ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 7 آذر 1403
چهارشنبه 7 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 14 آذر 1399     |     کد : 194341

روز شمار تاريخ

جمعه14آذر1399-18ربیع الثانی1442-4دسامبر 2020

رحلت فقيه بزرگوار و مدرس كبير آيت ‏اللَّه "سيدمحمدباقر درچه ‏اي اصفهاني" (1302ش)

رحلت فقيه بزرگوار و مدرس كبير آيت ‏اللَّه "سيدمحمدباقر درچه ‏اي اصفهاني" (1302ش)

رحلت فقيه بزرگوار و مدرس كبير آيت ‏اللَّه "سيدمحمدباقر درچه ‏اي اصفهاني" (1302ش)
آيت‏اللَّه سيدمحمدباقر بن مرتضي درچه‏ اي در حدود سال 1226ش (1264ق) در اصفهان به دنيا آمد و مقدمات و سطوح را در زادگاه خود سپري كرد. وي از آن پس براي تكميل تحصيلات خود راهي حوزه علميه نجف شد و با شركت در درس بزرگان نامداري همچون آيات عظام: ميرزامحمد حسن شيرازي معروف به ميرزاي بزرگ شيرازي، شيخ محمدحسن نجفي صاحب جواهر و ميرزا حبيب اللَّه رشتي به مدارج علمي دست يافت. آيت‏اللَّه درچه ‏اي از آن پس در اصفهان به تدريس اشتغال يافت و شاگردان برجسته‏اي پرورش داد كه آيت‏اللَّه سيدحسين بروجردي و استاد جلال‏الدين همايي از آن جمله‏اند. استعداد فطري و پشتكار عالي و استفاده از استادان بزرگ، آيت‏اللَّه درچه‏ اي را در فقه و اصول از استادان مسلم و مجتهد بزرگ گردانيد. مجلس درس ايشان در اصفهان، نظير و رقيب نداشت و معظمٌ‏ له علاوه بر اين درجه در علم، در زهد نيز مثال زدني بود. اين عالم رباني سرانجام در چهاردهم آذر 1302ش برابر با 28 ربيع‏الثاني 1342ق در 76 سالگي بدرود حيات گفت و پس از تشييعي كم سابقه، در قبرستان تخت فولاد اصفهان به خاك سپرده شد.

درگذشت رياضي‏دان، فيلسوف و حكيم عاليقدر "ميرزا طاهر تنكابني" (1320 ش)

درگذشت رياضي‏دان، فيلسوف و حكيم عاليقدر "ميرزا طاهر تنكابني" (1320 ش)
ميرزا طاهر تنكابني فرزند ميرزا فرج‏اللَّه در حدود سال 1242 ش (1280 ق) در كلاردشت مازندران به دنياآمد. در شانزده سالگي براي تكميل تحصيلات خود راهي تهران شد و در مدرسه سپهسالار به فراگيري علوم پرداخت. ميرزا طاهر در درس ميرزا محمد رضا صهباي قمشه‏اي، ميرزا ابوالحسن جلوه و آقا علي حكيم، حكمت و نزد ميرزا عبداللَّه، نجوم و هيئت آموخت. پس از مدتي، ميرزاطاهر تنكابني به واسطه ذكاوت و هوش سرشارش از هم‏دوره‏اي‏هاي خود پيشي گرفت و مورد توجه خاص ميرزاي جلوه واقع شد. ميرزا محمد طاهر، علاوه بر احاطه به فلسفه و حكمت، در فقه، اصول، نجوم، ادبيات و رياضيات نيز تخصّص داشت و ساليان طولاني در مدرسه سپهسالار و مدرسه علوم سياسي تدريس مي‏كرد. با آغاز نهضت مشروطه، وي به صف آزادي‏خواهان پيوست و پس از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس شوراي ملي، از طرف طبقه طلاب به نمايندگي در مجلس برگزيده شد و در دوره سوم نيز از طرف مردم تهران به مجلس راه يافت. ميرزا طاهر به هنگام كودتاي سيدضياءالدين طباطبايي، دستگير و زنداني شد و بار ديگر در دوران رضاشاه، به زندان افتاد. ميرزا طاهر تنكابني از مشاهير دانشمندان اسلام در سده چهاردهم هجري به شمار مي‏رود. وي فقيهي فيلسوف و حكيمي عارف بود تا بدانجا كه او را "خاتم الحكماء" ناميده‏اند. بر صراحت گفتار و دليري، مشهور بود و بي‏آنكه از كسي بيمي به دل راه دهد، آنچه را كه در دل داشت به زبان مي‏آورد. وي كتابخانه‏اي با چهار هزار جلد كتاب داشت كه مجموعه‏اي از نفيس‏ترين و بهترين كتاب‏ها را در آن گرد آورده بود و برخي از آن‏ها، نسخه‏هاي خطي ناياب بودند. ميرزا طاهر از نوادر روزگار بود و در مراتب سير و سلوك او، حكايت‏هاي زيادي نقل شده است. از مناعت طبع و علوّ نفس او، همان بس كه وقتي تمام املاكش در شمال را مصادره كردند، لب به شكوه و شكايت نگشود. سرانجام اين حكيم فرزانه پس از يك دوره بيماري و در پي يك عمل جراحي در چهاردهم آذر 1320ش برابر با شانزدهم ذي‏قعده 1360ق در 78 سالگي وفات يافت و برحسب وصيت خود، در جوار مزار مرحوم ميرزا ابوالحسن جلوه واقع در ابن بابويه در ري مدفون شد.

حلت مدرس برجسته و عالم رباني آيت ‏اللَّه سيد مصطفي صفايي خوانساري(1413 ق)

رحلت مدرس برجسته و عالم رباني آيت ‏اللَّه سيد مصطفي صفايي خوانساري(1413 ق)
آيت‏اللَّه سيد مصطفي صفايى خوانساري در سال 1321 ق (1281 ش) در خوانسار به دنيا آمد. پس از فراگيري دروس مقدماتي حوزه، در محضر اساتيد بزرگي همچون: شيخ عبدالكريم حائري يزدي، سيد ابوالحسن رفيعي قزويني و ميرزا محمدعلي شاه آبادي حاضر شد و در نجف در حلقه‏ي درس حضرات آيات سيدابوالحسن اصفهاني و ميرزاي ناييني شركت جُست. آيت‏اللَّه صفايي خوانساري اجازات متعدد اجتهاد و روايي را از حضرات آيات حائري، بروجردي و اصفهاني دريافت كرد. سرانجام اين عالم رباني در 92 سالگي در تاريخ 23 مهر 1371 ش چشم از جهان فروبست و پيكر پاك ايشان در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد.

مرگ "توماس هابْزْ" فيلسوف و نظرپرداز برجسته انگليسي (1679م)

مرگ "توماس هابْزْ" فيلسوف و نظرپرداز برجسته انگليسي (1679م)
توماس هابْزْ، فيلسوف معروف انگليسي در پنجم آوريل 1588م در اين كشور به دنيا آمد. وي از نوجواني به نگارش كتاب پرداخت و پس از آن براي ادامه تحصيلات خود وارد آكسفورد شد. هابز از آن پس با مطالعات فلسفي خود، از ماكياولي، فيلسوف ايتاليايى تاثير پذيرفت و به نشر افكار خود پرداخت. فلسفه هابز از علاقه و رغبت او به حوادث و امور عالم سرچشمه مي‏گرفت. وي فيلسوفي بود به حد افراطْ مادي. از ديدگاه او، اجتماع همانند يك ماشين است كه تنها قدرتِ فرمان‏روا مي‏تواند آن را به كار اندازد. هابز مي‏گفت: براي فرار از نابساماني جوامع، آدميان دور هم جمع مي‏شوند و جوامعي را كه ترجيحاً تحت اداره يك قدرت قانوني مركزي است، تشكيل مي‏دهند. غرض از اين اجتماع آن است كه از بروز جنگ ميان افراد جلوگيري شود. هابز تاكيد مي‏كند كه پيمان و قراردادي كه ميان افراد يك جامعه بسته مي‏شود به وسيله يك تن بهتر به اجرا در مي‏آيد. به عقيده او هر جا تفرقه قدرت هست، آشوب و اغتشاش نيز وجود دارد. بنابراين، پيمان بسته مي‏شود كه افراد جامعه از پيشوايان خود اطاعت كنند. در حقيقت، افراد به يك نوع انقياد اختياري براي تمام عمر گردن مي‏نهند و اين قرارداد با شمشير به اجرا گذاشته مي‏شود، زيرا قراردادي كه زور و شمشير از آن حمايت نكند، حرفي بيش نيست. هابز مي‏گويد: قدرت شاه بايد نامحدود باشد. وي بايد همه افكار را سانسور كند. به همه اديان نظم دهد، هر تدبيري را به دقت بسنجد و هر طغياني را فرونشاند. بايد قوانين مربوط به مالكيت را تهيه و تنظيم كند، زيرا همه املاك، در تحليل واپسين به شاه تعلق مي‏گيرد. هابز مي‏گويد: خيلي آسان مي‏توان مردم را معتقد ساخت كه اطاعت از پادشاه، وظيفه‏اي الهي است، زيرا ذهن آدمي راغب و فريفته عقايد ديني است. مي‏توان در كليسا، خطابه‏ها و موعظه‏هاي خاصي، و در مدارس، درس‏هاي مخصوصي قرار داد و به وسيله ضرورتْ، اطاعت از پادشاه را در اذهان مردم فرو كرد. هم‏چنين هابز معتقد بود كه زندگي افراد جامعه به تمامي در يد قدرت پادشاه است و هرگونه ابراز نارضايتي از كار حاكم، حتي اگر به جا باشد، بايد به سختي سركوب شود. بدين ترتيب، چون هابز سلاطين را خداوندانِ روي زمين مي‏دانست، به نوعي سلطنت استبدادي گرايش پيدا كرد و از خصوصيات پادشاه آن مي‏دانست كه احتياجي به حفظ قول و عمل به آن ندارد. انديشه‏هاي هابز را مي‏توان بدين ترتيب برشمرد: حاكم، اقتدار نامحدود دارد و هرگونه نافرماني از اتباع جامعه، غيرقابل قبول و غيرعادلانه است؛ طبيعت اصلي همه آدميان يكسان است و همه، تبهكار و درنده خو هستند. در حكومت استبدادي مورد نظر هابز، از سازمان‏هاي سياسي يا بحث‏هاي مشاجره‏آميز خبري نيست و همه اقشار جامعه، به مثابه نوكران و خدمت‏گزاران شاه و عامل و مفسّر نيات و اراده او هستند. پس از اين مباحث، هابز فلسفه خود را اختتام مي‏بخشد و اظهار اميدواري مي‏كند كه شاهان، حكمت وي را مدنظر قرار دهند و به استبداد بپردازند. هابز، انسان را تحت تربيت غريزه مي‏دانست ولي به هنگام شكل‏گيري قدرت، وي فرد محاسبه‏گري خواهد بود كه اين نظر هابز مورد نقد منتقدان قرار گرفته است. هابز نظرات خود را در كتاب‏هايى چون علم سياست، فلسفه درباره حكومت و قدرت يك دولت مطرح ساخته است. هابز توقع داشت كه وفاداري و خدمت او را به پادشاهان، با برقراري مستمري كافي، پاداش دهند. پادشاه وقت نيز چنين كرد و يك‏صد ليره در سال براي او اختصاص داد. اما خودِ هابز گفته بود كه پادشاه احتياجي به حفظ قول خود ندارد، از اين رو، پادشاه انگلستان نيز هرگز به قول خود عمل نكرد و مستمري هابز هرگز به او نرسيد. توماس هابز سرانجام در 4 دسامبر 1679م در 91 سالگي درگذشت.

حمله نيروهاي انگليسي به خارك و بوشهر در پي تصرف هرات توسط ايران (1856م)

حمله نيروهاي انگليسي به خارك و بوشهر در پي تصرف هرات توسط ايران (1856م)
هنگامي كه انگلستان در سال 1856م درگير جنگ كريمه در اروپا بود، ناصرالدين شاه قاجار، به تحريك و تشويق روس‏ها كه در جنگ كريمه با انگليسي‏ها درگير شده بودند به هرات لشكركشي كرد و با استفاده از گرفتاري انگليس در جنگ كريمه، هرات را در اول نوامبر 1856م به تصرف خود در آورد. دولت انگليس در همين روز به ايران اعلان جنگ داد. بلافاصله هشت كشتي جنگي انگليس با تعدادي كشتي‏هاي بخاري و بادي به حركت در آمده و در چهارم دسامبر همان سال، بنادر و جزاير ايران در خليج فارس را مورد حمله قرار دادند. در نتيجه تا پايان سال، جزيره خارك و بندر بوشهر به تصرف نيروهاي انگليسي در آمد و در ژانويه سال 1857م، سربازان انگليسي و هندي با پيشروي در داخل خاك ايران، تا ناحيه كرمان پيش رفتند. در همين احوال، قواي انگليس در حوالي خرمشهر پياده شدند و كشتي‏هاي جنگي آنان، اهواز را به تصرف خود در آوردند. ناصرالدين شاه كه از عاقبت كار بيم‏ناك شده بود، با اعزام نماينده‏اي به پاريس، خواستار ميانجي‏گري فرانسه در اين زمينه گرديد. در نتيجه قراردادي در چهارم مارس 1857م منعقد شد كه به موجب آن، دولت ايران تعهد داد كه در برابر خروج نيروهاي انگليس، از ايران، بي‏درنگ هرات را تخليه و از هرگونه ادعاي حاكميت و سلطنت بر افغانستان صرف نظر نمايد و ثانياً بندرعباس و چاه بهار را در ازاء مبلغ ناچيزي اجاره، به واليِ مسقَط در كشور عُمان واگذار كند. بند دوم، موضوعي بود كه به هيچ وجه ارتباطي به اختلافات ايران و انگليس نداشت. با اين حال دولت هراسان ايران، بلافاصله اين قرارداد ننگين را پذيرفت و ناصرالدين شاه بدون اخذ هيچ نتيجه‏اي، با سرافكندگي، دستور عقب‏نشيني نيروهاي ايران از افغانستان را صادر كرد. از اين زمان بود كه ايران، به كلي از افغانستان جدا شد و افغانستان تحت الحمايه انگلستان قرار گرفت.


نوشته شده در   جمعه 14 آذر 1399  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode