ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 2 مرداد 1403
سه شنبه 2 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 17 خرداد 1388     |     کد : 2956

یکشنبه 17 خرداد 13 جمادي الثاني 7 ژوئن

ام البنين دختر خِذام بن خالد بود كه به همسرى على بن ابى طالب (عليه السلام) در آمد و چهار پسر از آن حضرت به نامهاى: عباس، جعفر، عثمان و عبدالله به دنيا آورد كه همگى همراه با حسين بن على (عليه السلام) در كربلا به شهادت رسيدند...

وفات ام البنين مادر گرامي حضرت عباس (ع) سال 64 قمري.

ام البنين دختر خِذام بن خالد بود كه به همسرى على بن ابى طالب (عليه السلام) در آمد و چهار پسر از آن حضرت به نامهاى: عباس، جعفر، عثمان و عبدالله به دنيا آورد كه همگى همراه با حسين بن على (عليه السلام) در كربلا به شهادت رسيدند.

ام البنين سپس در مدينه وفات يافت و در بقيع به خاك سپرده شد.

 

درگذشت ابن هيثم فيزيكدان و رياضيدان مسلمان در سال430هجري قمري

« ابن هيثم» فيزيكدان و رياضيدان و ازدانشمندان مسلمان جهان در سال430هجري قمري درقاهره بدرود حيات گفت. او درسال354هجري قمري متولد شد و بخشي اززندگي اش را درزادگاهش سپري كرد و سپس براي تكميل تحصيلات خود راهي مصرشد. او سرانجام رياضيداني برجسته شد. حسن ابن هيثم كه نزد اروپاييان به اَلحَسَن و بطلميوس دوم مشهوراست درعلوم فيزيك، طب، فلسفه، رياضيات و نجوم صاحبنظر و استاد بود. اودرمبحث نور، تحقيقات دقيق و جامعي كرد و به هنگام مطالعه درباره انعكاس نوربي آنكه بطورمستقيم به موضوع انكسارنور اشاره كند نتيجه گرفت كه ميان زاويه تابش و زاويه بازتابش نور نسبيّت وجود دارد. ابن هيثم همچنين بخشهاي گوناگون چشم ازقبيل مخاط خارجي شبكيّه و عنبيّه را بررسي كرد. او اصول هندسي و عددي اقليدس و آپولونيوس را درچند باب مدوّن كرد. ازديگراقدامات او وضع الفاظ و اسلوبهاي جديدي دررياضيات است. شرح اصول تاريكخانه و اختراع ذره بين ازديگركارهاي اوست. ابن هيثم تأليفات بي شماري درزمينه هاي هيئت، هندسه، منطق، حساب، طب و علم تشريح دارد. ولي ازمهمترين آنها كتاب « اَلمَناظِر» است كه به زبان لاتين موجود است و ازمنابع اصلي مطالعات كپلر درنجوم بوده است.

 

 

 

تولد « بديعُ الزّمان همداني»، مكنّي به« ابوالفضل» در سال358 هجری قمری

« بديعُ الزّمان همداني»، مكنّي به« ابوالفضل» و مشهور به فصيح و فاضل در سال358 هجری قمری درهمدان ديده به جهان گشود. او حافظه اي بسيارنيرومند داشت و به قول تَعابي او قادر بود شعري با50 بيت را با يك بار شنيدن حفظ كند و بازگو كند و 5 صفحه را با يكبار نگاه كردن ازبربخواند. او قصايد را درمجلس انشا مي كرد و مي سرود و گاه درهمان مجلس معاني قصيده اي به زبان فارسي را به عربي ترجمه و انشا مي كرد. بديعُ الزّمان در22سالگي يعني در سال380 هجري قمري زادگاه خود همدان را پس ازفراگيري علوم مختلف ترك كرد و نزد صاحب بن عَبّاد رفت. سپس به گرگان و نيشابور رفت و درآنجا ساكن شد. ازاين زمان به شاعري روي آورد. وي اشعارزيادي ازخود بجاي گذاشت كه ابوالفتح اسكندري دركتابش « اَلكُريَه» به او نسبت داده است. درسال 383هجري قمري نيز مناظره اي بين او و ابوبكرمحمد خوارزمي اتفاق افتاد و باعث شد كه بديعُ الزّمان به شهرت برسد. سرانجام بديعُ الزّمان همداني درسال398هجري قمري درهرات براثر مسموميت در40سالگي درگذشت.

 

تولد حاج ميرزا جواد سلطان القرايي خوشنويس در سال1319هجري قمري

حاج ميرزا جواد سلطان القرايي خوشنويس مشهور در سال1319هجري قمري درمحله شتربان تبريز درخانواده اي روحاني چشم به جهان گشود. وي پس ازتحصيل درحوزه طالبيّه تبريز در22سالگي به مقام اجتهاد رسيد. او هيچگاه ازآموختن بازنايستاد و دردوران اختناق رضاخاني هرگز از لباس روحانيت جدا نشد. اين عالم روحاني به مكه، استانبول، بيروت، دمشق و نجف اشرف سفرهاي بسياري كرد و به تحقيق و تتبع و استنساخ كتب خطي و چاپي پرداخت. مرحوم حاج ميرزا جواد سلطان القرايي خط نستعليق را بسيار زيبا مي نوشت. او سرانجام در27رجب سال 1418قمري برابر با 7آذرماه سال1376 خورشيدي بدرود حيات گفت.

 

رحلت سيد محمد مجاهد  در سال 1242هجری قمری

خلاصه ای از زندگی این بزرگ مرد عرصه دین و دانش:

ولادت : وی در سال 1180 ق. در خانه يكی از سادات دانشور كربلا چشم به دنيا گشود. پس از گذشت سالها و رسيدن به سن تمييز رفته رفته دريافت كه در چه خانواده ای نشو و نما يافته است بستگان نزديك محمد همه از علما و دانشمندان زمان بودند. پدر بزرگ مادری اش علامه محمد باقر بهبهانی (متوفی 1201 ق ) معروف به وحيد بهبهانی فقيه برجسته و بی نظير آن عصر بود. در دوران مرجعيت وحيد بهبهانی جان تازه ای در كالبد حوزه درسی كربلا دميده شد. حوزه كربلا در آن عصر به مركز علمی جهان شيعه تبديل گشت و شاگردان مكتب كربلا سلسله جنبانان علم و فقاهت در سراسر عالم تشيع شدند و در جای جای جهان اسلام، مشهد، كاشان، قم، كاظمين، نجف، كربلا، تبريز و هندوستان اقدام به تشكيل حوزه های علمی نمودند. دو پسر وحيد بهبهانی (دايی های محمد) يعنی آقا محمد علی طباطبايی و آقا عبدالحسين طباطبايی نيز از علمای ممتاز بودند.

پدر محمد، آيت الله سيد علی طباطبايی با اينكه تحصيلات را دير آغاز كرد اما خيلی زود مراحل مختلف علمی را پشت سر نهاده و به مرحله عالی قدم گذاشت و از شاگردان خاص و شاخص وحيد بهبهانی گشت. حضور زود هنگام او در درس عالم برجسته ای چون وحيد بهبهانی حكايت از هوش سرشار وی و توفيقهای الهی در حق او داشت. وی در همين زمان تاليف كتاب فقهی اش ((رياض المسائل )) را كه اكنون نيز از متون فقهی مطرح و مورد توجه در حوزه های دينی است، تاليف نمود.

و اما مادر محمد نيز از زنان دانشمند و فاضل بود. گفته شده كه وی همسرش را در تدوين بخشی از كتاب رياض المسائل ياری می كرده است. ) در آن هنگام بيش از يازده سال از عمر محمد نمی گذشت. از آنجا كه در خانواده ای اهل علم و فضيلت پرورش می يافت تحصيلات ابتدايی را به حسب ظاهر در اين سنين تمام كرده بود و در همين ايام بود كه قدم به مرحله جديدی از زندگيش می گذاشت.

تحصيلات :وجود كسان دانشمند و فرزانه در ميان بستگان نزديكش بر افكار و آرمانها و او تاثير گذار بود. تعليم و تربيت او تحت نظر پدرش آغاز شد و تا مراحل عالی ادامه يافت.

محمد گرچه توفيق حضور در مجلس درس پدربزرگش وحيد بهبهانی را نيافت ليكن از محضر شاگردان شاخص و برجسته وی بهره برد. علاوه بر پدرش از علامه بحرالعلوم (متوفی 1212 ق ) در نجف بهره جست و از علم و زهد و كرامات توشه های آسمانی برگرفت و به افتخار ازدواج با دختر آن عالم گرانقدر نائل آمد. اما توفيق بهره بردن از آن بزرگ ديری نپاييد و علامه بحرالعلوم هفت سال پس از وفات وحيد بهبهانی ديده از دنيا فروبست.

 

سيد محمد در نجف اشرف چندی نيز از محضر فقيه توانا شيخ جعفر كاشف الغطاء (متوفی 1228 ق ) بهره برد. شيخ جعفر كاشف الغطاء (ره ) در استنباط مسائل و فروع فقهی بسيار مسلط و توانا بود. وی فردی بسيار متواضع بود و علاوه بر رياست دينی، پيشوای شجاع ملی نيز به شمار می آمد. درك زمان و نيازهای زمان نيز از خصوصيات شايسته كاشف الغطاء بود. تاليف كتابی در رد اخباری گری و نيز كتابی در رد فرقه وهابی بر همين اساس بود.

سيد محمد طباطبايی از اساتيد خود تنها فقه نياموخت، احساس مسئوليت در برابر مسائل اجتماع و شهامت نيز آموخت. پس از آن خود عالمی فاضل گشته بود كه ديگر از تحصيل نزد استاد بی نياز می نمود. بعد از آن نيز آنچه بود گذشت زمان بود و غنای هر چه بيشتر علمی در رهگذر تحقيق و تدريس و تاليف. اين فصل از زندگانی او به طور مشخص در اصفهان آغاز شد.

در سال 1216 ق. كربلا مورد هجوم وحشيانه وهابيها قرار گرفت و بيش از سه هزار نفر از جمله بسياری از علما كشته شدند. بخش اعظم بارگاه امام حسين عليه السلام و اماكن بسياری مورد تخريب قرار گرفت و اموال مردم به غارت رفت. آنان پس از قتل و غارت و تخريب، شهر را ترك كردند. اين واقعه عمده موجب مهاجرت سيد محمد طباطبايی به اصفهان شد.

زمانی كه سيد محمد طباطبايی در اصفهان اقامت اختيار كرد حوزه اصفهان همچنان يكی از حوزه های معتبر جهان شيعه به شمار می آمد و با حضور برخی از علمای تراز اول كربلا و شاگردان برجسته وحيد بهبهانی يا تربيت يافتگان شاگردان او از رونق و اعتبار برخوردار بود. بزرگانی چون محمد اصفهانی، تقی اصفهانی، سيد محمد باقر شفتی معروف به ((حجت الاسلام )).

سيد محمد طباطبايی در مدت ده سال اقامت در اصفهان در جو مناسب حوزه اصفهان تنها به تدريس و تاليف مشغول بود و از پذيرش ديگر مناصب چشم پوشيده بود. نقل شده است يكی از اموری كه باعث شهرت سيد محمد باقر شفتی از (مراجع بزرگ اصفهان ) شد و توصيف آيت الله سيد محمد طباطبايی از وی بود. می گويند از او پرسيده شد آيا سيد محمد باقر شفتی مجتهد است ؟ او در جواب گفت : ((شان او بالاتر از آن است كه من او را تاييد كنم، بلكه از او بپرسيد كه آيا سيد محمد مجتهد است يا نه. ))

مجلس درس او بسيار مورد استقبال و توجه دانش پژوهان حوزه اصفهان قرار داشت. آنگاه كه تاليف كتاب ((لمفاتيح فی الاصول )) خود را آغاز نمود قبل از آنكه تاليف كتاب به اتمام رسيده باشد فصلهای مختلف آن نزد طلاب و فضلا دست به دست می گشت و از آن رونويسی می كردند.

بايد گفت سيزده سال اقامت آيت الله سيد محمد طباطبايی در اصفهان سالهای تعميق نظرات علمی و غنای فقهی از رهگذر تحقيق، تاليف و تدريس بود.

شاگردان :او از اساتيد برجسته حوزه كربلا و اصفهان به شمار می آمد، به گونه ای كه همه علما در مجلس درس او حاضر می شدند. بيانی زيبا و شيوا داشت و مسايل پيچيده و مطالب دقيق را به بهترين شيوه بيان می كرد، به طوری كه هر كس حتی افراد مبتدی، درس او را می فهميدند.

برخی از شاگردان سيد كه از خرمن دانش او بهره ها جستند از اين قرارند:

1. سيد ابراهيم موسوی قزوينی معروف به صاحب كتاب ضوابط (متوفی 1262 ق )

2. مولی محمد صالح برغانی (متوفی 1283 ق )

3. ملا محمد نوری

4. ملا حسن يزدی (متوفی بعد از 1242 ق )

5. شيخ احمد كرمانشاهی (متوفی 1235 ق )

6. ملا اسد الله بروجردی (متوفی 1264 ق )

7. ملا صفر علی لاهيجانی (متوفی قبل از 1264 ق )

8. شريف العلما مازندرانی (متوفی 1264 ق )

9. سيد شفيع بروجردی (متوفی 1280 ق )

تاليفات :آثار قلمی او كه از تتبع و بررسی نظرات ديگران آكنده است به اين شرح است، دو تاليف عمده ايشان در اصول فقه و فقه كه اولی "المفاتيح فی الاصول"و ديگری "المناهل فی فقه آل الرسول" می باشد.

"الوسائل الی النجاه" در اصول فقه، "اصلاح" در فقه كه به صورت ذكر فتوا و رساله عمليه وی بوده و تلخيصها و ترجمه های متعددی به فارسی داشته است. "جامع الاخبار" در فقه كه به منزله دايره المعارفی در زمينه فقه شيعه بوده است، "الجهاديه" رساله ای در زمينه احكام، جهاد و نيز "مشكوه الجهاد فی ترجمه مصابيح الجهاد" در زمينه جهاد و احكام آن.

مرجعيت :آيه الله سيد محمد طباطبايی سال 1232 ق. در پی وفات پدر بزرگوارش به كربلا بازگشت در حالی كه غم از دست دادن پدری كه سالها در جوار افاضه اش باليده بود بر دلش سنگينی می كرد.

پس از گذشت روزها رفته رفته گذشت زمان بر داغ از دست دادن پدر مرهم می نهاد و نيازها و مسائل زمان كه از سوی مردم ابراز می شد وی را به بازگشت به فعاليت و قبول مسووليتهای جديد وادار می كرد.

 

پس از چندی به كاظمين شهر امام كاظم عليه السلام و امام جواد عليه السلام مهاجرت كرد و در آن شهر مقدس اقامت كرد. در حالی كه مقام مرجعيت جهان تشيع را بر عهده داشت.

عزم جهاد :در دوران زعامت آيت الله سيد محمد طباطبايی دوره دوم جنگ ايران و روسيه آغاز گرديد و روحانيت به زعامت آن فقيه گرانقدر در آن نقش موثر به عهده داشت و به همين سبب نيز ايشان به آيت الله مجاهد شهرت يافت.

دوران سلطنت فتحعلی شاه كه بخشی از آن معاصر با زندگانی آيت الله مجاهد بود يكی از حساس ترين و بحرانی ترين مراحل تاريخ ايران و جهان محسوب می شود. در آن زمان در ميان دولتهای قدرتمند جهان رقابت شديدی در دست يابی به مناطق آسيا و آفريقا شروع شده بود اين سياست از سوی دول قدرتمند "سياست مستعمرانی" نام گرفته بود. نقش ايران در آسيا به موجب رابطه با اهميتی كه با هند زرخيز داشت از اهميت خاصی برخوردار بود و از اين رو ايران در آغاز عصر سياست استعماری در ميدان رقابت قدرتهای استعماری قرار داشت.

پس از جنگهای دوره اول ايران و روسيه و شكست ايران در سال 1228 ق. پيمان متاركه جنگ موسوم به عهدنامه گلستان بين ايران و روسيه به امضا رسيد و به موجب آن، دربند، باكو، شيروان، قراباغ و قسمتی از خاك ايران جدا و به روسيه ملحق شد و دولت ايران از هر گونه ادعايی نسبت به گرجستان و داغستان و مينگرلی و آبخازی صرف نظر كرد.

اما در اثر تعيين نشدن خط مرزی بين دو كشور، بار ديگر از سوی روسها اختلافات بروز كرد و مساعی عباس ميرزا وليعهد فتحعلی شاه، كه از آغاز جنگهای دوره اول در آذربايجان فرماندهی جنگ را بر عهده داشت، نيز برای تعيين مرز به جايی نرسيد. مذاكرات در اين باره بی نتيجه بود و قوای روسيه در اثنای جنگ ايران و عثمانی (1236 - 1238 ق ) به فرماندهی ژنرال برمولف از فرصت استفاده كرده، قطعه هايی از خاك ايران را در بالغ لووگوگجای تصرف كردند. اما از آنجا كه روسيه به جنگ با فرانسه مشغول بود تحركات شديدی از سوی روسها صورت نمی گرفت و صلح سيزده ساله ای (از عهدنامه گلستان تا آغاز جنگهای دوره دوم ) بين ايران و روسيه به وجود آمد. در طی اين سالها فتحعلی شاه بارها سعی كرده بود از طريق مسالمت آميز مناطق اشغالی ايران را باز پس بگيرد اما دولت مقتدر زورگوی روسيه از اين امر خودداری می كرد. در سال 1241 اخبار ناگواری تهران را برآشفت. روسها محصولات زراعت كاران اهالی مناطق اشغال شده را به اجبار از آنان می گرفت. روسها مسلمانان را مجبور می كردند كه كودكان خود را به مدارس مسيحی بفرستند. آنان به مساجد و قرآن اهانت می كردند و اهالی مسلمان را از هر جهت در تنگنا قرار داده بودند.

اهالی مناطق اشغالی با ارسال نامه ای به مرجع دينی زمان آيت الله سيد محمد مجاهد وضع خود را تشريح كرده و از او می خواستند كه فكری به حال آنها بكند.

از سوی ديگر عباس ميرزا توسط برخی از نزديكان خود آيت الله مجاهد را از وضعيت موجود مطلع كرد و از وی استمداد نمود. (14) هدف عباس ميرزا از اين كار جلب نظر مرجعيت شيعه و آنگاه وادار كردن شاه به مقابله با تجاوزات و تعديات قوای روس بود. همان گونه كه شاه و وليعهدش در جنگ دوره اول نيز از علما استمداد كردند.

در آن برهه، علما از جمله آيت الله سيد علی طباطبايی، (پدر آيت الله مجاهد) و شيخ جعفر كاشف الغطاء نيز به دعوت حكومت ايران پاسخ مساعد دادند و با نوشتن رساله های جهاديه و ترغيب مردم به جنگ با نيروهای روسيه، حياتی تازه به قوای ايران بخشيدند. در آن حال نيز چشم اميد وطن دوستان و دين خواهان به كاظمين دوخته شده بود. در چنين موقعيتی آيت الله مجاهد ديگر علما را از وقايع مطلع كرد و همه در صدور فتوای جهاد عليه روسيه متفق شدند.

پس از آن وی با ارسال نامه هايی به فتحعلی شاه از او خواست تا جلو ظلم و تعدی قوای روس را بگيرد، كه اگر او اين كار را نكند خود برای آن قيام خواهد كرد.

شاه به موجب نفوذ شخصيت مذهبی و وجهه مردمی آيت الله مجاهد كه حتی تاج و تخت او را تحت الشعاع خود قرار می داد مجبور به پذيرفتن نبرد شد. او دو راه در پيش روی خود می ديد، رويارويی با ملت يا جنگ با روسيه.

پس از صدور فتوای جهاد آيت الله مجاهد به همراه جمعی از علما و طلاب به ايران مهاجرت كرد و در تهران علما را به پايتخت دعوت نمود. به دنبال اين دعوت علما در تهران گرد آمدند و در جنگ با روسيه متفق گرديدند. حضور روحانيت به رهبری آيت الله مجاهد شور و جنبش همگانی و زايدالوصفی را در ايران موجب گشته و نيروهای عظيم مردمی را از سراسر ايران گردآورده بود.

پس از آمادگی و اعزام نيروها آيت الله مجاهد و جمعی از علما از جمله آيت الله محمد جعفر استر آبادی، ملا محمد تقی برغانی، ميرزا عبدالوهاب قزوينی، ملا احمد نراقی، سيد نصرالله استر آبادی، سيد محمد قزوينی، سيد عزيزالله مجتهد طالشی و آخوند ملا محمد مامقانی به تبريز مهاجرت كردند.

جنگهای دوره دوم ايران و روسيه بدون اعلان رسمی شروع شد. در عوض نيروهای ايران در سه هفته موفق شدند اغلب نقاطی را كه به موجب عهدنامه گلستان به روسيه تسليم شده بود به كمك اهالی محل باز پس بگيرند.

اما فتحعلی شاه كه در آن هنگام در چمن سلطانيه (مركز فرماندهی نيروهای ايران در نزديكی تبريز) اردو زده بود با عجله تصميم گرفت از فتوحاتی كه نصيبش شده بود، استفاده كرده، هر چه زودتر با روسها صلح كند ولی سفير ويژه وی حتی موفق به ورود به خاك روسيه از مرز قفقاز نشد و پس از چند ماه سرگردانی در كشور عثمانی و لهستان، و تقاضای ميانجيگری از اتريش و لهستان بدون نتيجه به ايران بازگشت. مشكل اصلی و عمده ای كه در اين زمان وجود داشت اين بود كه فتحعلی شاه به دليل بی كفايتی و دون همتی قصد جنگيدن نداشت.

فرجام جنگ : اولين شكست فاحش نيروهای ايران در 23 صفر سال 1242 در حوالی گنجه صورت گرفت. اين شكست در اثر اشتباهی جزئی در سپاه ايران به وقوع پيوست. پس از آن به فاصله كمی، دربند و گنجه بار ديگر به دست روسها افتاد يك ستون از سربازان روسی از رود ارس عبور كرده، و به طرف تبريز روانه شد. اما عباس ميرزا توانست به زحمت بسيار در اول جمادی الاخر 1242 ق. روسها را به آن سوی ارس براند.

فتحعلی شاه پس از گذشت كمتر از دو ماه از اين وقايع به جنگ پشت كرد و به تهران بازگشت. در واقع آهنگ عقب نشينی و شكست از طرف شاه زده شده بود.

روحانيون در طول اين مدت در جبهه های جنگ حضور داشتند و محل ثابت استقرار آنان در تبريز بود. ليكن برخی افراد مغرض و نادان پس از شكست های اوليه نسبت به آيت الله مجاهد، جسارت به گردن را آغاز كردند.

بی گمان تبليغات پنهان عمال شاه و دربار، كه از ابتدا با جنگ موافق نبودند در اين امر بی تاثير نبود. شاه پس از اينكه در تبريز به ديدار علما رفته بود جبهه های جنگ و حاميان راستين مملكت و حافظان حقيقی اسلام و ايران را رها كرد و اين امر بر جرات مخالفان و نادانان افزود.

وفات :سيد محمد مجاهد همچنان در تبريز ماند اما پس از چندی دچار سوءهاضمه سختی گرديد و مجبور به ترك تبريز شد. در طول راه در شهر قزوين نيز مظلومانه مورد اسائه ادب جاهلان و آماج توهين و تمسخر نااهلان قرار گرفت. وی در 13 جمادی الثانی 1242 ق در شهر قزوين در اثر همان بيماری، در اوج مظلوميت و اندوه چشم از جهان فرو بست و پيكر مطهرش به كربلا انتقال داده و در آنجا به خاك سپرده شد و بارگاهی بزرگ بر مزار او بنا گرديد كه اكنون نيز وجود دارد.

پس از وفات آيت الله مجاهد تا يك سال ديگر جنگ ادامه داشت. آنچه كه در اين مدت مشخص گرديد كارشكنيها و سهل انگاريهای شاه در جنگ بود.

وی از ارسال كمك مالی به عباس ميرزا خودداری می كرد و می گفت مخارج جنگ بايد از ماليات آذربايجان تامين شود. اين در حالی بود كه روسها نيز از اختلافات شاه و وليعهد مطلع شده بودند، تحركات جديد روسها و ضعف مالی سپاه ايران و به تبع آن تقليل نيروهای ايرانی باعث شد كه پس از هشت روز جنگ خونين، ايروان به دست ژنرال پاسكويج فتح گردد و به اين ترتيب سراسر زمينهای ماورای رود ارس به دست روسها افتاد. آنگاه تبريز نيز در سال 1243 ق. بدون زحمت به تصرف نيروهای روس درآمد. سپس روسها به منظور اعمال فشار بيشتر برای پذيرفتن شرايط خود از سوی ايران، اردبيل و آستارا را تصرف كردند و آماده حمله به تهران شدند.

عاقبت عباس ميرزا كه از سوی روسيه تهديد به رسميت شناختن وليعهدی و نااميد و از ادامه جنگ شده بود با وساطت انگلستان در پنجم شعبان 1243 ق. (دهم فوريه سال 1828 م ) عهدنامه تركمنچای را با دولت روسيه به امضا رساند.به موجب عهدنامه تركمانچای سراسر اراضی آن سوی ارس ملحق به روسيه گرديد و امتيازات ديگری نيز به آن دولت واگذار گرديد.

اكنون با گذشت نزديك به دو قرن از آن واقعه تلخ، حقيقت از ميان ابرهای تزوير و ريا سر برآورده و واقعيت روشن گرديده است، گرچه آن روز مقام آيت الله مجاهد را پاس نداشتند و منزلت او را حرمت ننهادند، خداوند او را رحمت كند و به نيت پاكش اجر صابران و مجاهدان عنايت فرمايد.

 

آغاز خلافت امين عباسي در سال 193 هجري قمري

پس از آن كه هارون الرشيد (پنجمين خليفه عباسي) در آغاز ماه جمادي الآخر سال 193 قمري در توس به هلاكت رسيد، فرزندش مأمون از سپاهيا وي در خراسان براي برادر خود امين عباسي بيعت گرفت و بي درنگ پيكي به بغداد روانه نمود، كه علاوه بر خبر مرگ هارون، اطاعت و بيعت خويش و ساير سپاهيان عباسي در خراسان را به استحضار برادرش رسانيد.

بنا به روايتي، صالح فرزند ديگر هارون الرشيد، پس از خاك سپاري بدن پدرش هارون، نامه اي براي برادرش امين نوشت و به همراه انگشتر مخصوص (كه مهر ويژه خلافت بود)، عبا و تازيانه پدرش هارون به وسيله رجاء خادم به بغداد ارسال نمود و در روز چهاردهم جمادي الآخر به دست امين رسيد. در آن هنگام، امين در كاخ خويش، به نام "خُلد" به سر مي برد و با شنيدن خبر مرگ پدرش هارون، از آن كاخ نقل مكان كرد و به كاخ طلا (كه قصر ويژه منصور دوانقي بود) و در كنار رود دجله قرار داشت رفت و به اعيان و اشراف، با رعام داد و خبر مرگ پدرش را به آگاهي آنان رسانيد و سپس بر اساس وصيت پدرش هارون، از آنان براي خويش بيعت گرفت و به عنوان ششمين خليفه عباسي، بر تخت خلافت استقرار يافت.

از آن زمان به بعد، از همه مردم در تمامي شهرها و مناطق تحت حكومت عباسيان، براي او بيعت گرفتند. اما پس از مدتي ميان او و برادرش مأمون، اختلافاتي پديد آمد و به تدريج شدت يافت و به جنگ بزرگي ميان سپاهيان آن دو تبديل گرديد و سرانجام سپاهيان مأمون با تصرف بغداد، امين را به قتل رسانيده و به حكومت وي پايان دادند و مأمون را به جاي وي بر تخت خلافت نشانيدند.

 

درگذشت «امام محمد غزّالي» مكنّي به «ابوحامد» در سال505هجري قمري

«امام محمد غزّالي» مكنّي به «ابوحامد» سال505هجري قمري در قريه طابِران طوس درگذشت. پدرش مردي عابد بود و با بافندگي امرارمعاش مي كرد ازاين رو به غزّالي شهرت يافت. محمد درمدتي كوتاه مقدمات و فقه را فراگرفت سپس درنيشابور ازمراكز مهم علمي آن زمان درحوزه درس امامُ الحَرَمِين جويني حاضرشده و به مراتب علمي درخورتوجهي دست يافت. 34ساله بود كه خواجه نظام الملك او را به تدريس درنظاميّه بغداد دعوت كرد. اما درسال488هجري قمري پس ازتحولات روحي عازم حج شد و دربيت المقدس ساكن شد. او دراين مكان مقدس كتاب « اِحياءُ علوم الدّين» را نوشت كه ازمعروفترين آثاراوست. پس از10سال به موطن خود بازگشت و درنزديكي محل سكونت خود مدرسه اي تأسيس كرد و به تدريس ارشاد و عبادت پرداخت. درحدود 70جلد كتاب به امام محمد غزّالي نسبت داده اند كه ازآن ميان به كيمياي سعادت « نَصيحَةُ‌ الملوك، ميزانُ العَمَل، جَواهرُ القرآن و تَهافُتُ الفلاسفه» مي توان اشاره كرد.

240

 سال پيش درچنين روزي - 14 جمادي الثاني سال سال1185هجري قمري: حاج ملّا احمد نراقي ازعلما و مؤلفان برجسته شيعه وفات يافت. نراقي دربيشتر رشته هاي علوم ومعارف ديني آثاري ازخود بجاي گذاشته كه خود دليلي برگستردگي دانش اين عالم فاضل است. كتاب « تجريد» ازمهمترين آثاراوست. اين اثرشرحي بركتاب پدرش حاج ملّا مهدي نراقي است و درعلم اصول بسيارمورد استفاده طلاب و دانش پژوهان علوم ديني قرارمي گيرد. ازآثارديگر او به «معراجُ السَّعاده، مِنهاجُ الاصول و اساس الاحكام » مي توان اشاره كرد.

113 سال پيش درچنين روزي - 14جمادي الثاني سال1312هجري قمري: آيت الله ميرزا حبيب الله رشتي عالم و مرجع بزرگ شيعه وفات يافت. ايشان پس ازفوت استاد خود شيخ محمد مرتضي انصاري دررديف مراجع برجسته حوزه نجف قرارگرفت. «كتابهاي بدايِعُ الافكار، بدايِعُ الاصول در فقه و تعادل و تراجيع» ازجمله آثار اين عالم بزرگ است.

 

 14جمادي الثاني سال1324هجري قمري: درنتيجه كوششهاي دليرانه و حكيمانه دوعالم بزرگ سيد عبدالله بهبهاني و سيد محمد طباطبايي ويارانشان، مظفّرالدّين شاه قاجار فرمان مشروطيت را صادركرد. نهضت مشروطه نخستين حركت جديد مردم ايران بود كه به براندازي حكومت استبدادي و تشكيل دولت مشروطه انجاميد. اين جنبش سياسي ازمهمترين رويدادهاي تاريخ ايران بشمارمي آيد كه با پيروزي آن دوران تازه اي درتاريخ كشورمان آغازشد. اين روزكه نقطه عطفي درتاريخ سرزمين ماست گواه اين مطلب است كه درسايه رهبري منسجم و يكپارچه روحانيون و وحدت و يگانگي مردم مي توان به مقصود رسيد. چند روز پس ازصدور فرمان مشروطيت مجلس شوراي ملي افتتاح شد و به رتبه و تدوين قانون اساسي پرداخت.

 

 

 

رحلت ميرزا حبيب الله رشتی  در سال 1312هجری قمری

خلاصه ای از زندگی این بزرگ مرد عرصه دین و دانش:

ميرزا حبيب الله رشتی فرزند ميرزا محمد علی خان فرزند جهانگير خان قوچانی گيلانی، دانشمند و محقق ژرف نگر، از بزرگترين فقهای جهان تشيع و يگانه ی دوران خود بود.

پدرانش در اصل اهل قوچان بودند كه در سالهای آغازين قرن يازده به گيلان كوچانده شده و از آن پس در گيلان ساكن شدند.

ميرزا حبيب الله سال 1234هجری قمری  در املش چشم به جهان گشود و پدر خود را كه مدتها در انتظار بود شاد كرد. او در سالهای نخستين زندگی حبيب الله در تكاپوی يافتن معلمی مومن و دانا بود تا فرزندش گامهای اول ترقی را در زادگاه بپيمايد. چنين بود كه حبيب الله در خانه، نخستين كلمات را از قرآن آموخت.

 

دوازده ساله بود كه از املش به لنگرود و سپس به رشت عزيمت نمود تا بر اندوخته اش افزوده و پاسخی در خور پرسش هايش بيابد.

هيجده بهار را ديده بود كه به خواست پدر در ميهمانی يكی از خوانين ( امين ديوان لاهيجی ) منطقه حضور يافت. خان حاكم با استفاده از قدرت و نفوذش تصميم به پايمالی حق رعيتی داشت كه با مخالفت سر سخت شيخ حبيب الله جوان روبرو شد. چون نصايح روحانی جوان كارگر نيفتاد به نشانی اعتراض مجلس مهمانی را ترك كرد و از همان روز تصميم به ترك ديار گرفت.

تحصيلات:شيخ حبيب الله در پی آرمان بلند راه هجرت پيش گرفت و عازم حوزه عمليه قزوين شد. پدرش كه او را به دليل شهامت و اراده شگفتش می ستود برای تهيه لوازم زندگی، او را تا قزوين همراهی نمود.

او در قزوين استادی عالی مقام يافت كه "شيخ عبدالكريم ايروانی" نام داشت. استادی كه در فقه و اصول نامور و ممتاز بود. شيخ حبيب الله هفت سال پياپی از محضر ايشان بهره گرفت. و در همان شهر به خواست پدر، با خانواده ارباب وصلت نمود.

مشی زاهدانه استاد تأثير شگرفی در او نهاد به گونه ای كه از آن پس خود به زندگی زاهدانه روی كرد و تا پايان عمر بر روش پسنديده استاد وفادار ماند.

در 25 سالگی، سيراب از سر چشمه معارف دينی به مقام عالی اجتهاد نائل آمد وبا نظر شيخ عبدالكريم ايروانی خود را مهيای سفر به املش نمود.

سال 1259هجری قمری  از قزوين به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور دينی مردم بود. برپايی نماز جماعت، هدايت و ارشاد مردم، پاسخگويی به پرسش های اعتقادی و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتی عاشقانه به مجتهد جوان داشته باشند اما او دوست داشت سفری به ديار اهل بيت (عليهم السلام) نمايد و از اساتيد آن سامان بهره جويد. آری او تصميم گرفت به نجف اشرف رفته و از حوزه علميه آن شهر مقدس جرعه جرعه شراب معرفت نوشد.

مردم كه از حضورش غرق محبت بودند، او را با عواطفی وصف ناپذير بدرقه نمودند و او، همسر و فرزندش محمد را به خدای بی همتا سپردند.

هجرت:شيخ حبيب الله مجتهد املشی در سال 1263 هجری قمری  وارد نجف شد و در حلقه شاگردان فقيه كبير شيخ محمد حسن نجفی ( صاحب جواهر ) به كامجويی نشست. او تا سال 1266 هجری قمری  كه سال وفات صاحب جواهر بود از كلاسش بهره برد و از آن فقيه نامور اجازه اجتهاد دريافت داشت.

پس از آن به درس شيخ اعظم انصاری دل بست و تا پايان زندگی پر افتخار شيخ اعظم از شاگردان ممتاز درس وی بود. شيخ حبيب الله فرموده بود :" با آنكه هفت سال پيش از فوت شيخ از درس او مستغنی بودم ولی از هنگام ورود در جلسه شيخ تا موقع تشييع جنازه اش بحثی از ابحاث او از من فوت نشد. "

شاگردان:1ـ سيد محمد كاظم يزدی

2ـ آقا ضياء الدين عراقی

3ـ حاج ميرزا حسين نائينی

4ـ شيخ شعبان ديوشلی ( لنگرودی )

5ـ شيخ عبدالله مازاندرانی ( لنگرودی )

6ـ شهيد شيخ فضل الله نوری

7ـ شهيد حاج آقا مير بحر العلوم رشتی

8ـ شهيد شيخ علی رشتی

9ـ شهيد شيخ عبدالغنی بادكوبه ای

10ـ سيد ابوالحسن اصفهانی

11ـ سيد ابوالقاسم اشكوری

تأليفات:آثار ميرزاحبيب الله جلوه گاه تلاش های شبانه روزی اوست. وی كاوشگری گنج ياب بود كه هرگاه معدنی نوين می يافت از جواهر آن استخراج می كرد و بر دانش طلاب ارزانی می داشت.

آثار او در علم اصول عبارتند از :

1ـ رساله فی الضد و اقتضاء الامر بشی ء النهی عنه و عدمه

2ـ التعادل و التراجيح

3ـ بدايع الافكار

4ـ اجتماع الامر و النهی

5ـ رساله فی مقدمه الواجب

6ـ رساله في المشتق

در علم فقه :1ـ كتاب الطهارة

2ـ الحاشيه علی المكاسب

3ـ كتاب الزكاة

4ـ كتاب الاجارة

5ـ الالتقاط

6ـ كتاب العضب

7ـ كتاب القضاء والشهادات

8ـ الوقوف و الصدقات

9ـ رسالة في اللباس المشكوك

10ـ حاشية علی منهج الرشاد

11ـ حاشية علی نجاه العباد

12ـ حاشية علی النخبه.

در علم تفسير :

حواشی بر تفسير جلالين، و علم كلام : الامامه، كاشف الظلام فی حل معضلات الكلام است.

وفات:در شب پنج شنبه چهاردهم جمادی الثاني 1312 هجری قمری  فرا رسيد. خبر كسالت محقق رشتی مردم را در نگرانی فرو برده بود و آنگاه كه صدای ناله و فغان از منزل وی برخاست همگان يافتند كه دوست خدا، پيش خدا رفته است. جنازه پاك او را مشايعت كردند و به بارگاه امام متقين انتقال داده و در يكي از حجره های صحن مطهر علوی دفن كردند.

 

سومين يورش نظامي حكومت پهلوي به مدرسه فيضيه در سال 1354 هجري شمسسي

سومين يورش نظامي حكومت ستمگر پهلوي به مدرسه فيضيه قم  در سال 1354 هجري شمسسي صورت گرفت. در آن ايام رژيم پهلوي تبليغات عوام فريبانه گسترده اي در راه رسيدن به دروازه هاي تمدن بزرگ به راه انداخته بود و در همين مسير حزب دستاخيز را تشكيل داد. امام خميني(ره) به مناسبت برگزاري مراسم بزرگداشت دوازدهمين سالگرد شهداي 15 خرداد 1342 اعلاميه اي صادر فرمودند كه در آن ضمن تحريم حزب رستاخيز از روحانيون و طلاب خواسته بودند تا مراسم اين روزرا هرچه با شكوه تر برگزار كند. ازاين جهت روز 15خرداد جنب و جوش وتظاهرات در اطراف و داخل مدرسه فيضيه آغاز شد؛ و سرانجام روز 17 خرداد نيروهاي پليس و ساواك ضمن محاصره مدرسه، پس ازقطع جريان آب و برق آن مكان، به درون مدرسه هجوم بردند و جمعي را مضروب و دستگير ساختند. در اين ميان عده اي هم به شهادت رسيدند. مطبوعات خارجي تعداد شهدا را در اين روز 45 تن و مجروحان را بسيار زياد و دستگيرشدگان را 500 تن ذكر كردند .

 

اعلام ملی بودن کلیه بانک ها در سال 1380 هجري شمسي

بنابر تصميم شوراي انقلاب، كليه بانكها در سال 1380 هجري شمسي در كشور ملي اعلام شد. به دنبال اين تصميم 24بانك خصوصي و بانكها مختلط به صورت ملي درآمدند.قبل از پيروزي انقلاب اسلامي بانكها درايران به عنوان شريانهاي حياتي ابرقدرتها عمل مي كردند وبا افزايش قيمت نفت و نفوذ سرمايه هاي خارجي رشد فراوان يافتند. اين رشدبي رويه بيانگر ميزان وابستگي اقتصادي رژيم حاكم،به امپراياليسم خارجي بود. پس از ملي شدن بانكها تحولات مثبتي در اقتصاد داخلي و خارجي كشور پديد آمد.

 

تولد هرتسفلد مستشرق و ايرانشناس معروف آلماني در سال 1879 ميلادي

هرتسفلد مستشرق و ايرانشناس معروف آلماني در سال 1879 ميلادي بدنيا آمد. وي به لحاظ شناخت خطوط وزبانهاي مردم قديم و نيز احاطه بر تاريخ ايران باستان و عراق نابغه اي كم نظير به شمار مي رفت. هرتسفلد حدود يكصد و نود كتاب، رساله ومقاله درباره تاريخ زبان و دين ايران، كلده و عيلام قديم به رشته تحريردرآورد و كتيبه هاي تخت جمشيد را نيزخواند. كتاب ايران و مشرق قديم از كتب مهم او درباره فيروزآباد ويافتن كتيبه هايي در نزديكي كازرون از جمله اقدامات اكتشافي مهم هرتسفلد ذكر شده اند.

 

آغاز تحول فرهنگي ـ اجتماعي روسیه در سال 1796 ميلادي

به دستور پل اول تزار روسيه تحول فرهنگي ـ اجتماعي اين سرزمين پهناور در سال 1796 ميلادي آغاز شد. اين امر به تقليد ازرنسانس و تحول فرهنگي اروپائيان درروسيه صورت گرفت. اما درنهايت منجر به برخي تغييرات ظاهري گرديد و هيچ گونه تحول عميق فرهنگي را دربرنداشت.

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در   يکشنبه 17 خرداد 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode