روز بزرگداشت و تولد "محمد بن زكرياي رازي" دانشمند نامدار جهان اسلام (244ش)
محمد بن زكرياي رازي در سال 251 هجري قمري در شهر ري متولد شد. در اوان جواني به فراگيري علم كيميا و شيمي پرداخت و در اثر بخار و دود ناشي از زرگري، چشمهايش وَرَم كرد و براي معالجه، نزد طبيبي رفت. آن طبيب پانصد اشرفي طلا به عنوان حق معالجه از او گرفت و به رازي گفت: كيميا همين است نه عمليات تو. محمد بن زكريا، از آن پس ترك كيمياگري كرد و در سن چهلسالگي به تحصيل طب پرداخت تا آنكه مرجع تمامي اطباي زمان خود شد. شهرت او در ميان همگان به حدي رسيد كه عَرَبها او را طبيب المسلمين و به مناسبت اينكه كتابهاي او به زبان عربي است، جالينوس العَرَب، خواندهاند. رازي بعدها به سرپرستي بيمارستانهاي معروف عصر خود از قبيل بيمارستان بغداد و ري برگزيده شد. همچنين كشف الكل از جمله نتايج تحقيقات او در كيميا بوده است. براي محمد بن زكرياي رازي، 56 كتاب در طب، 33 كتاب در علوم طبيعي، 17 كتاب در فلسفه، 14 كتاب در الهيات، 22 كتاب در كيميا و دهها اثر ديگر در علوم مختلف ذكر كردهاند كه تا 184 عنوان بر شمرده شده است. سرانجام اين دانشمند بزرگ مسلمان در 60 سالگي جان به جان آفرين تسليم كرد و در ري مدفون گشت. سالروز تولد اين پزشك شهير مسلمان و ايراني، برابر با پنجم شهريور، در جمهوري اسلامي ايران به عنوان روز بزرگداشت اين شخصيت برجسته علمي نامگذاري شده است.
تعويض تاريخ موهوم شاهنشاهی به سال هجری شمسي (1357 ش)
محمدرضا پهلوی كه ميدانست اتكاي اصلي مخالفانِ رژيم، اسلام است، درصدد برآمده بود تا ريشههاي اين مكتب را خشك كند. به همين جهت در شهريور سال 1354 ش در مراسم افتتاح مجلس دوره بيست و چهارم، در سخناني عنوان كرد كه قصد دارد فرهنگ ايراني را از عوامل بيگانهاي كه در اين فرهنگ راه يافتهاند، نجات دهد. در اين راستا، مجلس سنا و مجلس شوراي ملي در يك اجلاس مشترك به رياست جعفر شريف امامي تصويب كردند كه مبدأ تاريخ، از هجري شمسي به شاهنشاهي تغيير يابد و آغاز سلطنت در ايران و جلوس كوروش هخامنشي به عنوان مبدأ تاريخ ايران عنوان گرديد. اين قانون ننگآور با مخالفت و تحريم بسياري از مردم و علما مواجه گرديد و سرانجام با روي كار آمدن دولتِ عوام فريب شريف امامي و به منظور فريب افكار عمومي در شهريور 1357، ملغي شد. هرچند، كار رژيم از اين نمايشهاي ساختگي گذشته بود و چيزي نميتوانست، انقلاب توفنده مردم مسلمان را از حركت باز دارد.
اعلام ملي شدن كليه معادن كشور (1359 ش)
تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، برخي از معادن كشور توسط بخش خصوصي اداره ميشد يا امتياز آن در انحصار بيگانگان قرار داشت. با پيروزي انقلاب و تدوين قانون اساسي، كليه معادن كشور ملي اعلام شده و مطرح گرديد كه تحت هيچ عنوان به مالكيت بخش خصوصي تعلق نميگيرند. به موجب اين قانون، حق اجازه بهرهبرداري از معادن تنها در صلاحيت دولت قرار دارد و از سوي دولت به برخي بخشهاي دولتي نظير استانداريها واگذار ميگردد، هر چند بخش خصوصي ميتواند به عنوان مقاطعهكار در عمليات اكتشاف معادن شركت نمايد و با دولت قرارداد منعقد كند.
روز داروسازي
به پاسداشت مقام علم و دانش و گراميداشت فرزانگان ايران زمين، پنجم شهريور سالروز ولادت ابوبكر محمد بن زكرياي رازي از مشاهير بزرگ جهان اسلام و علم طب و داروسازي، در جمهوري اسلامي ايران به عنوان روز داروسازي نامگذاري شده است.
درگذشت استاد علی اکبر كاوه؛ خوشنويس برجسته معاصر (1369ش)
استاد علياكبر كاوه فرزند مرحوم عليمحمدخان شيرازي، در سال ۱۳۱۲ق در شيراز چشم به جهان گشود. چون از کودکي عشق و علاقه وافري به هنر خوشنويسي داست، هر قطعه از خطوط استادان که به دستش ميافتاد، از روي آن مشق و تمرين ميکرد. پدرش بهمحض آگاهي از عشق او به خوشنويسي، وي را نزد استادان زمان گذاشت تا به تکميل هنر خود بپردازد. کاوه سرانجام به مکتب آخرين استاد ارجمند خود ميرزا محمدحسين (عمادالکتاب) راه پيدا کرد و از محضر اين استاد گرانمايه بهرههاي فراواني برد و از بهترين شاگردان او گرديد. مرتبه هنر استاد کاوه تا به آن درجه رسيد که مرحوم محمدتقي بهار (ملکالشعرا) در نامهاي وي را «ميرعماد عصر» لقب داده است. نقطه عطف زندگي هنري استاد کاوه را بايد در آشنايي با استاد عاليقدرش و بهرهوري از تعاليم عاليه او دانست، ديدار کاوه جوان و مشتاق با عمادالکتاب، مقارن با دوران کمال توانايي و اوج سير تحول و تکامل هنري عمادالکتاب بود؛ کاوه در چنين احوالي و با اندوخته و تعاليمي که از محضر کاتبهمايون و کاتبالخالقان، استادان تواناي اواخر دوره قاجار حاصل کرده بود به محضر عمادالکتاب راه پيدا کرد. او در اين مرحله از خوشنويسي نيازمند به درک عميق و تجربه فني مطلوب از ساختارهاي ترکيبي خط نستعليق بود که بهرهمندي از برشهاي مطلوب و شيوه شيرين استاد عاليمقام خود عمادالکتاب به دريافتهاي تکميلي خويش، تعادل، لطف و ملاحت بخشيد. اندکي پس از درگذشت عمادالکتاب، جمال خط کاوه به جوهره اصلي و سرشت ذاتي خود ميل کرده و بهگونهاي مستقل چهره مينمايد. از سال ۱۳۳۰ش تا ۱۳۴۰ش، دوران شکوفائي و اوج قدرت و کمال هنر استاد کاوه است. سرپنجه شاهکار آفرينش، فارغ از تقليد و با اعتماد به خويش و متکي به نفس، قلم سحار را به جولان درميآورد، تا جائي که زبان گوياي بنان و جريان سوار مرکب بر کاغذ تحريرش، بيننده آگاه را مجذوب و منقلب مينمايد. استاد کاوه از سال ۱۲۹۸ش به سمت منشي مخصوص در وزارت دارايي به خدمت مشغول شد و پس از چندي برحسب دعوت يحيي قراگزلو (اعتمادالدوله) وزير فرهنگ وقت از وزارت دارايي به وزارت فرهنگ منتقل شد و سالهاي متمادي در دبيرستانهاي تهران از قبيل دارالفنون، ثروت، سيروس، کالج، شاهدخت، شرف و علميه به تعليم خط اشتغال داشت تا اينکه بازنشسته گرديد سپس بنا بر تقاضاي اداره کل هنرهاي زيبا، در کلاس آزاد هنرهاي زيبا به تعليم نوآموزان هنر پرداخت. مرکز قلم استاد کاوه، مشقي، دو تا چهار يا پنج ميليمتري است و بهواقع، سياهمشقهاي دلکش و پرجاذبهاش در اين اندازه از دانگ قلم، با تحسين و اعجاب همگان همراه است. نمونههاي بينظير اين سياهمشقها، چشمان بيننده بصير و آگاه به معيارهاي زيباشناسي خط نستعليق را خيره ميسازد و به مرحله ناب و پرعيار و خلوصي ميرسد که ديده از ديدار و روح از حلاوت و شيريني آن خط روحاني و معنوي، سير نميشود. استاد کاوه در سياهمشقهاي خويش، استادي خود را به منصه ظهور رسانيد و علاوه بر آن، آثار خطي ديگري را به يادگار گذاشته است که عبارتاند از: گلچين اشعار صائب، آيات منتخبه قرآن، تعليمات ديني، صرف و نحو، بسياري از کتب درسي آن زمان و... استاد کاوه با استفاده از طريقه مخصوص خود، در ۹ مورد دستور تعليمي، خط شکسته را به متعلم ميآموخت و گذشته از اين، در تعليم خط به نوآموزاني که شيفته اين هنر زيبا بودند تا سرحد توانايي ميکوشيد و در نهايت دلسوزي، ايشان را با رموز آن آشنا ميکرده و به سرمنزل مقصود ميرسانيد. استاد علياکبر کاوه در بعد اخلاقي، آئينه تمامنماي هنر خود بهشمار ميرفت. او با خلق و خويي آرام توأم با رعايت ادب در برابر انسانها از هر طبقهاي، فروتني و تواضع داشت و سخنش در مصاحبه و محاوره با مردم به پيروي از همان آداب و نزاکتي بود که در خطش موجود است. در مدت شصت سال ممارست و رياضتي که استاد کاوه جان پاکش را با رنجپذيري در کسب هنر جلا و صيقل داد، شاگردان بسياري نيز تربيت کرد و از خود به يادگار گذاشت که سرآمد آنها بزرگاني چون فرادي، معالي، حبيبالله فضائلي، محمد سلحشور، سيفالله يزداني، جهانگير نظامالعلماء، علي راهجيري و... بودهاند که هريک از آنها خود از هنرمندان و استادان معاصر بهشمار ميروند و کم و بيش در خلق آثار ارزشمند و تربيت جوانان و شاگردان مستعد ايرانزمين نقش بهسزائي داشتهاند.
وفات عالم و محدث شهير شيعه "سيد رضي" گردآوردنده ي نهج البلاغه (406 ق)
محمد بن حسين، معروف به سيدرضي در سال 359 قمري ديده به جهان گشود. پدرش ابواحمد حسين بن موسي نام دارد كه نَسَبَش با چهار واسطه به امام موسي بن جعفر(ع) ميرسد. سيدرضي از بزرگان شيعه و داراي مقام و منزلت در دولت بنيعباس و دولت آلبويه بود و برادرش، سيد مرتضي، از بزرگان علما و فقهاي شيعه در قرن پنجم هجري قمري و صاحب تأليفات فقهي و اصولي است. سيدرضي از همان اوايل كودكي با اشتياق فراوان به محضر درسِ شيخ مفيد حاضر شد و به همراه برادر، مراتب ترقي و كمال را پيمود. وي علاوه بر جدّيت و پشتكار زياد، از نبوغي ذاتي و خدادادي برخوردار بود كه پيشرفتهاي علمي و ادبي او را سرعت ميبخشيد. سيدرضي از بزرگترين صاحبان فصاحت و بلاغت بود كه از دركي صحيح و ذوقي سليم بهره داشت. او در 9 سالگي چنان مهارتي در شعر از خود نشان داد كه باعث شگفتي همگان گرديد. وي در 30 سالگي، كل قرآن را در مدت كوتاهي حفظ نمود. سيد، همهي خلفاي بنيعباس را غاصبان خلافت و ولايت و حكومت اسلامي ميدانست و با اشعار خود، سعي در بيان حقايق و طرح عقايد انقلابي خود داشت. او در كنار فعاليتهاي سياسي، به تدريس و تاليف همت گماشت و شاگرداني فاضل و آثاري ماندگار از خود به جاي گذاشته است. شيخ طوسي، مفيد نيشابوري، مهيار ديلمي و ابوالحسن هاشمي و... از شاگردان سيدرضي هستند. معاني القرآن، تَلخيصُ البَيان عن مجازاتِ القرآن از جمله تاليفات اوست. شريف رضي در اقدامي بينظير، كلمات، خطابهها، نامهها و مواعظ امام علي(ع) را گردآوري كرد و با نام "نهج البلاغه" به جامعهي بشري اهدا نمود. سيدرضي اولين كسي است كه مكاني براي تحصيل طلاب علوم ديني تهيه كرد و آن را دارالعلم ناميد. سيدرضي از جمله علماي جامع شيعه است كه در زمينههاي مختلف علمي و اسلامي، مجتهد مسلّم و صاحب نظر بود و در شعر و ادبيات عربي، هماورد نداشت. سرانجام، سيدرضي اين عالم شهير اسلامي در محرم سال 406 قمري در 47 سالگي جان به جان آفرين تسليم كرد. بدن پاك سيد را پس از تشييعي با شكوه در منزلش به امانت به خاك سپرده و بعدها به حرم امام حسين(ع) در كربلا منتقل كردند.
نزول عذاب بر بنى اسرائیل
یوشع بن نون وصى حضرت موسی علیهالسلام با بنىاسرائیل به شهر عمالقه لشکر کشید. امیر شهر از مردى عابد به نام بلعم بن باعورا که زاهد و عالم یهودى بود و اسم اعظم را مىدانست و مستجابالدعوه بود، خواست تا یوشع و بنىاسرائیل را نفرین کنند تا یوشع و بنىاسرائیل مغلوب شوند.
بلعم در مقام معارضه درآمد، اسم اعظم را فراموش کرد ولى به امیر شهر نشان داد تا لشکر یوشع هلاک شوند. بلعم بن باعورا گفت: زنان زینت کرده به پیش بنىاسرائیل بفرست تا به فسق مشغول شوند. بنىاسرائیل مشغول شهوترانى شدند خداى متعال هم مرض طاعون را برایشان فرستاد و هفتاد هزار نفر در عرض سه ماه نابود شدند.
منبع:حوادث الایام، سید مهدى مرعشى نجفى، صفحه 21
شهادت حضرت یحیی (ع)
نه تنها تولد «یحیى» علیهالسلام شگفتانگیز بود، مرگ او هم از پارهاى جهات عجیب بود، غالب مورخان مسلمان و همچنین منابع معروف مسیحى جریان این شهادت را چنین نقل کردهاند. (هر چند اندک تفاوتى در خصوصیات آن در میان آنها دیده مىشود.)
«یحیى» علیهالسلام قربانى روابط نامشروع یکى از طاغوتهاى زمان خود با یکى از محارم خویش شد، به این ترتیب که «هیرودیس» پادشاه هوسباز «فلسطین»، عاشق «هیرودیا» دختر برادر خود شد و زیبائى وى دل او را در گرو عشقى آتشین قرار داد، لذا تصمیم به ازدواج با او گرفت! این خبر به پیامبر بزرگ خدا «یحیى» علیهالسلام رسید، او صریحاً اعلام کرد: این ازدواج نامشروع است و مخالف دستورات «تورات» و من به مبارزه با چنین کارى قیام خواهم کرد.
سر و صداى این مسأله در تمام شهر پیچید و به گوش آن دختر «هیرودیا» رسید، او که «یحیى» علیهالسلام را بزرگترین مانع راه خویش مىدید، تصمیم گرفت در یک فرصت مناسب از وى انتقام گیرد و این مانع را از سر راه هوسهاى خویش بردارد.
ارتباط خود را با عمویش بیشتر کرد و زیبائى خود را دامى براى او قرار داد و آنچنان در وى نفوذ کرد که روزى «هیرودیس» به او گفت: هر آرزوئى دارى از من بخواه که منظورت مسلماً انجام خواهد یافت.
«هیرودیا» گفت: من هیچ چیز جز سر «یحیى» را نمى خواهم!؛ زیرا او نام من و تو را بر سر زبانها انداخته و همه مردم به عیبجوئى ما نشستهاند، اگر مىخواهى دل من آرام شود و خاطرم شاد گردد، باید این عمل را انجام دهى!
«هیرودیس» که دیوانهوار به آن زن عشق مىورزید، بىتوجه به عاقبت این کار تسلیم شد و چیزى نگذشت که سر «یحیى» علیهالسلام را نزد آن زن بدکار، حاضر ساختند. اما عواقب دردناک این عمل، سرانجام دامان او را گرفت.
در احادیث اسلامى مىخوانیم: سالار شهیدان امام حسین علیهالسلام مىفرمود: «از پستىهاى دنیا این که سر «یحیى بن زکریا» را به عنوان هدیه براى زن بدکارهاى از زنان بنىاسرائیل بردند».
منبع: تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، ذیل آیه 15 سوره مریم.
یارى طلبى حبیب بن مظاهر از بنى اسد
در شب ششم محرم جناب حبیب بن مظاهر اسدى با اذن امام حسین علیهالسلام براى آوردن یاور و کمک به قبیله بنى اسد رفت. اسدیان پذیرفتند و حرکت کردند، ولى جاسوسان به عمر سعد خبر دادند.
عمر عدهاى را فرستاد تا مانع از آنها شوند. درگیرى رخ داد که در این میان جمعى از بنى اسد شهید و زخمى و بقیه ناگزیر به فرار شدند. سپس حبیب بن مظاهر خدمت امام حسین علیهالسلام آمد و جریان را عرض کرد.
منبع: تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، صفحه 18.
اولین محاصره فرات در کربلا
به نقلى در روز ششم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری، عمر سعد، شبث بن ربعى خبیث را همراه سه هزار مرد سفاک با کوبیدن طبل و دهل، کنار فرات فرستاد که اطراف آن را به محاصره درآورند.
منبع: تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، صفحه 18.
استفاده از سلاح "توپ" براي اولين بار در جنگ بين انگلستان و فرانسه (1346م)
در 26 اوت 1346م براي اولين بار در تاريخ، نيروهاي ارتش انگليس، جنگافزار توپخانه را در جنگ كرسي كه با ارتش فرانسه روي داد به ميدان آوردند. در اين جنگ به دليل به كارگيري اين اسلحه سنگين توسط ارتش انگليس، فيليپ ششم پادشاه فرانسه با وجود برتري كمّي نيروهايش نسبت به انگليسيها، در حالي كه در آستانه پيروزي بر دشمن بود، به سختي شكست خورد.
درگذشت "آنتوان فان ليونهوك" دانشمند هلندی و مخترع ميكروسكوپ (1723م)
آنتوان فان ليونْهوك، دانشمند و محقق هلندي، در 24 اكتبر 1632م در خانوادهاي تهيدست در هلند به دنيا آمد. وي از زمان كودكي، علاقه زيادي به كارهاي فني داشت و بيشتر اوقات، عدسي و آينه ميساخت، تا اينكه با اين ذرهبينهاي ساخته و پرداخته دست خود، ميكروسكوپ سادهاي ساخت و به وسيله آن، اشياء ريز را مورد مطالعه قرار داد. ليونهوك در اين زمان، علي رغم اينكه براي امرار معاش به سرايداري و خشكبارفروشي مشغول بود، با اين حال ميكروسكوپ را متوجه جهان موجودات ذرهبيني كرد و آزمايشهاي گوناگوني با آن انجام داد. او براي اولين بار آب را در زير ميكروسكوپ آزمايش كرد و به وجود موجودات ريز ذرهبيني در آب آلوده پي برد. او نه تنها موجودات ذرهبيني را كشف كرد، بلكه به تجربيات با ارزش ديگري دست زد كه در تاريخ علم، بيسابقه بود كه مشاهده گلبولهاي قرمز خون و كشف اسپرماتوزوئيد يا سلولهاي جنسي مردان از آن جملهاند. در اين زمان بود كه انجمن سلطنتي لندن آنتوان ليونهوك را با اينكه تحصيلات مشخص و منظمي نداشت، به عضويت رسمي خود درآورد. او در سال 1674م به عنوان بزرگترين كشف، ميكروبها را مشاهده نمود و يكي از اكتشافات مهم بشري را رقم زد. او انواع مختلف باكتريها و جانوران تكسلولي را تشريح كرد و ابعاد آنها را محاسبه نمود. ليونهوك همچنين براي نخستين بار در سال 1683م، تصويري از باكتريها را روي كاغذ آورد و مراحل زندگي و توليد مثل آنان را مطرح واثبات نمود. در اين هنگام، آوازه شهرت ليونهوك عالم گير شد و مورد ستايش بسياري از بزرگان قرار گرفت. او تا آخرين روز حياتش، دست از كار و فعاليت نكشيد تا اينكه در 26 اوت 1723م در 91 سالگي درگذشت. كشف بزرگ ليونهوك تا زمان لويى پاستور، پزشك و ميكروبشناسي معروف فرانسوي، يعني تقريباً دو قرن بعد كاربردي نداشت و عملاً مسكوت باقي مانده بود. ميكروسكوپ آنتوان ليونهوك هرچند دستگاه سادهاي بود كه عدسي بسيار كوچكي داشت، ولي اين اختراع گامي بود براي آيندگان. به طوري كه با كوشش دانشمندان و پيشرفت تكنولوژي، ميكروسكوپهاي الكترونيكي كنوني توانايي بزرگنمايي چند صد هزار برابري اجسام ريز را دارا ميباشند.
تولد "آنْتوان لاوازيه" شيميدان معروف فرانسوي (1723م)
آنتوان لاوازيه كاشف و دانشمند شهير فرانسوي و از بنيانگذاران علم شيمي نوين، در 26 اوت سال 1743م در پاريس به دنيا آمد. وي در ابتدا رشته حقوق را به پايان رساند ولي به دليل علاقه زياد به علوم پايه، وارد اين عرصه گرديد. از اين رو از جواني زير نظر استاداني ماهر، نجوم، گياهشناسي و شيمي و زمينشناسي را به خوبي فراگرفت و در 25 سالگي به عضويت فرهنگستان سلطنتي علوم برگزيده شد. از اين زمان بود كه تحقيقات خود را بر روي شيمي و فيزيولوژي متمركز نمود و به اكتشافات مهمي نائل آمد. لاوازيه در ضمن تحقيقات خود، هوا را تجزيه كرد و عناصر تشكيل دهنده آن را شناخت. او بدين ترتيب گاز اكسيژن و اهميت آن را در عمل احتراق كشف نمود و همچنين موفق شد، هوا را از تركيب عناصر اوليه آن بسازد. او اولين كسي بود كه ثابت كرد حرارتي كه بدن دارد نتيجه احتراق كندي است كه به طور مداوم در بدن ايجاد ميشود. به مناسبت همين تحقيقات، او را بنيانگذار علم فيزيولوژي و بيوشيمي ميدانند. وي پژوهشها و آزمايشهاي گستردهاي در علم شيمي انجام داد آزمايشها، قانون بقا و پايندگي ماده را به اثبات رسانيد. به موجب اين اصل، هيچ چيز نه به خودي خود به وجود ميآيد و نه از بين ميرود. اين قانون پايه و اساس فرمولهاي مهم شيمي امروز است و طبق آن اگر دو يا چند عنصر با هم تركيب شوند، عناصر ديگري به وجود ميآيد كه وزنشان با وزن عناصر اوليه يكي است. لاوازيه نقش اكسيژن را در تنفس جانوران و گياهان بيان كرد و حرارت بدن را نيز اندازهگيري نمود. او تأليفات زيادي از خود بر جاي نهاده كه ميتوان به آثاري همچون ثروتهاي زيرزميني امپراتوري فرانسه، درباره منابع طبيعي و آب و همچنين احتراق فسفر و گوگرد اشاره كرد. فعاليتهاي علمي لاوازيه گاه بر اثر اشتغالات فني و سياسي كه از طرف دولت به او ارجاع ميشد وقفه و ركود پيدا ميكرد. يكي از اين ماموريتها، مسئوليت جمعآوري ماليات مردم فرانسه بود كه به او داده شد. اما پس از انقلاب كبير فرانسه، بر اثر جو سازيهايى كه عليه اين دستگاه صورت گرفت، مسئولان آن به صورت افرادي خونخوار و منفور معرفي شدند كه همچون زالوهاي خونخوار خون مردم را ميمكيدهاند و از آنها ماليات ميگرفتهاند. لذا همگي را دستگير و محاكمه كردند. لاوازيه هم كه نتوانسته بود بيگناهي خود را در اين محاكمه جنجالي ثابت كند، محكوم به اعدام شد و سرانجام در روز هشتم مه 1794م، در 51 سالگي به زير تيغ گيوتين رفت.يكي از دانشمندانِ فرانسه، پس ازمرگ لاوازيه گفت: تنها يك لحظه وقت براي بريدن لاوازيه صرف شد و شايد تايكصد سال، زمان نتواند سر ديگري همانندش به وجود آورد.