ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 10 آذر 1403
شنبه 10 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 13 خرداد 1390     |     کد : 20502

استاد حوزه قم: امام خميني‌(ره) سير تاريخ را تغيير داد

استاد حوزه علميه قم با بيان اينكه امام خميني‌(ره) سير تاريخ را تغيير داد، گفت: تشكيل حكومت اسلامي كه راه مبارزه با ظلم و اجراي عدالت است، يكي از احياگري‌هاي امام (ره) است.

استاد حوزه علميه قم با بيان اينكه امام خميني‌(ره) سير تاريخ را تغيير داد، گفت: تشكيل حكومت اسلامي كه راه مبارزه با ظلم و اجراي عدالت است، يكي از احياگري‌هاي امام (ره) است.

بازسازي و احياي تفكّر ديني، يكي از مقوله‌هايي است كه از گذشته‌هاي دور، مورد توجّه احياگران ديني بوده است. اين مقوله به جهت هدفي كه دنبال مي‌كند، امري شريف و ستودني است چرا كه در پي صيانت از دين و دينداري است. به عبارت ديگر از آنجا كه بازسازي انديشه ديني، به كالبد شكافي دين از حيث موانع و چالش‌هاي رشد و بالندگي آن مربوط مي‌شود و در واقع فرآيند احياي دين و تفكّر ديني را در برهه‌اي كه دين، دچار آسيب‌ها و تحريف‌هايي در عرصه نظري و عملي مي‌گردد، به عهده دارد مورد توجّه شرع بوده و امري ضروري است.
با يك نگاه تاريخ‌گرايانه در مي‌يابيم كه تاريخ، معرف افراد بزرگي است كه در برهه‌هاي مختلف به احياي تفكّر ديني پرداخته‌اند.
دوران معاصر نيز احياگراني داشته و دارد كه موفق‌ترين احياگر مسلمان دوره معاصر، بنيانگذار جمهوري اسلامي، حضرت امام خميني (ره) مي باشد.
از اين رو به مناسبت سالگرد وفات اين احياگر بزرگ، گفتگوي مشروحي را با حجت الاسلام و المسلمين حسن رضايي مهر از اساتيد حوزه علميه قم پيرامون مباني احياء و بازسازي تفكّر ديني از نظرگاه اين مرد الهي، انجام داده‌ايم كه متن كامل آن در پي مي‌آيد:

*به عنوان اولين سوال لطفا بفرماييد احياگري به چه معناست و چه منظوري از آن داريم؟
احياء به معناي زنده كردن است. از مجموع آيات و روايات استفاده مي‌شود كه احياء جان بخشيدن به كالبد بي‌جان و بي‌روح است و آن چنان است كه اگر صورت نپذيرد آن موجود از بين مي‌رود نه اين‌كه مي‌ماند امّا فعاليت معيوب و ناقص داشته باشد، بلكه عدم احياي او يعني مردن و از بين رفتن او، همچنان كه هرگاه روح در كالبد بي‌جان جاري نگردد، آن كالبد داراي ‌روح نبوده و زنده نخواهد بود.
از طرفي احياء از امور اضافيه است كه محتاج متعلَّق است يعني بدون تصور طرف و متعلَّق، تصور احياء معقول نيست. مانند احياي يك تفكر، احياي ورزش همگاني، احياي زندگي و... لذا تعلق احياء به هر امري ممكن است از جمله به دين و تفكّر ديني.

*چگونه مي‌توان در مورد دين، همين معنا از احياء را به كار برد؟
احياء اگر متعلقش، دين باشد نمي‌توان به ظاهر معناي احياء تمسك كرد چرا كه متعلق احياء به حسب مفهوم آن، آنچنان است كه هم مي‌تواند بميرد و هم مي‌تواند زنده شود و دين از بين رفتني نيست و مردن دين تصور معقول و مثبت ندارد.
پس مراد از احياي دين، زنده كردن آن پس از مردن و از بين رفتن دين نيست بلكه منظور زدودن موانع و گرد و غباري است كه بر چهره دين نشسته و مانند ابري، نورانيت آن را مي‌گيرد و يا كم‌رنگ مي‌كند.
پس مي‌توان گفت: منظور از احياء يا بيداري به طور عموم، توجّه كردن به جنبه‌هايي است كه دچار غفلت يا فراموشي يا تحريف شده‌اند. براي مثال يك مكتب فكري را در نظر بگيريد كه در بعضي جنبه‌ها مورد توجّه است، در حالي كه جنبه‌هاي ديگر آن به طور كلي به دست فراموشي سپرده شده كه در نتيجه، پوششي از غفلت و فراموشي، آن مكتب را در بر مي‌گيرد.
شخصيت‌هايي كه منجي جوامع انساني هستند، جنبه‌هاي فراموش شده يك مكتب فكري را احياء و شكل جديدي به آن مي‌بخشند و به جامعه مرده خود، روح تازه‌اي اعطا مي‌كنند. از اين رو احياي دين در جايي مطرح و در جامعه‌اي كاربرد دارد كه انديشمندان ديني و دينداران انديشمند، در تلقي و برداشت خود از دين برخطا باشند و از اساس راه را اشتباه بپيمايند.

*احياگر ديني از چه ويژگي هايي برخوردار است؟
هر كاري كه تخصصي را مي‌طلبد، واگذاري آن به عنصر غير متخصص، اولا امري غير معقول است و ثانيا پيامدهاي جبران‌ناپذيري را به دنبال دارد. و نه تنها آن كار به سرمنزل مقصود نمي‌رسد بلكه چنين گزينشي موجب انحراف و تباهي آن مي‌گردد.
احياگري نيز از اين مقوله مستثني نيست. احياء دين، وظيفه افرادي است كه دين را به خوبي مي‌شناسند و به مقتضيات زمان و مكان آگاهند و صلاحيت درك حقايق و صداقت و فرق بين آنها و ضلالت و گمراهي‌هاي زمانه را دارند و همچنين قدرت تشخيص واقعيت‌ها و بدعت‌هاي زمان را دارند و ديگر اينكه بتوانند گرد و غبار تحريف را بر چهرة دين ببينند و تشخيص دهند.
حضرت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «اذا ظهرت البدع في امتي فليظهر العالم علمه فمن لم يفعل فعليه لعنة الله» اگر در امت من بدعت‌ها ظاهر شوند، بر عالم لازم است كه علم خود را آشكار كند كه اگر چنين نكرد، لعنت خدا بر او باد.

*در مورد احياگري امام خميني (ره) توضيح دهيد.
در قرون اخير، احياگري ديني توسط افرادي از قبيل سيد جمال‌الدين اسدآبادي، شهيد آيت‌الله مدرس، سيد قطب پي گيري شد اما به وسيله حضرت امام خميني (ره) به اوج خود رسيد. «عمادبزي» در مقاله مبادي و اصول احياي دين بر مبناي انديشه امام خميني (ره) مي‌نويسد: عظيم‌ترين و موفق‌ترين احياگر مسلمان دوره معاصر بي‌شك امام خميني است كه با اعلان دوره‌اي جديد، سير تاريخ را تغيير داد و با فرستادن نيروهاي جديد به ميدان انقلاب تغييرات عميقي به وجود آورد كه عمق آنها را نسل‌هاي آينده بهتر درك خواهند كرد.

*شيوه احياگري امام خميني (ره) چگونه بوده است؟
امام خميني (ره) براي ترويج و گسترش و احياي انديشه اسلامي، سيره محمد و آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ را سرلوحه كار خود قرار دادند و در نتيجه به برخي از تعليمات اسلامي كه بي‌تحرك شده بود، روح و جان تازه‌اي بخشيدند. به همين جهت، امت اسلام بدون توجّه به اختلاف ميان گروه‌ها و فرقه‌ها، انديشه‌هاي امام خميني (ره) را پذيرفتند و بدين ترتيب يكي از بارزترين و پرخروش‌ترين جنبش‌هاي اسلامي (انقلاب اسلامي) در جهان به وجود آمد.

*موانع و مشكلات موجود در راه احياي دين و تفكّر ديني از منظر امام خميني (ره) را در چه مي دانيد؟ مطلب خيلي مهمي است كه دست كم به مواردي اشاره مي كنم: عدم احساس استقلال ملت‌ها و خودباختگي آنها در برابر بيگانگان: سلطة فراگير فرهنگ غرب و شرق بر جوامع اسلامي و باوراندن اين‌كه چنين جوامعي نمي‌توانند بدون اتكاي بر فرهنگ غربي و شرقي به حيات خود ادامه دهند و از طرفي تأثيرپذيري برخي روشنفكران داخلي از اين فرهنگ‌هاي بيگانه، اين باور را در آنها به وجود آورد كه بدون اين قدرت‌هاي بيگانه، نمي‌توانند زنده باشند و يا حق حيات براي آنها ثابت نيست و اين باعث جانشيني فرهنگ بيگانه به جاي فرهنگ ديني و نقطه انحراف از احياگري ناب محمدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ گرديد.
امام خميني (ره) در اين زمينه فرموده است: «يكي از مصيبت‌هاي بزرگي كه براي ملت بار آوردند اين‌كه ملت را نسبت به خودشان هم بدبين كردند. به اين معنا كه ما اگر يك مريض پيدا كنيم در تهران، الآن هم مي‌گويند كه اينجا نمي‌شود، برويد به انگلستان، برويد به پاريس، اين مطلبي است كه از دست آنها براي ما پيدا شده است يعني ما خودمان را باختيم در مقابل آنها.» و بر اين مسئله گوشزد مي‌فرمايند كه: «آن خودباختگي‌هايي را كه دولت سابق و دولت‌هاي سابق داشتند و چشم‌گو بودند.... آنها ديگر نبايد باشد.»
ايجاد اختلاف در جوامع مسلمين توسط قدرت‌هاي بيگانه:
بعد از جنگ‌هاي صليبي، غربي‌ها براي جلوگيري از قدرت مجدد مسلمانان و گسترش اسلام در قلب اروپا، بهترين چاره را تقسيم امپراطوري اسلام به كشورهاي متعدد ديدند.
استعمار نو نيز با همين روش و ترويج ناسيوناليسم و با ايجاد درگيري‌هاي قومي و نژادي، در بين مسلمين، آنها را از توجّه به حركت خزنده در غارت و تاراج سرزمين‌هاي اسلامي منحرف گردانيد.
حضرت امام خميني (ره) با تشخيص اين توطئه در جاي جاي پيام‌ها و سخنراني‌هاي خود، نسبت به اين امر هشدار داده، به عنوان نمونه مي فرمايد: «آمريكا و شوروي براي تضعيف اسلام و دولت‌هاي اسلامي، مشغول فعاليت از قبيل تفرقه‌افكني و ايجاد تشنجات داخلي به دست عمال مزدور يا فريب خورده و برافروختن جنگ بين كشورهاي اسلامي و مستضعف جهان هستند.»
تحجّرگرايي و مقدس‌مآبي و عدم درك زمان و مكان : يكي از معضلات عمده در باب احياي دين و انديشة اسلامي وجود تحجرگرايان و مقدس‌نماهاي وابسته است.
امام خميني (ره) گوشزد مي‌كند كه خطر چنين افرادي بسيار زياد است. ايشان مي‌فرمايند: «امروز عدّه‌اي با ژست مقدس‌مآبي چنان تيشه به ريشة دين و انقلاب و نظام مي‌زنند كه گويي وظيفه‌اي غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس‌نمايان احمق در حوزه‌هاي علميه كم نيست. طلاب عزيز لحظه‌اي از فكر اين مارهاي خوش خط و خال كوتاهي نكنند. اينها مروج اسلام آمريكايي‌اند و دشمن الله.»
برداشت‌هاي انحرافي از بعضي اخبار:
يكي ديگر از موانع احياي تفكّر ديني در نهضت امام خميني (ره) وجود برخي روايات و يا استنباط‌ها و برداشت‌هاي نادست از رواياتي است كه در منابع اسلامي آمده است از جمله رواياتي كه پرچمداران قيام‌ها را طاغوت معرفي مي‌كند و يا قيام‌هاي قبل از ظهور حجت را شكست خورده تلقي مي‌نمايد.
در حالي كه تمسك به چنين رواياتي از چند جهت ممنوع است چرا كه برخي مربوط به موضوع و حادثة شخصي بوده و بعضي از روي تقيه صادر شده و قسمتي هم برداشت غلط از آنها مي‌شده است. غير از همة اينها تمسك به چنين رواياتي با ادلة قطعي عقلي و نقلي سازگاري ندارد چرا كه آيات و روايات زيادي دربارة امر به معروف و نهي از منكر، مبارزه و جهاد با دشمن، عدم پذيرش ظلم و... وارد شده كه با مفاد آن روايات در تعارض است. در هر حال اين هم يكي از چالش‌هاي موجود، بوده كه حضرت امام خميني (ره) در مقابل آن بارها موضع‌گيري كردند.
ايشان در اين خصوص مي‌فرمايند: «ممكن است فراوان، روايت را نشان بدهند كه (به وسيلة) اعمال ظلمه و آخوندهاي درباري در تعريف و تمجيد سلاطين جعل شده است. به طوري كه ملاحظه مي‌كنيد با دو روايت ضعيف چه بساطي راه انداخته‌اند و آن را در مقابل قرآن قرار داده‌اند. قرآني كه حديث دارد (كه) بر ضد سلاطين قيام كنيد و موسي ـ عليه السّلام ـ را به قيام عليه سلاطين وا مي‌دارد.»
و مي‌فرمايند: «نظر بعضي عامي‌هاي منحرف آن است كه براي ظهور آن بزرگوار بايد كوشش در تحقق كفر و ظلم كرد تا عالم را ظلم فراگيرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانا لله و انا اليه راجعون»
تحريف بخشي از مفاهيم و آموزه‌هاي ديني:
يكي از آسيب‌ها كه در انحراف جامعه اسلامي تأثير بسزايي داشته، تحريف در آموزه‌هاي ديني است.
مثلاً توكل كه در اسلام به آن سفارش شده و سازنده است، برخي آن را به معناي تبليغ تنبلي و كسل بودن و تلاش نكردن تعبير و يا تفسير كرده‌اند و يا زهد را كه به معناي دل نبستن به دنياست، به معناي رها كردن كار و تلاش در امور زندگي، گرفته‌اند و يا انتظار فرج كه به معناي آمادگي براي نبرد بزرگ است را به انتظار نشستن و كاري نكردن و دست روي دست گذاشتن تلقي كرده‌اند و يا تقيه را كه خود يك روش مبارزه براي حفظ دين و مذهب است به گونه‌اي معنا و تفسير مي كنند كه مانعي در راه مبارزه براي حفظ اسلام و مذهب است.
حضرت امام خميني (ره) در اين خصوص مي‌فرمايند: «تقيه براي حفظ اسلام و مذهب بود كه اگر تقيه نمي‌كردند مذهب را باقي نمي‌گذاشتند. تقيه مربوط به فروع است مثلاً وضو را اينطور بگير يا آن طور بگير امّا وقتي اصول اسلام و حيثيت اسلام در خطر است، جاي تقيه و سكوت نيست.»
برداشت ناقص از حكومت اسلامي:
برخي عقيده دارند تشكيل حكومت اسلامي تنها وظيفه امام معصوم است. هر حكومتي جز حكومت معصوم ـ عليه السّلام ـ ناحق است.
حضرت امام راحل (ره) در پاسخ به اين نوع تفكّر مي‌فرمايند: اعتقاد به چنين مطالبي يا اظهار آنها، بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است... هر كه اظهار كند كه تشكيل حكومت اسلامي ضرورت ندارد، منكر ضرورت اجراي احكام شده، و جامعيت احكام و جاودانگي دين مبين اسلام را انكار كرده است.
جدايي دين از سياست:
از ديگر عوامل، تلقي جدا بودن دين از سياست وترويج آن است.
ريشة چنين تفكري به اروپا و پايان قرون وسطي برمي‌گردد. و پيدايش اين تفكّر در اروپا به منظور كم كردن و يا از بين بردن قدرت كليسا و نيز فلسفه «اسكولاستيك» حاكم بر آن بود. بديهي است وارد كردن چنين تفكري در فرهنگ اسلامي سزاوار نبوده و امري نابخردانه است چرا كه اوّلاً: اسلام مانند مسيحيت موجود در تبيين جهان و قبض و بسط علم متحجرانه برخورد نكرده است. ثانياً: در ايدئولوژي و حكمت عملي هم، روش مسيحيت را كه تنها به حوزة اخلاق پرداخته و از حوزه‌هاي گوناگون ديگر غفلت كرده بود، نپذيرفته است و علماي اسلام نيز مانند علماي مسيحيت نبوده‌اند.
در هر حال جامعة مسيحيت براي كاستن مشكلات خود، سكولاريسم كه همان دنيايي كردن دين و يا جدايي دين از سياست را دامن زدند و با انگيزه‌هاي سياسي به پخش و نشر آن پرداختند.
متأسفانه جوامع مسلمين نيز از خطر اين نوع تفكّر در امان نماند و بعضي از علما و روشنفكران مسلمان نيز به ترويج اين تفكّر پرداختند و اثرات نامطلوب آن هم بر اين جوامع و جامعة اسلامي ايران هويدا گرديد و اين خود، ضربة سنگيني بر پيكرة قدرت سياسي اسلام وراد كرد كه حضرت امام خميني (ره) به مبارزه با اين تفكّر آمد و بارها و بارها بر عدم جدايي دين از سياست و منحرف بودن كساني كه به اين قضيه دامن مي‌زنند، تصريح مي‌فرمود.
تجدد خواهي روشنفكران متأثر از فرهنگي غرب و شرق:
تأثيرپذيري شتابزده از فرهنگ بيگانه و باور اين‌كه سعادت ما در گرو پذيرش شش دانگ و دربست فرهنگ و عملكرد بيگانه است در اثر هجوم افكار بيگانگان غربي و شرقي در كشورهاي اسلامي بود. اين عامل نيز يكي از مشكلات مهم در استقرار فرهنگ ديني بود كه موجب انحلال عزت اسلامي مي شد.

*بازسازي تفكّر اسلامي از ناحيه امام خميني (ره) چگونه انجام شد؟ به تعبير ديگر مشخصه‌هاي جنبش احياگري امام خميني (ره) چه بود؟
بازسازي تفكّر اسلامي از ناحية امام خميني (ره) در حوزه‌هاي مختلف نظري و عملي انجام شد كه به برخي از اين موارد اشاره مي كنم:
مبارزه با سكولاريسم و تلقي جدايي دين از سياست:
حضرت امام خميني (ره) با دورانديشي خاص خود با اين تفكّر به مبارزه برخاست و تشكيل حكومت اسلامي از طرف ايشان، طليعة مبارزه با اين تز بود. ايشان از اول نهضت اسلامي تا زمان حياتشان با تكيه بر معارف اسلامي و سنّت نبوي و ائمه ـ عليهم السّلام ـ و تلاش‌هاي فراوان، توانست مجدداً دين را در عرصه اجتماع و سياست وارد كرده و پس از مدتي خمودي دين، آن را احيا نمايد.
ايشان در مباحث خويش بر اين نكته تأكيد مي‌كند كه شخص پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با تأسيس حكومت اسلامي بر توزيع عدالت مديريت كرد و رياست امور نظامي را بر عهده گرفت.
ضمن اين‌كه ضرورت استقرار چنين حكومتي به دوره پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ محدود نمي‌شد، زيرا اسلام به هر زمان و مكاني قابل تعميم است و اين باور مشترك همه مسلمانان است به علاوه، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ رياست جامعة اسلامي را بعد از خودش به امام علي ـ عليه السّلام ـ سپرد تا همان راه را ادامه دهد و ايشان نيز به امامان بعد از خود سپرد.
در زمان غيبت كبرا نيز اين وظيفه بر عهده علمايي است كه به متون ديني آگاهند و قادرند احكام اسلامي را با تحقيق و تفحص در قرآن و سنّت، استنباط كنند. اين چيزي است كه از آن به ولايت فقيه ياد مي‌شود و بايد آن را بزرگ‌ترين كمك امام خميني (ره) به جنبش اسلامي و انديشة سياسي معاصر دانست. از كلمات گهربار امام راحل (ره) در اين خصوص اين‌كه: «جدايي دين از سياست را... استعمارگران درست كرده‌اند تا دين را از تصرف امور دنيا و تنظيم جامعة مسلمان بركنار سازند و ضمناً علماي اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادي جدا كنند. در اين صورت مي‌توانند بر مردم مسلط شده و ثروت‌هاي ما را غارت كنند.»
و دربارة سنّت نبوي ـ صلّي الله عليه و آله ـ‌ مي‌فرمايند: «پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ تمام عمرش را در امور سياسي بود. تمام عمرش را صرف كرد در سياست اسلامي و حكومت اسلامي تشكيل داد.»
و نيز فرمودند: «بسياري از احكام عبادي اسلام، منشأ خدمات اجتماعي و سياسي است. عبادت‌هاي اسلام، اصولاً توأم با سيات و تدبير جامعه است. مثلاً نماز جماعت و حج و جمعه، در عين معنويت و آثار اخلاقي و اعتقادي، حائز آثار سياسي است.»
و بدين ترتيب پيوند دين و سياست را پس از جدايي چند قرن غم‌‌بار، احيا كرد. و تشكيل حكومت اسلامي را كه طريق مبارزه با ظلم و اجراي عدالت بود، مي‌توان يكي ديگر از احياگري‌هاي آن بزرگ مرد تاريخ معاصر، دانست.
ايشان در باب لزوم تشكيل حكومت اسلامي مي‌فرمايند: «سنّت و روية پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ دليل بر لزوم تشكيل حكومت است زيرا اوّلاً خود تشكيل حكومت داد... و ثانياً براي پس از خود به فرمان خدا حاكم تعيين كرده است.»

ولايت فقيه:
يكي ديگر از مواردي كه حضرت امام (ره) آن را احياء كرد، مسئله ولايت فقيه است.
مساله ولايت فقيه، تنها در كتب فقهي بحث مي شد. اما امام راحل (ره) با مطرح كردن دقيقتر آن و كاربردي كردن آن، مصداق حكومت اسلامي در زمان غيبت را مشخص كرد.
ايشان پس از استدلال به ادلة عقلي و نقلي بر ضرورت وجود حكومت اسلامي كه در رأس آن، ولايت فقهاء به عنوان قانون شناسان و دين شناسان است، محوريت حكومت اسلامي را به دست علما و دانشمندان ديني قرار داد و بدين وسيله توطئة اسلام منهاي روحانيت را نقش بر آب كرد و فرمود: «اگر گفتند اسلام منهاي روحانيت، بدانيد با اسلام هم موافق نيستند. اين را براي گول زدن مي‌گويند... اسلامي كه گويندة اسلامي ندارد، اين اسلام نيست.»

تأسيس جمهوري اسلامي:
پس از اثبات و تثبيت حكومت اسلامي، مطرح شدن شكل حكومت اسلامي از سوي امام (ره)، خط بطلاني بود كه بر افكار متأثر از فرهنگ بيگانه كشيده شد. يعني كساني كه تلاششان در حذف كلمة «اسلامي» از جمهوري بود تا بدين وسيله انقلاب را به سمت دول شرقي و غربي بكشانند. امام (ره) با قاطعيت تمام در مقابل اين تفكرات انحرافي به جمهوري اسلامي تأكيد و اصرار كرد و فرمود: «شكل حكومت، جمهوري است. جمهوري به معناي اين‌كه متكي بر آراي اكثريت است براي اين‌كه متكي به قانون اسلام است و ديگر حكومت‌ها اين‌طور نيستند كه تكيه بر قانون اسلام داشته باشند.» و در جاي ديگر فرمودند: «حكومت جمهوري اسلامي است و اساسش بر آزادي و استقلال كشور و عدل و تعديل تمام دستگاه‌هاي دولتي است.»

اصل نه شرقي نه غربي:
علّت شكست بسياري از احياگران و جنبش‌هاي آزاديبخش در جهان اسلام، اصيل نبودن آنهاست به اين معنا كه اين جنبش‌ها مفاهيم و راهبردهاي خويش را از منابع غير اسلامي اقتباس مي كردند يا برخي افكار اسلامي را با ايدئولوژي‌هاي بيگانه كه با مقتضيات زمان متناسب بود درهم مي‌آميختند.
ولي حضرت امام (ره) با تكيه بر اصل نه شرقي و نه غربي بر نشأت گرفتن راهكارها و متدهاي حكومتي از اصول و مباني اسلام تأكيد ورزيد و بدين ترتيب غناي فرهنگ اسلامي را در جهت هدايت انسان در شؤونان مختلف زندگي اجتماعي و سياسي، احيا كرد.

نقش زمان و مكان در اجتهاد:
از آنجا كه فقه، در واقع تئوري كامل ادارة شؤونات انسان است، بايستي بتواند در حوادث و رويدادهاي جديد جهاني، صاحب رأي و واكنش متناسب با آنها باشد. امام خميني (ره) با توجّه به اين نكته و با اعتقاد به اجتهادي كه بتواند در تمام شؤونات فردي و اجتماعي انسان و در عرصه‌هاي مختلف، متناسب با مقتضيات زمان و مكان، بپردازد، به احياي نقش اين دو عنصر در اجتهاد پرداخت و همين امر در شكوفايي نهضت روشنگري او، نقش بسزايي داشت.
ايشان درخصوص اهميت توجّه به اين مسئله مي‌فرمايند: «يكي از مسائل بسيار مهم در دنياي پرآشوب كنوني، نقش زماني و مكاني در اجتهاد و نوع تصميم‌گيري است.» و باز در جمع اعضاي تشخيص مصلحت مي‌فرمايند: «شما در عين اين‌كه بايد تمام توان خودتان را بگذاريد كه خلاف شرع صورت نگيرد، و خدا آن را روز را نياورد بايد تمام سعي خودتان را بنماييد كه خداي ناكرده اسلام در پيچ و خم‌هاي اقتصادي، نظامي، اجتماعي و سياسي، متهم به عدم ادارة جهان نگردد.»
ايشان زمان و مكان را به عنوان دو عنصر تعيين كننده در اجتهاد، احيا كردند.
احياي برائت از مشركين
احياء حج ابراهيمي و برائت از مشركان نيز از انديشه‌هايي بود كه با زمان و مكان پيش نرفته بود و امام (ره) آن را احيا كرد.
احياي انديشه‌هايي كه عمل نمي‌شد.
انديشه‌هايي كه در قالب تئوري مانده و جامه عمل پوشانده نشده بود، از قبيل امر به معروف و نهي از منكر، جهاد در راه خدا، فرهنگ شهادت، نماز جمعه، و وحدت مسلمانان در برابر ظلم و ستم جهاني از نظر آن امام عزيز، دور نماند و مشمول نهضت احياء تفكّر ديني او گرديد.

*امام خميني در زمينه وحدت و اتحاد مسلمانان با يكديگر هم احياگر بودند، درست است؟
در خصوص احياي وحدت اسلامي و فراخوان اتحاد اسلامي بايد گفت كه در دوره‌هاي اخير هيچ يك از احياگران مسلمان به اندازه امام خميني (ره) به ايجاد وحدت اسلامي، اشتياق و اعتقاد نداشته است و روش‌هايي كه امام به منظور دست‌يابي به وحدت اتخاذ كرد، روش‌هاي گوناگوني بود از جمله: آگاهي دادن به مسلمانان دربارة اين‌كه اختلافات آنها سطحي و جزئي است. ... ايراد سخنراني دربارة اهميت رسيدن به وحدت و در واقع بازيافتن شرافت از دست رفته و شكست دادن استعمارگران و كسب استقلال واقعي... ايجاد جوي برادرانه به منظور بحث و تبادل نظر ميان علماي شيعي و سني....
اميدوارم - ان شاء الله - بتوانيم پاسدار و ادامه دهنده واقعي راه و نهضت امام خميني (ره) باشيم.
گفتگو از حجت‌الاسلام وحيد واحدجوان


نوشته شده در   جمعه 13 خرداد 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode