اسلام و حیات حقیقى انسان
مراتب سه گانه حیات، عبارت از حیات حیوانى و انسانى و الهى است حال با توجه به این مراتب، حیات حقیقى انسان کدام است، این که خدا از مؤمنان خواسته است تا در پرتو اجابت دعوت خدا و پیامبر به حیات برسند، مقصود کدام حیات است قرآن فرمود: «یا ایهاالذین آمنوا استجیبوا للّه و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم؛(1) اى کسانى که ایمان آوردهاید، دعوت خدا و پیامبرش را اجابت کنید، هنگامى که شما را به سوى آن چه که به شما حیات مىبخشد، دعوت مىکنند.»
روشن است که مراد از این حیات، حیات و زندگى ظاهرى و جسمانى و به عبارت دیگر، حیات گیاهى و حیوانى یا جسمانى و مادى نیست، زیرا مخاطب آیه کسانى هستند که از آن زندگى بهرهمندند، یعنى مؤمنان زنده به حیات ظاهرى و مادى مخاطب خداى سبحان هستند و این روشن مىکند که آنها به حیات دقیق و عمیق دعوت شدهاند که آن حیات حقیقى است و آدمیان در پرتو اندیشه و ایمان به خدا و قیامت و عمل به پیام الهى و توجه به هدف خلقت و حرکت و تلاش در راستاى این هدف مىتوانند به آن نائل شوند.
هدف منطقى و متعالى قرار گرفته است تحصیل این حقیقت جز از طریق علم و ایمان و عمل صالح میسور و مقدور کسى نخواهد بود، و این همان حیات طیّبهاى است که خداوند مؤمنان را بدان وعده داده و فرمود: «من عمل صالحاً من ذکرٍ او انثى و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبةً؛(2) هر کس از مرد و زن عمل صالح انجام دهد در حالى که اهل ایمان باشد، پس البته او را زنده داریم به زندگانى پاکیزه.»
بنابراین حیات حقیقى انسان از نگاه اسلام حیاتى نیست که به حیات و زندگى مادى محدود گردد آن گونه که طایفهاى از منکران مبدأ و معاد تصور مىکردند و در مقابل پیامبر(ص) مىگفتند: «و قالوا ما هى الّا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا».(3) و یا مىگفتند: «ان هى الّا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما نحن بمبعوثین.»(4) خداوند سبحان در مقابل چنین پندار باطلى از مفهوم حیات فرمود: «و ما هذه الحیاة الدنیا الّا لهو و لعب و انّ الدار الآخرة لهى الحیوان لو کانوا یعلمون.»(5) بلکه حیات حقیقى انسان به حیاتى اطلاق مىشود که سیر آن در جهت اهداف اخروى قرار گرفته و پردههاى حجاب اوهام که حایل میان ظاهر و باطن است را کنار زده و بر مدار حقیقت هستى قرار گیرد. اسلام خواسته است که انسان را علاوه بر توجه به جسم و بر آورده ساختن نیازهاى جسمانى، او را به اصل و حقیقت خویش، آشنا سازد و به تلاش در استکمال آن وادار نماید، شعار اسلام این است که:
اقبل على النفس و استکمل فضائلها
فانت بالنفس لابالجسم انسان
یا خادم الجسم کم تسعى لخدمته
اتطلب الربح مما فیه خسران
اى انسان به روح و نفس خویش توجه کن و فضائل آن را تحصیل نما که انسانیت تو در آن است نه در جسم تو.
اى خدمت کننده جسم چه قدر در خدمت به آن اهتمام دارى، آیا سود را در چیزى طلب مىکنى که جز زیان در آن نیست، انسان معجونى از تن و روان است که یکى فرع است و دیگرى جان است و حیات هر یک به میزان سعه وجودىاش روان است. انسان عاقل بخوبى فهم مىکند که جسم و تن متعلق به ماده است و عودت آن به سوى خاک است و نفس و جان از عالم اله بوده و به جانب جانان، شتابان و جاودان است، او عالم است به اینکه شرافت تن به قداست جان و حیات جسم مرهون روح و روان است.
امّا براى انسان ظاهر بین که از تأملات عقلى بى نصیب و از تعلیمات دینى شدید النفار و در تأمین حاجات جسم تمام الاهتمام است کمال حیات او در همان است.
حیات حقیقى از نگاه امام سجاد(ع)
صحیفه سجادیه امام سجاد(ع)، در حقیقت داراى عالىترین مضامین اعتقادى، اخلاقى، اجتماعى، سیاسى و مبیّن هدفدارترین نظام مدوّن حیات فردى و اجتماعى است. امام سجاد(ع) اگرچه بیانات عرشى خویش را در قالب نیایش و دعا ظاهر ساختند ولى محتواى آن بسى فراتر از اوراد و اذکار است. امام در عصرى زندگى مىکرد که کثیرى از مردم غایت انسانى خود را به باده فراموشى گذاشته و به دنبال اهداف پلید دنیوى بودند. آنان در این طریق چنان حریص بودند که هرگز اجازه نمىدادند کسى مردم را به حیات عالى انسانىشان آگاه سازد لذا امام صلاح و مصلحت مسلمین را در این دید که آنان را با مضامین بلند عرفانى در قالب و وعاى دعا ترسیم نماید. دعاى مکارم الاخلاق امام(ع) یک منشور جامع براى حیات حقیقى انسان است.
خصائص عالىترین مرتبه حیات در آینه اندیشه امام چنین ترسیم شده است که:
«بلغ بایمانى اکمل الایمان و اجعل یقینى افضل الیقین و انته بنیتى الى احسن النیّات و بعملى الى احسن الاعمال و استفرغ ایّامى فیما خلقتنى له و لا تبتلینى بالکبر و عبدنى لک ولاتفسد عبادتى بالعجب و اجر للناس على یدى الخیر وهب لى معالى الاخلاق و اعصمنى من الفخر...»(6)
کمال و بلوغ ایمان، برترین مرتبه یقین به حقیقت هستى، نیکوترین نیّت، عالىترین اعمال، هدفدارى در زندگى، دورى از کبر و غرور، اجتناب از عجب و خودخواهى، خیر رساندن به مردم، متصف شدن به اوصاف و فضائل اخلاقى و داشتن عزت نفس از جمله صفاتى است که براى وصول به اعلى مرتبه حیات لازم و ضرورى است. سیر زندگى با این اوصاف جنبه ارزشى پیدا مىکند و فقدان این صفات در زندگى انسان مساوى با حیات حیوانى است به همین دلیل امام معصوم(ع) و هر انسان واقعى که جایگاه خویش را در نظام هستىیافته باشد خواهان ادامه چنین حیاتى نخواهد بود لذا امام مىفرماید: «فاذا کان عمرى مرتعاً للشیطان فاقبضنى الیک قبل ان یسبق مقتک الىّ او یستحکم غضبک علىّ؛ هرگاه حیات من چراگاه شیطان گردد پیش از آن که غضب تو بر من روى آورد و یا حکم خشم و غضبت بر من جارى شود جان مرا بگیر.»(7)
نازلترین مرتبه حیات این است که آدمى صفات انسانىاش را از دست داده و شیطان بر او مسلط گردد.
در فرهنگ اهل بیت عصمت(ع) ارزش حیات در اتصاف به صفات انسانى و قابلیت برترین مرتبه زندگى و تعلیم به افراد براى زوال حیات حیوانى است همان گونه که امام در صورت گرفتار شدن به این حیات تمناى مرگ دارند. اسلام بزرگترین منادى براى امیدوار کردن به ادامه زندگى است، امّا نه هر زندگى بلکه حیات متعالى مناسب با جایگاه رفیع انسانى.
فلسفه حیات در اسلام:
غرض از غایت خلقت انسان از جانب خداوند سبحان، موضوعى نیست که در مباحث جامعهشناسى مطرح باشد بلکه این موضوع به بحث انسانشناسى مربوط است. امّا براى تبیین بعد اجتماعى انسان در اسلام آشنایى با فلسفه خلقت و حکمت حیات، امرى لازم و ضرورى است، این که غایت خلقت و هدف حیات انسان چیست، در مقام پاسخ به این پرسش غالب عالمان و دانشمندان دینى به این آیه استناد کردهاند که خداوند فرمود: «و ما خلقت الجن و الانس الّا لیعبدون؛ و من خلق نکردم هیچ جن و انسى را مگر براى عبادت.»(8)
یعنى با بیان این آیه خواستهاند هدف را در حدّ عبادت محصور و محدود نمایند امّا غافل از اینکه آیه مزبور یک آیه از قرآن کریم و یک فراز از فرازهاى پیام الهى است نه همه قرآن و پیام کامل الهى. با بیان یک آیه نمىتوان مراد کلى خداوند را در موضوعى فهم کرد بلکه شایسته است به آیات دیگرى که در همان موضوع وارد شده تأمّل نمود.
اهداف سه گانه حیات:
براى هدف خلقت انسان با توجه به طبیعت و سرشت وجودىاش، سه مرتبه طولى را مىتوان بر شمرد، یعنى هر انسانى با توجه به توان و استعداد وجودىاش قادر است به آخرین مرتبه هدف خویش دست یابد و نیز با عدم توجه و تلاش در اولین مرحله هم گام نگذارد. آن مراحل سه گانه عبارتند از:
الف - عبادت خداوند سبحان:
یکى از مراحل هدف حیات را مطابق آیهاى که بیان شد مىتوان عبادت و طاعت به حق دانست امّا این تمام هدف و یا مرحله نهایى هدف حیات نمىباشد. خداوند سبحان در این آیه به ابتدائىترین و عامترین مرتبه حیات اشاره فرمود که من جن و انس را براى عبادت خلق کردهام چنان چه سایر مخلوقات به تسبیح و طاعت اشتغال دارند. «یسبح للّه ما فى السموات و ما فى الارض»(9) «سبح للّه ما فى السموات و ما فى الارض»(10) «و ان من شىء الا یسبّح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم.»(11)
بنابراین نمىتوان گفت که خداوند انسان را فقط براى عبادت خویش آفریده است زیرا که این آیه به نازلترین هدف اشاره دارد و براى افراد مبتدى است. با این وصف مىتوان ادعا کرد که نه تنها عبادت، آخرین غرض خلقت و هدف حیات نیست بلکه مىتوان گفت که عبادت فى نفسه هدف نبوده بلکه وسیلهاى است براى وصول به اهداف عالیه، پس عبادت فى الجمله هدف است نه بالجمله، یعنى عبادت شطر حیات است نه شرط حیات.
ب - عبودیت خداوند:
موهبت حیات به انسان اعطا نشده است که او معرفتى به خالق خویش پیدا کرده و به طاعت او مشغول گردد. اگرچه عبادت جزء لاینفک حیات انسان است امّا او براى عبادت خلق نشده بلکه نعمت حیات براى عبودیت به او بخشیده شده است، یعنى حیات انسان باید بستر احیاى روح بندگى و وصول به مقام عبودى در مقابل خداوند سبحان باشد که عبادت زمینه عبودیت است.
بنابراین غایتمندى حیات در راستاى عبودیت و بندگى تأمین کننده بخشى از هدف حیات است که مرتبهاى برتر از عبادت مىباشد. امّا نمىتوان انتهاى غایت را در این حد هم محدود و محصور دانست زیرا این هدف متوسطین است.
ج - مظهر ربوبیت و ولایت حق:
در بیان دو هدف قبل روشن شد که هدف حیات انسان براى افرادى که در ابتداى مسیرند و هنوز سختى مسیر و تعب طریق را ندیدهاند عبادت و براى متوسطین عبودیت است. امّا هیچ یک از این دو هدف متضمن معناى واقعى غایت حیات نیستند، بلکه هدف نهایى بسى فراتر از این دو (عبادت و عبودیت) است. که آن مظهر ربوبیت و حریّت عبد است در لباس عبودیت حق، و این هدف زندگى براى خواص است.
بنابراین هدف خلقت را نباید از ظاهر برخى آیات مثل آیه 56 سوره مبارکه ذاریات در عبادت و بندگى محدود و محصور نمود تا براى برخى از افراد بى اطلاع از حقیقت اسلام این پندار باطل بوجود آید که اسلام مظهر بندگى و بردگى است و اومانیسم مظهر حریّت و آزادى.
فردى که مراحل ابتدائى و متوسطه را پشت سر گذاشته وارد مرحله عالى تحصیل زندگى مىشود و براى او مدارک قبلى مهم نخواهد بود. خواص از بندگان در مسیر عبادت و عبودیت به مرتبهاى نائل شدند که به بسیارى از امور ولایت یافتند. ایشان مراتب ملک و ملکوت را پشت سر نهاده و به افق ولایت بار یافتند حیات و هستىشان فراگیر شده و در همه مراتب هستى حضور یابند امّا این مقام نیازمند همت و هجرت است.(12)
قرآن و هدف زندگى انسان:
با تحلیل و بررسى از آیات الهى در قرآن کریم مشخص خواهد شد که اهداف سه گانه فرد (هدف ابتدائى و متوسط و عالى) امرى نیست که طایفهاى از علما گفته و به کتاب و سنت نسبت داده باشند بلکه مشخص است که در متون دینى بیان شده است.
«افمن شرح اللّه صدره للاسلام فهو على نورٍ من ربه»(13) کسى را که خداوند در نتیجه زحماتش به او فراخى سینه عطا کرده باشد او مؤید به نور الهى است. آن که به نور هدایت حق تأیید شده است قلب او ظرف ذکر خداست و کسى که شریان هستى اش را به حقیقت حقّه سپرده و از مبدأ حقیقى اشراب مىشود نمىتواند به حیات محدود قانع باشد.
برخى چون از هدف حیات خویش اعراض نموده و به لاطائلات دنیا مشغول شدند خداوند حیات هستىشان را در تنگنا قرار داده است: «و من اعرض عن ذکرى فانّ له معیشة ضنکاً»(14)
ولى آنان که هدف را یافته و به مراتبى از آن دست یافتند حیات حسنهاى براى خود تدارک دیدهاند: «قل یا عباد الذین آمنوا اتقوا ربکم للذین احسنوا فى هذه الدنیا حسنة و ارض اللّه واسعة انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب.»(15) خداوند به ایشان نیکوترین بشارت براى دنیا و آخرت را داده است.
«والذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و انابوا الى اللّه لهم البشرى فبشر عباد.»(16) و بدترین وعید و مذمت را مختص باطل پیشهگان نموده است. «ذلکم بما کنتم تفرحون فى الارض بغیر الحق و بما کنتم تمرحون. ادخلوا ابواب جهنم خالدین فیها فبئس مثوى المتکبرین.»(17) آنان که با آغاز عبادت متصف به وصف عابد شدند و از آن مرحله به مقام عبد رسیدند و از مقام عبد به جایگاه عبودیت نائل شدند و از عبودیت به شوؤن ربوبیت دست یافتند که: «العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة»(18) در حقیقت به اهداف عالى حیات خویش واصل شده که ایشان بندگان خالص حقند. «انا اخلصنا هم بخالصةٍ ذکرى الدار و انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار.»(19) درکات و درجات انسان با توجه به فهم و درکشان در تعیین اهداف رقم مىخورد، آنان که با آگاهى سطحى و کم عمق خویش اهداف دنیوى را دنبال مىکنند و حیات و هستى خود را در ماده و نشئه طبیعت محدود ساختهاند خداوند نتایج سعى آنان را از ایشان دریغ نمىکند. «من کان یرید العاجلة عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید ثم جعلنا له جهنم یصلیها مذموماً مدحوراً»(20) و نیز در آیه دیگر مىفرماید: «و من کان یرید حرث الدنیا نؤته منها و ماله فى الآخرة من نصیب.»(21) امّا آنان که به مراتبى از معرفت دست یافته و اهداف عالیه را تعقیب مىکنند خداوند رفعت مقام شان را به میزان فهم بلندشان به آنان اعطا مىکند. «و من اراد الآخرة و سعى لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکوراً.»(22) و نیز در آیه دیگر مىفرماید: «من کان یرید حرث الآخرة نزد له فى حرثه.»(23)
پس با توجه به اختلاف در معرفت افراد، تشدد و تعدد در اهداف ظاهر مىشود و خداوند سبحان با توجه به ادراک انسان که افراد با سعى و تلاش خویش در ارتقاء آن ایفاى نقش مىکنند فضائل را نصیب شان مىسازد. «انظر کیف فضّلنا بعضهم على بعضٍ و للآخرة اکبر درجاتٍ و اکبر تفضیلاً.»(24) بنابراین هدفى که خداوند سبحان براى تکریم و تعظیم انسان لحاظ نموده با آنچه که غالب بندگان با ادراک و اختیار خویش آن را تعیین مىکنند متفاوت است ذات ربوبى برترین جایگاه در نظام هستى را براى مقام انسانى ملحوظ داشته امّا برخى به نازلترین مرتبه از هدف حیات قانع بوده و بدان بسنده مىکنند و گروهى با همت عالى خود به نهایت آن توجه داشته و در وصول به آن ساعىاند.
پىنوشتها: -
1. سوره انفال، آیه 24.
2. سوره نحل، آیه 97.
3. سوره جاثیه، آیه 24.
4. سوره مؤمنون، آیه 37 و سوره انعام، آیه 29.
5. سوره عنکبوت، آیه 26.
6. صحیفه سجادیه، دعاى مکارم الاخلاق.
7. همان.
8. سوره ذاریات، آیه 56.
9. سوره جمعه، آیه 1 - سوره تغابن، آیه 1.
10. سوره صف، آیه 1، سوره حشر، آیه 1.
11. سوره اسراء، آیه 44.
12. ر.ک: تفسیر موضوعى قرآن (هدایت در قرآن)، ج 16، ص299.
13. سوره زمر، آیه 22.
14 سوره طه، آیه 124.
15 سوره زمر، آیه 10.
16 همان، آیه 17.
17 سوره فصلت، آیات 76 - 75.
18 مصباح الشریعة، باب صد.
19 سوره ص، آیات 46 - 45.
20 سوره اسراء، آیه 18.
21 سوره شورى، آیه 20.
22 سوره اسراء، آیه 19.
23 سوره شورى، آیه 20.
24 سوره اسراء، آیه 21.
آیة اللّه جوادى آملى
تهیه و تدوین: حجةالاسلام و المسلمین محمد رضا مصطفى پور
پاسدار اسلام ـ ش 295 - تیر 85