جام جم آنلاين: «كاغذهاي رنگي» اولين تلهفيلم مونا زندي حقيقي كارگردان فيلم تحسين شده «عصر جمعه» است. او با ساخت فيلم عصر جمعه در شش سال پيش همه نگاهها را به سمت خودش جلب كرد و اولين گام براي ورود به سينماي حرفهاي را محكم برداشت، اما بعدها بنا به دلايلي - كمكاري خودش و وقفه افتادن در اكران فيلمش - از جريان فيلمسازي فاصله گرفت و نتوانست موفقيت فيلم اولش را دوباره تكرار كند.
كاغذهاي رنگي در نگاه اول شباهتهاي ظاهري با كار قبلي اين كارگردان دارد. فيلمي كه در آن نوجوانان و زنان در مركز ثقل ماجرا قرار ميگيرند و گوشههايي از مصائب اين قشر به تصوير كشيده ميشود. در كاغذهاي رنگي با دانشآموزان دختري مواجهيم كه با مشكلات دوران نوجواني دست و پنجه نرم ميكنند. خانواده، نوجوان و مدرسه سه ضلع مثلثي هستند كه با يكديگر وارد تعامل ميشوند و برهم تاثير ميگذارند.
فيلمساز ميخواهد در اين ميان كيفيت و كميت روابط اين سه ضلع را زير تيغ نقد ببرد. مدرسه به عنوان يك لوكيشن پرماجرا در فيلمها و مجموعههاي مختلف مورد توجه كارگردانها قرار گرفته است. كارگردانها معمولا در پي پاسخ اين سوال هستند كه مدارس تا چه اندازه ميتواند درخصوص آموزش و پرورش دانشآموزان تاثيرگذار باشد. پاسخ متعارف آثار نمايشي به اين سوال اين است كه مدارس بيشتر به فكر آموزش دانشآموزان و ارتقاي علم و دانش آنهاست و خيلي توجهي به مشكلات روحي و رواني نوجوانان ندارد.
در فيلم كاغذهاي رنگي خانم معلم تازه وارد (رزاقي) اين مسئوليت را به عهده ميگيرد و سعي ميكند با بهرهگيري از شيوههاي نوين آموزشي، پنجرهاي جديد را به سوي دانشآموزان باز كند. در زمان ساخت فيلم گفته شد كه اين فيلم اقتباسي از فيلم «انجمن شاعران مرده» به كارگرداني پيتر وير است. با مقايسه شخصيت آموزگار در اين دو فيلم ميتوان مشابهتهاي مضموني بين دو اثر يافت با اين تفاوت كه معلم در فيلم «انجمن شاعران مرده» در موقعيتي ملموستر نقشش را ايفا ميكرد. در آنجا پدر و مادراني را ميبينيم كه اصرار دارند فرزندانشان شغل وكالت را برگزينند، اما از بين آنها يكي از جوانان (تاد) ساز مخالف ميزند و به دنبال نويسنده شدن است. در اين فضا تلاش معلم براي تغيير دادن شرايط و مقاومت مديران و بزرگترهاي جوانان معنا پيدا ميكند، اما در فيلم كاغذهاي رنگي تا آخرين لحظات مشخص نميشود معلم ايراني به دنبال چيست و چه تاثيراتي بر دانشآموزانش ميخواهد بگذارد.
نكته: كاغذهاي رنگي در نگاه اول شباهتهاي ظاهري با كار قبلي اين كارگردان دارد در فيلم با دانشآموزان دختري مواجهيم كه با مشكلات دوران نوجواني دست و پنجه نرم ميكنند
تلاش بچهها براي نوشتن انشا درباره مادرشان آنقدر اهميت دراماتيك ندارد كه بتوان داستاني 90 دقيقهاي را در اطراف آن شكل داد. اين كه بچهها انشايشان را چگونه مينويسند و مادرشان را چطور توصيف ميكنند موضوع چندان كنجكاويبرانگيز و با اهميتي نيست كه مخاطب بنشيند و دنبالش كند. اين مساله وقتي حادتر ميشود كه ما به عنوان مخاطب پيچيدگيهاي رفتاري سه شخصيت نوجوان معرفي شده (آزاده، مهسا و پانتهآ) را ندانيم. سه دانشآموزي كه يكي فرزند طلاق است، ديگري مادرش را از دست داده و آن يكي رابطه سرد و بيروحي با مادرش دارد، اما اين ويژگيهاي شناسنامهاي، خودشان را در ديالوگها و كنشهاي دانشآموزان نشان نميدهد. از همين رو با سه دانشآموز روبهرو هستيم كه بيشتر تيپ هستند تا شخصيت. آزاده چون مرگ مادرش را باور نكرده، دوست ندارد درباره او چيزي بنويسد.
اگر تغيير مسير آزاده و انشانويسي او را يك تحول بهشمار آوريم، روايت به ما نشان نميدهد كه اين تحول چگونه و توسط چه افرادي ايجاد شده است. ما نميدانيم سهم معلم با شيوه متفاوت تدريسش و پدر (با بازي مهرداد ضيايي) در ايجاد اين تحول چه اندازه بوده است. به همين دليل است كه وقتي در سكانس پاياني آزاده متني شاعرانه درباره پدرش مينويسد و او را جانشين مادر نداشتهاش معرفي ميكند، ضربه احساسي پيشبيني شده به مخاطب وارد نميشود.
بهترين لحظات فيلم، سكانسهايي است كه كارگردان از محيط مدرسه، خانه و ديالوگهاي تكراريشان فاصله ميگيرد و روايتي تصويري و جذاب از روحيات شخصيتها ارائه ميدهد. مثل لحظهاي كه دختران نوجوان آرزوهايشان را روي بادبادك مينويسند و آنها را به هوا ميفرستند يا جايي كه آزاده پوسترهاي مربوط به پرواز را روي ديوارش ميچسباند و ميخواهد خودش را به شغل و حرفه مادر فوت شدهاش نزديك كند.
تعريف متعارف و البته اشتباه برخي فيلمسازان درباره قالبي با عنوان تلهفيلم از اين قرار است: فيلم تلويزيوني، اثري است كه تعليقها و فراز و نشيبهاي يك فيلم سينمايي را نداشته باشد و روايتش را در بستري آرام و بيهيجان تعريف كند. خيلي از فيلمهاي تلويزيوني اين روزها چنين اوضاع و احوال و ضرباهنگ كندي دارند و داستاني را كه ميشود در زماني 30 دقيقهاي روايت كرد آنقدركش ميدهد تا به زمان مور نظر 90 دقيقهاي برسد. فيلم كاغذهاي رنگي را هم ميتوان در چارچوب اين تعريف بررسي كرد.
سروش اميدوار / جامجم