عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ضمن اشاره به ماهیت عقلگریز مکتب تفکیک بیان کرد: فقه ما اهتمامی که باید به عقل داشته باشد ندارد، لذا همین تفکر در فقه اجتماعی ما سرازیر شده است و مشکلات و کاستیهایی که در عرصه سیاستگزاری اجتماعی داریم از همین فقهی نشات گرفته که اجتهادگرا نیست و دنبال اخبار است.
کتاب «نقد مکتب تفکیک (مسائل کلامی)» اثر حجتالاسلام والمسلمین محمدحسن قدردان قراملکی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی توسط انتشارات پژوهشگاه منتشر شد.
در بخش معرفی کتاب میخوانیم: «درباره تفسیر دین و آموزههای آن، رهیافتهای مختلفی از صدر اسلام مطرح شده است؛ یک رهیافت بیشتر به نقل و از جمله روایات اهتمام دارد، سرآغاز این جریان در اهل حدیث و ظاهرگرایان از اهل سنت در سدههای نخست هجری است. مصداق بارز این رهیافت در تشیع معاصر، مکتب اخباریگری در حوزه فقه و مکتب تفکیک در حوزه عقاید است؛ برخی از دیدگاههای تفکیکیان در مسائل کلامی نه تنها با عقل بلکه با خود آیات و روایات نیز همخوان نیستند.»
به همین بهانه با نویسنده کتاب گفتوگو کردیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ در ابتدا خوب است برای مخاطبانی که ممکن است با مکتب تفکیک آشنایی نداشته باشند یا به جهت اینکه تلقیهای مختلفی از مکتب تفکیک وجود دارد، توضیحی درباره این مکتب ارائه بفرمایید.
درباره اصطلاح مکتب تفکیک باید عرض کنم این اصطلاح از کلمه مکتب و تفکیک ترکیب شده است. البته مقصود ما از مکتب، یک سیستم معرفتی متشکل از مبانی و رویکردها و اهداف نیست بلکه به معنای دیدگاه است. در رابطه با اصطلاح تفکیک هم باید عرض کنم کسانی که دنبال این مکتب هستند معتقدند در حوزه دینپژوهی به خصوص در حوزه معرفتشناسی باید بر اساس نقل حرکت کنیم و منظور آنها از نقل، صرف روایات است. مطابق این باور باید در تفسیر آموزههای اعتقادی و کلامی، از منظر روایات به تبیین معارف و آموزههای دینی بپردازیم.
این تفکر تا این اندازه خوب است ولی آنچه نقطه ضعف و کاستی این طرز نگاه کردن به آموزههای معارفی است این است که اینها حصرگرا هستند یعنی میگویند تبیین حوزههای دین فقط از منظر روایات باشد، یعنی محورشان اخبار و روایات است. این حرف شبیه جریانی در فقه و اصول است که مدعی هستند در حوزه فقه و احکام نباید سراغ اجتهاد برویم، نباید سراغ عقل برویم و فقط باید به ظاهر روایات عمل کنیم. این جریان به اخباریون معروف شدند. ما مشابه همین جریان را در حوزه عقاید و کلام میبینیم که توسط میرزا مهدی اصفهانی تاسیس و به نام مکتب تفکیک مشهور شد و همانطور که عرض کردم مدعی هستند باید در تبیین آموزههای اعتقادی و کلامی محور را ظاهر روایات قرار دهیم و به همین خاطر نقشی برای عقل قائل نیستند، کما اینکه برای قرآن هم ارزشی قائل نیستند. آقای حکیمی که خودشان از طرفداران این جریان بودند و برای نخستینبار اصطلاح تفکیک را به کار بردند، مرادشان از تفکیک همین بود یعنی میگفتند باید در تفسیر دین نقل و عقل از هم تفکیک قائل شوند و نباید در تفسیرآموزههای دین سراغ عقل و فلسفه برویم.
حال این پرسش مطرح میشود که آیا در مقام تصور، ممکن است که عقل را کنار بگذاریم و فقط بگوییم روایات محور کار باشد؟ خیر، چون در فهم روایت هم عقل نقش برجسته دارد و کسانی که طرفدار مکتب تفکیک هستند برای اثبات مدعای خودشان استدلال عقلی میآورند.
ایکنا ـ سوال بعدی این است که در نقد مکتب تفکیک آثار متعدد تالیف شده است، به عنوان نمونه کتاب «سودای تفکیک» که آقای حسن اسلامی اردکانی چند سال پیش منتشر کردند. پژوهشی که شما انجام دادید برای جبران کدام خلأ در این حوزه بوده است؟ یعنی آیا رویکرد جدیدی در نقد مکتب دارید یا پاسخها و نقدهای جدیدی را مطرح کردهاید؟
پیرامون سوال شما به دو نکته اشاره میکنم؛ اول اینکه کتاب ما که در قالب دو دفتر منتشر شده است جامع ادعاهایی است که تفکیکیان دارند و در این دو دفتر، به نقد و بررسی آنها پرداخته شده است. کتابهای که قبلا نوشته شدند هم خیلی خوب بودند ولی بیشتر آنها یکی دو موضوع را بررسی کردند ولی این دو کتاب کامل و جامع هستند. این یک ویژگی که خلأ آثار گذشته را جبران میکند.
ویژگی دوم کتاب ما این است که بیشتر تحلیل و نقد جریان تفکیک را از منظر آیات و روایات مورد نظر قرار داده است. تفکیکیها مدعی هستند میخواهند با روایات اهل بیت(ع) آموزههای دینی را تبیین کنند لذا ما هم سراغ روایات اهل بیت(ع) رفتیم و مدعیات تفکیکیان را از حیث مبانی و مسائل، از منظر خود قرآن و روایات نقد کردیم.
ایکنا ـ گفتید این کتاب، دفتر دوم است. ابتدا بفرمایید موضوع دفتر اول چه بوده است و آیا این آثار باز هم ادامه خواهد داشت یا خیر؟
دفتر اول ناظر به مبانی تفکیکیان است. هر دیدگاهی مطرح میشود یکسری اصول و مبانی دارد که آن اصول و مبانی را ابتدا اثبات میکنند و بعد مسائلی که در همین حوزه دارند، بر اساس این مبانی و اصول تبیین میکنند. تفکیکیان هم یکسری مبانی دارند و بعد از آن مبانی، در مسائلی که در حوزه دینپژوهی دارند از آن استفاده میشود. دفتر اول اختصاص به مبانی دارد و ما مبانی تفکیکیان را تحلیل و نقد کردیم.
من در ابتدای دفتر اول، اشارهای به مکاتب دینپژوهی داشتم. در فصل دوم یکی از مبانی مکتب تفکیک که قرآن است را مورد بررسی قرار دادم و از حیث سند و دلالت دیدگاه تفکیکیان را در این حوزه توضیح دادم. برخی تفکیکیان از جمله موسس مکتب تفکیک، در مورد قرآن قائل به تحریف شده است. این باور، یک آسیب بزرگ معرفتی در حجیت قرآن وارد میکند. بخش بعدی این فصل بحث دلالی است، یعنی ارزش معرفتشناختی آیات. اینها میگویند ظواهر قرآن برای دیگران حجت نیست و حجیت آن منحصر به چهارده معصوم است لذا دیگران نمیتوانند از ظواهر قرآن مطلبی را استنباط کنند. این آسیب معرفتی بزرگ دیگری است که از سوی تفکیکیان بر قرآن وارد میشود.
مبنای دوم آنها به روایات برمیگردد. ما گفتیم در روایات هم باید بحث سندی و دلالی داشته باشیم. تفکیکیان علیرغم اینکه معتقدند روایات را محور قرار میدهند ولی در سند روایات خیلی توجه و اهتمامی ندارند و این ضعفی برای آنهاست. بخش بعدی بحث دلالی است که آنها بیشتر از روی ظاهر، روایات را معنا میکنند و برای عقل اعتباری قرار نمیدهند. منبع سومشان که خیلی حساس است بحث عقل است. خودشان نمیتوانند ادعا کنند به اعتبار عقل قائل نیستم یعنی خودشان میگویند عقلگرا هستیم ولی وقتی وارد عبارات تفکیکیان میشویم میبینیم که عقل در دو حوزه وجودشناختی و معرفتشناختی مورد قبول تفکیکیان نیست و آنها عقل انسان را به معنای اینکه انسان در ذات خودش عقل داشته باشد منکر هستند و درباره دلالت عقل نیز معتقدند عقل خطا میکند و اطمینانبخش نیست لذا علوم بشری را به شدت نهی میکنند.
این را داخل پرانتز عرض کنم که ما میتوانیم تفکیکیان را در سه لایه و سه طیف تقسیمبندی کنیم؛ در طیف اول، خود موسس مکتب تفکیک قرار دارد که خیلی افراطی بود. وقتی به دوره میانه میآییم، تفکیکیان نسبت به عقل روی خوشی نشان دادند لذا میتوان آنها را به طیف دوم دستهبندی کرد. تفکیکیان طیف سوم که در مشهد حضور دارند گروهی هستند که علاوه بر عقل، فلسفه را هم در ظاهر قبول میکنند.
دفتر دوم کتاب ناظر به مسائل کلامی است. ما مسائل کلامی را از خداشناسی شروع کردیم و تا معادشناسی ادامه دارد. این کتاب چهار فصل دارد. فصل اول بحث خداشناسی است. در این بخش دیدگاههای تفکیکیان را درباره خداشناسی آوردیم از جمله اینکه آنها منکر صفات ذاتی خداوند هستند، همچنین منکر شناخت معنای صفات خدا هستند، در واقع آنها به الهیات سلبی قائل هستند و الهیات اثباتی را قبول ندارند. فصل دوم مربوط به جهانشناسی است و در آن مسائلی همچون بحث حدوث و قدم عالم مطرح است، بحث رابطه خدا با جهان مطرح است، بحث انواع مجردات مطرح است. فصل بعدی انسانشناسی است. تفکیکیان منکر تجرد نفس هستند، همچنین منکر عقل ذاتی انسان هستند که ما در این بخش دیدگاههای آنها را نقد و بررسی کردیم. آخرین فصل هم بحث معادشناسی است. آنچه بیشتر بین تفکیکیان و کلام فلسفی مورد اختلاف است همین بخش و مسائلی نظیر معاد جسمانی و عذابهای اخروی است. اینها کلیات و رئوس دو دفتر است. فعلا برنامهای درباره کتاب سوم نداریم.
ایکنا ـ شاید خوانندهای که مطالب شما را میخواند چنین تصور کند که تفکر مکتب تفکیک به نوعی شبیه به تفکرات جریان وهابیت در اهل سنت است. آیا این تلقی درست است و شباهتی میان دو جریان وجود دارد؟
من در صحبتهایم مکتب تفکیک را به اخباریون تشبیه کردم. ما در حوزه فقه و اصول فقهایی داریم که معتقد به اجتهاد و عقل هستند، ولی اخباریون میگویند نباید به عقل اهمیت بدهیم و فقط ظاهر روایات حجت هستند. تفکیکیان هم فقط به ظاهر روایات عمل میکنند. من نمیخواهم تفکیکیان را به وهابیت تشبیه کنم ولی این دو جریان میتوانند وجه مشترک داشته باشند چون جریان وهابیت هم مدعی است که به ظواهر آیات و روایات اهتمام دارد و از عقل دور است. از این حیث میتوانیم همین را به عنوان وجه شبه این دو جریان قرار دهیم و این شباهت را نمیشود انکار کرد. البته من در این کتاب تفکیکیان را به جریان اهل حدیث در اهل سنت تشبیه کردم که به حدیث و آن هم ظاهر حدیث اهتمام دارند.
اصطلاح جدیدی که مطرح است نواخباریون است. نواخباریون به کسانی اطلاق میشود که اخباری به معنای فقه و اصولی نیستند و فقه و اصول و اجتهاد را انکار نمیکنند ولی در حوزه اعتقادات و معارف و کلام نقش عقل را حذف یا کمرنگ میکنند. کسانی که نقش عقل را در حوزههای مختلف علوم اسلامی و معارف حذف یا کمرنگ میکنند دنبالهرو اخباریون هستند و اصطلاح جدیدی که برای اینها به کار میرود نواخباریون است، یعنی در واقع اخباری هستند ولی اخباری پنهان، عقلگریز هستند ولی عقلگریز پنهان، چون در ظاهر همهشان میگویند به عقل اهتمام داریم و با فلسفه مخالف نیستم ولی وقتی دل عباراتشان را بشکافیم میبینیم با عقلی که ما مطرح میکنیم مخالف هستند و از فلسفه و عقل مفهومی که خودشان به آن اعتقاد دارند را در نظر دارند. از این حیث من بیشتر اینها را نواخباری میدانم.
ایکنا ـ یک پرسش دیگر که پرسش مهمی هم هست اینکه آیا فقه موجود در جامعه یعنی فقهی که حاکم است و مناسبات اجتماعی مردم را تنظیم میکند و بازتاب آن را در قوانین و مقررات کشور و سیاستگذاریهای کشور میبینیم با فقه عقلگرایی که شما اشاره کردید قرابت بیشتری دارد یا فقهی که برخواسته از مکتب تفکیک است؟
ما یک ماه پیش در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه همایشی برگزار کردیم که بنده دبیر علمی آن همایش بودم و عنوان همایش «اجتهاد عقلگرا» بود. ما دنبال فقه و اجتهادی هستیم که در آن عقل محور باشد و در کنار قرآن و روایات، عقل محور کلیدی باشد ولی چه بسا در حوزه علمیه درس خارجهایی داریم که به اسم در حوزه فقه و اجتهاد هستند ولی عملا گرایشات اخباری دارند یعنی فقه ما بیشتر اخبار را محور قرار داده تا عقل. اینجاست که مطالبی وجود دارد که صریحا نمیشود گفت ولی فی الجمله فقه ما اهتمامی که باید به عقل داشته باشد ندارد لذا همین تفکر در فقه اجتماعی ما سرازیر شده است و مشکلاتی و کاستیهایی که در عرصه فقه و سیاستگزاری اجتماعی داریم از همین فقهی نشات گرفته که اجتهادگرا نیست و دنبال اخبار است.
به همین مناسبت میتوانیم به مدیریتی که در حوزه سیاست داخلی و خارجی در کشور داریم همین اشکال را وارد بکنیم که بیشتر مبتنی بر اجتهادی است که بر پایه عقل نیست و تکیه آن بر نقل است. حرف گفتنی در این زمینه زیاد است که در این فرصت نمیتوان به آن پرداخت.