حجتالاسلام والمسلمین، قاسم کاکایی اظهار کرد: زبانی که برای انتقال دروس الهیات انتخاب شده، زبان روز نیست که مثلا هَندبوکی در مورد ملاصدرا نوشته شده باشد یا کتاب خوبی در مورد شیخ اشراق یا ابنسینا وارد بازار نشر شده باشد. بنابراین، تولیدات با زبان امروزی کم بوده است، اما در رشتههای دیگر علوم انسانی میبینیم که ولو ترجمه هم شده باشد، باز هم مسائل دلچسبی برای مخاطبین دارد.
به گزارش ایکنا، نشست تخصصی «واکاوی عملکرد دانشکدههای الهیات و معارف اسلامی؛ دانشکدههای الهیات و چالشهای پیشرو»، امروز ۲۲ آذرماه با سخنرانی قاسم درزی، اسدالله آژیر، زهره اخوانمقدم، علی شریفی، رمضان مهدوی و یاسر تکفلاح به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه، متن صحبتهای حجتالاسلام والمسلمین، قاسم کاکایی، عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز را میخوانید که با موضوع «بررسی عملکرد دانشکدههای الهیات در مقایسه با سایر دانشکدههای علوم انسانی» ایراد شده است؛
باید مشخص شود که جایگاه علوم انسانی به صورت کلی در دانشگاه نسبت به غیر علوم انسانی و نه علوم غیرانسانی چیست. بحثهای زیادی در این زمینه شده است و اینکه چقدر این رشتهها مورد بیمهری قرار میگیرند و در جهات مختلف این بیمهری را میبینید که وجود دارد، یک مقدار مربوط به جنبههای روانشناختی قضیه است که علوم انسانی را به نسبت علوم دقیقه پایینرتبه میدانند و از این حیث اقبال به آن کم است. اگر در تاریخ جمهوری اسلامی، وزرای علوم را ببینید، اینطور بودهاند که شاید فقط یک نفر از آنها فارغالتحصیل علوم انسانی بوده است و بقیه از رشتههای دیگر بودهاند.
خاستگاه متفاوت حوزه و دانشگاه
اما مسئله دیگر، دانشکده الهیات و جایگاه آن بین دانشکدههای دیگر علوم انسانی است. رشتههای مختلفی در علوم انسانی وجود دارد که از جمله میتوان به جامعهشناسی، اقتصاد، مدیریت و روانشناسی اشاره کرد، اما باید دید جایگاه و عملکرد دانشکده الهیات در بین این رشتهها چیست. یک مسئله مهم این است که خاستگاه دانشگاه در ایران به صورت کلی از بیرون است و چیزی به نام دانشگاه مطرح شده که از دارالفنون آمده و بعد به دانشگاه تبدیل شده است و خاستگاهش یک جای دیگری بوده و همین رشتهها مانند مدیریت، اقتصاد، روانشناسی و ... نیز از همان خاستگاه آمدهاند. لذا دانشگاه در ایران به این صورت تأسیس شده و با روش پژوهش، زبان خاص، شیوه و اهداف خاص جلو آمدند.
اما خاستگاه الهیات اعم از فلسفه اسلامی، علوم قرآنی، فقه و ... خود ایران و حوزه بوده است. یعنی الهیات و دانشکدههای الهیات در میان سایر علوم انسانی مسئلهای به نام حوزه علمیه دارند. حتی زمانی که این دانشکده الهیات، دانشکده معقول و منقول بود، کسانی که آمدند و این دانشکده را راهاندازی کردند، تقریباً همگی از حوزه برخاسته بودند و تا امروز نیز اسکلتبندی اصلی این دانشکدهها را کسانی تشکیل دادهاند که از حوزه آمدهاند و استادان موفق این رشته حوزوی بودهاند.
این مسئله یعنی رقیب یا رفیق بودن را باید مورد بررسی قرار داد و مشخص کرد که چقدر حائز اهمیت است. لذا الهیات نوپا است و حتی دانشکده الیهات دانشگاه تهران نیز به نسبت رشتههای دیگر نوپاتر است. بعد از انقلاب با این مواجه میشویم که گرهخوردگی خاصی بین حوزهها و نظام اسلامی پیدا میشود و رشتههای الهیات نیز در دیدگاه دانشجویان، یک مقدار تحت تأثیر این مسئله قرار میگیرند. یکی از مسائلی که مطرح است، جاذبه رشته الهیات است. در حوزه علمیه کسانی مشغول میشوند که اهداف خاصی دارند که اعم از تبلیغ یا عشق و علاقه به معارف دینی است، اما دانشجویان در دانشگاه به مدرک و شغل نگاه میکنند و میبینیم شغلی که برای دانشجویان الهیات وجود داشته باشد، به نسبت کسانی که اقتصاد، مدیریت و ... میخوانند کمتر است.
نکته دیگر این است که زبان الهیاتیها عربی است و متونی که در دسترس قرار دارد نیز عربی هستند، در حالی که در رشتههای دیگر، زبان مورد توجهشان انگلیسی و فرانسوی است. روشها و متدهای میدانی که در رشتههایی مانند روانشناسی و ... وجود دارد، در الهیات کمتر مورد توجه است و کاربردی بودن آن نیز کمتر محقق میشود. محور هفته وحدت حوزه و دانشگاه میتواند الهیات باشد؛ یعنی اولین چیزی که به ذهن میآید، این است که ذهن به سمت دانشکده الهیات میرود یا اگر به سمت دانشکدههای دیگر میرود، بحث اسلامی کردن علوم و دانشگاهها است که بحثش مجال دیگری را میطلبد. لذا دانشکدههای الهیات از دو طرف دانشگاه و حوزه امتیازاتی دارند و انتظاراتی نیز از این دو جناح وجود دارد که کار را برای آنها سختتر میکند.
زبان انتقال مفاهیم در رشتههای الهیات بهروز نیست
همچنین زبانی که برای انتقال این دروس انتخاب شده نیز زبان روز نیست که مثلاً هَندبوکی در مورد ملاصدرا نوشته شده باشد یا کتاب خوبی در مورد شیخ اشراق و یا ابنسینا وارد بازار نشر شده باشد. بنابراین، تولیدات با زبان امروزی کم بوده است، اما در رشتههای دیگر علوم انسانی میبینیم که ولو ترجمه هم شده باشد، باز هم مسائل خیلی دلچسبی برای مخاطبین دارد.
از طرفی کتاب درسی خوبی هم در رشته الهیات نداریم که بتواند مسائل قدیم را با زبان روز بیان کند. لذا مشکلاتی از این دوگانه بودن الهیات هست که هم به دانشگاه چسبیده و هم از حوزه ارتزاق میکند و البته ترکیبش نیز با رعایت کردن برخی از اصول میتواند خوب باشد. مثلاً دقتهای متنخوانی که امثال سیدجلالالدین آشتیانی داشتند یا شیوههای پژوهشی که فرنگیها مانند چیتیک از آنها استفاده میکردند، قابل توجه است و اگر اینها با یکدیگر ترکیب شوند، میتوانیم یک ابنعربی خوبی در دنیا معرفی کنیم و در سایر رشتهها نیز اینطور است.
بنده در کلاس درس، وقتی اسم آخوند ملاحسینقلی همدانی را میآورم، همه یک نگرش منفی پیدا میکنند و میگویند آخوند که بوده، ملا هم بوده، حسینقلی هم که بوده، پس اصلاً نمیشود به حرفش اعتنا کرد، در حالی که اگر همین سخن ایشان را از زبان یک اسم خارجی بیان کنم، همه کنجکاو میشوند که ببیند میخواهم چه چیزی بگویم. بنابراین اینها با گوش دانشجو ناآشنا است و باید در این زمینه نیز کاری بکنیم و زبانی که قابلفهم باشد، استخدام کنیم، به ویژه در تدوین متون و ارائه مباحث باید چنین رویهای را طی کرد.