ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 2 دي 1403
يکشنبه 2 دي 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 14 آذر 1391     |     کد : 46764

مهمان نوازی حضرت علی علیه السلام

مردی با پسرش، مهمان حضرت علی(ع) شدند. حضرت علی(ع) با اکرام و احترام زیاد دو مهمان خود را بالای اتاق نشاند و خود امام(ع) روبه‌روی آن ها نشست. بعد از مدتی موقع غذا رسید. حضرت(ع) غذا آورد و مهمان‌ها غذا خوردند.

مردی با پسرش، مهمان حضرت علی(ع) شدند. حضرت علی(ع) با اکرام و احترام زیاد دو مهمان خود را بالای اتاق نشاند و خود امام(ع) روبه‌روی آن ها نشست. بعد از مدتی موقع غذا رسید. حضرت(ع) غذا آورد و مهمان‌ها غذا خوردند.

بعد از غذا، قنبر، غلام معروف حضرت علی(ع) طشت و پارچ آبی برای شستن دست و حوله‌ای برای خشک کردن دست مهمان‌ها آورد. همین که خواست روی دست‌های مهمان آب بریزد، حضرت علی(ع) آن‌ها را از دست قنبر گرفت تا خودش دست مهمان را بشوید. مهمان دست خود را عقب کشید و گفت: «ای امیرالمۆمنین! مگر چنین چیزی ممکن است که خداوند ببیند من دست‌هایم را گرفته باشم و شما آب روی دست‌های من بریزید.»

حضرت علی(ع) فرمود: «هیچ اشکالی ندارد. بنشین و دست‌هایت را بشوی تا خداوند ببیند برادرت، خودش را برتر از تو نمی‌داند و بین تو و خودش فرق نمی‌گذارد و به برادرش خدمت می‌کند و خداوند در عوض خدمتش، به او پاداش می‌دهد. چرا می‌خواهی مانع کار ثوابی بشوی؟»

مهمان نشست، امّا هنوز به خودش اجازه نمی‌داد که دستانش را بگیرد تا حضرت، روی آن‌ها آب بریزد تا حضرت آن‌ها را بشوید.آخر حضرت او را چندبار قسم داد که من می‌خواهم به برادر مۆمن خود خدمت کنم و به ثواب آن برسم. خواهش می‌کنم که دست‌های خود را درست و کامل بشوی همان‌طور که اگر قنبر می‌خواست دستانت را بشوید، می‌شستی، خجالت و تعارف را کنار بگذار.

مهمان‌ هم راضی شد و دستانش را شست. بعد از آن حضرت پارچ آب را به پسر خود محمد بن حنیفه داد و گفت:«پسرم! اگر پدر این پسر این‌جا نبود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خود آب روی دستانش می‌ریختم، امّا خداوند دوست دارد اگر پدر و پسری هر دو یکجا حاضر باشند بین آن‌ها فرق گذاشته شود و به هر دو مثل یکدیگر احترام گذاشته نشود. پدر روی دستان پدر و پسر روی دستان پسر آب بریزد، پس تو روی دستان پسر مهمان آب بریز.» محمد نیز روی دستان پسر آب ریخت.


نوشته شده در   سه شنبه 14 آذر 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode