بر اساس اعتقاد امامیه، امامان شیعه بر خلاف دیگر دانشمندان، نیازی به آموزش دیدن در مدرسه و مکتب ندارند (کمینه در حوزه علوم اسلامی)؛ بلکه علم خود را از مسیرهایی دیگر که برای غیر امام قابل دسترس نیست به دست میآورند. این باور برای مخالفان امامان قابل قبول نیست و نبوده.
مصطفی قناعتگر، پژوهشگر حوزه معارف اسلامی در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار گرفته، به این پرسش پاسخ داد که چرا امام صادق را «صحفی» میخواندند؟
متن این یادداشت ر ابخوانید؛
صُحُفی یا صَحَفی (ضبط اصحّ) از کنایههای نکوهشآمیز در میان اهل علم بوده. لقب «صَحَفی» را به کسی میدادند که صرفا از طریق مطالعه مکتوبات (صحیفه) کسب علم کرده و هیچ گاه آن کتب را نزد اهل فن و متخصصان آن علم درس نگرفته و سماع یا قرائت نکرده. در مدارس اسلامی، نظام آموزش بر پایه سماع و قرائت بود. اعتبار دانشیان یک رشته (لغت، فقه، حدیث و ...) بواسطه درسگرفتن و شرکت در جلسات سماع یا قرائت پدید میآمد. ایشان اگر میخواستند نقلهایشان برای طبقه بعد معتبر باشد، نه تنها باید معلوماتی بر پایه منابع پیشین مکتوب میداشتند، بلکه باید آن منابع را نزد اساتید و مشایخ درس میگرفتند.
بر اساس اعتقاد امامیه، امامان شیعه بر خلاف دیگر دانشمندان، نیازی به آموزش دیدن در مدرسه و مکتب ندارند (کمینه در حوزه علوم اسلامی)؛ بلکه علم خود را از مسیرهایی دیگر که برای غیر امام قابل دسترس نیست به دست میآورند. این باور برای مخالفان امامان قابل قبول نیست و نبوده.
در گزارشاتی که مجادلات کلامی میان امام صادق(ع) و دو تن از رهبران جریانهای مخالف یعنی ابوحنیفه و عبدالله بن حسن را واگویه کرده، جعفر بن محمد به صحفی بودن متهم و سرزنش شده. صحفی بودن دو عیب دارد:
یکم. متون موجود در اوراق، بی نیاز از توضیحِ استاد نیست. تصحیح مشکلات خطی و نسخهای، فهم افتادگیها و اضافات، شرح برخی عبارات مبهم متن و سایر موارد، چالشهایی است که یک دانشی در مسیر کسب دانش از مکتوبات به آن نیاز دارد و طبیعتا از خبرگان آن علم باید بهره برد و زانوی تلمذ در محضرشان بساید. کسی که استاد ندیده و مطالب را سماع نکرده، به منقولاتش اعتباری نیست. دوم. اعتبار کتب از دیرباز مورد توجه اهل علم بوده. کسی که کتابی دیده و بدون توجه به اعتبار و استنادش شروع به مطالعه کرده و اطلاعاتش از این مسیر به دست آمده، یافتههایش مورد تردید است و قابل اعتنا نیست.
بر اساس گزارشی، «عبد الله بن حسن» به امام صادق پیغام فرستاد که: «أَنْتَ رَجُلٌ صُحُفِيٌ (صَحَفی)» و بدین لقب خواست او را به ضعف علمی متهم کند. پاسخ امام به او جالب است. امام معنای منفی واژه صحفی را (که در جای خود و برای افراد عادی به حق منفی است)، برای خویش به معنایی مثبت برگرداند: «فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: قُلْ لَهُ إِي وَ اللَّهِ، صُحُفُ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى وَرِثْتُهَا عَنْ آبَائِي». آری من صحفی هستم؛ صحف ابراهیم و موسی و عیسی که از پدرانم به ارث بردهام (اشاره به نزاع امامت میان ایشان با حسنیها و اینکه از این جهت برتر از حسنیها هستند). (الكافي، چاپ إسلامية، ج۸، ص۳۶۴)
در گزارش دیگری ابوحنیفه که در فرعی فقهی فتوایی خلاف امام صادق داد و شخصی به او خرده گرفت، گفت: «وَ مَا يَعْلَمُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، أَنَا أَعْلَمُ مِنْهُ، أَنَا لَقِيتُ الرِّجَالَ وَ سَمِعْتُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ صُحُفِيٌ أَخَذَ الْعِلْمَ مِنَ الْكُتُبِ». در اینجا نیز امام صادق پاسخی شبیه پاسخی که به عبد الله بن حسن دادند، دادند. (علل الشرائع، ج۱، ص۸۹)
اینکه امام، عدم سماعش از مشایخ را نقطه ضعف نمیداند، به دلیل جایگاه علمی ویژه و خاص اوست که طرق کسب علم در آن، با طرق طبیعی کسب علم (سماع و قرائت) تفاوت دارد؛ وگرنه صحفیبودن برای افراد عادی قطعا عیبی آشکار است. این دو گزارش میتواند در کنار سایر گزارشاتی که گریگور شولر در کتاب «شفاهی و مکتوب در نخستین سده های اسلامی» آورده، نظریه او را تقویت کند؛ نظریهای که به بازنگری در آراء اسلامشناسانی مانند گلدتسیهر دعوت میکند.