جام جم آنلاين: بيش از 3 دهه از آغاز حمله رژيم بعث عراق به ايران ميگذرد.به تعداد افراد حاضر در صحنههاي جنگ و به عدد پدر، مادر، همسر و فرزندان رزمندگان و...ميتوان جنگ را تعريف كرد. با اين گستره و تنوع روايت اما اكنون، در آستانه سي و چند سالگي اين جنگ نابرابر، مضامين سينماي دفاع مقدس ما ته كشيده است!
ميتوان با مقايسه مشابهي به ابعاد اين قضيه پرداخت. به عنوان مثال با گذشت 66 سال از پايان جنگ جهاني دوم همچنان و هر ساله در سينماي جهان شاهد فيلمهاي بكر و بينظيري با موضوع جنگ هستيم در صورتي كه ايران با وجود پشت سر گذاشتن تجربه طولانيترين جنگ قرن، آثار سينمايياش بسيار محدود است.
حالا چند سالي است كه ميتوان ردي از اين اتفاق را در اظهارنظرهاي برخي از اهالي سينما ديد، اما كاش بتوان به راهكارهاي كشف ناگفتههاي جنگ از زبان افرادي غير از سينماگران نيز فكر كنيم.
يكي از مشكلات سينماگران در اين عرصه نبود فيلمنامههاي در خور سينماي دفاع مقدس است. با وجودي كه ادبيات داستاني نسبت به سينما، دين خود را به دفاع مقدس تا حدي ادا كرده است، سينماي ايران هر سال از فقر فيلمنامههايي رنج ميبرد كه به نظر ميرسد با وجود مواد خام ادبي نبايد اين مشكل وجود داشته باشد. كتابهاي منتشر شده در حوزه دفاع مقدس و البته كتابهاي خاطرات توانستهاند تا حدي اين خلأ را پر كنند. اين كتابها يكي از گنجهاي پنهاني است كه ميتواند به سينماي دفاع مقدس جاني دوباره دهد و نگاه همه را به سمت پرده نقرهاي برگرداند.
شايد نويسندگان ادبيات معاصر ما علاقهاي به برقراري ارتباط با سينماگران ندارند و شايد هم سينماگران، نقش موثر ادبيات را در سينما فراموش كردهاند، اما اين بار به جاي سينماگران سراغ چند تن از نويسندگان كتابهاي دفاع مقدس رفتيم و از آنها پرسيديم آيا حاضرند كتابهاي چاپ دو رقميشان را در اختيار سينماگران قرار دهند و با آنها پيمان آشتي ادبيات و سينماي دفاع مقدس ببندند؟
غنيسازي سينما
محسن كاظميكه كتابهاي پرفروشي همچون «خاطرات عزت شاهي» و «احمد احمد» را در كارنامه كاري خود دارد، در اين باره ميگويد: حركت به سوي اقتباس، نوعي غنيسازي ادبيات و سينماست به طوري كه قوت سينماي كشور به بنيه و مايه قوي ادبي آن است و حتي ميتوان ضعف تكنولوژي را با تكيه بر آثار پر مايه ادبي و اقتباس از آنها جبران كرد. او ميافزايد: ميتوان با تكيه بر آثار ارزنده ادبي، آثار فاخر سينمايي توليد كرد. سينماي ما به دليل عدم استفاده از ادبيات استقرار يافته بر فرهنگ بومي كشور، به اجبار به تقليد و ترجمه روي آورده است.
كاظمي تاكيد ميكند: وقتي به سراغ آثار مطرح كشورهاي داراي سينماي توسعه يافته ميرويم، متوجه ميشويم كه سينماي آنها مبتني بر ادبيات بومي سرزمينشان است و همه شاهكارهاي سينمايي جهان، در ژرف ساخت خود، از يكي از آثار ادبي بزرگ جهان وام گرفتهاند.
از ويترين سينما نميتوان گذشت
سينما ويترين قابل توجهي براي نمايش آثار ادبي توليد شده است. سينما ميتواند آنچه در چارچوب كتاب حصر شده و امكان فرار از اين قاب را ندارد به مخاطبان بيشتري عرضه كند.
كمبود مخاطب مهمترين مشكل بازار كتاب ماست، موفقترين كتابهاي ادبي با تيراژ 3000، نهايتا به چاپ دوم يا سوم ميرسند و اين در حالي است كه با نمايش در سالنهاي سينما ميليونها مخاطب را به خود اختصاص ميدهد.
محسن كاظمي اين مورد را باعث تاسف ميداند و ميافزايد: چنان ديوار عظيمي بين صاحبان ادبيات و سينماگران كشيده شده است كه اگر از سر اتفاق هم يك نويسنده با يك سينماگر برخورد و تعاملي پيدا كند، حرف يكديگر را درك نميكنند.
او ادامه ميدهد: سينماگران ما نبود آثار ادبي قابل تكيه را توجيهي براي ساختن فيلمهاي تقليدي و ترجمهاي ميدانند و نويسندگان ما هم به دليل عدم انتقاد صحيح در ادبيات، كيفيت آثار خود را بالا نميبرند و مزيد بر علت دوري ادبيات و سينما ميشوند.
گره ناگسستني سينما و ادبيات
راحله صبوري، نويسنده كتاب «كوچه نقاشها» يكي ديگر از نويسندههايي است كه معتقد است، فيلم و ادبيات بهطور تفكيكناپذيري به هم گره خوردهاند، به طوري كه سينما به بنمايه و پشتوانه ادبيات محتاج است و همچنين ادبيات به زبان تصوير و نمايش مكتوبات در سينما نياز دارد.
او به «جامجم» ميگويد: فيلم همان ادبيات مصور است و به جز سينماي صامت كه آن هم البته نوعي ادبيات پنهان در خود دارد و فقط با تصوير بيان ميشود، فيلم و ادبيات به نوعي با هم گره خوردهاند و ادبيات جزئي انكارناپذير از فيلم است.
اين نويسنده درباره گستره ادبيات مكتوب كه ميتواند دستمايه فيلمنامهنويسان قرار بگيرد، توضيح ميدهد: هميشه آثار ادبي مثل زندگينامهها، رمانها و داستانها محل الهام فيلمنامهنويسان و نمايشنامهنويسان و در كل هنرمندان بوده و هست.
فكر ميكنم هر نويسندهاي دوست دارد، كتابش الهامبخش هنرمندان و زمينهساز خلق آثار هنري ديگر باشد؛ چه مجسمهساز باشد، چه نقاش و چه فيلمساز.
صبوري اما از وفادار نبودن فيلمنامهنويسان به آثار ادبي گلايه ميكند و ميافزايد: بيشتر مواقع فيلمنامهنويسان، تنها از يك اثر ادبي الهام ميگيرند تا فيلمنامه را به طور كامل براساس آن بنويسند. اين كار در ايران بسيار رايج است و براي همين همكاري بين نويسندگان و فيلمنامهنويسان را خيلي زود قطع ميكند.
محسن كاظمي: سينماگران ما نبود آثار ادبي قابل تكيه را توجيهي براي ساختن فيلمهاي تقليدي و ترجمهاي ميدانند و نويسندگان ما هم به دليل عدم انتقاد صحيح در ادبيات كيفيت آثار خود را بالا نميبرند و مزيد بر علت دوري ادبيات و سينما ميشوند
خيلي از رزمندگان معتقدند فيلمهايي كه در زمينه جنگ ساخته شده، به واقعيت جنگ نزديك نيستند و تاثير لازم را ندارند. كمتر فيلمي است كه بيننده را به عنوان يك جنگ نرفته، به فضاي جبههها نزديك كند و اثرش در ذهن ماندگار باشد. حتي در فيلمهايي كه بر اساس اتفاقاتي ساخته شده كه در جنگ واقعا رخ داده و حقيقي هستند، آن فضا، روح و معنويت و مظلوميت جبهه كمتر منتقل ميشود.البته هميشه ضعف فيلمنامه مطرح نيست، محدوديتها و ضعف تكنولوژي هم هست و فيلمهاي ساخته شده درخصوص حاشيههاي جنگ موفقتر بودهاند.
همين دغدغه است كه بسياري از نويسندگان را از همكاري با سينماگران ميترساند. در همين راستا، راحله صبوري ميگويد: براي مثال كتاب «كوچه نقاشها» چون بخشي از تاريخ شفاهي را در بر ميگيرد، شرط امانتداري در آن بسيار اساسي است.
براي همين فيلمساز نبايد يك سري مسائلي كه نظر شخصي و برداشت شخصياش است، به اسم كتاب به جامعه تحميل كند و كار راوي و نويسنده را زير سوال ببرد.
او در پايان حرفهايش به مخاطب هم اشاره ميكند. اين كه اين روزها حوصله خواندن كمتر از ديدن است و اين ميتواند فرصتي باشد براي سينماگران. صبوري در همين ارتباط ميگويد: آدمها هميشه حوصله كتاب خواندن ندارند، اما هميشه فيلم را نگاه ميكنند و هميشه براي رفتن به سالن سينما آمادهاند. بنابراين سينماگران، ميتوانند انديشههاي جاري جامعه را نو و تر و تازه كنند و از كهنگي در بياورند.
وفاداري به متن
كيانوش گلزار راغب، نويسنده كتاب «شنام» يكي ديگر از نويسندگان حوزه دفاع مقدس است كه در اين بحث همراه ما ميشود.
او هم در ابتدا با اشاره به سهم كم اقتباس سينمايي از آثار مكتوب دفاع مقدس به «جامجم» ميگويد: در اقتباس، ماهيت و هدف كلي هر كتابي، نبايد قرباني برخي حواشي زيبنده سينما و جاذبههاي گيشه شود.
سينماگر ميتواند با برداشت آزاد و دخالت هنر و تخيل، از روي هر كتابي فيلم بسازد، اما روايت كلي فيلم بايد بر اساس واقعيتهاي مندرج در كتاب باشد و هدفي كه كتاب دنبال ميكند تغيير نكند.
اين نويسنده با اين كه اعتراف ميكند تماشاگر سينما بيشتر از كتاب است، اما تاكيد ميكند اثر سينمايي در بيان عمق مسائل مطرح شده در هر كتابي الكن است. گلزار راغب ميگويد: گرچه فيلم به دليل بهرهمندي از تماشاگر در سطحي بسيار گسترده، به مراتب تاثيرگذارتر از كتاب است، اما بعيد ميدانم كه فيلم بتواند در بيان عمق مسائل و حالات روحي و رواني شخصيت به موفقيت كتاب برسد.
زيرا اگر سينماگر بخواهد فكر درون آدمها را با رفتارهاي بيرونيشان در فيلم به مخاطب انتقال دهد، كار بسيار بسيار سختي در پيش خواهد داشت.
گلزار راغب پيشنهاد ميكند آثار فرهنگي توليد شده در مورد دفاع مقدس به سمت نمايش روابط انساني بين رزمندگان و انتقال حال و هواي روحي و معنوي جبهههاي مقاومت برود و ميگويد: شنام با همه جزئيگوييها و دقت در پردازش شخصيتها هنوز زواياي باز نشده بسياري دارد كه ميتواند راهنما و سوژه كار نويسندگان جوان قرار گيرد و من در تشريح مطالب به همه آنها كمك خواهم كرد.
دست سينما خالي نيست
اما وقتي به سراغ حسين بيضايي ـ نويسنده كتاب «بابانظر» ـ ميرويم ، بحث را كليتر آغاز ميكند. او به «جامجم» ميگويد: اگر فيلمنامهها با اقتباس از كتابهاي مستند و حقيقي ارائه شود، بهتر ميتوانيم پاسخگوي نسل بعد خود باشيم.
او ميافزايد: هر نسلي سوالهاي جديدي در همه زمينهها با خود به همراه ميآورد، يكي از اين مسائل دفاع مقدس است. با تغيير نگرشها و تغيير نسل، ما بايد پيشبيني اين مساله را انجام داده و براي پاسخگويي به نسل بعد آماده شويم. ما با توجه به گنجينه عظيمي كه از جنگ در دست داريم، در دو دهه اخير كار منسجمي براي تغذيه فرهنگي انجام ندادهايم و در اين زمينه اگر هم كتابها پيشتاز بودند، سينما به عنوان پرطرفدارترين هنر، بسيار دست خالي است.
به اعتقاد بيضايي نسل راويان سينماي دفاع مقدس رو به اتمام است و بايد فكري براي تربيت افرادي از نسل حاضر براي روايت ناگفتههاي دفاع مقدس كرد؛ كساني كه بتوانند جاي سينماگراني چون مرحوم رسول ملاقليپور، ابراهيم حاتميكيا و احمدرضا درويش را پر كنند.
او در توضيح نبود آثار درخور توجه سينمايي در دهه اخير ميگويد: چرا بايد هر ساله در آستانه هفته دفاع مقدس براي چندمين بار فيلم «افق» يا «از كرخه تا راين» را نشان دهيم و چرا در بيان حقايق اجتماع، ديگر مثل آژانس شيشهاي نميسازيم.
بيضايي فيلمهاي مستند جنگ را موفقتر از فيلمهاي سينمايي ميداند و ميگويد: مجموعه روايت فتح هنوز هم جاذبههاي تاثيرگذاري براي مخاطب دارد. از اين رو بايد در فيلمهاي بلند سينمايي هم به سراغ پيدا كردن اسناد، تحقيقات ميداني و نوشتن فيلمنامه از روي منابعي كه بازگوي حقيقت هستند، باشيم. يكي از آن منابع، كتابهاي خاطرهنويسي جنگ است.
او درباره تاكيد بر ضرورت اقتباسهاي سينمايي از آثار مكتوب توضيح ميدهد: دنياي امروز در تسخير رسانههاي تصويري است.يك كتاب 500 صفحهاي را بعد از زمان زيادي فقط يك نفر براي خودش ميخواند اما فيلم دو ساعته يا سريال تلويزيوني نزديك به 70 ميليون مخاطب دارد و اين يعني تاثيرگذاري بيشتر و اطلاع رساني بهتر. اين ويژگي را نبايد دست كم گرفت و از آن غفلت كرد.
با توجه به برآيند صحبتهاي نويسندگان عرصه ادبيات دفاع مقدس، ميتوان گفت آنان با اين كه ملاحظاتي دارند، اما بشدت طرفدار اقتباسهاي سينمايي از آثارشان هستند. اينك نوبت سينماگران است تا رغبت و همتي نشان دهند تا سينماي دفاع مقدس براي بيان درست حقايق جنگ به نسلهاي بعد، به سراغ داشتههاي ادبيات اين حوزه در شاخههاي گوناگون داستان و خاطرهنويسي برود.
مريم اكبرلو / جامجم