سالهاست پيرامون موضوع كودكان خياباني و علل و عوامل ظهور و تداوم آن در شهرهاي بزرگ كشور نظرهاي مختلف و نيز راهحلهاي مختلف مطرح شده و ميشود. ميتوان گفت به يمن اطلاعرساني نه چندان مطلوب رسانههاي نوشتاري و بعضا شنيداري و ديداري و تلاش و اهتمام نيكانديشان و آيندهنگران ابعاد اين مساله ناميمون اجتماعي و عوارض و نتايج بد اجتماعي آن بر همگان آشكار شده است. در اين راستا كودك و حقوق اوليه شهروندي او در برخورداري از انواع خدمات اجتماعي و رفاهي كم و بيش پذيرفته شده است.
سلامت نیوز :سالهاست پيرامون موضوع كودكان خياباني و علل و عوامل ظهور و تداوم آن در شهرهاي بزرگ كشور نظرهاي مختلف و نيز راهحلهاي مختلف مطرح شده و ميشود. ميتوان گفت به يمن اطلاعرساني نه چندان مطلوب رسانههاي نوشتاري و بعضا شنيداري و ديداري و تلاش و اهتمام نيكانديشان و آيندهنگران ابعاد اين مساله ناميمون اجتماعي و عوارض و نتايج بد اجتماعي آن بر همگان آشكار شده است. در اين راستا كودك و حقوق اوليه شهروندي او در برخورداري از انواع خدمات اجتماعي و رفاهي كم و بيش پذيرفته شده است.
اما در قبال پايان دادن به وضعيت اسفبار اين گروه اجتماعي بهويژه در حوزه عمومي جامعه و حداقل كاهش تعداد و دامنه حضور آنها به نظر نميرسد موفقيت چنداني تاكنون حاصل شده باشد. هنوز هم شهروندان ساكن در شهرهاي بزرگ اعم از سواره يا پياده شاهد و ناظر نگاههاي ملتمسانه يك دختر خردسال براي فروش يك قلم كبريت يا عجز و لابه ديگري در پاك كردن شيشه اتومبيل و تقاضاي كمك مالي هر چند نازل آنها هستند. راستي اين كودكان متعلق به چه خانواده يا اقشار اجتماعياند؟
چرا آنان كه در سن فراگيري اجباري تحصيل و در موقعيت پرورش و آموزش قرار دارند، اينگونه در معابر و فضاهاي شهري اعم از فضاهاي پر امن و ناامن به حال خود رها شده و خسته، بيمار، فروريخته، طرد شده، زار و تركيده در جستوجوي دريافت كمك از رهگذران هستند. چرا آنان به جاي زندگي در كنار خانواده و انجام بازيهاي كودكانه يا شاد و اميدوار همانند كودكان در اقشار برخوردار در خيابان رها شده و هر روز و هر شب در آستانه ارتكاب اشكالي از بزه در محيط قرار دارند؟
راستي اينان كيستند و از چه شخصيت و موقعيتي به لحاظ اجتماعي و روانشناختي برخوردارند؟ اينان بخشي از جمعيت انساني ساكن در كشور ما محسوب ميشوند كه بنا بر دهها دليل شرعي و قانوني استحقاق توجه و رسيدگي از هر جهت را دارند. كودكان خياباني، فرزندان زنان و مرداني هستند كه به هر دليل موجه يا ناموجه نتوانستند امكانات اوليه رشد و تربيت آنان را فراهم كنند.
زنان و مرداني كه آنان نيز به دلايل مختلف اجتماعي دچار محروميت اقتصادي و اجتماعي شده و قادر به اداره امور خود نيستند.
برخلاف تصور برخي، اين كودكان نه از نوع دختران و پسراني هستند كه فاقد درك و هوش و احساس متعارف باشند بلكه برعكس بسياري از آنان از قابليت درك و دريافت و هنر فوقالعاده برخوردارند. همين موضوع سبب ميشود راست آزمايي از وضعيت پيراموني آنان و دريافت اطلاعات لازم از پيشينه خانوادگي و محيطي آنان براي محققان اجتماعي بسيار دشوار باشد. نهادهاي مختلف اجتماعي اعم از رسمي و غيررسمي نميتوانند نسبت به ظرفيت و توانمندي بالقوه اين گروه بيتفاوت باشند.
كودكان خياباني يا كودكان كار خياباني يا كودكان طردشده اجتماعي و با هر عنوان ديگر نمادي از گستره انواع مختلف از اختلالات و به هم پاشيدگي در سطح نخست خانواده سپس نظام حمايتي خويشاوندي و در نهايت سطوح مختلف اجتماعي است. اين وضعيت بيان از واقعيت تلخ محروميت عميق اجتماعي، اقتصادي و عاطفي در درون نهادهاي اجتماعي است.
به اعداد و رقم اين قربانيان نميتوان چندان اطمينان داشت؛ مهم از منظر اجتماعي حضور اين بخش از نيروي انساني آيندهساز در فضاهاي عمومي در كسوت و شمايل تهديدكننده اجتماعي است. اين پيش فرض به دلايل متعدد قابل اثبات است كه خوي و خصلت افراد از نوع بزهكاران حرفهاي، ورشكستگان شخصيتي، بيماران عميق روحي، قاتلان و تبهكاران در فرداي جامعه در اينچنين وضعيتي بهتر و كاملتر شكل گرفته و تكميل ميشود.
گذشته از آن زنگ خطر آن هنگام بيشتر به صدا در ميآيد كه آنچه مشاهده ميشود، حضور قابل رويت بخشي از جمعيت دچار فقر و محروميت اجتماعي و اقتصادي است كه حداقل امكان خروج از خانه يا آبادي و ديار خود را داشته است.
ماجراي تلخ عدم مشاهده بخش بزرگتر از اين جمعيت در نهان خانهها و خانوادههاست. كودكاني كه به دلايل مختلف اعم از بيسرپرستي، بدسرپرستي، اعتياد، فقر و از كار افتادگي والدين، اختلال درون خانواده، محروميت عاطفي و اجتماعي در شرايطي مشابه قرار داشته اما بنا به دلايلي نميتوانند يا نميخواهند در معابر شهر حاضر شوند. توجه به اين موضوع در هر دو سطح بيان از تداوم آسيب اجتماعي در سطح نظام خانواده و اجتماع است.
زمان آن است كه نهادهاي اجتماعي در سطح كلان در سطوح سياستگذاري و برنامهريزي به حلوفصل مشكلات عديده اقشار آسيبپذير جامعه از جمله كودكان خياباني بپردازند. حل مشكل اين دسته از جمعيت مددجو مستلزم بازانديشي در
خط مشيها و سياستهاست.
تداوم اين وضعيت نشانگر عدم موفقيت بسياري از طرحهاي رفاهي و خدماتي است كه نوعا بهنام مردم و براي مردم اعلام ميشود. اما در واقعيت نتايج بهگونهاي ديگر مشاهده ميشود. نخستين و آشكارترين تاثير موفقيتآميز اين نوع طرحها كاهش محروميت اجتماعي و اقتصادي در سطوح فرودست اجتماعي و بالا از آن كاهش تعداد و رقم كودكان خياباني خواهد بود. گويا تا اين مرحله از كار تدابير بلند، تلاشهاي بسيار و ارادههاي استوارتري نياز امروز جامعه ماست.
منبع:روزنامه شرق