ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 9 آذر 1403
جمعه 9 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 12 اسفند 1399     |     کد : 195140

عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی(ره):

هدف روان‌شناسی اسلامی ایجاد بهترین زندگی دنیوی و اخروی برای انسان است

حجت‌الاسلام نارویی‌نصرتی اظهار کرد: روان‌شناسی اسلامی بر این پایه طراحی می‌شود که زندگی دنیایی و اخروی انسان را به بهترین صورت ممکن درآورد و معطوف به تأمین راحتی انسان صرفاً در زندگی دنیا نیست.

 حجت‌الاسلام نارویی‌نصرتی اظهار کرد: روان‌شناسی اسلامی بر این پایه طراحی می‌شود که زندگی دنیایی و اخروی انسان را به بهترین صورت ممکن درآورد و معطوف به تأمین راحتی انسان صرفاً در زندگی دنیا نیست.

به گزارش خبرنگار ایکنا، کرسی ترویجی «اهمیت، ضرورت و نقش مبانی در شکل‌گیری روان‌شناسی اسلامی و مقایسه آن با روان‌شناسی معاصر» امروز دوشنبه ۱۱ اسفندماه با ارائه حجت‌الاسلام والمسلمین رحیم نارویی‌نصرتی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد. در ادامه متن سخنان وی را می‌خوانید:
 
تاکنون پنج رویکرد عمده روان‌شناسی زیستی، روان تحلیل‌گری رفتارگرایی، روان‌شناسی شناختی، انسان‌گرایی و برخی رویکردهای تلفیقی در روان‌شناسی به وجود آمده‌اند. این در حالی است که انسان ارگانیزمی واحد است و به صورت منطقی باید تنها یک دسته قواعد با رویکرد واحد، برای تبیین همه جنبه‌های تجربه انسانی وجود داشته باشد. اما تاکنون نه تنها چنین نظریه مورد پذیرشی وجود ندارد، بلکه در مقابل، رویکردهایی پدید آمده‌اند که در پیش‌فرض‌ها، روش‌های بررسی و ساختار نظری با همدیگر تفاوت دارند. همین واقعیت باعث شده است که دانش‌آموختگان و کاربران علم روان‌شناسی، هر کدام به دلخواه خود بر یکی از این رویکردها یا تلفیقی از آن‌ها تأکید کنند.
 
دست کم یکی از دلایل عمده به وجود آمدن چنین رویکردهای متفاوتی، چنانکه برخی فیلسوفان علم بر آن تأکید کرده‌اند، آن است که یافته‌های هر اندیشمند، همواره بر پیش فرض‌های بنیادین هستی‌شناختی، انسان‌شناختی، معرفت‌شناختی، روش‌شناختی، ارزش‌شناختی و الهیاتی آن اندیشمند مبتنی است. به عنوان مثال تا قبل از دوران پژوهش‌های علمی مرسوم، اندیشمندان حتی پزشکان از لحاظ انسان‌شناختی بر این باور بودند که رفتارهای اختلال‌آمیز، از نارضایتی خدایان یا تسخیر شدن روح بیمار از سوی شیاطین ناشی می‌شوند. دیوشناسی از این اندیشه برخاست که موجود یا روحی خبیث ممکن است در درون فرد جا خوش کند و روان یا بدن او را کنترل کند. این باور به مدت طولانی در میان مردم رواج داشت.
 
روانشناسان قبل از شروع پژوهش درباره موضوع‌های انسانی، اندیشه‌های بنیادین عامی درباره آن موضوع‌ها دارند که از فرهنگ ویژه‌ای که در آن پرورش یافته‌اند، آموزش‌های خاص و همچنین ویژگی‌های شخصیتی آنان برخاسته است. اندیشه‌های بنیادین روانشناس درباره ماهیت هستی به طور کلی که موضوع پژوهش جز کوچکی از آن است، همان باورهای او درباره ماهیت انسان، باورهای او درباره ماهیت شناخت انسان، باورهای روان‌شناس درباره ارزش‌های انسانی و در نتیجه باورهایش درباره روش بررسی موضوع هستند. این اندیشه‌های بنیادین به تدریج درونی شده، در هنگام مواجه شدن روان‌شناس با موضوع بررسی، مسئله روان‌شناختی، عملکرد پژوهشی و همچنین یافته‌های او را تحت تأثیر قرار می‌دهند. بنابراین مراد از مبانی باورهای پایه و کلی است که روانشناس درباره جهان هستی، خدا، ماهیت شناخت، انسان، چیستی ارزش‌ها و روش بررسی، به عنوان باورهای قطعی درباره موضوع بررسی پذیرفته و در چارچوب آن‌ها به بررسی موضوع پژوهش می‌پردازد.
 
دین اسلام برنامه تربیتی جامعی برای نوع بشر است که افراد انسان می‌توانند با عمل به آن به سعادت دنیوی و اخروی دست یابند. چنین برنامه‌ای بر پایه مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، انسان‌شناختی، مبانی ارزش‌شناختی روان‌شناسی اسلامی و مبانی روش‌شناختی پایه‌گذاری شده است. جوهر مادی پایین‌ترین مرتبه و جوهرهای مجرد در مرتبه بالاتر از آن قرار دارند. این نگاه به عالم هستی و ایمان به اموری که به حس در نمی‌آیند، اولین گام در ورود به برنامه تربیتی اسلام است. در آیه ۳ سوره بقره آمده است: «الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ؛ آن کسانی که به جهان غیب ایمان آورند و نماز به پا دارند و از هر چه روزیشان کردیم به فقیران انفاق کنند» غیب و شهود، دو واقعیت مقابل یكدیگرند. عالم شهود عالمی است که به کمک حواس قابل درک است. «غیب» واقعیتی است كه انسان از راه حس توان دریافت و ادراک آن را ندارد. ایمان به غیب قدم اول برای ورود به برنامه تربیتی دین اسلام است. این اعتقاد پیروان ادیان آسمانى را در برابر منكران خدا و وحى و قیامت قرار مى‏‌دهد و به همین دلیل نخستین ویژگى پرهیزكاران ایمان به غیب ذكر شده است.
 
درباره مبانی معرفت‌شناختی نیز باید گفت واقعیت خارجی در ورای سازمان ادراکی و شناختی آدمی به صورت مستقل وجود دارد. انسان به وسیله سازمان ادراکی خود می‌تواند واقعیت‌های خارجی را دست کم در برخی شناخت‌ها، همانطور که هستند، بدون اثرپذیری از سازه‌های شخصی دریافت کند. بر اساس آیات قرآن و روایات، انسان هم می‌تواند خود و ابعاد وجودیش، هم جهان پیرامون و هم ماورای جهان هستی حتی خالق خود را بشناسد. بنابراین بر اساس مبانی معرفت‌شناختی دین اسلام سازمان ادراکی ما معطوف به واقعیت ورای خود است. حتی انسان می‌تواند سازمان ادراکی خود را به عنوان یک واقعیت عینی در نظر بگیرد و قواعد حاکم بر آن را به دست آورد که این مجموعه گزاره‌ها دانش معرفت‌شناسی را شکل داده‌اند. روان‌شناسان نیز در این زمینه موضع واقعی‌گرایی را اتخاذ کرده‌اند و واقعیت عینی جدای از درون و ذهن ادراک‌کننده را پذیرفته‌اند.
 
آنچه در زمینه مبانی انسان‌شناختی لازم به ذکر است، این است که انسان در دسته موجودات زنده و آمیخته از دو جوهر نفس و بدن است. جوهر نفس غیر مادی و مجرد است و به صورت ماهوی با بدن تفاوت دارد. تغییرات ارگانیزم انسان اصالتاً مربوط به نفس یعنی جوهر مجرد هستند. بدن نیز به دلیل رابطه ابزاری-تعلقی به نفس به تبع تغییرات نفس، تغییرات زیستی متناسب در آن به وجود می‌آید. از طرف دیگر، نفس نیز به دلیل رابطه تعلقی که با بدن دارد، به همراه برخی تغییرات بدن دگرگون می‌شود، ولی علت تغییر، ماهیت تعلقی نفس به بدن است، نه خود تغییرات بدنی.
 
خداوند رب‌العالمین است و پیوسته امر بندگان را علاوه بر ربوبیت تشریعی به صورت تکوینی تدبیر می‌کند. خداوند برای هر کس برنامه تربیتی ویژه دارد و سیر کمالی انسان کاملاً تحت سیطره خداوند است. او به وسیله قرآن، پیامبران، امام معصوم(ع) و دخل و تصرف‌های تکوینی، عمل هدایت را به انجام می‌رساند. شیطان نیز نقش تحریک‌کننده به سوی فعالیت‌های هماهنگ با تمایلات نفسانی دارد و مکمل فعل اختیاری انسان است. اگر این عنصر نباشد، ارزش حرکت اختیاری انسان متوقف می‌شود و موضوع ثواب و عقاب جایگاه خود را در زندگی انسان از دست می‌دهد. البته رابطه شیطان با انسان به گونه‌ای نیست که اختیار ذاتی، قدرت انتخاب و اراده آدمی را سلب کند.
 
براساس رویکرد اسلامی، شناخت جایگاه نفس و آگاهی نسبت به ابعاد، کارکردها و سعادت و کمال آن از شریف‌ترین دانش‌هایی شمرده شده است که فرد می‌تواند به آن دست یابد. شناخت نفس و ابعاد آن بدان جهت مهم است که در شناخت همه‌جانبه نفس، شناخت خداوند نهفته است. در واقع این شناخت خدا است که مطلوبیت ذاتی دارد. شناخت خداوند نیز بدان جهت مطلوبیت دارد که انسان به کمک آن می‌تواند تقرب به خالق را به دست آورد. تقرب و قرب الهی هدف نهایی است که از ناحیه خالق برای انسان در نظر گرفته شده است. چنانکه حضرت علی(ع) در دعای کمیل، تقرب و رسیدن به خداوند را نهایت و پایان آرزوهای عارفان ذکر می‌کند.
 
برای کشف قواعد حاکم بر نفس انسان، چهار روش عمده شامل روش تجربی، شهودی، عقلانی و وحیانی وجود دارد. در روش تجربی، جنبه‌های محسوس نفس به روش تجربی و حسی بررسی می‌شوند. به عنوان مثال، اگر بخواهیم بدانیم کدام یک از ناقل‌های عصبی با افسردگی عمده رابطه دارند یا آیا برنامه آموزشی خاصی بر سرعت یادگیری اثر مثبت یا منفی دارد، راهی غیر از بررسی تجربی ندارد. در روش شهودی، فرد عین واقعیت روانی را تجربه می‌کند. به عنوان مثال تجربه درد، اندوه و اضطراب فقط با شهود تجربه‌کننده فهمیده می‌شود و راهی برای ادراک آن غیر این وجود ندارد. این‌ها حالت‌های نفس هستند. نفس همچنین به خودش و توانایی‌های خودش نیز علم دارد. از جمله واقعیت‌های شهودی آن چیزی است که افراد در خواب می‌بینند.
 
درباره روش عقلانی باید گفت که به نظر بیشتر حکیمان مسلمان از جمله ابن سینا، عقل انتزاع مفاهیم کلی از جزئیات، ادراک آن‌ها و صدور احکام کلی را بر عهده دارد. این کارکرد از خاص‌ترین ویژگی‌های نفس انسان است که قوه عقل نظری عهده‌دار آن است. به عنوان مثال، تفاوت عام جاندار با بی‌جان را عقل درک می‌کند. عقل حکم می‌کند که موجود زنده مرکب از دو جوهر است که در کنار همدیگر در تعامل با همدیگر وجود دارند. این واقعیت با صرف بررسی‌های حسی به دست نمی‌آید. در روش وحیانی نیز سازمان ادراکی انسان شامل قوای حسی، شهودی و عقلانی به برخی از واقعیت‌های مربوط انسان و سایر موجودات جهان دسترسی ندارند. ولی این امور حقایقی مربوط به انسان هستند که با زندگی این جهان به خصوص زندگی بعد از مرگ او در ارتباط هستند. به عنوان مثال اینکه روز قیامت وجود دارد و به همه کارهایی که افراد انجام داده‌اند حسابرسی خواهد شد، هر کس بسته به اعمالی که انجام داده است، در مرتبه‌ای از مراتب انسانی قرار می‌گیرد و بسته به جایگاهش از نعمت برخوردار می‌شود یا رنج و عذاب تحمل خواهد کرد سازمان ادراکی به تنهایی از درک آن عاجز است و وحی باید به مددش بشتابد.
 
رویکرد انسان‌گرایی در روان‌شناسی در مبنای اختیار و اراده آزاد با نگاه اسلام نزدیک است. اینکه انسان ویژگی‌های شخصیتی را خود بنا می‌کند و وراثت و محیط نمی‌تواند از او سلب اختیار کند و سرنوشت محتوم ندارد، بلکه سرنوشت خود را خودش رقم می‌زند، با آیات قرآن و آموزه‌های اسلامی هماهنگ است؛ چنانکه در آیه ۳ از سوره انسان آمده است «‌إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً». علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌گوید: تعبیر «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» بر آن دلالت دارد كه راهی كه خدا به آن هدایت كرده، راهی اختیاری است، و شكر و كفرى كه نیز بر این هدایت مترتب است، در حیطه اختیار انسان قرار دارد. فرد می‌تواند هر کدام از شکر و کفر را به اختیار خود انتخاب کند و اکراه و اجباری فراروی او نیست.
 
انسان در راستای هدف موجود برتر یعنی خداوند قرار دارد. بنابراین همه امکانات وجودی او از جمله سازمان ادراکی، هیجانی، عاطفی و رفتاری او در راستای همان هدف تعبیه شده است. هدف نهایی که برایش در نظر گرفته شده آن است که در مدت زندگی، با کاوش‌ها و تلاش‌های شبانه‌‌روزی‌اش بالاخره خدای خود را بیابد و خودش را برای زندگی آخرت مهیا کند. بنابراین روان‌شناسی اسلامی بر این پایه طراحی می‌شود که زندگی دنیایی و اخروی انسان را به بهترین صورت ممکن درآورد و معطوف به تأمین راحتی انسان صرفاً در زندگی دنیا نیست.


نوشته شده در   سه شنبه 12 اسفند 1399  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode