عضو هیئت علمی دانشگاه ضمن اشاره به عدم تحقق عدالت آموزشی پس از تودهای شدن آموزش عالی تصریح کرد: از آنجاکه دانش ابزار مهم حوزه قدرت و ثروت است همچنان در دست طبقات اجتماعی خاص میگردد.
سمیه فریدونیبه گزارش ایکنا، نشست «احصای مصادیق نابرابری در آموزش عالی ایران» امروز ۲۴ خرداد در موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی برگزار شد.
در این نشست سمیه فریدونی، عضو هیئت علمی موسسه با موضوع «واکاوی فلسفه مفهومی عدالت در آموزش عالی» سخنرانی کرد که گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانید؛
مفهوم عدالت با زندگی بشر از گذشته تا آلان در هم تنیده بوده است. این مسئله همواره در نگاه فلاسفه مختلف و در علوم مختلف مثل فلسفه، سیاست، اخلاق مطرح بوده است. خیلی فلاسفه عدالت را مفهوم مرکزی در حوزه ارزشها و باورهای انسانها میدانند. آنچه بحث عدالت را در آموزش عالی مهم کرد بعد از جنگ جهانی دوم بود که آموزش را از حوزه نخبهگرایی به حوزه تودهها پیش برد. علت این امر عبارت بود از نیاز بازار کار به نیروی بیشتر، مطالبات برابر، مشکلات اقتصادی برای پوشش مالی دانشگاهها. اینها باعث شد آموزش به سمت تودهای شدن برود و بحث عدالت مهم شود کما اینکه در چند سال اخیر که دانشگاهها توسعه پیدا کردند و از تودهای بودن به سطح دسترسی عمومی وارد شدند پژوهشها نشان میدهد شاخصهای عدالت محقق نشده است. گرچه این روند با نیت دسترسی عموم مردم به آموزش عمومی آغاز شد ولی از آنجاکه دانش ابزار مهم حوزه قدرت و ثروت است همچنان در دست طبقات اجتماعی خاص میگردد و حتی تودهای شدن آموزش به این ماجرا کمک بیشتری کرد.
اگر بخواهیم وارد مفهوم عدالت شویم سه تا پیشمفهوم نیاز داریم تا از عدالت شناخت عمیق پیدا کنیم؛ حق، حقوق بشر و برابری. همه اینها مفاهیمی هستند که نگاههای متفاوتی به آن هست. حق را در دو دسته قرار میدهیم؛ در یک دسته جنس اعتباری پیدا میکند و امری قانونی تلقی میشود. یک جنس دیگر در دایره هستمداری و بایدمداری قرار میگیرد. از منظر بایدمداری حق از یک نظام هنجاری پیروی میکند چیزی است که به حق داشتن از آن یاد میشود و در حوزه فلسفه اخلاق جنبه جدی پیدا میکند.
حقوق بشر نیز سه نسل اساسی دارد؛ در نسل اول بیشتر جنبه فردگرایانه دارد و حقوق و آزادی سیاسی و مدنی در این نسل مطرح میشود. در این فضا دولتهای غربی متولی نسل اول بودند. در نسل دوم بیشتر کشورهای سوسیالیست و عقبمانده وارد میشوند. از این جهت این اتفاق میافتد که در این کشورها یک دولت مرکزی وجود داشت که بخشهای مختلف را هدایت میکرد و چون توسعه مهم بود محدودیتهایی را در جامعه قائل میشد مثلا از مهاجرت نخبگان جلوگیری میکرد. در نتیجه این کشورها سردمدار حقوق نسل دوم هستند که جنبه اجتماعی سیاسی اقتصادی دارد. نسل سوم هم نگاه ترکیبی نسل اول و دوم را دارد.
مفهوم سوم برابری است. دو نگاه به برابری هست یکی اینکه وقتی میخواهیم همه شهروندان به صورت برابر از موضوعی منتفع شوند مثل حق رای و آزادی بیان. همه افراد به رفتار برابر نیاز دارند. یک وقت دیگر برابری دیگری مطرح میشود به این معنا که شهروندان باید برابر در نظر گرفته شوند در این ماجرا به رفتاهای نابرابری نیاز داریم که شهروندان را به برابری برساند. معمولا حقوق اقتصادی اجتماعی فرهنگی در این دسته قرار میگیرد.
دانش مهمترین ابزار قدرت تلقی میشود
همه دشواری ما در بحث عدالت از اینجا شروع میشود که از مفهوم اجمالی به تفصیلی برسیم چون اگر بخواهیم شاخص عدالت را به دست بیاوریم باید به عدالت تفصیلی برسیم. عدالت آموزشی با رویکرد اقتصادی و رویکرد معرفتشناختی موضوع بحث ما است. وقتی میخواهیم عدالت را با رویکرد اقتصادی مطرح کنیم در این رویکرد تمام قسمتها با شاخصهای اقتصادی سنجیده میشود حتی دلایل اهمیت عدالت با شاخصهای اقتصادی است. یک نگاه دیگری عدالت آموزشی با رویکرد معرفتشناسی است. در رویکرد معرفتشناسی نظام دانش و انتقال دانش مورد توجه قرار میگیرد چون دانش مهمترین ابزار قدرت تلقی میشود در نتیجه اینکه چه دانشی توسط چه کسی به چه فردی با چه فرایدی انتقال داده شود مهمترین بحث در حوزه عدالت با رویکرد معرفت است. این رویکرد روی این معنا قرار میگیرد که عدالت مفهومی اخلاقی است و اگر آن را فقط با شاخص اقتصادی بسنجیم فروکاسته میشود و وجه بزرگی از عدالت را از دست خواهیم داد.
دو نوع بیعدالتی وجود دارد؛ بیعدالتی مبتنی بر گواه و بیعدالتی هرمنوتیک. من وارد کلاس میشوم میخواهم درباره شبکه مویرگی در بدن صحبت کنم. در اینجا من گواه دانشی هستم که به مخاطب منتقل میشود. هرمنوتیک نظام واژگانی و گفتوگویی است که در نظام آموزش عالی از آن استفاده میکنیم واژگانی که بیعدالتی را هنجار تلقی میکند. مثلا در تقسیم کار جنسیتی زنان این موضوع جدی میشود. این بازتاب خودش را در نظام اقتصادی نشان میهد و بهرهوری نظام اقتصادی را کاهش میدهد. در نتیجه اگر ما با رویکرد فوکویی عدالت را یک جهان اجتماعی در نظر بگیریم آنچه درونش اتفاق میافتد برساختهای اجتماعی است یعنی جنس اجتماعی میگیرد و فقط اقتصاد در این میدان بازی نمیکند.
یک بحث دیگر مناسبات عدالت آموزشی و انصاف است. عدالت توزیعی ضمن این بحث قرار میگیرد. در این رویکرد ما انصاف را به جای برابری قرار میدهیم. مثلا در بحث سرانه توزیع شیر در آموزش و پرورش این بحث به صورت جدی مطرح بود. فرض کنید من یک سیاستگذارم که میخواهم در کلاس به هر دانشآموز یک سیب بدهم. در این کلاس یک نفر هیچ سیبی ندارد یکی دو سیب دارد و یکی یک سیب بدهکار است. من اگر به همه یک سیب بدهم یکی سه سیب دارد، یکی یک سیب و دیگری هیچ سیبی ندارد. این نشان میدهد که برابری متناظر با عدالت نیست.
عدالت درون آموزش عالی به بالارفتن عدالت اجتماعی میانجامد
دو منظر برای عدالت آموزشی وجود دارد یکی عدالت درون آموزشی عالی و یکی عدالت از طریق آموزش عالی. عدالت درون آموزش عالی مطالبی بود که پیرامن آن توضیح عرض کردیم. وقتی به حوزه عدالت درون آموزش عالی وارد میشویم عدالت اجتماعی اهمیت زیادی پیدا میکند. هرجا عدالت درون آموزش عالی باشد به بالارفتن عدالت اجتماعی میانجامد. آموزش مهمترین سرمایهای است که در دسترس عامه قرار میگیرد و بنیان همه تحولات در جامعه به آموزش مرتبط میشود. به همین دلیل است که عدالت از طریق آموزش عالی که خود به ضرورت پیشین وابسته به عدالت در درون آموزش عالی نیز هست از مهمترین ضرورتهای بقای یک جامعه آزاد و پیشرو به شمار میرود.
نظام آموزشی نقش اساسی در تربیت نیروی انسانی دارد
در ادامه این نشست شهلا کاظمیپور استاد دانشگاه تهران با موضوع «ارزیابی مفهوم عدالت و برابری در اهداف آموزش عالی» سخنرانی کرد که گزیدهای از آن را میخوانید؛
پرسش این است که آیا هدف آموزش عالی با رویکرد عدالت و برابری هست یا نه. نظام آموزشی نقش اساسی در تربیت نیروی انسانی و توسعه جامعه دارد و نیروی انسانی کارآمد در سایه فرصتهای برابر آموزشی به بار خواهد نشست. رسالت آموزش توان بخشیدن به انسانها در جهت توسعه کامل استعدادها و نیز شناخت توانمندیهای خلاق خویش است و این هدف نیز بر سایر اهداف ارجحیت دارد. حصول این هدف هرچند دشوار و طولانی است اما در جهت جستوجوی جهانی عادلانهتر برای زیستن ضروری محسوب میشود.
امروزه حق برخورداری آموزشی به مفهوم برخورداری از آموزش است که از کیفیت مطلوبی برخوردار باشد و برخورداری یکسان همگان از آموزش به منزله این است که هر کس در داخل نظام آموزشی فرصت و امکان توفیق مساوی داشته باشد. به همین جهت تمامی استراتژیهایی که در زمینه همگانی ساختن آموزش به کار میرود یک هدف را دنبال میکنند و آن برخورداری همگان از فرصتهای آموزشی با کیفیت مطلوب میباشد.
تاثیر آموزش ثانویه بر منفعتهای اجتماعی
در ادبیات مربوط به فقر و نابرابری معمولا ابتدا سخن از حقوق اولیه هر انسان به میان میآید برای نمونه حق حیات، حق انتخاب، حق سلامتی، حق دسترسی به غذا و مسکن و حق آموزش. در این نگاه آنچه معیار فقر قرار میگیرد تامین حداقلها است اما آموزش با هر یک از این حقوق اولیه تفاوت اساسی دارد. آموزش فراتر از اهمیت بنیادین آن تاثیرات ثانویه بر منفعتهای اجتماعی و اقتصادی افراد دارد و همین مزیتهای آموزشی است که مبنای نظریههای توسعه انسانی شده است.
مطالعات متاخرتر بر مفهوم بازده اقتصادی آموزش که تاثیر آموزش را بر ارتقای اقتصادی افراد میسنجد نشان میدهد دیگر صرف سوادآموزی و ورود به نظام آموزشی که حداقلیترین شاخص برابری آموزشی است تاثیر زیادی بر ارتقای اقتصادی افراد ندارد و اکنون کیفیت و چگونگی آموزش و کسب مهارتهای نوین است که مزیت رقابتی برای فرد ایجاد میکند. لازمه ایجاد برابری فرصتها در آموزش، در دسترسی برابر به آموزش، دسترسی برابر به منبعهای آموزشی و دسترسی برابر به منبعهای آموزش با کیفیت است.
یکی از دلایل وقوع انقلاب اسلامی تحقق عدالت و مبارزه با نابرابری بود. تامین عدالت در نهاد آموزش و پرورش نیز در کنار دیگر نهادها بعد از انقلاب اسلامی مورد توجه قرار گرفت که هدف آن کاهش فاصله طبقاتی میان اقشار گوناگون جامعه، توزیع و برخورداری مناسب از امکانات و منابع اصلی است. با پیروزی انقلاب اسلامی و به هنگام تدوین قانون اساسی به این موضوع توجه شد و بندهای دوم و سوم اصل سوم قانون اساسی بر وظیفه دولت در بالاترین سطح آگاهیهای عمومی از طریق آموزش و پرورش رایگان برای همه ایرانیان تاکید میکند.