اسدی گرمارودی ضمن تبیین ضرورت وجود امتحان براساس حکمت و رحمت الهی به توضیح درباره یکی از عوامل امتحان شدن انسان پرداخت.
به گزارش ایکنا، نهمین جلسه از سلسله مباحث «امتحان، سنت الهی» محمد اسدی گرمارودی، عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف شب گذشته نوزدهم اسفندماه برگزار شد.
گزیده متن جلسه را در ادامه میخوانید؛
از جمله بحثهایی که در جلسات گذشته در ارتباط با امتحان مطرح شد این بود که امتحان هم از حکمت الهی و هم از رحمت الهی است. از حکمت الهی است به جهت اینکه ما انسان هستیم و انسان موجودی مختار و دو بعدی است، لذا باید سر دوراهی قرار بگیرد تا قدرت انتخاب خودش را نشان دهد و این امر در امتحانات بروز پیدا میکند. افرادی هستند که وقتی در امتحانات پایینتر واقع میشوند نمیلغزند ولی در امتحانات سطح بالاتر میلغزند. افرادی هم هستند که در تمام امتحانات ثابت قدم باقی میمانند. ما در این امتحانات معلوم میکنیم در آخرت لیاقت قرار گرفتن در کدام جایگاه را داریم. این حکمت الهی است.
عرض شد امتحان از رحمت الهی است چون باعث میشود انسان متنبه شود، بیدار شود، توبه کند، درصدد جبران کاستیها براید. بنابراین هرچه در زندگی به عنوان امتحان پیش آید رحمت الهی است. گرچه در امتحان دادن انسان مشکلاتی را تحمل میکند ولی اگر نتیجهای که میتواند بگیرد بگیرد، برای ابدیتش جلوه حکمت خدا و جلوه رحمت خدا است.
مواردی که به عنوان موارد امتحان مطرح است متعدد است و درباره آنها بحث شد. در همین راستا درباره اموال، اولاد و مقامات مختلف صحبت کردیم. نتیجه اینکه ما در این زندگی روزمره مرتب در معرض امتحان قرار میگیریم. یکی از عواملی که قرآن بر آن تاکید دارد در روایات هم به آن اشاره شده است عاملی است که با همه عوامل دیگر کار دارد و آن شیطان است. شیطان عامل امتحان ما انسانها است. شیطان پس از لغزش در امتحان الهی از خدا خواست به او عمر طولانی بدهد. خدا هم به جهت اینکه شیطان در گذشته عباداتی داشت و خداوند هیچ عملی را بدون اجر نمیگذارد، نتیجه عبادات او را طول عمرش قرار داد. او هم گفت حالا که من لغزیده شدم تمام همتم را به کار میبرم بندگان تو را از راه به در کنم. پس یکی از عواملی که به وسیله او امتحان میشویم شیطان است.
ابتدا با توجه به خود آیات بحث را پیش ببریم. در آیه ششم سوره فاطر، قرآن ابتدا این تذکر را به ما میدهد: «إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ». خدا دارد در این آیه بر دشمنی شیطان با ما تاکید میکند، بعد به ما میگوید او را دشمن خود حساب کنید. الآن شما به اهواز یا خرمشهر میروید عادی رفتار میکنید ولی در زمان جنگ که ما دشمن داشتیم شرایط عادی نبود و هر لحظه امکان انفجار بود. اینکه قرآن میفرماید شیطان را دشمن خود بدانید معنایش این است حواستان باشد که دشمن دارید. خیلی حواستان را جمع کنید. شما آنقدر در معرض خطر هستید حتی در حرف زدنتان شیطان دخالت میکند و طوری شما را وسوسه میکند که از حقیقت جدا شوید. بعد آیه میفرماید شیطان دارودسته خود را فرامیخواند تا شما را جهنمی کند. آیه یک تذکر شدید الهی است که بدانید چنین دشمنی دارید.
چهار شیوه تحریک انسان توسط شیطان
در قرآن کریم چهار واژه است که میگوید شیطان این کارها را میکند. یکی «نزغ» است؛ «وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»، نزغ به معنای تحریک کردن حیوان برای حرکت کردن است. شیطان نفس ما را تحریک میکند. یک کلمه دیگر، کلمه «همز» است. «وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ». همز اشاره کردن با چشم است. یکی از کارهای شیطان همز است. این مثل نزغ تحریکاتی در وجود انسان ایجاد میکند. مورد دیگر وسوسه است. «الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ». یک لغت دیگر که قرآن به کار برده است «تسویل» است. «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ». تسویل به معنای تزیین است. یعنی کی چیزی در حالت عادی جاذبهای ندارد ولی آن را بزک میکنند تا یک مقدر گرایش ایجاد کند و افراد را به طرف خودش بکشاند.
حالا که شیطان این قدرت را دارد که از راه تسویل، از راه همز، از راه نزغ و وسوسه در دنیای درون ما تحریکاتی نسبت به آنچه خدا نمیخواهد و بدیهایی که خودش میپسندد، ایجاد کند چکار کنیم. در آیه ۵۳ سوره اسرا میخوانیم: «وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا». برای تبیین آیه روایتی از امام صادق(ع) میخوانم. از امام صادق(ع) پرسیدند تقوا یعنی چه؟ ظاهرا مستمع در حدی بوده که مطلب با مثال برایش جا میافتاده است. امام فرمودند اگر پیراهن عربی بلند به تن داری و در بیابانی پر از خار راه میروی چگونه پاورچین پاورچین راه میروی که خار دامنت را نگیرد. این معنای تقوا است یعنی انسان حواسش را جمع کند.