گفتوگو با كارگردان فيلم ميان ماندن و رفتن
تعقيب و گريز در لوكيشني بكر
جام جم آنلاين: بهروز شعيبي، بازيگر و كارگردان جواني است كه تاكنون در فيلمهاي سينمايي همچون آژانس شيشهاي، طلا و مس و... بازي كرده است. فيلم تلويزيوني «ميان ماندن و رفتن» به كارگرداني او چند روز قبل از شبكه يك سيما پخش شد. اين فيلم، داستان جواني به نام مجيد است كه با ماجراهاي زيادي روبهرو ميشود.
شعيبي در اين فيلم سعي كرد با بهرهبردن از فضاهاي بكر، قاببنديهاي خوب و فلاشبكهاي (رفتن به گذشته) بهموقع اثر مناسبي از خودش در كارنامه هنرياش به جا بگذارد.
فيلم با لوكيشني بكر و تازه شروع ميشود كه با نام فيلم تطابق دارد. سكانسهاي ابتدايي ميان ماندن و رفتن را كجا تصويربرداري كرديد؟
از ابتدا تصميم داشتيم قصه با يك صحنه بكر شروع شود تا براي مخاطب جذاب باشد. براي صحنههاي ابتدايي به دنبال يك منطقه مرزي در غرب و شرق ميگشتيم تا اينكه به جنوب و قشم رسيديم و فضايي ميان آب و خشكي پيدا كرديم. صحنههاي ابتدايي فيلم را در اين منطقه ضبط كرديم. همچنين صحنههاي تعقيب و گريز ابتداي فيلم را در چند منطقه از جمله دره ستارهها، چاه كوه و... تصويربرداري كرديم. از سوي ديگر من در كارهايي كه ميسازم به دنبال فضاهاي تكراري نيستم و هميشه از اين مساله پرهيز ميكنم.
اشاره كرديد فيلمنامه چندين بار بازنويسي شد. شما خودتان در بازنويسي دخالتي داشتيد يا نه؟
بله، همراه حميد مولوي كه علاوه بر نگارش فيلمنامه، تهيهكنندگي كار را هم بر عهده داشت، تغييراتي در فيلمنامه داديم. اين فيلم از توليدات سيمافيلم است و تهيهكننده چند سال به دنبال ساخت اين فيلم بود تا اينكه شرايط ساخت آن مهيا شد و از من هم به عنوان كارگردان دعوت شد. من چند كار براي سيمافيلم انجام دادهام و اين مركز برايم غريبه نيست.
از سوي ديگر، هر كارگرداني براي اينكه خودش را به فيلمنامه نزديك كند بعد از مطالعه آن تغييرات لازم را اعمال ميكند. اين اتفاق هم در فيلم ميان ماندن و رفتن افتاد و ما تلاش كرديم سكانسهايي را اضافه يا كم كنيم تا قصه قوام لازم را داشته باشد.
يكي از امتيازات اين فيلم پرهيز از فضاي آپارتماننشيني و پرداخت به موضوع مهاجرت و خروج غيرقانوني است. تا چه حد دغدغه داشتيد از اين فضاهاي تكراري دوري كنيد و يك كار جديد براي تلويزيون بسازيد؟
اتفاقا ويژگي اين فيلم براي خودم، دوري از فضاهاي تكراري آپارتماننشيني بود. علاقهمندم گونههاي متفاوت را تجربه كنم. بنابراين احساس كردم كارگرداني فيلم ميان ماندن و رفتن ـ با توجه به قصهاي كه دارد ـ اين شرايط را برايم فراهم ميكند، در اين فيلم موقعيتهاي پيشبينينشدهاي وجود داشت كه همه ما را وادار كرد براي بهترشدن كار فكر كنيم.
به نظرم اتفاق خوبي در ميان همنسلان من افتاده كه تلاش ميكنند در كارهايي كه ميسازند از فضاهاي تكراري دوري كنند. البته نميگويم من موفق هستم يا نه؟ اما تلاش ميكنم كاري كه ميسازم متفاوت بوده و حرف تازهاي براي گفتن داشته باشد.
در اين فيلم از فلاشبك زياد استفاده كردهايد. از اين مساله نگران نبوديد كه ممكن است مخاطب با اين نوع روايت ارتباط برقرار نكند؟
شعيبي: ويژگي اين فيلم براي خودم، دوري از فضاهاي تكراري آپارتماننشيني بود. در اين فيلم موقعيتهاي پيشبينينشدهاي وجود داشت كه همه ما را وادار كرد براي بهترشدن كار فكر كنيم
نه، اصلا نگران نبودم، چون ميدانستم قصه آنقدر براي مخاطب جذابيت دارد كه آنها را با خود همراه ميكند و شكست زمان براي بينندگان مشكلي ايجاد نميكند. اتفاقا بيننده علاقهمند است اثري كه ميبيند سطح سليقهاش را ارتقاء ببخشد. به عقيده من، اگر اثري پيچيدگي لازم را نداشته نباشد، نميتواند براي بيننده جذابيت ايجاد كند. به نظرم حتي ايرادي ندارد اگر اثري را دو بار ببينيم تا متوجه شويم پيام كار چيست. علاوه بر آن، ذهن بينندگان از ما جلوتر است و ما بايد سعي كنيم خودمان را به آن برسانيم و اين مساله ميسر نميشود مگر آنكه از روايتهاي خوبي در قصه استفاده كنيم تا براي مخاطبان جذاب باشد.
در ارتباط با قاببنديهاي خاص هم ـ كه به آن اشاره كرديد ـ بايد بگويم هر فيلمنامهاي نمابندي خودش را دارد. ما تلاش كرديم تا سطح كيفي پلانها خوب باشد، حتي يكچهارم از زمان اين فيلم را به تصويربرداري صحنههاي تعقيب و گريز اختصاص داديم تا كيفيت تصاوير خوب باشد.
قصه ميان ماندن و رفتن با وجود آنكه تعليقهاي لازم را دارد و بيننده نميتواند حدس بزند پايان قصه چه اتفاقي ميافتد، اما انگيزههاي مجيد (قهرمان اصلي قصه) براي رفتن به خارج از كشور بدرستي نشان داده نميشود. در واقع مجيد شخصيت مثبتي است كه مخاطب نميتواند باور كند او به دنبال خروج غيرقانوني از كشور است.
با شما موافق نيستم، چون ما انگيزههاي او را بخوبي نشان ميدهيم و در پايان نشان ميدهيم براي پيداكردن دوستش تن به مهاجرت غيرقانوني ميدهد.
وقتي مجيد در آن جزيره متروك گرفتار ميشود يك تلفن پيدا ميكند و از آن طريق با تهران تماس ميگيرد. بودن خط تلفن، آن هم در جاي متروكي كه حتي آب آشاميدني وجود ندارد، كمي دوري از واقعيت است.
ما شير آب را نشان داديم كه به دليل استفادهنكردن خشك شده بود. به همين دليل، بودن تلفن خراب هم دور از واقعيت نيست. به هر حال، اين جزيره متروكي است كه زماني محل زندگي آدمها بوده است. بنابراين بودن خط تلفن امري طبيعي است.
نقش قهرمان اصلي قصه را ساعد سهيلي بازي كرده كه خيلي بازيگر شناختهشدهاي نيست. فكر نميكنيد ميتوانستيد براي اين نقش انتخاب بهتري داشته باشيد، چرا كه لازم بود نقش مجيد با انرژي بيشتري اجرا شود؟
اتفاقا انتخاب خوبي بود. اين حرف را به خاطر تعصبم نميزنم. ساعد سهيلي بهترين انتخاب براي نقش مجيد بود. او جوان آيندهداري است.
من سعي كردم براي اين نقش از بازيگري استفاده كنم كه براي مخاطب شناختهشده نيست. زماني كه او فيلم ميان ماندن و رفتن را بازي كرد در هيچ اثري بازي نكرده بود و بعد در فيلم سينمايي «گشت ارشاد» بازي كرد. به هر حال انتخاب او خوب بود، چون مخاطب ذهنيتي درباره او نداشت و اين مساله نقش را براي بينندگان ملموس ميكرد. من هميشه سعي ميكنم در كارهايي كه ميسازم از بازيگران جديد استفاده كنم. ما نياز داريم بازيگران جوان مستعد را معرفي كنيم تا در اين باره با محدوديت روبهرو نشويم.
شما علاوه بر كارگرداني، بازي هم ميكنيد. كدام يك از اين دو حرفه دغدغه شماست؟
من علاقهمند هستم در هر كاري كه انجام ميدهم حرف تازهاي براي مخاطب داشته باشم. فرقي نميكند در مقام بازيگر باشم يا كارگردان. آنچه اهميت دارد اين است كه كارم را بخوبي انجام بدهم. بنابراين به اين مساله فكر نميكنم كه بازي كنم يا كارگرداني. تلاش ميكنم كار خوبي انجام بدهم.
فاطمه عودباشي - گروه راديو و تلويزيون