ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 5 آذر 1403
دوشنبه 5 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 22 خرداد 1391     |     کد : 37946

ستاره اسکندري براي همه بچه‌ها مادري مي‌کند

توي يكي از كوچه پس‌كوچه‌هاي بالاي شهر، به دنبال در زيتوني رنگ بزرگي مي‌گردم كه قرار است «همه بچه‌هاي ما» را آنجا ملاقات كنم. خيابان پر است از خانه‌هاي زيباي بالا و بلند.

جام جم آنلاين: توي يكي از كوچه پس‌كوچه‌هاي بالاي شهر، به دنبال در زيتوني رنگ بزرگي مي‌گردم كه قرار است «همه بچه‌هاي ما» را آنجا ملاقات كنم. خيابان پر است از خانه‌هاي زيباي بالا و بلند.
به خانه كه مي‌رسم، محمود طائمه مدير توليد برنامه را مي‌بينم. به استقبالم مي‌آيد و مرا به سمت ميزي هدايت مي‌كند كه گروه توليد پشت آن نشسته‌اند و خستگي نيمروز را با خربزه‌اي از تن بيرون مي‌كنند. ساعت حدود 3 بعدازظهر است و فكر مي‌كنم به آخر يكي از سكانس‌هاي ظهر رسيده‌ام. محل لوكيشن، خانه امير و فرزانه است.

يعني خانه‌اي كه2 شخصيت اصلي سريال در آن زندگي مي‌كنند و قرار است خيلي اتفاقات در آن رقم بخورد. از حياط بزرگ به سمت خانه حركت مي‌كنم. داخل خانه پر است از اشياي قيمتي. كل خانه زيباست و از مدل چينش خانه برمي‌آيد كه صاحب آن، شخص باسليقه‌اي باشد. نور خانه خيلي كم است. تاجبخش فنائيان پشت دوربين كوچكي نشسته و سكانس مربوط به افتادن ديس چيني از دستان پسربچه‌اي به نام سعيد را نظاره مي‌كند. ديس چيني از دست سعيد پرت مي‌شود و چند تكه مي‌شود. اين سكانس چند بار ضبط مي‌شود.

در گوشه‌اي از پذيرايي خانه، عليرضا سبط‌احمدي، تهيه‌كننده سريال ايستاده است. به سراغش مي‌روم و درباره انگيزه اوليه ساخت سريال همه بچه‌هاي ما مي‌پرسم. او مي‌گويد: همه ما در اطرافمان كودكاني را كه سر چهارراه‌ها يا جاهاي ديگر به سختي مشغول كار هستند، مي‌بينيم و مي‌دانيم كه چه مشكلاتي دارند. زندگي اين كودكان تهديد مي‌شود و اين بچه‌ها قدرت مقابله با ناهنجاري‌هاي اجتماعي را ندارند.

وي ادامه مي‌دهد: همه بچه‌هاي ما، سريالي نيست كه بخواهد يك بار پخش شود و كنار برود. با پخش اين سريال مي‌توانيم نگاه اقشار مختلف جامعه و مسوولان را به بچه‌هاي بد سرپرست ببينيم.

وي در خاتمه سخنانش مي‌گويد: نزديك به 40 درصد كار​تصويربرداري شده و تقريبا 11 قسمت از اين سريال آماده است.

بچه‌هاي خيابان، بچه‌هاي كار

تا قبل از اين‌كه تاجبخش فنائيان را ببينم، فكر مي‌كردم به علت فشردگي كار روي خوشي نشان ندهد، اما بعد از اين‌كه با او صحبت كردم در ذهنم خوش‌برخوردي‌اش را هم به تمام خصوصياتش اضافه كردم. فنائيان را بيشتر در كسوت كارگرداني تئاتر ديده‌ايم. او در كارنامه كاري خود تئاتر‌هايي همچون «ريچارد دوم»، «لير شاه» و... را دارد. فنائيان يكي از نويسندگان مجموعه تلويزيوني همه بچه‌هاي ما نيز است. او استاد دانشگاه هنرهاي زيباي دانشگاه تهران است و وقتي از او درباره ايده اوليه اين سريال مي‌پرسم، مي‌گويد: ايده اوليه فيلمنامه اين سريال در كلاس نگارش براي تلويزيون در مقطع كارشناسي ارشد شكل گرفت. در اين كلاس ما يك موضوع و تم داستاني را انتخاب مي‌كنيم و بعد كم‌كم شخصيت‌هاي قصه را خلق مي‌كنيم و در مورد هر كدامشان چيزي مي‌نويسيم. از بين شخصيت‌هاي داستان 8 شخصيت را انتخاب كرديم و جزئيات بيشتري به آنها اضافه كرديم. وي ادامه مي‌دهد: بايد بگويم فيلمنامه اين سريال محصول يك كار گروهي است و روي نگارش آن زحمت زيادي كشيده شده است، با بهزيستي مرتبط بوديم، با روان‌شناسان دائما مشورت مي‌كرديم و چون برخي از شخصيت‌هاي اين كار جنبه تخيلي داشت بشدت دنبال نمونه‌هاي بيروني واقعي گشتيم و با آنان صحبت كرديم تا شخصيت‌هاي داستان به واقعيت نزديك‌تر شده و براي بيننده ملموس‌تر شوند.

وي در مورد داستان سريال مي‌گويد: امير و فرزانه بعد از 7 سال صاحب بچه مي‌شوند اما طي يك حادثه فرزند خود را از دست مي‌دهند. آنها در فرآيند روحي و معرفتي كه در اثر اين اتفاق دريافت مي‌كنند به اين نتيجه مي‌رسند كه همه بچه‌هاي دنيا مي‌توانند بچه‌هاي آنها باشند به همين دليل تلاش مي‌كنند اين بچه‌ها را جمع كنند و يك موسسه تحت نظارت بهزيستي تشكيل مي‌دهند. همه بچه‌هاي ما قالبي اپيزوديك دارد. 6 قسمت اول سريال داستان‌هاي پي در پي دارد اما بعد از آن داستان‌ها مستقل مي‌شوند. ضمن اين‌كه يك نخ داستاني دروني كه توسط شخصيت اصلي يعني امير و فرزانه آنها را به هم پيوند مي‌دهد.

وي ادامه مي‌دهد: اپيزوديك به اين معني نيست كه در هر قسمت قصه‌اي كاملا متفاوت را شاهد باشيم. بلكه ضمن اين‌كه در هر قسمت داستان يكي از بچه‌هاي كار و خيابان را نشان مي‌دهيم 2 شخصيت اصلي داستان نيز در همه قسمت‌ها حضور دارند.

وي درباره انتخاب بازيگران اين سريال نيز اضافه كرد: انتخاب بازيگر براساس ظرفيت بازيگري و خصوصيات رفتاري امير آقايي و ستاره اسكندري صورت گرفت و به آنها اين نقش‌ها پيشنهاد شد. بچه‌هاي اين سريال نيز طي يك فرآيند سه، چهار ماهه از بين 500 نفر انتخاب شدند.

فنائيان: اين سريال به لحاظ ساختار، تركيبي از رئاليسم و سوررئاليسم است و مضموني بديع دارد كه لازمه اين كار است و تمام تلاش خودم را كردم تا در اجرا نيز ساختار تناسب لازم ​با مضمون را داشته باشد
وي در مورد تجربه كار با بچه‌ها مي‌گويد: ابتدا فكر مي‌كردم اين كار خيلي سخت باشد اما وقتي وارد كار شدم ديدم كار در عمل راحت‌تر است. اين سريال به لحاظ ساختار، تركيبي از رئاليسم و سوررئاليسم است و مضموني بديع دارد كه لازمه اين كار است و تمام تلاش خودم را كردم تا در اجرا نيز ساختار، تناسب لازم ​ با مضمون را داشته باشد.

مرگي كه به زندگي رنگ مي‌بخشد

صحبتم كه با فنائيان تمام مي‌شود، پسربچه‌اي به سمت ما مي‌آيد و مي‌پرسد «آفيم؟ برم؟» اين طور كه نشان مي‌دهد خيلي خسته شده است و خبر ندارد تا شب راه زيادي پيش رو دارند. فنائيان در مورد پسر بچه مي‌گويد: اسمش سعيد است، اسم همان پسربچه‌اي كه از دنيا رفته است. تصادفا شبيه به او نيز هست. اين پسربچه، فال‌فروش است و به عنوان اولين پسري كه وارد زندگي امير و فرزانه مي‌شود، جايگزين پسر خودشان نيز مي‌شود.

نگاهي به دور و برم مي‌اندازم. جز ستاره اسكندري كه با لباسي سراسر سياه روي مبل سفيد خانه لم داده است كسي در صحنه نيست. او دارد با آب و تاب چيزي را براي 2 نفر از دست‌اندركاران توليد تعريف مي‌كند. امير آقايي اما توي حياط است. او هم سياه‌پوش است. متوجه مي‌شوم سكانسي كه قرار است گرفته شود، مربوط به وقتي است كه اين دو نفر تازه پسرشان را از دست داده‌اند. آقايي گوشه‌اي نشسته و خيلي آرام به جايي خيره شده است. اولش از اين‌كه خلوتش را به هم مي‌ريزم حس خوبي ندارم، اما بعد وقتي تقاضاي صحبت با مرا رد مي‌كند، كمي از بار عذاب وجدانم كم مي‌شود. ستاره اسكندري را پيدا مي‌كنم. به سمتش مي‌روم و با اين‌كه مي‌دانم استراحت مي‌كند درباره نقشش در اين سريال مي‌پرسم. كمي مكث مي‌كند اما بعد از زني مي‌گويد كه پسرش را در يك حادثه از دست مي‌دهد. او مي‌گويد: بعد از مرگ فرزند اين زن به تمام بچه‌هاي دنيا علاقه‌مند مي‌شود و همه آنها را بچه‌هاي خودش مي‌داند. او نقطه قوت اين سريال را پرداختن به مساله و معضلات اجتماعي واقعي در جامعه كه اتفاقا زياد هم هستند، مي‌داند.

زندگي با سپيدي ادامه دارد

ديگر وقت استراحت گروه رسيده است. كم‌كم همه متفرق مي‌شوند و تنها تداركات مي‌مانند و چند دوربين كه حالا جايشان عوض مي‌شود و يكي پشت در نصب مي‌شود و يكي ديگر پشت ميز. در فهرست حاضران در سكانس آن روز كه پشت در نصب شده است نام محمد پورحسن را مي‌بينم. سراغش را كه مي‌گيرم متوجه مي‌شوم در يكي از اتاق‌هاي خانه خوابيده است. منتظر مي‌مانم تا بيدار شود. در اين فاصله فرصتي پيدا مي‌كنم تا به دور و بر خانه چرخي بزنم و با دقت به دكور اين خانه بزرگ نگاه كنم. اولين چيزي كه توجهم را جلب مي‌كند رنگ سپيدي است كه به وسايل خانه غالب شده است؛ پرده‌هاي حرير سپيد، مبل‌هاي سپيد و شمع‌هاي سپيد كه سراسر خانه چيده شده‌اند. كتابخانه‌اي بزرگ نيز آن طرف‌تر است و با پرده‌اي سپيد تزئين شده است. همه جاي خانه تابلو‌هاي نقاشي نصب شده است. سراغ خسرو خورشيدي طراح صحنه مي‌روم. حتم دارم پشت اين همه سپيدي چيزي نهفته شده است. او مي‌گويد: فرزانه وكيل است و امير معمار. در طراحي دكور نيز به سمتي رفتيم كه به نوعي اصالت خانوادگي و سليقه خاص آنها را نشان دهيم. سپيدي دكور نيز نگاه مثبت و آرام آنها را نشان مي‌دهد. نگاه آنها به مقوله مرگ متفاوت است تا آنجا كه در مراسم ختم نيز زماني كه از فضاي عمومي خارج مي‌شوند در فضاي خصوصي خودشان خانه را با شمع‌هاي سپيد تزئين مي‌كنند كه اين نشان‌دهنده ادامه زندگي توسط آنهاست.

صحبتم با طراح صحنه تمام مي‌شود. حالا سپيدي صحنه برايم معنادار شده است. آن طرف‌تر محمد پورحسن را مي‌بينم كه حالا آماده ايفاي نقش است. سراغش مي‌روم. درباره نقشش مي‌گويد: نقش ابراهيم را بازي مي‌كنم كه معمار ساختمان است. از داربست زمين افتاده و پاهايش در گچ است. پسرش در قبرستان، گلفروشي مي‌كند تا خرج زندگي را دربياورد. يك روز خانم و آقايي متشخص وارد خانه اين پسرك مي‌شوند و آنها از مرد مي‌خواهند كه همراه پسرش به خانه آنها بيايد و مدتي با آنها زندگي كند و داستان ابراهيم از همين جا آغاز مي‌شود... وي ادامه مي‌دهد: داستان اين سريال به موضوعاتي اجتماعي و به روز مي‌پردازد. داستاني بديع و نو دارد. بديع از اين نظر كه ما كمتر شاهد سريالي هستيم كه بچه‌ها محور اصلي آن باشند، اما در همه بچه‌هاي ما علاوه بر دستمايه قرار دادن آسيب‌هاي اجتماعي، به بچه‌ها - آن هم كودكان آسيب‌پذير جامعه- به عنوان محور اصلي سريال پرداخته شده است.

مهراوه فردوسي / گروه راديو و تلويزيون


نوشته شده در   دوشنبه 22 خرداد 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode