ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 6 آذر 1403
سه شنبه 6 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 13 دي 1401     |     کد : 200024

سیدمصطفی شهرآیینی بیان کرد:

دلایل تأکید دکارت بر تابعیت محض انسان از دین

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: از نظر دکارت، دین موضوع اراده و اخلاق موضوع فاهمه است.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: از نظر دکارت، دین موضوع اراده و اخلاق موضوع فاهمه است. منظور از موضوع اراده این است که چون خداوند دین و وحی و تمام آموزه‌های دینی را فرو فرستاده و از آنجا که اراده و فاهمه وی یکی است بنابراین آنچه مورد اراده خداوند قرار می‌گیرد خیر محض است و در این مورد، آدمی باید در باب دین تابع محض و بی چون و چرای آن چیزی باشد که خداوند برای وی مقرر کرده است.
سیدمصطفی شهرآیینی

به گزارش خبرنگار ایکنا، سیدمصطفی شهرآیینی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، امروز دوشنبه ۱۲ دی‌ماه در نشست «نسبت دین و اخلاق» که در قالب مدرسه زمستانی از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار می‌شود به سخنرانی پرداخت.

یکی از کسانی که در مورد نسبت دین و اخلاق به خوبی صحبت کرده است دکارت است. دکارت معتقد است که در نسبت میان دین و اخلاق، دین و مابعد الطبیعه و دین و فلسفه، هرکدام کاری جدا انجام می‌دهند چون دین قرار است راه ما را به سمت آسمان و بهشت باز کند و فلسفه قرار است زندگی متعارف و دنیوی ما را سر و سامان دهد بنابراین وقتی دو کار جدا انجام می‌دهند لزومی ندارد که این دو در کار هم دخالت کنند. از این حیث این جمله از نظر وی بسیار مهم است که در زمینه سعادت اخروی آدمیان هیچ تفاوتی میان ساده لوح‌ترین افراد و به معنای دیگر افراد بی‌بهره از خرد و فرهیخته‌ترین افراد وجود ندارد و به یکسان مخاطب دین هستند و از این منظر هیچ تفاوتی بین آدمیان وجود ندارد.

رابطه دین و اراده
دکارت بارها تأکید می‌کند که در حوزه دین با اراده و در حوزه اخلاق با فاهمه سر و کار داریم بنابراین فرآیند رشد عقلانی آدم عبارت از این است که در رابطه اراده‌ای که بالفعل و فاهمه‌ای که بالقوه است کم‌کم به سیطره فاهمه بر اراده می‌انجامد. اما در اینجا یک تفاوت اساسی بین انسان و خداوند وجود دارد چون خداوند نامتناهی و آدمی متناهی است بنابراین هیچ امر بالقوه‌ای در خداوند قابل تصور نیست لذا در خداوند هم اراده و هم فاهمه نامتناهی هستند. دکارت می‌گوید دین حوزه اراده و اخلاق حوزه فاهمه است.

خدای دکارتی، خدای ضامن معرفت است و چندان کاری با اراده ندارد و اساساً اراده را محدود کرده و به آن دامن نمی‌زند چون اراده انسان تدریجی و اراده خداوند دفعی است. چون خداوند حقیقت را یکجا در خود دارد بنابراین اراده وی هم دفعتاً در باب حقیقت به وی تعلق می‌گیرد لذا خیر محض است بنابراین نیازی به گزینش میان خیر و شر ندارد اما چون اراده من در بدون تولد فعلیت دارد پس حقیقت به صورت تدریجی و کم‌کم بر من آشکار می‌شود لذا پیوسته نیاز به این دارم که اراده را در ذیل فاهمه قرار دهم تا مبادا اراده‌ای من از فاهمه فراروی کند.

نسبت دین و اخلاق
درباره نسبت دین و اخلاق باید گفت که دین موضوع اراده و اخلاق موضوع فاهمه است. منظور از موضوع اراده این است که چون خداوند دین و وحی و تمام آموزه‌های دینی را فرو فرستاده و از آنجا که اراده و فاهمه وی یکی است بنابراین آنچه مورد اراده خداوند قرار می گیرد خیر محض است و در این مورد، آدمی باید در باب دین تابع محض و بی چون و چرای آن چیزی باشد که خداوند برای وی مقرر کرده است و چون اراده الهی با فاهمه یکی است در اینجا اراده من هم تابع فاهمه خداوند است. پس نیازی نیست من برای فهم دین تلاش کنم چون این فهم از طریق اراده الهی انجام شده و در اینجا من فقط باید اطاعت کنم و مطلقا پرسیدن و شکی در کار نیست.

دکارت بسیار آشکار و صریح، پرهیز خود از ورود به مباحث دینی و چند و چون در این مباحث را اعلام می‌کند و می‌گوید ما باید بسی گستاخ باشیم که در حوزه دین اظهار نظر شخصی و انسانی کنیم. دکارت بارها قید می‌کند آنچه از دین بر ما آشکار شد، یقینش به مراتب بیشتر از آن چیزی است که از طریق فهم آدمی آشکار می‌شود. دکارت معتقد است زندگی دنیوی، حوزه اراده انسانی است نه اراده الهی. در اینجا حوزه عمل، حوزه اراده آدمی است اما اراده آدمی باید تابع فاهمه باشد چون اگر اراده بدون فاهمه بروز و ظهور داشته باشد به بیراهه می‌رود و اگر هم به صدق برسد به شکل اتفاقی به صدق رسیده است. اما برای اینکه این اخلاق درست اتفاق بیفتد و اراده درست کار کند باید قبلش فاهمه پویا شود و این امر در متافیزیک رخ می‌دهد.

دلایل بی‌توجهی دکارت به اخلاق دائم
از نظر وی اگر مابعدالطبیعه را به شکل درست پایه‌ریزی کنیم فاهمه به شکوفایی و ظهور و بروز می‌رسد و آن وقت است که اراده می‌تواند در اخلاق با تبعیت از فاهمه، ما را به زندگی سعادتمندانه دنیوی هدایت کند چنانچه، دین ما را به سعادت اخروی هدایت می‌کند. دکارت در «گفتار در روش» سخن از دو اخلاق دارد که یکی اخلاق موقت و دیگری اخلاق دائم است. وی درباره اخلاق دائم تشریحی ندارد اما درباره اخلاق موقت می‌گوید من توصیه می‌کنم به آداب و رسوم رایج در جامعه تن داده و بی‌چند و چون و پرسش به آنها عمل کنیم. دکارت می‌گوید اگر قرار است خانه خودمان که در ساختار آن ایرادهایی وجود دارد را خراب کرده و خانه‌ای تازه بسازیم بنابراین در مدت تعمیر نمی‌توانیم بی‌خانمان باشیم بلکه باید به صورت موقتی در جایی روزگار بگذاریم تا خانه ما آماده نشستن شود. اما خصوصیت خانه موقتی این نیست که همه چیز آن آماده و به راه باشد بلکه ممکن است دچار سرما یا گرما شویم لذا به حداقل‌ها رضایت می‌دهیم.

وی می‌گوید من در گفتار در روش در این وضعیت هستم که چون برای پی‌ریزی عمارت معرفتی آینده کار می‌کنم بنابراین باید آنچه در جامعه وجود دارد را به بی‌‌چون و چرا بپذیریم اما موقتی بودن آن را همیشه در نظر داشته باشیم تا وقتی این بنا درست شد در آن موقع آداب و رسوم موجود در جامعه را به محک یافته‌های معرفتی خودمان در این درخت دانشی می‌گذاریم که به میوه دادن رسیده است. بنابراین در اخلاق موقتی که دکارت از آن حرف می‌زند، ما را توصیه به این نمی‌کند که بدون فهم اخلاق را بپذیریم بلکه توصیه می‌کند تا زمانی‌که فاهمه شکوفا نشده اراده خودمان را به تسلیم و رضا واگذار کنیم. اما در باب دین اینگونه نیست چون تراویده اراده مطلق الهی است بنابراین در زمینه دین از همان اول آن را می‌پذیریم اما در باب اخلاق، اخلاق رایج را می‌پذیرم چه در ارتباط با دین و چه بی‌ارتباط با دین باشد. اما وقتی اخلاق من شکل گرفت آن موقع متمایز از دین خواهد بود.

دکارت آشکارا درباره اخلاق دائمی صحبت نکرده است و یکی از دلایلش این است که اگر در این حوزه صحبت می‌‌کرد با اخلاق رایج در می‌افتاد و از آنجا که اخلاق رایج در آمیخته با کلام کاتولیکی است و اخلاق مورد نظر وی سکولار و متکفل تدبیر معاش بود بنابراین ممکن بود حساسیت دینداران و دانشکده‌های الهیات را تحریک کند. یک علت دیگر این است که شاید اساساً فرصت نکرده به این موضوع بپردازد. علت دیگر هم شاید اقتضای روش دکارت است که وارد آن بخش نشود چون روش دکارت، روش تحلیل است و ما در روش تحلیل، قرار است بنیادها و شالوده‌ها را روشن کنیم و این هم به ریشه‌های درخت دانش مربوط است.


نوشته شده در   سه شنبه 13 دي 1401  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode