جان ديويى روانشناس، مربي و فيلسوف امريكايى در 20 اكتبر 1859م در وِرمونْتْ امريكا به دنيا آمد و تحصيلات اوليه را در روستاي محل تولدش فرا گرفت. او قبل از بيست سالگي در رشته فلسفه دانشگاه ورمونت فارغ التحصيل شد و پس از اخذ دكتراي فلسفه، در دانشگاه كلمبيا به تدريس پرداخت. ديويى مدتي در چين به سربرد و به مردم آن سرزمين، طريقه تعليم و تربيت جديد آموخت. زماني نيز در تركيه حضور داشت تا گزارشي از وضع تعليم و تربيت را جمعآوري كند. جان ديويى فيلسوفي بود كه پشتكار سستيناپذير يك كشاورز را با شوق يك آزاديخواه بيمبالات در هم آميخته و در راه دگرگون كردن سياست و فرهنگ متاخّر امريكايى، به ويژه آموزش و پرورش نوين، تلاش مينمود. از اينروست كه مردم، او را به عنوان بنيانگذار آموزش و پرورش مترقي ميشناسند. وي اعتقاد داشت كه فلسفه، مشتي انتزاعات نيست كه از ذهنيت محض سرچشمه گرفته باشد بلكه بنياني اجتماعي دارد، بنابراين نيرويى اجتماعي است. فلسفه ديويى به اصالت وسيله موسوم است. در اين فلسفه، وجوه و صورتهاي فعاليتهاي انساني، وسايلي هستند كه انسان براي حل مسائل نفساني و اجتماعي خود برانگيخته است. چون اين مسائل همواره در تغييرند، وسايلي كه در حل آنها نيز به كار ميروند بايد تغيير كنند. ديويى آموزش از راه تجربه و عمل، به مقتضاي احتياجات، محصّل را جانشين روش تعبّدي و توسّل به حافظه ميدانست. نوشتههاي ديويى مصداق پيروزي معنا بر سبك است. عبارتهاي آن پيچيده و تكراري است و جملههايش ناهموار و بيانش خشك و سخت است. ليكن زير اين ظاهر نااميد كننده، نه تنها دريايى از تفكرات بنيادي، بلكه گنجينهاي از اعتقادات تند نهفته است. به اعتقاد ديويى، وظيفه فلسفه در آينده اين است كه ذهن انسانها را در مورد تضادها و منازعات زمان خود روشن سازد. هدف اين فلسفه آن است كه تا آنجا كه در حيطه امكان انساني است، به وسيلهاي براي پرداختن به اين تضادها بدل شود. ديويى بر اين عقيده بود كه كمال، هدف غايى نيست بلكه فرايند مستمر كامل شدن، بالغ گرديدن و تهذيب يافتن، هدف زندگي است. از ديويي آثار متعددي برجاي مانده كه طرح يك نظريه انتقادي در اخلاق، مطالعاتي در نظريه منطقي، دموكراسي و تعليم و تربيت، تجربه و طبيعت و در جستجوي يقين از آن جمله است. جان ديويي سرانجام در اول ژوئن 1952م در 93 سالگي درگذشت. (ر.ك: 30 اكتبر)