ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 5 مرداد 1403
جمعه 5 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 17 بهمن 1390     |     کد : 32314

دوشنبه 17 بهمن 14 ربيع الاول 6 فوريه

هلاكت هادى عباسى در سال 170 هجرى قمرى ...

هلاكت هادى عباسى در سال 170 هجرى قمرى

موسى بن مهدى، معروف به "هادى عباسى" در محرم سال 169 قمرى پس از مرگ پدرش "مهدى عباسى" به عنوان چهارمين خليفه عباسى، زمام امور مردم را به دست گرفت.

مادرش "خيزران" بود و پس از وفات مهدى عباسى، چه در دستگاه خلافت هادى و چه در دستگاه خلافت هارون، نقش به سزايى داشت و نظر و گفتارش لازم الاجرا بود.

هادى، به هنگام مرگ پدرش مهدى، در گرگان به سر مى‏برد و برادرش هارون براى وى از مردم بيعت گرفت و سپس او را از مرگ پدر و جانشينى او باخبر كرد.

در توصيف ظاهرى هادى عباسى گفته شد كه وى زيبا، بلند بالا و سفيدرو بود و در سنين جوانى به خلافت رسيد و پيش از او، كسى در اين سنين به خلافت نرسيده بود.

مهدى عباسى )سومين خليفه سلسله عباسيان( گرچه هادى را ولى عهد خود كرده بود ولى در اواخر عمرش از اين كار پشيمان شد و در صدد برآمد كه به جاى وى، هارون را ولى عهد خود كند. هادى، به اين أمر اهميت نمى‏داد و خود را ولى عهد مى‏دانست. سرانجام پدرش مُرد و نتوانست هارون را به جاى هادى بنشاند.

به همين جهت، هنگامى كه هادى به خلافت رسيد، هميشه از برادرش هارون در ترس و هراس بود، كه مبادا بزرگان دربار، وى را عزل و هارون را به خلافت برگزينند.

هادى، تصميم گرفت هارون را از ولايت عهدى خويش عزل و به جاى وى فرزند خود، جعفر را برگزيند.

وى، بر اين تصميم فشار زيادى آورد و حتى خود هارون را در ظاهر، موافق ساخت ولى مادرشان "خيزران" به اين أمر رضايت نداد و آن را برخلاف سفارش پدرشان مهدى عباسى و به زيان مصالح و منافع عباسيان دانست و بدين جهت با وى مخالفت نمود. درباريان، بزرگان و ريش سفيدان عباسى دو دسته شدند: دسته‏اى رأى خليفه را ترجيح داده و خواستار عزل هارون از ولايت‏عهدى شدند و دسته‏اى ديگر، خواستار ابقاى هارون در مقام ولايت عهدى برآمدند.

" يحيى بن خالد برمكى" كه از صاحب نفوذان ايرانى نژاد دستگاه خلافت بود، با اين تصميم خليفه، به شدت مخالفت ورزيد و تلاش زيادى به عمل آورد تا وى را از عملى كردن اين تصميم باز دارد.

هادى عباسى بر وى خشم گرفت و او را زندانى نمود.

امّا پس از مدتى، از تصميم خويش برگشت و برادرش هارون را مورد تفقد قرار داد و براى خرسندى و تأمين نظر وى، دستور داد يك ميليون دينار به وى بپردازند و او مختار باشد تا از خزينه مالى سلطنتى هر چه مى‏خواهد، براى خويش بردارد و هم چنين مقرر كرد كه نيمى از باج و خراجى كه به بغداد مى‏رسد، به وى تعلق گيرد.

هادى، پس از آشتى با برادرش هارون، به حديثه موصل رفت و شورش مخالفان خويش را سركوب كرد و سپس به بغداد برگشت. هادى، در عيسى آباد، واقع در شرق بغداد و در كنار رود دجله، كاخ مجلّلى براى خويش ساخت و هنگام اقامت در بغداد، در اين كاخ زندگى مى‏كرد.

سرانجام در 23 سالگى و به روايتى در 26 سالگى، در شامگاه 14 ربيع الاوّل و شب پانزدهم اين ماه، بدرود حيات گفت. خلافتش كوتاه مدت بود و تنها چهارده ماه دوام يافت. برادرش هارون بر وى نماز گذارد و در همان كاخ دفنش نمود.

وى، داراى نُه پسر و دو دختر بود. نام يكى از دختران وى، امّ عيسى است كه بعدها با پسر عمويش مأمون فرزند هارون ازدواج كرد.



خلافت هارون الرّشيد در سال 170 هجرى قمرى

هارون، فرزند مهدى عباسى، پس از مرگ برادرش هادى عباسى، به عنوان پنجمين خليفه سلسله عباسيان بر اريكه قدرت، دست يافت. مادر وى، خيزران كه مادر هادى نيز بود.

برادرش هادى عباسى، پيش از مرگ خود، نسبت به هارون و قدرت گرفتن وى بيمناك بود. بدين جهت در صدد تضعيف و تحقير هارون برآمده بود. حتّى نقل شد كه هادى در همان شبى كه وفات يافت، پيش از وفاتش دستور داده بود كه "يحيى بن خالد" را از زندان بيرون آورند و او را به همراه هارون به قتل آوردند. ولى أجل مهلتش نداد و پيش از قتل آن دو، خود در كام مرگ گرفتار آمد. به هر روى، هنگامى كه هارون الرّشيد رداى خلافت بر تن پوشيد، يحيى بن خالد برمكى را از زندان آزاد و مقام وزارت عاليه خلافت را به وى واگذار كرد.

هارون، فرزند رضاعى يحيى بن خالد بود )زيرا فضل، فرزند يحيى بن خالد در نوزادى خويش از شير خيزران، مادر هارون نوشيده بود( به همين جهت، هارون تا مدت‏ها يحيى را پدر خطاب مى‏كرد.

هارون، علاوه بر مقام وزارت، اختيار تمام مملكت را بر عهده يحيى بن خالد گذاشت و او را سفارش كرد كه در هيچ كارى از مشورت با مادرش خيزران خوددارى نكند و در تمام حالات، رأى و نظر وى را ترجيح داده و به اجرا در آورد. اقدام ديگر هارون در نخستين روز خلافتش اين بود، كه پس از نماز و دفن برادرش هادى، دستور داد كه "ابوعصمه" را دستگير و گردنش را با شمشير بزنند. زيرا ابوعصمه، از هواداران جعفر بن هادى عباسى بود و هادى عباسى را در خلع هارون از ولايت عهدى و نصب جعفر به اين مقام، ترغيب مى‏كرد.

هم چنين نقل شد كه روزى هارون از پل بغداد مى‏گذشت، ناگهان "جعفر بن هادى" و مأموران دولتى از راه رسيده و قصد از عبور از پل را نمودند. ابوعصمه، جلوى هارون را گرفت و به او گفت: صبر كن تا ولى عهد مسلمانان عبور كند و سپس به راهت ادامه بده. هارون چاره‏اى جز پذيرش نداشت و گفت: سمعاً و طاعتاً اى امير!

اين عقده در دلش مانده بود، تا هنگامى كه به خلافت رسيد و در نخستين ساعات حكومتش، عقده گشايى كرد و ابوعصمه را به شمشيرهاى برّان دژخيمان خود سپرد.

هارون در همان روز نخست، از "عيسى آباد" كه محل زندگى و كاخ مجلّل برادرش هادى بود، حركت كرد و به سوى مركز بغداد رهسپار شد و مقر حكومتش را در مركز اين شهر قرار داد.

در عصر هارون، علويان اعم از بنى الحسن(ع) و بنى الحسين(ع) و ساير وابستگان به خاندان عصمت و طهارت، در سختى و مرارت زندگى مى‏كردند و حكومت وقت، آنان را از تمام آزادى‏هاى فردى، اجتماعى و اقتصادى محروم كرده بود و عمداً آنان را در وضعيت ناگوارى قرار مى‏داد. به همين جهت، بسيارى از آنان آواره شده و به مناطق و شهرهاى دور، از جمله خراسان، طبرستان و ديلم كوچ كردند.

هارون، ولايت عهدى خويش را به سه تن از فرزندان خود سپرد و سفارش كرد كه آنان، به ترتيب حكومت كنند و به هنگام مرگشان، حكومت را به ديگرى بسپارند. بدين منظور، وى پس از 5 سال از حكومت خود، فرزندش محمد، معروف به "امين" را به ولايت عهدى برگزيد و در سال 182، فرزند ديگرش عبدالله، معروف به "مأمون" را به اين مقام منصوب كرد و در سال 189، فرزند ديگرش "قاسم" را پس از امين و مأمون، به ولايت عهدى برگزيد.

هارون، پس از هفده سال تاخت و تاز برمكيان و نفوذ قدرتمند و شگفت آنان در اركان حكومت، بر آنان خشم گرفت و قدرتشان را كاهش داد و پس از مدتى، همه آنان را دستگير و زندانى نمود و آنان را شكنجه و آزار داد و برخى را اعدام و برخى ديگر را در زير شكنجه و آزار زندانبانان به هلاكت آورد.

هم چنين امام موسى بن جعفر(ع) ، پيشواى هفتم شيعيان در عصر اين خليفه ستمگر، دستگير و چندين سال در زندان‏هاى بصره و بغداد، محبوس شد و سرانجام به دستور وى و به توسط "سندى بن شاهك" مسموم و در سال 183 قمرى شهيد شد.

آن حضرت، با شهادت خويش ناحق بودن خلافت عباسى و نيرنگ و فريب كارى آنان را آشكار ساخت و آنان را در ميان مسلمانان خوار و رسوا نمود. سرانجام در سال 193 قمرى، هارون الرشيد در روستاى "سناباد" در نزديكى "طوس" در استان خراسان و در 46 سالگى به هلاكت رسيد و در همان جا مدفون شد.





درگذشت استاد ابراهيم فخرايي محقق معاصر در سال1366هجري شمسي

استاد ابراهيم فخرايي محقق معاصركشورمان در سال1366هجري شمسي ديده ازجهان فروبست. فخرايي دررشت متولد شد. 16ساله بود كه براي ادامه تحصيل راهي تهران شد و دراوج نهضت جنگل به زادگاه خود بازگشت. فخرايي دراين ايام با ميرزا كوچك خان جنگلي آشنا شد و دراندك مدتي تصدي تحريرات ميرزا را به عهده گرفت. استا ابراهيم فخرايي دردوران نهضت جنگل همراه و يارميرزا كوچك خان بود و مدتي هم به وزارت عدليه وي درآمد. كتابهاي ارزنده‎اي چون «تاريخ ايران، سردارجنگل و گيلان درجنبش مشروطيت» ازجمله آثاراستاد ابراهيم فخرايي بشمارمي‎روند.



برپایی تظاهرات برای حمایت از رئیس دولت موقت در سال1357هجري شمسي

درپي حكم حضرت امام خميني(ره) مبني برانتخاب رياست دولت موقت در سال1357هجري شمسي ، مردم تهران و ديگرشهرهاي ايران با برگزاركردن راهپيمايي‎هاي با شكوه حمايت خود را ازرئيس دولت موقت اعلام كردند. دراين روزدراكثرشهرستانها ازجمله اصفهان مردم انقلابي و مسلمان با اجتماع درخيابانها فرياد سرنگوني دولت بختياررا سردادند. ازنخستين ساعات بامداد 17بهمن كليه راهها و خيابانهاي منتهي به مجلس شوراي ملي تحت نظارت نيروي انتظامي قرارگرفته مجلس محاصره نظامي شده بود. مردم درخيابانهاي اطراف ميدان بهارستان تظاهرات كردند و شعارسرنگوني حكومت پهلوي و دولت بختيار را سردادند. ازديگررويدادهاي مهم اين روزخروج ژنرال هايزراز ايران بود. هايزرآخرين فرستاده كارتررئيس جمهوروقت اِمريكا به ايران يكماه بعد ازتوقف درتهران ايران را ترك كرد تا نتايج آخرين جاسوسي‎هاي خود را دراختياركارترقراردهد.

سالروز فرمان تشکيل مجمع تشخيص مصلحت نظام در سال 1366

پس از تشکيل مجلس شوراي اسلامي و شوراي نگهبان، مواردي بوجود آمد که اين دو نهاد با هم اختلاف نظر پيدا مي کردند و در هر بار نظر حضرت امام خميني (ره) را اعمال مي نمودند. سرانجام در اواسط بهمن 1366 از سوي رئيس جمهور، رئيس مجلس، رئيس ديوان عالي کشور، نخست وزير و حاج احمد خميني (ره) نامه اي خطاب به امام نگاشته و از ايشان درخواست شد که براي حل عملي مسائل، مرجعي را تعيين کرده که باعث حل اختلاف مجلس با شوراي نگهبان گردد. حضرت امام نيز در 17 بهمن آن سال، فرمان تشکيل مجمع تشخيص مصلحت نظام مرکب از اعضاي شوراي نگهبان، رؤساي سه قوه و ... را صادر کردند.

مشروعيت و قانوني بودن تصميمات مجمع تشخيص مصلحت نظام، تا قبل از بازنگري قانون اساسي در سال 1368، با توجه به اختيارات ولايت فقيه که قانون اساسي آن را به رسميت شناخته، قابل توجيه بود. ولي پس از بازنگري قانون اساسي، اين مجمع براي تشخيص در مواردي که مصوبات مجلس توسط شوراي نگهبان برخلاف موازين شرع و يا قانون اساسي تشخيص داده شود و از آن سو مجلس با در نظر گرفتن مصلحت نظام، نظر شوراي نگهبان را تأمين نکند؛ و همچنين مشاوره در اموري که رهبري به آنان ارجاع مي دهد و ساير وظايفي که در قانون ذکر شده است، به دستور مقام معظم رهبري تشکيل مي شود. اعضاي ثابت و متغير اين مجمع را مقام معظم رهبري تعيين مي نمايند.

نظام جمهوري اسلامي بر مبناي ولايت فقيه استوار است و آنچه درباره لزوم رعايت مصلحت اسلام و مسلمانان است در جامعه اسلامي نهادينه شده است. شکل گيري اين نهاد «مجمع تشخيص مصلحت نظام» که خود جلوه اي روشن از اعمال ولايت مطلقه فقيه بود، نمايانگر اهميت رعايت مصلحت در جامعه اسلامي و لزوم مشورت رهبري با کارشناسان و متخصصان است. پس از آنکه قانون اساسي بازنگري شد، نهاد مزبور به عنوان يکي از اصول قانون اساسي مطرح شد. طبق اصل 112 قانون اساسي، شرح وظايف مجمع، که به مثابه مشاور رهبري در اموري است که بدان ارجاع مي دهد، بدين شرح است:

«مجمع تشخيص مصلحت نظام براي تشخيص مصلحت در مواردي است که مصوبه مجلس شوراي اسلامي را شوراي نگهبان، خلاف موازين شرع و يا قانون اساسي بداند و مجلس با درنظر گرفتن مصلحت نظام، نظر شوراي نگهبان را تأمين نکند؛ و مشاوره در اموري که رهبري به آنان ارجاع ميدهد و ساير وظايفي که در اين قانون ذکر شده است، به دستور رهبري تشکيل مي گردد.»


کشف گازكربنيك توسط ژوزف بلاك در سال1757ميلادي

گازكربنيك توسط ژوزف بلاك در سال1757ميلادي كشف شد. ژوزف بلاك شيميدان و فيزيكدان اسكاتلندي پس از سالها تجربه و آزمايش گازكربنيك را ازتلكيس آهك با منيزيم بدست آورد. ژوزف بلاك در15نوامبرسال1728ميلادي متولد شد و تحصيلات خود را دردانشگاه ادينبورگ اسكاتلند به پايان رساند و سپس درهمان دانشگاه به مقام استادي رسيد؛ وفات وي را دراول ژوئن سال1799ميلادي ذكر كرده‎اند. 




نوشته شده در   دوشنبه 17 بهمن 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode