معيني از سال به هدف انجام تكاليف ديني آن  است و بر هر مسلماني واجب است با داشتن شرايط براي يك بار در عمر خود آن را انجام دهد و انجام ندادن آن با دارا بودن شرايط و اقرار و اعتراف به وجوب آن از گناهان كبيره شمرده شده است.

علاوه بر اين انكار اصل اين تكليف و فريضه در صورتي كه مستند بر شبهه نباشد سبب كافر شدن مسلمان مي گردد. عبادت حج از سنن يكتا پرستي حضرت ابراهيم (ع) بوده است كه پس از قرنها فراموشي و انحراف و آلودگي به مظاهر شرك بت پرستي، پيامبر اسلام (ص) آن را مجددا احيا نمود و مسلمانان را به انجام آن تشويق كرد.

گردهمائي‌ ميليوني‌ مسلمانان‌ در حج‌، پديده‌ئي‌ بي‌نظير و شگفت‌انگيز است‌. همه‌ي‌ ملتهاي‌ مسلمان‌ از همه‌ جاي‌ جهان‌ و از همه‌ي‌ قشرهاي‌ اجتماعي‌، دراين‌ چند روز در خانه‌ي‌ خدا، زادگاه‌ اسلام‌ و پيامبر عظيم‌ الشأن‌ آن‌ گرد ميآيند و آئينهاي‌ پررمز و راز حج‌ را برپا ميدارند. در اين‌ شعائر پرشكوه‌ و پرمعني‌، پيوند دلها با خداي‌ بزرگ‌، پيوند دلها با يكديگر، حركت‌ بر محور توحيد، سعي‌ و تلاش‌ همگاني‌، رمي‌ شيطان‌ و برائت‌ از طاغوت‌، ذكر و تضرّع‌ و خشوع‌ در برابر خدا، و احساس‌ عزت‌ و عظمت‌ در پرتو اسلام‌، همه‌ در عمل‌ و بگونه‌ئي‌ نمادين‌ به‌ ملتهاي‌ مسلمان‌، آموزش‌ داده‌ ميشود؛ و مهرباني‌ و همزيستي‌ با برادران‌ و استحكام‌ و سرسختي‌ با دشمنان‌، و رها شدن‌ از پيرايه‌هاي‌ خودپرستي‌ و پيوستن‌ به‌ درياي‌ عزت‌ و عظمت‌ الهي‌ در قالب‌ مناسك‌ حج‌ تجسّم‌ مي‌يابد.

حاجيان از آخرين روزهای ماه ذيقعده از موطن خود بقصد مناسک حج وارد سرزمين عربستان می شوند.و از روز هشتم ذيحجه در ميقات احرام عشق بسته و پس از بيتوته در سرزمين هاي عرفات،  سرزمين آمرزش گناهان و انجام قربانی و مني سرزمين برآورده شدن آرزوها و انجام حج ابراهيمی در روز دوازدهم اين ماه سرزمين منی را بقصد مکه ترک ميگويند.

 حج از نظر شرعى مجموعه اى از اعمال مخصوصى است كه به قصد اطاعت پروردگار انجام مى گيرد و يكى از اركانى است كه اسلام بر آن بنا شده است. امام محمدباقر(عليه السلام) مى فرمايد:

«بنى الاسلام على خمس، على الصلاة والزكاة والصوم والحج و الولاية»

«اسلام بر پنج پايه استوار گشته است: نماز، زكات، روزه، حج و ولايت»

حج خواه واجب باشد و خواه مستحب، داراى فضيلت بسيار و پاداش فراوان است. روايات زيادى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت او (عليهم السلام) در فضيلت حج وارد شده است.

… در قرآن كريم سوره هاي به نام حج نازل شده كه بيست و دومين سوره قرآن است. آيات اين سوره درباره چگونگي مناسك حج راهنما مي باشد. علاوه بر اين در چند سوره ديگر: بقره،‌ 158 و 189 و 196 و 197 و آل عمران، 97 و توبه 3 درباره برخي از مناسك حج نظير طواف، وقت و زمان حج، قرباني عمره تمتع، ممنوعيت زناشويي، ممنوعيت كارهاي ناشايست و ممنوعيت دعوا و درگيري و فخرفروشي احكامي وضع شده است.

ـ در لغت روايات فراواني از امامان معصوم (ع) دربارة اصل و وجوب حج و چگونگي انجام آن آمده است و در حقيقت آيات قرآن درباره حج تنها اصول كلي آن را بيان كرده است ولي چگونگي به جاي آوردن مناسك حج و خصوصيات آن را مسلمانان از سفر حجي كه پيامبر (ص) به جاي آورد آموخته اند و امامان در روايات خود به جزييات مسائل اين حج پرداخته و سنت پيامبر در كيفيت انجام اين مناسك را براي مسلمانان  تشريح نموده اند.

شرايط واجب شدن حج از منظر فقهاي اماميه:

ـ بلوغ و دارا بودن رشد عقلي

- آزادي

- دارا بودن لوازم و وسائل سفر

ـ فراخي وقت و زمان كافي براي رسيدن به مكه

ـ صحت و سلامتي بدن

ـ امنيت راه

اقسام حج:

ـ حج افراد : اين گونه حج بر مسلماني واجب است كه فاصله منزل تا مسجدالحرام كمتر از 88 كيلومتر بوده باشد….

 ـ حج قرانْ: مانند حج افراد است.

ـ حج تمتع: اين گونه حج بر تمام كساني واجب است كه فاصله وطن و منزلگاه دائمي آنها تا مكه و مسجدالحرام بيش از 88 كيلومتر بوده باشد. از اين رو بيشتر مسلمانان اين گونه حج را بجا مي آورند. حج تمتع از دو عبادت جداگانه ولي پيوسته به هم تشكيل شده است كه عبارتند از: عمره تمتع، حج تمتع. مقصود از پيوسته و جداگانه بودن اين دو عبادت اين است كه مسلمان حج گذارمی بايست عمره تمتع را با شرايطي و در حال احرام پيش از روز نهم ذي الحجه به جاي آورده و آن گاه از احرام بيرون مي آيد، ليكن در فاصله ميان پايان يافتن مناسك عمره تمتع و روز نهم ذي الحجه حق بيرون رفتن از مكه را نداشته و بايد خود را براي حج تمتع و پوشيدن احرام و رفتن به سوي دشت عرفات در روز ذي الحجه آماده كند….

ـ با فرا رسيدن روز نهم ذي الحجه مكلف حج گذار بايد خود را آماده انجام حج تمتع كند.                         

حج عمره:

 ـ …. اصل عبادت عمره مستحبي بود و تنها در صورت استطاعت براي حج و يا نذر و يا با سوگند خوردن به انجام آن و يا عهد و پيمان بستن با خداوند براي انجام آن واجب مي گردد.

عمره مفرده را مي توان در تمام ماههاي سال انجام داد ليكن انجام آن در دو ماه رجب و رمضان نيكوتر است… 

حج تمتع داراي 13 كار واجب است كه عبارتند از:

1- پوشيدن لباس احرام درون شهر مكه يا درون مسجدالحرام پس از نيت حج تمتع نمودن.

2- رسانيدن خود به صحراي عرفات به گونه اي كه از ظهر شرعي تا غروب آفتاب روز نهم ذي الحجه را در محدوده اين دشت بگذارند.

3- حركت به سوي مشعرالحرام كه در فاصله ده كيلومتري عرفات قرار دارد، و گذراندن تمامي شب تا هنگام طلوع آفتاب روز دهم ذي الحجه  را در آن.

4- حركت از دشت مشعر به سوي دشت مني از مسير معيني كه بدان وادي محشر گويند و پرتاپ نمودن سنگ ريزه به نخستين ستون  شيطان (كه به حجره عقبه شهرت دارد)

5- قرباني نمودن گاو يا شتر يا گوسفند در قربانگاه مني در همان روز دشت مني.

6- تراشيدن سر يا كوتاه كردن قسمتي از موي آن در دشت مني.

7- ماندن در مني در شبهاي يازدهم و دوازدهم ذي الحجه.

8- پرتاپ نمودن سنگ ريزه به سه ستون شيطان در روزهاي  يازدهم و دوازدهم.

9- حركت از مني به سوي مكه پس از ظهر شرعي روز دوازدهم ذي الحجه

 و 7 بار طواف نمودن گرد خانه كعبه كه طواف حج تمتع شهرت دارد.

10-خواندن دو ركعت نماز طواف پشت مقام حضرت ابراهيم (ع)

11-7 بار سعي و راه رفتن بين صفا و مروه.

12-انجام 7 بار طواف ديگر گرد خانه خدا كه ميان شيعيان به طواف نساء و در ميان سنيان به طواف وداع شهرت دارد.

13-بجاي آوردن دو ركعت نماز طواف نساء پشت مقام حضرت ابراهيم (ع)

 بدين سان مناسك و كارهاي واجب حج تمتع به پايان رسيده است. و از اين پس مسلمان (حاجي) مي گردد و تكليف حج از او برداشته مي شود.

فضيلت و حكمت تشريع آن :

ـ در برخي از روايات خداوند براي هر قدمي كه حج گذار در راه مكه و رسيدن به آن مي گذارد وعدة ثواب و پاداشي دنيوي و اخروي داده است .......

ـ انجام فريضه حج و عمره و طواف بيت الله الحرام خود ميزان و پاداش و ارزش گذاري كردارهاي نيك مسلمانان است يعني انجام بسياري از كارهاي نيك (مثل زيارت امام حسين (ع))با تعدادي حج وعمره پاداش داده ميشود ......

ـ همچنين حج به عنوان جايگاهي براي اجتماع ساليانه مسلمانان مورد خواسته و نظر شريعت بوده و شرع بسياري از مسلمانان متمكن و دارا را به رفتن سوي آن براي به دست آوردن منافع دنیوی و اخروي آن تشويق نموده است.

ـ ميزان و اصل در حج ابراهيمي كه پيامبر(ص) احياء كننده آن است حجي است كه حج گذار آگاهانه در مقام تقرب به درگاه پروردگار و براي زدودن زنگار خود پرستي و دنيا پرستي و منيتهاي پليد نفس اماره، و وسوسه هاي شياطين انس و جن بدان قيام كند و حجي است كه حج گذار با آگاهي و آشنايي با اوليايي كه خداوند آنان را ولي قرار داده و ولايت امر را به آنان سپرده است انجام پذيرد .

 

-در روايات متعددي آمده است كه همه ساله امام زمان (عج) در حج مسلمانان شركت كرده و در روز عرفه و صحراي عرفات ناظر و شاهد عبادت مردم خواهد بود، از اين رو شركت در حج وقوف در عرفات به گونه اي تجديد پيمان و بيعت با آن حضرت از سوي شيعيان شمرده مي شود…..

-از سوي ديگر اجتماع و گرد آمدن جمعيت فراواني از مسلمانان درحرم امن الهي يكي از عوامل بسيار مهم در نزديكي و دوستي و الفت و  رفع كدورتها و فراهم آمدن برادري و همكاري شمرده شده است….

 حج در كلام اميرالمومنين علي (ع)

زيارت خانه اش را فريضه كرد بر شما مردمان كه قبله اش ساخت براي همگان، و آمدنگاه مسلمانان، تا بدان درآيند چون چارپايان و بدان پناه برند چون كبوتران، و دو نشانه براي دينداران. فروتني برابر عظمت او، و اعتراف به عز او؛ و از آفريدگانش آن را گزيد كه چون دعوت او شنيد در گوش كشيد، و به جان و دل خريد. اينان به راه افتادند، و پا بر جاي پاي پيامبران نهادند، و چون فرشتگان گرد عرش بر پاي بندگي ايستادند. بر سودهاي روز بازار عبادت هر دم فزودند، و به هنگام تشريف، مغفرت او را از يكديگر ربودند. خدا كعبه را براي اسلام نشان،‌ و براي پناهندگان خانة امان ساخت، رفتن به سوي خانه را واجب گرداند، و حق آن را بشناساند و بندگان را به زيارت آن خواند كه فرمود: «بر هر كس كه تواند، زيارت خانه واجبي از سوي خداي بي انباز است،‌ و آن كه سر باز زند خدا از جهانيان بي نياز است».

 نمي بينيد خداي سبحان، پيشينيان از آدم (ص) تا پسينيان از اين عالم را آزمود ـ به حرمت نهادن ـسنگهايي  بي زيان و سود،‌ كه نبيند و نتواند شنود. پس خدا آن را خانة با حرمت خود ساخت و براي فراهم آمدن و عبادت مردمانش پرداخت. پس آن خانه را در سنگلاخي نهاد از همة سنگستانهاي زمين دشوارتر، و ريگزاري رويش آن از همه كمتر. به دره اي از ديگر دره ها تنگتر، ميان كوههايي سخت و ريگهايي نرم دشوار گذر، و چشمه هايي زه آب آن كم و جدا از هم،‌كه شتر در آنجا فربه نشود و اسب و گاو و گوسفند علف نيايد.

پس آدم و فرزندان او را  فرمود تا روي بدان خانه دارند ـ و با حرمتش شمارند ـ پس خانه براي آنان جايگاهي گرديد كه سود سفرهاي خود را در آن بردارند و مقصدي كه بارهاي خويش در آن فرود آرند. دلها در راه ديدار آن شيدا، از دشتهايي بي آب و گياه،‌ و مغاك دره هاي ژرف و جزيره هاي از يكديگر جدا،‌ در پهنة ـ دريا تا از روي خواري شانه هاشان را بجنبانند و گرداگرد خانه كلمة تهليل بر زبان رانند،‌و بر گامها روند دوان،‌ خاك آلود و مو پريشان.

جامه ها را به يك سو انداخته، و با واگذاشتن موها خلقت نيكوي خود را زشت ساخته. آزمايشي بزرگ و امتحاني دشوار و آزمودني آشكار براي پديد آمدن نافرمان از فرمانبردار. خدا زيارت خانه را موجب رحمت خود فرمود، و وسيلت رسيدن به بهشت نمود.

ـ و اگر خداي سبحان مي خواست خانة با حرمت و عبادتگاه با عظمت خود را ميان باغستانها نهد و جويبار، و در زمين نرم و هموار، و  درختستانهاي از هم ناگسسته، و ميوه ها در دسترس و عمارتها درهم و دهستانها به يكديگر پيوسته، ميان گندمزارهاي نيكو . باغهاي سرسبز تازه رو و زمينهاي پر گياه گرداگرد او، و بقعه هاي پر باران و باغستانهاي خرم، و راههاي آبادان، پاداش كم بود و آزمايش ناچيز هم،‌ و اگر بنيادي كه پاية آن بناست، و سنگهايي كه خانه بدانها برپاست، از زمرد سبز بود و ياقوت سرخ فام، و با روشني و درخشش تمام، از راه يافتن دو دلي در سينه ها مي كاست، و كوشش شيطان را از دلها دور مي كرد، و شك و ترديد از مردمان برمي خاست. ليكن خدا بندگانش را به گونه گون سختيها مي آزمايد،‌و با مجاهدتها به بندگي شان وادار مي نمايد،‌ و به ناخوشايندها آزمايششان مي كند تا خود پسندي را از دلهاشان بزدايد، و خواري و فروتني را در جانهاشان جايگزين فرمايد، و آن را درهايي سازد گشاده به بخشش او، و   وسيلتهايي آماده براي آمرزش او.

آيات و روايات در باب اهميت حج

دليل وجوب حج آيات متعدد قرآن و احاديث وارده از نبى اكرم و ائمه معصومين(عليهم السلام) مى باشد و اين عبادت يكى از ضروريات دين بشمار رفته و ترك آن با علم به وجوب آن توسط كسى كه جامع شرائطى است كه در آينده بيان مى شود، يكى از گناهان كبيره است. خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد:

«وللّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلاً و من كفر فانّ اللّه غنىٌّ عن العالمين»

از امام صادق(عليه السلام) نيز نقل شده است كه: «هر كس از دنيا برود در حالى كه حَجّة الاسلام را انجام نداده باشد، به دين يهود يا نصرانيّت از دنيا خواهد رفت; مگر آنكه انجام ندادن حج به جهت نياز شديدى كه او را مستاصل كرده، يا بيمارى و علتى كه توانايى حج را از او گرفته يا ممانعت حكومت باشد».

بايد پيروي از آيين ابراهيم كنيد كه ديني پاك و بي آلايش است و ابراهيم هرگز از آنها كه به خدا شرك آورده اند نبوده است اول خانه اي كه براي عبادت مردم بنا شده همان خانه مكه است كه در آن بركت و هدايت خلق است 96 در آن خانه آيات ربوبيت پيداست و مقام ابراهيم خليل است و هر كه در آنجا داخل شود ايمن باشد و مردم را حج و زيارت آن خانه واجب است هر كسي كه توانايي رسيدن بدانجا را يافت و هر كه -به سبب انكار حج- كافر شود به خود زيان رسانيده است كه البته خدا بي نياز از اطاعت خلق است.

 -قرآن كريم‚ سوره 3‚ آيه 97 98-

 و مردم را به اداي مناسك حج اعلام كن تا مردم سواره و پياده و از هر راه دور به سوي تو جمع آيند27 تا در آنجا منافع دنيوي و اخروي بسيار براي خود فراهم ببينند و نام خدا را در ايامي معلوم و معين ياد كنند كه آنها را از حيوانات بهائم -شتر و گاو و گوسفند- روزي داديم تا از آن تناول كرده فقيران بيچاره را نيز طعام دهند 28 سپس -بازگو- تا مناسك حج را بجاي آرند و هر نذر و عهدي كه در حج كردند وفا كنند و طواف كعبه را گرد خانه بجاي آرند .

-قرآن كريم ‚ سوره 22‚ آيه 27 28 29

امام على(عليه السلام):

«و فرض عليكم حج‏بيته الحرام، الذى جعله قبله للانام، يردونه‏ورود الانعام، و يالهون اليه ولوه الحمام، جعله سبحانه علامه‏لتواضعهم لعظمته، و اذعانهم لعزته. »

خداوند متعال حج‏بيت الله الحرام را بر شما واجب گردانيد وآن را قبله مردم قرار داد، در آن‏جا وارد مى‏شوند مانند ورودچهارپايان و اشتياق دارند آمدن به آن‏جا را مانند اشتياق‏كبوتران، خداوند سبحان آن خانه را براى فروتنى مردم در مقابل‏عظمت و بزرگيش و براى تصديق آنان به عزت و سلطنتش علامت و نشانه ‏قرار داد.

امام رضا عليه السلام:

«انما امروا بالحج لعله الوفاده الى الله عز و جل و طلب‏الزياده و الخروج من كل مااقترف العبد» .

همانا مردم به حج امر شده ‏اند به منظور ورود به ميهمانى‏خداوند و افزون خواهى از عنايات او و بيرون آمدن از گناهانى كه ‏بنده مرتكب شده است.

 

درگذشت«عَبدِ مَنافِ بن عَبدُالمُطَّلِب»مُلَقّب به« ابوطالب»عموي پيامبر در سال3قبل ازهجرت

«عَبدِ مَنافِ بن عَبدُالمُطَّلِب»مُلَقّب به« ابوطالب»عموي پيامبرگرامي اسلام و پدرمولا علي (ع) در سال3قبل ازهجرت ديده ازجهان فروبست. ابوطالب پس ازدرگذشت عبدالمطلب سرپرستي حضرت محمّد(ص) را بعهده گرفت و به ايشان توجهي خاص مبذول داشت. درزمان بعثت حضرت محمّد(ص) و آغازتوطئههاي آشكارو نهان قريش عليه رسول گرامي اسلام ابوطالب همچون گذشته دردفاع و حمايت ازپيامبر(ص) استوارماند. بطوريكه درمحاصره اقتصادي سه ساله قريش عليه حضرت رسول اكرم(ص) درشِعب اَبي طالب نيزبا رسول خدا بود. گفتني است كه حضرت خديجه (س) و حضرت ابوطالب همزمان درسال سوم قبل ازهجرت ديده ازجهان فروبستند ازاين رو حضرت محمّد(ص) آن سال را «عامُ الحُزن يا سال اندوه» ناميدند.

 

اعتصاب كارمندان وزارت دارايي برضد رژیم ستمشاهی پهلوی در سال1357هجري شمسي

 

آغاز عمليات والفجر4 در سال1362هجري شمسي

 

الحاق مجارستان به خاك اتريش وامپراتوری فرانسوآ ژوزف در سال1867ميلادي

باالحاق مجارستان به خاك اتريش در سال1867ميلادي، فرانسوآ ژوزف بطور رسمي امپراتوراتريش- مجارستان شد. مجارستان درطول تاريخ بارها به اشغال كشورهاي اروپايي مانند اتريش و همچنين امپراتوري عثماني درآمد. اما سرانجام درپايان جنگ جهاني اول و پس ازشكست اتريش درسال1918ميلادي به استقلال رسيد. مجارستان دراروپاي شرقي ميان روماني، اتريش، اوكراين و جمهوريهاي چك و اسلواكي، بوسني هرزه گوين، اسلوني، كرواسي، صربستان و مونته نگرو واقع شده است. اين كشوربا نظام جمهوري اداره مي شود.

 


نوشته شده در   سه شنبه 28 مهر 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode