انهدام ساختمان بانك استقراضي روس به دست مردم تهران (1284 ش)
به دنبال تاسيس بانك شاهنشاهي ايران توسط انگليسيها، روسها نيز كوشيدند امتياز تاسيس بانك را به دست آورند. آنان پس از كسب امتياز تاسيس بانك استقراضي درصدد برآمدند ساختماني براي انجام امور بانكي بنا كنند. از اين رو، زمين موقوفه و متروكهاي جنب يك امامزاده و مدرسه را كه گورستاني نيز در آن قرار داشت و به تازگي، دولت از دفن مردگان در آن جلوگيري ميكرد، براي اين كار مناسب ديدند. روسها در اثناي كار، استخوانها و اجساد تازه مردگان را كشف كردند ولي با بياعتنايي آنها را در چاهي ريختند. به دنبال آن، يكي از روحانيان در حين سخنراني در ماه مبارك رمضان، مردم را به بازداشتن كار ساخت بانك تحريك كرد تا اينكه در ادامه اين شورش، كاركنان امامزاده و طلاب علوم ديني به همراه مردم به ساختمان يورش برده و بناي نيمه ساز آن را با خاك يكسان نمودند. حادثه انهدام بانك روس، پس از واقعه مربوط به موسيو نوژ بلژيكي و اهانت او به روحانيان شيعه و نيز تنبيه تجار تهران به دست حاكم شهر، از تحولات مهمي بود كه سرانجام به رويداد مشروطيت در ايران انجاميد.
درگذشت "جبار باغچه بان" باني مدارس استثنايي در ايران (1345 ش)
جبار باغچهبان در سال 1264 ش در قفقاز به دنيا آمد و پس از اتمام تحصيلات، در يك مدرسه در ايروان به تدريس مشغول شد. تدريس او، باعث شكفتن استعدادهاي نهفتهاش گرديد و پس از مدتي با تجارب فراوان و برنامههاي خوب به ايران آمد و در سال 1303 شمسي اولين كودكستان ايراني را به نام "باغچه اطفال" در تبريز تأسيس كرد. در همان سال سه كودك ناشنوا نيز در اين مدرسه ثبتنام كردند و اين آغازي بود براي تلاش باغچهبان تا بتواند سخن گفتن را به اين كودكان بياموزد. او براي تعليم خواندن و نوشتن براي كودكان و نوسوادان، روش تعليم الفبا را كه امروزه در سراسر كشور رايج است به وجود آورد. او همچنين اولين مدرسه كودكان ناشنوا را در سال 1312 در تهران تأسيس كرد. جبار باغچهبان براي هموار كردن راه زبان آموزي كودكان ناشنوا راهي را انتخاب كرد كه در سراسر جهان با نام الفباي گوياي باغچهبان به عنوان مترقيترين روش شناخته شده است. باتلاش اين مبتكر پرتلاش بود كه ناشنوايان كشور نيز توانستند با دنياي اطراف خود و انسانهاي ديگر تماس برقرار كنند. همچنين اختراع تلفني براي استفاده كر و لالها و تاسيس مكتب نسوان براي آموزش دختران نيز از ديگر ابتكارات اوست.وي همچنين در سال 1322 جمعيت حمايت از كودكان كرولال را تأسيس كرد و كتابهايي از قبيل اسرار تعليم و تربيت، الفباي آسان، برنامه كار آموزگار، زندگاني كودكان و رباعيات باغچهبان را به نگارش درآورد. سرانجام وي در 4 آذر سال 1345ش در 81 سالگي در تهران دار فاني را وداع گفت.
تولد "ملاقطب" منجم ودانشمند(634 ق)
قطب الدين محمود بن ضياءالدين مسعود كازروني معروف به ملاقطب در كازرون از شهرهاي استان كنوني فارس به دنيا آمد. قطب الدين محمود، در طول حيات خود سفرهاي بسياري كرد. وي به هنگام تاسيس رصدخانهي مراغه به جمع دانشمندان مراغه پيوست و مدتي باخواجه نصيرالدين طوسي در اين رصدخانه همكاري نمود. ملاقطب پس از سفرهايي به قونيه، مصر و شام در سال 696 ق به تبريز بازگشت. قطب الدين محمود آثار متعددي از خود به جاي گذاشته كه از ميان آنها ميتوان به نهايةُ الادراك، شرح قانون ابن سينا و شرح حكمةُ الاشراق سهروردي اشاره كرد.
تولد "باروخ اسپينوزا" فيلسوف شهير هلندي (1632م)
باروخ اسپينوزا، فيلسوف معروف هلندي، در 24 نوامبر 1632م در آمستردام هلند، در خانوادهاي يهودي و ثروتمند به دنيا آمد. وي در ابتدا علوم عالي و زبانهاي قديمي مانند عبري را فرا گرفت و در سياست و نقد آيين يهود، مهارتي تام يافت. اسپينوزا پس از چندي به دين يهود بيعلاقه شد و به همين دليل مورد نفرت و دشمني يهوديان قرار گرفت. از اين رو نام خود را به بِنِديت تغيير داد و با كنارهگيري از همه اديان، گوشهگيري و انزوا اختيار نمود. او زندگي خود را در تفكر و تعمق و مطالعه و تاليف گذرانيد و از راه صيقل دادن شيشه جهت ساخت ذرهبين، امرار معاش ميكرد. اسپينوزا طريقه و فلسفه مخصوص به خود را دارد و افكار فلسفياش نزديك به افكار صوفيه است. او از تفحص درباره خداوند به اين نتيجه رسيد كه خداوند در همه چيز جاري و ساري است و همه چيز در خداوند است. او عقلي است كه عالم را ميآفريند و عالمي است كه به وسيله آن، عقل آفريده ميشود. هم عاقل است و هم معقول. به عقيده اسپينوزا خدا وجدان و شعور صرف است نه ناظري در آسمان. اراده خدا، قانون طبيعت است و ما مخلوق مقتضيات و ثمره محيط خويش هستيم. در فلسفه اسپينوزا، هر انسان جزئي از خدا و جزئي از يك واحد الهي است. او معتقد است كه غرض از حيات آن است كه آدمي از راه خوشبخت ساختن ديگران بر خوشبختي خود بيفزايد. اسپينوزا در زندگي خود دو رساله منتشر كرد كه يكي درباره فلسفه دكارت و ديگري رساله الهيات كه در آن، عقايد خود را در تفسير تورات و ترتيب زندگاني اجتماعي مردم بيان كرده است. اما چون اين كتاب با تعليمات علماي يهود سازگار نبود سر و صدايي به پا نمود و از اين جهت، ديگر اثري را منتشرنكرد. با اين حال كتاب اخلاق او، پس از مرگش منتشر شد كه مجموعه اصول فلسفيِ آثار او به شمار ميرود. باروخ سرانجام در 21 فوريه 1677م، در 45 سالگي بر اثر ابتلاء به بيماري سل، در لاهه درگذشت.