رحلت آيت اللَّه العظمي "سيدمحسن حكيم" زعيم حوزه علميه نجف اشرف (1349 ش)
حضرت آيتاللَّه العظمي سيدمحسن طباطبايي حكيم در سال 1267 ش (1306 ق) در نجف اشرف به دنيا آمد. وي پس از فراگيري مقدمات و سطوح حوزه، در 20 سالگي به درس خارج آيات عظام آخوند خراساني، آقا ضياء عراقي و ميرزاي ناييني وارد شد و به اجتهاد رسيد. آيتاللَّه حكيم پس از رحلت آيتاللَّه بروجردي به عنوان يكي از مراجع مطرح و برجسته مطرح گرديد و بسياري از مردم عراق و شيعيان مناطق اطراف از ايشان تقليد ميكردند. ايشان با تمام جرياناتي كه در جهت مخالفت با اسلام شكل ميگرفت به مبارزه بر ميخاست و از خود مسامحهاي نشان نميداد. فتواي معروف ايشان درباره الحادي بودن كمونيسم، تحول بزرگي در عراق به وجود آورد. همچنين فتواي جهاد عليه اسرائيل و تقويت نيروهاي مبارز ضدرژيم صهيونيستي از ايشان صادر گرديد. ساخت و تأسيس كتابخانهها، مدارس، حسينيهها و مكانهاي فرهنگي و تأليف كتبي از قبيل مُستمسِك عروةالوثقي، نهج الفقاهه و شرح تبصره و... از جمله خدمات اين مرجع بزرگ به حوزه نجف و عالم تشيع است. سرانجام اين عالم رباني در حالي كه اهانتهاي فراوان و آزارهاي بسياري از رژيم بعث عراق متحمل شده بود، در دوازدهم خرداد 1349 برابر با 27 ربيعالاول 1390 ق در 92 سالگي دعوت حق را لبيك گفت و پس از تشييعي با شكوه، در نجف اشرف به خاك سپرده شد.
انتشار نخستين شماره از روزنامه ی (مجلس)(1324 ق)
روزنامهي مجلس، توسط يكي از مشروطه خواهان به نام ميرزا محمدصادق طباطبايى تاسيس شد. او فرزند يكي از رهبران صدر مشروطيت به نام آيت اللَّه سيد محمد طباطبايى بود. شايان ذكر است كه در پي اعلام مشروطيت و آزادي مطبوعات، تعداد روزنامههاي ايران رو به افزايش نهاد ودهها روزنامه در شهرهاي مختلف ايران منتشر شد. اما نخستين روزنامهي عهد مشروطه كه بعد از گشايش مجلس شوراي ملي در ايران به چاپ رسيد، روزنامهي مجلس بود كه به درج اخبار و وقايع مجلس شوراي ملي ميپرداخت.
تخريب بُقاع متبركه ی ائمه یبقيع(ع) در مدينهي منوره توسط وهابيون سعودی(1344 ق)
با تسلط يافتن وهابيون بر مدينه، قبور ائمهي شيعه و بسياري از بزرگان اسلام توسط اين فرقهي منحرف ويران گرديد. تا آن زمان، بر روي قبور ائمهي شيعه و ساير بزرگان اسلام كه در مدينه مدفون بودند، گنبد و ضريح قرار داشت، اما از اين زمان به بعد وهابيون باتخريب قبور و از بين بردن ضريح و گنبدي كه بر روي تربت ائمه و بزرگان اسلام قرار داشت، مسلمانان را از فيض زيارت بارگاه آن بزرگواران محروم ساختند. از جمله قبوري كه در جريان اين واقعه ويران گرديد، بارگاه و مقبرهي امام حسن مجتبي(ع)، امام سجاد(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) بود. اين حركت وحشيانهي وهابيون، جهان اسلام، به ويژه ايرانيان را شديداً متأثر نمود و در امر سفر حجاج ايراني هم اختلال ايجاد كرد. علاوه بر ويراني قبور ائمهي شيعه، قبر حضرت عبداللَّه و حضرت آمنه پدر و مادر حضرت رسول(ص)، مالك، پيشواي مالكي، عباس عموي پيامبر، اسماعيل از فرزندان امام جعفر صادق(ع) و... نيز به طور كامل ويران گرديد. لازم به ذكر است كه قوت گرفتن فرقهي وهابي در عربستان، از ناگوارترين حوادث تاريخ اسلام در قرن چهاردهم هجري است.
آغاز نبرد "سند" در كنار رود سند بين سپاهيان خوارزمشاه و مغولان(618 ق)
پس از گسترش حملهي مغول به ايران، سلطان جلال الدين خوارزمشاه به مقابله با آنان پرداخت و در چندين جنگ، آنهارا شكست داد. جلال الدين كه قصد عزيمت به هند و تدارك نيروي جديد را داشت به طرف آن ديار حركت كرد و درصدد تهيهي كشتي براي عبور از اين رودخانهي خروشان برآمد. ناگهان لشكريان مغول در رسيدند و چون تنها يك كشتي در دست جلال الدين بود، آن را براي مادر و حَرَمِ خود اختصاص داد، ولي آن هم در تلاطم امواج درهم شكست. در اين هنگام، زنان حرم از او خواستند براي اين كه به دست پادشاه مغول گرفتار نشوند، آنان را به قتل برساند و شاه هم دستور داد آن بيچارگان را به سند انداختند و غرق كردند. جلال الدين پس از مدتي نبرد، چون تاب مقاومت در خود نديد با اسب به رود عظيم سند زد و از آن جا گذشت و به هند رسيد.
مرگ "جان ديْويي" روانشناس و فيلسوف معروف امريكايي (1952م)
جان ديويى روانشناس، مربي و فيلسوف امريكايى در 20 اكتبر 1859م در وِرمونْتْ امريكا به دنيا آمد و تحصيلات اوليه را در روستاي محل تولدش فرا گرفت. او قبل از بيست سالگي در رشته فلسفه دانشگاه ورمونت فارغ التحصيل شد و پس از اخذ دكتراي فلسفه، در دانشگاه كلمبيا به تدريس پرداخت. ديويى مدتي در چين به سربرد و به مردم آن سرزمين، طريقه تعليم و تربيت جديد آموخت. زماني نيز در تركيه حضور داشت تا گزارشي از وضع تعليم و تربيت را جمعآوري كند. جان ديويى فيلسوفي بود كه پشتكار سستيناپذير يك كشاورز را با شوق يك آزاديخواه بيمبالات در هم آميخته و در راه دگرگون كردن سياست و فرهنگ متاخّر امريكايى، به ويژه آموزش و پرورش نوين، تلاش مينمود. از اينروست كه مردم، او را به عنوان بنيانگذار آموزش و پرورش مترقي ميشناسند. وي اعتقاد داشت كه فلسفه، مشتي انتزاعات نيست كه از ذهنيت محض سرچشمه گرفته باشد بلكه بنياني اجتماعي دارد، بنابراين نيرويى اجتماعي است. فلسفه ديويى به اصالت وسيله موسوم است. در اين فلسفه، وجوه و صورتهاي فعاليتهاي انساني، وسايلي هستند كه انسان براي حل مسائل نفساني و اجتماعي خود برانگيخته است. چون اين مسائل همواره در تغييرند، وسايلي كه در حل آنها نيز به كار ميروند بايد تغيير كنند. ديويى آموزش از راه تجربه و عمل، به مقتضاي احتياجات، محصّل را جانشين روش تعبّدي و توسّل به حافظه ميدانست. نوشتههاي ديويى مصداق پيروزي معنا بر سبك است. عبارتهاي آن پيچيده و تكراري است و جملههايش ناهموار و بيانش خشك و سخت است. ليكن زير اين ظاهر نااميد كننده، نه تنها دريايى از تفكرات بنيادي، بلكه گنجينهاي از اعتقادات تند نهفته است. به اعتقاد ديويى، وظيفه فلسفه در آينده اين است كه ذهن انسانها را در مورد تضادها و منازعات زمان خود روشن سازد. هدف اين فلسفه آن است كه تا آنجا كه در حيطه امكان انساني است، به وسيلهاي براي پرداختن به اين تضادها بدل شود. ديويى بر اين عقيده بود كه كمال، هدف غايى نيست بلكه فرايند مستمر كامل شدن، بالغ گرديدن و تهذيب يافتن، هدف زندگي است. از ديويي آثار متعددي برجاي مانده كه طرح يك نظريه انتقادي در اخلاق، مطالعاتي در نظريه منطقي، دموكراسي و تعليم و تربيت، تجربه و طبيعت و در جستجوي يقين از آن جمله است. جان ديويي سرانجام در اول ژوئن 1952م در 93 سالگي درگذشت. (ر.ك: 30 اكتبر)